سلامت نیوز : آیا میل به مصرف در جامعه ایران بالا رفته است؟ اگر پاسخ مثبت است، چه چیزی موجب شده که ما ایرانیها در مقایسه با دیگران اشتهای بالایی در استفاده از کالاهای مصرفی از نوع مادی داشته باشیم؟ آیا این اشتهای بالا، ذائفه اجتماعی، فرهنگی و علمی ما را تحتالشعاع قرار داده است؟
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ؛ اساساً در مصرف چگونه میتوان به یک نقطه تعادل و میل میانی رسید؟ دکتر سید یعقوب موسوی، عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا در مصاحبه با «ایران» درباره همه این سؤالات و راهکار برون رفت از میل سیری ناپذیر مصرف کاذب پاسخ میدهد. بخش نخست این گفتوگو هماکنون پیشروی شماست و بخش دوم را فردا در همین صفحه میخوانید:
آقای دکتر! به عنوان نخستین سؤال بفرمایید اصولاً پدیده مصرف از نظر جامعه شناسی چگونه بررسی میشود؟ آیا مصرف یک پدیده صرفاً اقتصادی است یا نه از نظر روان شناختی و فرهنگی هم میتوان به آن توجه کرد؟ اینکه گفته میشود مصرف یک پدیده مدرن اجتماعی و مربوط به 200 سال اخیر است، فرضیه درستی است؟
مصرف جهات، ترتیبات و ابعاد مختلفی دارد. بله، مصرف یک پدیده مهم اقتصادی است؛ اما فقط در اقتصاد خلاصه نمیشود. مصرف نشانهها و علائم فرهنگی فراوانی دارد که به روحیه فرهنگی و سبک زندگی فرهنگی جامعه و طبقات اجتماعی بر میگردد. از طرفی مصرف فقط یک موضوع مهم فرهنگی به حساب نمیآید و یک موضوع مهم روانشناختی هم است و ساختار روحی و روانی افراد جامعه را هم در بر میگیرد. یعنی در برخی افراد، اشتهای مصرف بسیار بالاست و شما نمیتوانید برای آنها حد و میزانی قائل شوید، اما در برخی دیگر میل به مصرف بسیار پایین است. گاه این فرضیه پیش میآید که چرا بعضیها با وجود مصرف بالا در زندگی، احساس کامیابی و رضایتمندی نمیکنند. در روانشناسی این بحث وجود دارد که بین تمایل به مصرف و احساس رضایتمندی از زندگی ارتباط وجود دارد. البته این موضوع را باید در گروههای مختلف بررسی کرد. به تعبیر بعضی از جامعه شناسان و روانشناسان، مصرف بالا هدف گروههای اجتماعی طبقه بالاست. اصولاً مصرف سنگین و داغ «هارد» و «هات» در بین طبقات فرادست اجتماعی فراگیر است و سرشت تمایلات انسانی و فردی این افراد است که تمایل به مصرف بیشتر را دامن میزند.
یعنی این افراد در طبقات فرادست به الگویی برای اقشار دیگر تبدیل میشوند؟
دقیقاً همینطور است. میتوان در این زمینه نظریه چهرههای شاخص جامعه شناسی کلاسیک مثل «زیمل» یا «ماکس وبر» را مثال زد یا در تاریخ اجتماعی خودمان به نظریات افرادی مثل «ابن خلدون» بین متفکران و نظریه پردازان مسلمان اشاره کرد. همه این متفکران و نظریه پردازان، مصرف در شهر را مورد بحث قرار داده و مصرف را بین طبقات اشراف و برگزیده اقتصادی متداول دانستهاند که بتدریج در بین طبقات دیگر جامعه گسترش مییابد. از بعد روانشناسی هم همینطور است، توسعه کالاهای مصرفی ابتدا از بین سرمایه داران و طبقات برخوردار اقتصادی و اجتماعی شروع شده و سپس به گروههای دیگر تسری مییابد. در عین حال تحلیل پدیده مصرف در جامعه صرفاً روانشناختی نیست. ما باید ابعاد دیگر مصرف را هم ببینیم.
در جامعه امروز باید از چه بعدی به بحث مهم مصرف نگاه کرد، یعنی باید بعد روان شناسی و فردی آن را در نظر گرفت یا بعد جامعه شناختی و اجتماعی آن را؟
به اعتقاد من بعد اجتماعی مصرف در شرایط امروز بر دیگر جنبهها ارجحیت دارد که آن هم به تعاملات، مناسبات و روابط اجتماعی بر میگردد. از این منظر میتوان رابطه بین قدرت، منزلت اجتماعی، پایگاه اجتماعی، اتیکت اجتماعی و تشخصهای اجتماعی با مصرف را مورد بحث و بررسی قرار داد. براین اساس ما از یکطرف با متفکران و نظریه پردازان بزرگ جامعه شناسی مثل «بوردیو» مواجهیم که رابطه مصرف با مسائل مهم اجتماعی چند دهه اخیر یعنی دهه جهانی شدن، توسعه ارتباطات و دهه انبوهی مصرف را بررسی میکنند و از سویی با چهرهها و نظریه پردازانی همچون «امانوئل کاستلز» روبهرو میشویم که به عنوان یک چپ نو یا مارکسیست جدید یکی از ویژگیهای جامعه جدید را مصرفی بودن آن دانسته و در تحلیل مسائل اجتماعی، ساماندهی، تضاد، توسعه، رشد، تعادل و عدالت اجتماعی را همه به مصرف ربط میدهد. درست در نقطه مقابل مارکس که طبقه را کلید شناخت و هدایت مسائل اجتماعی میداند.
