سلامت نیوز : آن زمان گذشت كه یك نفر كار میكرد و میتوانست خرج خانواده خود را بدهد، كمی پسانداز كند و حتی خود را ملزم بداند كه به پدر و مادر خود هم كمك كند. نمیتوان فضای امروز را با دو دهه پیش مقایسه كرد. حالا حتی خوشبختی و بدبختی نسل سوم و چهارم با نسل اول و دوم كاملا متفاوت است. زنان در پی احقاق حق خود هستند و در این راه پا به عرصه كار گذاشتند. بسیاری هم بهدلیل اجباری كه داشتند به بازار كار آمدند و در كنار مردان كار میكنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تهران امروز ؛ جوانان در فضایی متفاوت زندگی میكنند. توقعات بالا رفته و به سوی تجملگرایی میرود. با آنكه هر روز یك دستگاه جدید برای آسان شدن كارها به بازار عرضه میشود اما حوصلهها و تحمل هم كمتر شده است. برای رسیدن به این كالاهای لوكس هم باید پول داشت. چیزی كه باعث شده بسیاری از جوانان حتی سه شیفت كار كنند و دیگر وقتی برای در كنار خانواده بودن نداشته باشند. اعضای خانواده هر كدام بهدنبال كار خود هستند و بعد از آنكه به خانه میآیند نیز آنقدر خستهاند كه دیگر توان محبت كردن به یكدیگر را ندارند.البته نباید همه چیز را به خانواده و چشمو همچشمی و فضای تغییر كرده نسبت داد. این روزها گرانی هم بیداد میكند. چه كسی باور میكرد خودرو كه همه قیمت 7 میلیونی آن را زیاد میدانستند به بیش از 15 میلیون برسد. قیمت خانه و اجاره خانه هم كه سر به فلك كشیده است.
در سال جدید هم مردم منتظر نرخ جدید تورم هستند تا بدانند چقدر باید كار كنند تا شاید بتوانند در این ماراتن به گردپای تورم برسند.
علی ربیعی وزیر تعاون، كار و رفاه اجتماعی میگوید كه در آینده دیگر داشتن یك شغل در خانواده كفایت نمیكند و باید 2 نفر كار كنند.این در حالی است كه گزارشهای مركز آمار ایران اعلام میكند با وجودبالا رفتن تعداد مردان و زنان شاغل، نرخ مشاركت زنان دستكم یك دوم مردان است و در نقطه مقابل نرخ بیكاری آنها بیش از 2برابر مردان است كه شاید نشاندهنده مقاومت جامعه در اشتغال زنان باشد. با تغییر سبك زندگی و شیوه تربیتی كه به سوی سوادمحوری سوق پیدا كرده نه مدرك محور، همه چیز تحتتاثیر تحصیلات و سواد است. اما تحصیلات هم تاكنون نتوانسته راه نجات اصلی بیكاری جوانان باشد.
طبق آخرین گزارشهای مركز آمار ایران تعداد بیكاران كشور بین 2.5 تا 3 میلیون نفر است كه تا یك میلیون نفر آن را زنان متقاضی كار و اغلب تحصیلكرده دانشگاهی تشكیل میدهد. اما طبق برآوردهایی از سوی برخی وزرای دولت مانند وزیر اقتصاد و كار، این تعداد در آینده نزدیك با ورود 4.5میلیون دانشجو به بازار كار تا سطح 8 میلیون نفر نیز افزایش مییابد. از آنجاییكه حداقل 65 درصد جمعیت دانشگاهی كشور را زنان تشكیل میدهند، بنابراین اگر حتی نیمی از آنان نیز بخواهند متقاضی ورود به بازار كار شوند در آینده تعداد زنان متقاضی كار به بیش از 2 میلیون نفر خواهد رسید.در این آشفته بازار اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تنها چیزی كه مهم نیست روح فرزندانمان است. آنها هم به نبود پدر و مادر شاغل خود عادت كردهاند. فقط دلخوش به اینند كه با این همه كار آینده بهتری در انتظارشان باشد و انگار با طلبكار بودن از پدر و مادر میخواهند خلأ محبت خود را جبران كنند.
