چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۶
کد خبر: 103806

چقدر بودجه به حوزه روانشناختی اختصاص می‌یابد؟

سلامت نیوز : دكتر حمید یعقوبی در این مورد به تهران امروز می‌گوید: براساس تعریف سازمان جهانی بهداشت، سلامتی را فقط به نبود نشانه‌ها و علائم بیماری نمی‌دانند بلكه می‌گویند كسی سالم است كه در رفاه كامل جسمی، روانی و اجتماعی باشد. یعنی از لحاظ جسمی سالم باشد و در یك جامعه سالم هم زندگی كند. اخیرا مفهومی به نام سلامت معنوی هم به این سه شاخصه اضافه و تبدیل به چهار جزء شده است: جسم، روان، اجتماع و معنویات.او با تقدیر و تشكر از دكتر سیاری كه بعد از مدت‌ها در سمت مسئولی در وزارت بهداشت و درمان اعتراف كرده كه بهداشت و سلامت، به بیماری‌های جسمانی ختم نمی‌شود، و به سایر مولفه‌های مغفول سلامت هم پرداختند. امیدوارم وزارت بهداشت خود پیگیرتر از قبل این مسئله را پیگیری كند و بودجه‌های بیشتری به بخش سلامت روان بدهد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تهران امروز ؛ وزارت بهداشت تلاش می‌كند كه كمك جدی به تامین روان جامعه كند اما بودجه، امكانات و حتی تشكیلات اداری كه خود معاونت بهداشتی در نظر گرفته برای سلامت روانی،‌اجتماعی و اعتیاد واقعا پاسخگوی نیاز جامعه نیست. در دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد آماری را در ابتدای امسال منتشر كردند كه براساس آن 23 درصد جامعه مبتلا به مشكلات روانشناختی است. نزدیك یك چهارم ایرانیان نیازمند خدمات بهداشت روان هستند. آیا واقعا یك چهارم بودجه وزارت بهداشت به این موضوع اختصاص داده می‌شود؟

رئیس انجمن روانشناسی بالینی ایران با اشاره به اینكه سلامت اجتماعی دارای شاخه‌های زیادی‌است می‌افزاید: فرد باید در یك جامعه، محله، تعاملات اجتماعی، شهر سالم و محیط آرام و بدون دردسر زندگی كند. مسائل زیست‌محیطی، مسائل كلان اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فقر، بیكاری و... در سلامت اجتماعی تاثیر دارد. سلامت اجتماعی از آن دسته مسائلی است كه تامین آن توسط یك سازمان دشوار است و فقط وظیفه وزارت بهداشت هم نیست. ارگان‌های زیاد فرهنگی، سازمان‌ها و نهادهای اقتصادی، نهادهای اجتماعی (وزارت كشور، وزارت اقتصاد، صدا و سیما، وزارت علوم، وزارت آموزش و پرورش و...) در تامین سلامت اجتماعی دخیل هستند. مسئله سلامت اجتماعی به دلیل آنكه كلان است ممكن است زیر چنین باری رفتن برای یك سازمان به تنهایی دشوار باشد. به دلیل درگیری سازمان‌های مختلف در بحث سلامت اجتماعی به نظر می‌آید باید یك ستاد یا شورای عالی زیرنظر ریاست‌جمهوری تشكیل شود.

دكتر یعقوبی در ادامه می‌گوید: ما از وزارت بهداشت و درمان خواستیم كه مسائل‌ بیماری‌های روان را در پزشك خانواده لحاظ كنند و از روانشناسان در این بخش استفاده كنند. بخش عمده‌ بیماری‌های روانی غیر دارویی است. مشاوره‌هایی كه اتفاق می‌افتد در بیشتر موارد پیشگیری و آموزش است. البته بخشی از سازمان‌ها كار خود را در سلامت روان شروع كرده‌اند و شهرداری فعالیت‌های خیلی خوبی در این بخش دارد. در حال حاضر تلاش می‌‌كنیم كه در وزارت علوم هم مسئله آموزش‌های پیش از ازدواج و مهارت‌های زندگی را بتوانیم به دانشجویان یاد دهیم. خوشبختانه مردم جامعه جلوتر از مسئولین هستند و از آنها خدمات روانشناختی را طلب می‌كنند. مردم به روانشناسان و مشاوران مراجعه می‌كنند اما از طرف دیگر شاهد این هستیم كه برعكس تمام دنیا در ایران خدمات روانشناسی تحت پوشش بیمه نیست.