باید پذیرفت که «مصرف»، امروز یک عامل مهم در شناخت زوایای پنهان رضایت و نبود رضایت در جامعه یا همان میل اجتماعی به مصرف مثل خرید مسکن مطلوب یا استفاده از کالاهای با کیفیت و گرانقیمت تلقی میشود. این حرف بسیار مهم و قابل پذیرش است و تحقیقات بسیاری هم از سوی محققان کشورمان انجام شده که نشان میدهد مصرف یک معیار مهم توسعه اجتماعی در ایران در رابطه با جابهجایی منزلت و قدرت اجتماعی، جابجایی جمعیت از روستا به شهر یا از شهرهای بزرگ به دیگر کشورهاست. جالب اینکه یکی از انگیزههای خروج از ایران در بین بعضی از مردم، همین میل به مصرف و استفاده از کالاهای مدرن و جدید مثل کالاهای فرهنگی، علمی، هنری و تکنیکی و نه لزوماً کالاهای فیزیکی است.
الگو یا استاندارد مصرف در جامعه امروز ایران به کدام سمت و سو میرود؟
اگر بخواهیم استاندارد و الگوی مصرف را در شرایط امروز ایران بررسی کنیم، طبیعی است که ابتدا باید به گذشته برگردیم و ببینیم چه عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در دنیا روی الگوی مصرف در ایران تأثیر میگذارد؟ آنچه مهم است ارتباط مصرف با سایر مؤلفههای مهم اجتماعی است. مصرف به شکل مجرد و مطلق قابل بررسی نیست. مصرف هم میتواند یک پدیده روانشناختی ملی و هم یک پدیده جامعه شناسی نسلی باشد. مصرف از منظر و چشمانداز سبک زندگی فرهنگی یا سبک فرهنگی زندگی هم قابل طرح است. البته موضوع سومی هم در این زمینه مطرح است که اصولاً چگونگی اثر بخشیهای استاندارد مصرف یعنی زوایای مثبت و منفی در تغییر الگو و ذائقههای مصرف را تحلیل میکند.
پس با این توصیف، ابعاد مثبت و منفی در مصرف بسیار مهم است؟
دقیقاً همینطور است مصرف مانند همه پدیدههای جامعه شناختی، اثر بخشیهای مختلفی در سایر سطوح جامعه دارد، بنابراین ما در شرایط فعلی باید از سیاستها، برنامهها و چشم اندازهای اقتصادی و اجتماعی دامنه مصرف در ایران صحبت کنیم تا هم تکلیف کارگزاران نظام اجتماعی و فرهنگی و هم آحاد مردم که مهمترین مصرفکننده کالاهای عمومی هستند، در این زمینه روشن شود.
به نظر شما آیا با برنامهریزی و سیاستگذاری میتوان جهت الگوی مصرف را که هم اینک ایجاد شده، کاملاً تغییر داد یا کنترل کرد؟
بهطور حتم تلاشها، برنامهریزیها و سیاستگذاریها برای تغییر، تثبیت یا جهتگیری الگوی مصرف، تعیینکننده جایگاه آتی مصرف نخواهد بود، چون از طرفی هم شرایط پویایی، دگرگونیها و تحولات اقتصادی و اجتماعی استاندارد جهانی مصرف وسیع است و هم تکنولوژی تغییرات، تأثیرگذاری سریعی روی آیتمهای مصرف در سطح محلی، منطقهای و جهانی دارد، بنابراین کنترل این دگرگونیها بسیار دشوار است.
آیا درحال حاضر میل به مصرف مردم ایران بالاست؟
بله میل به مصرف در جامعه ایران بالاست. اما ابتدا باید پرسید چرا میل به مصرف افزایش یافته و یا در حال شدت گرفتن است و از یک فرآیند آسیب شناختی و آنومیک پیروی میکند؟ جالب اینکه با وجود همه محدودیتهای توسعه زیر ساختهای اقتصادی و ساختار اقتصادی کند، میل پنهان و آشکار جامعه ایران، یک پویایی ثمربخش و تأثیرگذار را دنبال میکند، بهطوریکه میل به مصرف در کشور ما، دچار یک نوع رشد مارپیچی به سمت بالا و سینوسی است.