60 درصد از این بانوان راضی به اشتغال نیستند
یك آسیبشناس با بیان اینكه از آنجا كه گذران زندگی نیاز به درآمد دارد، شغل به عنوان پذیرش مسئولیت و انجام آن در دو بخش دولتی و غیردولتی معرفی میگردد، به تهران امروز میگوید: در تعریف شغل از نگاه رفتارشناسی باید گفت مسئولیت و ایفای آن ارائه خدمت اعم از اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، صنعتی و فنی میتواند وسیله امرار معاش انسان قرار گیرد. در روزگار ما به علت نیاز به نیروی انسانی و تخصصهای گوناگون علاوه بر مردان، زنان نیز وارد بازار كار شدند.
از اینجا به بعد خانوادههای شاغل در جامعه ظهور یافتند. خانوادههایی كه زن و شوهر هر دو از صبح تا غروب مشغول كار بوده و غروب خسته از كار به خانه برمیگردند، دیگر نه حوصله بچهداری و روابط عاطفی باقی میماند و نه فرصت قصه گویی و لالایی. وظایف زناشویی نیز به شكل یك وظیفه غریزی شبیه غذا خوردن گشته است. فرزندان در حسرت نشستن در كنار پدر و برزانوی مادر هستند و مهدهای كودك نقش مادران را ایفا میكنند. در مقابل این سخن كه بهترین وظیفه برای زنان همسری و مادری است، عدهای با انگ تهاجم بهحقوق زنان و تقویت فرهنگ مردسالاری صاحبان این نظریهها را وادار به سكوت میكنند و بهانه اینكه درآمد یك نفر كفاف اجاره و مخارج زندگی را نمیدهد تا چه رسد به فرزندآوری و هزینه ساختن برای فرزندان.
دكتر مجید ابهری در ادامه میافزاید: ظهور خانوادههای شاغل مقدمهای بر افزایش خانوادههای هستهای، بیفرزند و تك فرزند میگردد كه خطر خانوادههای هستهای برای جامعه ما از بمب هستهای بیشتر است. اگر فرزندی به دنیا میآید فقط به خاطر این است كه نسل پایان نپذیرد و پدر و مادر محكوم به اجاق كوری نگردند. تازه سخن از فرزندآوری و تعدد فرزندان در خانوادهای كه یك فرزند با دشواری پدر و مادر را میبیند. در حقیقت اگر امرار معاش در دوران تورم و گرانی مقدور باشد آیا واقعا اشتغال زنان ضرورت دارد؟ البته نمیتوان جایگاه و مقام ارزشمند زنان در زمینههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را نادیده گرفت چرا كه امروزه بانوان لیاقت خود را در اكثریت زمینهها به اثبات رسانیدهاند. در این حقیقت شكی وجود ندارد اما موضوع روابط عاطفی و خانوادگی خانوادههاست. در بعضی از خانوادهها كه نیاز مالی چندانی وجود ندارد، باز ملاحظه میكنیم كه زنان بهدنبال اشتغال هستند. دوركاری و اشتغالهای پاره وقت برای آنكه از نبوغ و اندیشه و توانایی فكری بانوان در جامعه محروم نگردیم مناسبترین روشهاست و حمایت دولت از فرزندآوری نه در صحبت وهمایش و مقاله بلكه در عمل و واقعیت میتواند راهگشای جلوگیری از پیری جمعیت گردد.