براساس آمار رسمی یك چهارم مردم ایران نیاز دارند كه ویزیت روانشناختی شوند اما بیمه یك ریال از این هزینه‌ها را تامین نمی‌كند. خدمات گران و وضعیت اقتصادی مردم هم مشخص است. حالا كه یكی از مسئولان وزارت بهداشت و درمان در این مورد حرف زده انتظار این است كه سازمان‌های بیمه‌گر نیز قدم جلو گذاشته و روانشناسی را بیمه كنند تا به یك چهارم جمعیت خدمات داده شود.همه در كوچه و بازار، می‌گویند مردم اعصاب ندارند، اما آمار رسمی نشان می‌دهد كه فقط 23 درصد كه حدود یك چهارم جمعیت است نیاز به خدمات روانشناسی دارند.رئیس انجمن روانشناسی بالینی با اشاره به تغییر سبك زندگی می‌گوید: سبك زندگی ارتباط نزدیكی با سلامت اجتماعی دارد و یكی از سازه‌های آن در زندگی مردم است كه ارزش‌ها، معیارها، تعاملات اجتماعی، چشم‌ و هم‌چشمی‌هایشان را شامل می‌شود.

نمود اجتماعی هر فردی كه در جامعه دارد مانند ترافیك، روابط با همسایگان، تعاملات خانوادگی، زمانی كه برای خود، فرزندان و خانواده می‌گذاریم، چقدر دید و بازدید، چقدر تحرك و چقدر سوءتغذیه به معنای بدغذایی و چاقی وجود دارد و حتی چقدر ارزش‌های ملی و بومی را رعایت می‌كنیم؟ به هر حال قرن دستاورد‌های تكنولوژی است و همین تكنولوژی باعث شده تبادلات فرهنگی، اعتقادی، ایدئولوژیكی، ارزشی و فكری زیاد شود و افراد راحت به اطلاعات دسترسی داشته باشند. همه اینها دست به دست هم داده كه ما ایرانی‌ها مثل گذشته نیستیم و این در بخشی از سلامت اجتماعی یعنی سالم زیستن با دیگران تاثیر می‌گذارد. انگار در ارزش‌هایمان دچار یك دگردیسی شده‌ایم. اگر بخواهیم خانواده‌ها را در كلانشهرها تصویر كنیم این است كه پدر و مادر هر دو سر كار می‌روند، آخر شب خسته از سركار به خانه می‌آیند. به اصطلاح دو ساعت برای خانواده وقت می‌گذارند. در این دو ساعت شام می‌خورند و یك برنامه تلویزیونی می‌بینند و می‌خوابند.

در صورتی كه مخاطب آنها تلویزیون است نه خانواده. در قدیم تجربه‌ها سینه‌ به سینه نقل ‌و به نسل بعدی منتقل شده اما در حال حاضر فرصت چنین حرف زدن فراهم نمی‌شود. این زمینه می‌شود كه افراد همیشه احساس كنند كه خلاء روانی را همراه دارند و در مقابل مشكلات و گرفتاری‌های زندگی كه در پیش رو دارند آسیب‌پذیر می‌شوند.وی با اشاره به اینكه اعتماد یك مكانیزمی دارد كه براساس شناخت، آگاهی، فهم و درك است، می‌افزاید: وقتی یك نفر را بشناسیم، خوب و بد او را دانسته و دركش كنیم با دانشی كه داریم می‌توانیم به او اعتماد كنیم یا خیر. شناخت از طریق حرف زدن، تعامل و گفت‌وگو به ویژه تعاملات رودررو، دید و بازدیدها و صله‌رحم بیشتر به دست می‌آید. وقتی شناخت مردم كم است و عقل سلیم هم به انسان می‌گوید كه كار از محكم‌كاری عیب نمی‌كند و چون شناختی وجود ندارد اعتمادی هم نمی‌كند. گاهی وقت‌ها هم احتمال دارد فردی اعتماد كرده و آسیب‌ ببیند. در قرن ارتباطات هستیم و ابزار ارتباط زیادی در دسترس است اما تعاملات انسانی خیلی كم شده و به نظر می‌رسد كه آدم‌ها به همدیگر اعتماد ندارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha