سلامت نیوز : در روزنامههای روز دوشنبه 7/11/1392 مطلبی تحت عنوان انتشار لیست تایید نشده پزشکان زیر میز بگیر اخلاقی نیست خواندم که در طی آن جناب آقای سیدسجاد رضوی مطالبی دال بر حفظ حریم افراد علیالخصوص پزشکان محترم نوشته بودند و اینجانب به خود جرات دادم تا مطالبی را برای ایشان شرح دهم شاید که صواب افتد. غرض از تحریر این مقاله نه از بین بردن حریم حرمتها بلکه توجه ماهوی به آنچه میباشد که در پیرامون ما میگذرد و به دلیل روابط حاکم به جای ضوابط مستدل ناخودآگاه ما را به قهقرا میکشاند.
به گزارش سلامت نیوز عباس سید کریمی در روزنامه مردم سالاری اینگونه نوشت ؛ چندی پیش در سخنرانی عزیزی دل سوخته حضور داشتم. از شرح آن میگذرم و تنها به این جمله ایشان بسنده میکنم که فرمودند آنچه در این زمانه مظلوم واقع شده عدالت و اجرای قانون است. هر کجا که پای مینهیم سخن از ارزشمندی قانون و اجرای آن است اما آنچه که اجرا نمیشود، همان قانون است. چرا...!؟ شاید که ما با شکستن قانون و عدم اجرای آن به یک تایید درونی یا بیرونی دست مییابیم و این تایید عقده حقارت ما را تسکین میبخشد.
نمیدانم که شما تا چه اندازه با رشته روانشناسی آشنا هستید در این رشته درسی سه واحدی به نام بهداشت روانی داریم که یکی از مباحث جالب آن چگونگی مختصات الگو و الگوپذیری توسط نوجوانان و جوانان است. یکی از شاخصههای الگو برای جذب هر چه برتر و قدرتمندتر بودن است. البته قدرت نه به زور باز و بلکه به علم و ترازو است و در این برهه سنی نوجوانان و جوانان به دنبال پیروی از الگوهایی هستند تا با تاسی به راه و روش آنان چگونه زندگی کردن را به همراه موفقیت در تمامی زمینهها فرا بگیرند.شاید به همین دلیل باشد که اساطیر در فرهنگها شکل گرفتهاند و در حال حاضر کتاب زندگینامه افراد موفق از جمله کتابهای پرفروش به شمار میرود.
اسطوره هر قومی با سایر اقوام متفاوت است اما تقریبا همه در اوصافی چون قدرتمندی، مردمداری، عدالتگستری، توان فکری بالا و... یکسان هستند، تمامی آنان انسانهایی برترند و قابل احترام.
اگر دمی به دوران جوانی و نوجوانی خویش بازگردید به یاد میآورید که در این برهه سنی به شدت و به دور از هرگونه تبعیض و نژادپرستی، عدالتجویی و عدالتگستری را پیشه خود میسازد و تفاوتهای طبقاتی را بیعدالتی محض میداند و در آرزوی آنند که با پذیرفتن نقشی تاثیرگذاری هرچه بیشتر و بیشتر خود را مطرح ساخته و توجه اذهان را به خود معطوف دارند. آنان به دنبال نخبه شدن تلاش میکنند. با تحمل صدها شب و روز پراضطراب سد کنکور را پشت سر مینهند، شوق خدمت و اجرای عدالت در آنان غلیان مینماید، میخواهند به مردم و کشور خویش خدمت کنند، نام ایران و ایرانی را بلندآوازه گردانند اما... تصور نمایید به طور مثال او یک جوان روستایی است که بوی شهر را نگرفته، هنوز آنقدر غیرت و حمیت دارد که بخواهد با درس خواندن و علمآموزی به روستایش بازگردد و علیرغم تمامی کاستیها و ناکامیها رنج آنان را کاهش دهد، او تفاوتی بین شهری و روستایی در انسان بودن نمیبیند و چه بسا که همشهریهای خود را از این شهریها برتر میبیند، او دستپرورده دشت و کوه است، برای او ناممکن وجود ندارد، مقهور طبیعت نگشته، سینه ستبر کرده و آمده تا به شهریان ثابت کند، این شهریان و مراکزنشینان هستند که محتاج روستاییاناند، نه روستاییان محتاج شهریان.
اگر روستایی نباشد، شهری دور از جان از گرسنگی، جان به جان آفرین تسلیم میکند زیرا روستاییان تولید مینمایند و این مصرفکننده مبادلاتی سودش را میبرد. در دیدگاه او شهر چیزی جز تجملات و از خدا بیخبری ندارد، او آمده تا ثابت کند میتواند بر قله رفیع علم نیز بایستد. این رویای ناممکن را میخواهد ممکن سازد، چه پیش از او بسیاری دیگر نیز چنین کردهاند. یاد گرفته که الگوی او حضرت علی(ع) است و او باید علیوارانه زندگی نماید، مدافع حق باشد. حتی به بهای جانش، او یاد گرفته هرچه الگویش بزرگتر باشد، هرچه مرادش اصلح باشد، او قامتی رساتر خواهد یافت، حال در محیط شهر میبیند هرکه در مقامی بالاتر است، محتاجتر است و به قول سعدی «آنان که غنیترند، محتاجترند.»