چرا هم اینک جامعه ما دچار یک نوع میل به پر مصرفی است؟
مهمترین بعدی که به ذهن و نظر میرسد بعد روانشناختی است. البته برای هر نوع تحلیل روان شناختی مصرف در جامعه ایران، ما نیاز به یک تحقیق جامعه شناختی هم داریم. در این زمینه ابتدا باید چرایی توسعه مصرف، دگرگونی سریع در الگوهای مصرف و چرایی تأثیرگذاری مصرف در تمایزات اقتصادی بررسی شود. جامعه ما هم مثل هر جامعه دیگری و بلکه فراتر از آنها (چون ما یک شرایط مشابه و مشترک و هم یک شرایط استثناً نسبت به سایر کشورها داریم) از الگوهای خاصی پیروی میکند.
چه شرایط استثنایی؟
در هر حال کشور ما در یک موقعیت خاص ژئوپلتیک اجتماعی و اقتصادی قرار گرفتهایم، یعنی ما تحت تأثیر مرزهای باز هستیم و بر این اساس سیاستهای اقتصادی و اجتماعی ما باید مانع از اثرپذیری منفی در نواحی مرزی باشد، البته مرزهای باز محاسن زیادی از نظر دسترسی به کشورهای دیگر مثل روسیه، چین و هند دارد و از فرصتهای خوب جغرافیای سیاسی ما هم محسوب میشود، اما اثرپذیری فرهنگی و اجتماعی منطقهای هم دارد که بسیار قابل توجه است. با این حال مهم توجه به دامنه اثر پذیری اقتصادی و فرهنگی در نواحی مرزی است. ما اگرچه از نظر سیاسی در تنگناهایی قرار گرفتهایم، اما از نظر فرهنگی و رسانهای ارتباطات خوبی با کشورهای دیگر داریم. از طرفی حجم بالای جابجایی جمعیت در سطح ملی و بینالمللی هم موجب میشود ذائقه، میل و سرشت مصرف در سطح جامعه تحت تأثیر قرار بگیرد. یعنی روانشناسی و رفتار شناسی مردم ما در بعد مصرف از شرایط جهانی متأثر میشود و البته شدت این تأثیرگذاری در بین گروههای سنی و اجتماعی مختلف است و ممکن است در گروهی مثل زنان و جوانان، میزان مصرف بالاتر از مردان و سالمندان باشد یا ساکنان شهرهای بزرگ و طبقات برخوردار نسبت به شهرهای کوچک و طبقات محروم پر مصرفتر باشند. روانشناسی مصرف این گروهها هم تابعی از مسائل اجتماعی است. طبیعی است کسانی که در شهرهای بزرگ اسکان داشته و درمعرض کالاهای متعدد قراردارند، میل به مصرف بیشتری هم داشته باشند.
چرا مصرف بعضی گروهها در جامعه ایران بالاست؟
این به دلیل ماهیت و سرشت تحولات اجتماعی است. از نوع برنامهریزیها و سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی گرفته تا باز گذاشتن دست طبقات فرادست و متمول در استفاده بیش از اندازه از کالاهای لوکس و تجملی. نبود کنترل اقتصادی و اجتماعی برای این دسته از افراد به معنای فرصت دادن برای ورود و باب شدن کالاهای گران قیمت است.خب اینها به سیاستهای ملی و اجتماعی و به قوانین و لوایحی برمیگردد که در مجلس ما تصویب میشود. ما از نظر مکانیسم برنامهریزی نمیتوانیم میل به مصرف را کاملاً مدیریت و کنترل کنیم، اما نوع برنامههای سیاسی و اجتماعی میتواند میل به مصرف را تحت تأثیر قرار داده و کنترل کند.
آیا دولتمردان میتوانند درالگوهای مصرفی مردم مداخله کنند یا الگوهای جدید مصرفی ارائه دهند؟
مداخله مثبت برای کنترل مصرف، هم اینک در سطح کشورهای توسعه یافته اقتصادی اعمال میشود. آنها از طریق آزادی اقتصادی و رقابتهای اقتصادی، اشتهای مصرف را کنترل کرده و سعی میکنند با زیر سؤال بردن کالاهای رقیب، اثر بخشی آنها را کم کنند. چراکه رقابت بنگاههای اقتصادی میل به مصرف را تعدیل میکند. نهادهای رسمی و قانونگذاران ما میتوانند یک نوع سیاستهای اقتصادی انعطاف پذیر را در پیش بگیرند تا اینطور نباشد که میل به مصرف طبقات اقتصادی هر طور که خواست شکوفا شود و در جامعه تأثیر بگذارد. در اصل این یک نوع بحث پایهای جامعه شناختی است که آیا میشود میل به مصرف را کاملاً جهت داد، کنترل کرد و برای آن جایگزینی تعیین کرد.
نظر شما