انواع حق ناحق کردن را میبیند؛ به او از کودکی آموختهاند که خداوند حاضر و ناظر است، باید طرفدار حق باشد خوبی کند تا سزای آن را به خوبی دریافت کند. کار بد نکرده و گرد بدی نگردد زیرا شرور مظهر شیطان است و شیطان فرشته مغضوب خداوند یادش میآید یکبار او و برادر کوچکترش هر دو از بالای دیوار به خانه همسایه سرک کشیدند. پدر هر دو را عقوبت کرد و او را شدیدتر. وقتی علتش را جویا شد پدر جواب داد: برادر کوچکتو نمیفهمد اما تو چون بزرگتر هستی و بیشتر میفهمی پس باید شدیدتر عقوبت شوی تا مایه عبرت برادرت گردی. یادش میآید جلسه اول کلاس، استادش فرمود: شما عزیزان نخبههای اجتماع هستید، هرگونه خطای کوچکی که از جانب شما صورت پذیرد به شکلی ناهنجارتر توسط مردم عادی انجام خواهد شد پس تلاش کنید تا رفتارتان منطبق با شخصیتتان باشد.
یک ضربالمثل انگلیسی میگوید: قانونی که الاغ و شیر را به یک اندازه محاکمه نماید و به یک اندازه عقوبت دهد قانون نیست. زیرا شیر توانایی و خردمندی دارد، او سلطان جنگل است. پس باید به گونهای حرکت نماید که سرمشق قرار گیرد و سایر جانوران عبرت بگیرند، پس اگر شیر خطایی مرتکب شود باید اشد مجازات در حق او جاری گردد، زیرا او میفهمد اما الاغ نمیفهمد و چه بسا کاری را که انجام میدهد از روی ندانمکاری است. اگر شما انتظار دارید که افراد جامعه جایگاه شما را بشناسند و برایتان احترام قایل گردند، پس از همین لحظه جایگاه خود را شناخته و حرمت آنان را حفظ کنید و یادتان باشد که شما باید الگوی رفتارهای انسانی باشید تا در نظر افراد عادی احترام خاص خود را بیابید.
جناب آقای مدیر کل، حال ما میخواهیم به جوانان الگو معرفی نماییم آیا دکترهای عزیز خود سود اندیش انبوهساز میتوانند الگوی مناسبی برای جوانان باشند؟ آیا آن مدینه فاضلهای که در آن فرزندان و نوادگان ما بتوانند در امنیت زندگی نمایند محقق خواهد گردید؟ بیایید و باور نماییم جامعه توسط طبقه روشنفکر خویش ساخته میگردد، رفتارهای اجتماعی مردم برخاسته از شیوه برخورد طبقه به اصطلاح روشنفکر آن اجتماع با یکدیگر و سایرین میباشد.
حال فرض کنید مهندسی که ساخت ابنیهای را میخواهد به پایان برساند در اتمام صحیح کار خویش قصور نماید و یا طبیبی که جان مردم پس از خداوند در دستان اوست مقام و شان خود را به مال دنیا بفروشد و حق را ناحق جلوه دهد، آیا جامعه به امنیت و عدالت دست خواهد یافت، نکته غیرقابل اغماض این است که هریک از این افراد با صرف هزینههای چندین میلیاردی و تلاش بیوقفه مردم به این جایگاه رسیدهاند و به جای آنکه خود را مدیون مردم بدانند، مردم را وامدار خود میدانند، اگر آن کشاورز نمیکاشت، اگر آن کارگر کار نمیکرد اگر ... کجا این فرد میتوانست به چنین جایگاه رفیعی دست یابد؟ یکی از اقوام نزدیک اینجانب که قهرمان ژیمناستیک مردان در بازیهای آسیایی تهران بود به دلیل ابتلا به سرطان معده در یکی از بیمارستانهای مشهور به مداوا مشغول گشت و سرانجام پس از صرف هزینههای فراوان شیمی درمانی و جراحی با حق ویژه آقای دکتر ب ثمر نبخشید و در یکم بهمن ماه جان به جان آفرین تسلیم نمود.
شما فرمودهاید، ما با این افراد صحبت کرده بودیم، بسیاری از آنها نیز متعهد شدند اگر اتفاقی هم قبلا افتاده دیگر انجام نخواهد شد، از نظر من عوام، کل انعام این خود اقرار صریح مرتکب به جرم ارتکابی است، دیگر هیچ شاهدی هم لازم نیست و حد براو باید جاری گردد و چون اقرار صورت پذیرفته پس باید مال مردم از اوستانده شده و به صاحبان آن بازگردد. این عین عدالت است که باید انجام پذیرد تا نام ایران و ایرانی آوازه جهانی یابد. اما اگر ما بخواهیم به جای ضوابط، روابط را حاکم گردانیم و محیطی آرامش بخش برای یقه سپیدان فراهم آوریم، هیچگاه قادر به تامین امنیت اجتماعی نخواهیم بود و اگر امنیت اجتماعی تامین نگردد، امنیت فردی کاملا دور از دسترس خواهد بود. پس بکوشیم تا نام ایران و ایرانی را از هر آلودگی پاک گردانیم، زیرا یک جام آب آلوده برکهای را آلوده خواهد نمود.
نظر شما