به گفته وی، در خانوادههایی كه زنان اجبار به اشتغال دارند، مردان باید در بعضی از امور همدل و همراه همسران خود باشند. در این صورت تمایل به فرزندآوری در بانوان تقویت میشود وگرنه مادر شدن برای زن شاغل نوعی مجازات و فشار مضاعف قلمداد میگردد. بالا بردن حقوقها در بخش كارمندان دولت به شكلی كه رابطه منطقی با تورم و گرانی داشته باشد، كمكهای جنسی و حمایتهای آنها از نظر مسكن میتواند، زنان را به ماندن در خانه تشویق نماید. در صحبت با بسیاری از مادران شاغل به این نتیجه رسیدهام كه بیش از 60 درصد از این بانوان قلبا راضی به اشتغال نیستند. چرا كه تغییر سبك زندگی در دوران ما باعث شده زندگی ساندویچی و غذای كنسرو شده جای سفرههای پرمهر را گرفته و در بسیاری از اوقات زن و شوهر برای یكدیگر در سبك زندگی جدید روی كاغذ یادداشت میگذارند و گاه در دیدار اقوام و والدین خود ماهها تاخیر میاندازند. تغییر سبك زندگی و گرایش به زندگی مصرفگرایانه و تشریفاتی در كنار چشم و همچشمی و رقابتهای غیرمتعارف رفتاری باعث شده بسیاری از خانوادهها زندگی خود را براساس روشهای زندگی دیگران تنظیم كنند. سردی روابط، فاصله عاطفی بین اعضای خانواده از مقام سبك زندگی جدید است و روابط فراخانوادگی، فرازناشویی از ارمغانهای تغییرات روش زندگی است.
دكتر مجید ابهری با اشاره به اینكه راه نجات ما در بازگشت به سبك زندگی ایرانی – اسلامی است، میگوید: نه در مقاله و همایش بلكه در عمل. در حال حاضر متاسفانه در فیلمها و سریالها نیز سبك زندگی دیگران الگوی رفتاری ما قرار میگیرد. نهادهای فرهنگی نیز در مقابل این تغییرات آزاردهنده اكتفا به فعالیتهای نظری دارند. بنابراین باید بدانیم كه فاصله گرفتن از سبك زندگی اصیل خودمان باعث بروز ناهنجاریهایی خواهد شد كه بسیاری از آنها غیرقابل جبران و ترمیم هستند.
مقوله اشتباه تشویقهای افراطی ازدواج
یك جامعه شناس با تفكیك شاغل بودن زن و مرد در یك خانه به تهران امروز میگوید: گاهی مرد كار میكند، زن خانهدار است. ولی به تازگی نوعی وارونگی اتفاق افتاده و مرد در خانه میماند و زن كار میكند كه در این مورد نقشهای اجتماعی آنها نیز دچار دگرگونی میشود. سومین دسته زن و شوهرانی هستند كه هر دو كار میكنند. خانوادههایی كه زنان شاغل هستند، بیشتر در خطر متلاشی شدن هستند. چهارمین خانوادههایی هستند كه متاسفانه جفت زن و مرد بیكار هستند. آنها خانواده تشكیل دادند ولی به اشتغال دست نیافتهاند. اگر به جوانان شغل مطلوب و مناسب را بدهیم، خودشان میدانند كه چگونه زندگی تشكیل دهند. این افراد كه هر دو بیكار هستند، تحتتاثیر تبلیغات افراطی در مورد ازدواج قرار گرفتهاند و قبل از اشتغال تن به ازدواج دادهاند. دكتر جعفر بای در ادامه با اشاره به اینكه در عصر حاضر به علت غلبه نیازهای كاذب اقتصادی هزینه زندگی فوقالعاده افزایش پیدا كرده و حقوق یك فرد (مرد خانه) كفایت زندگی را نمیكند، میافزاید: این امر شرایطی را بر زندگی تحمیل كرده كه زنان دوشادوش مردان در بیرون از منزل به كار، تلاش و فعالیت بپردازند. نسبت زنان به مردان در سیستم اشتغال اداری یك به هفت (یك مرد و هفت زن) است. بین نقش مادری و همسری با نقش اداری و كارمندی تضاد و تعارض جدی وجود دارد. این امر باعث یكنوع نگرانی، استرس و اضطراب در زنان شاغل میشود. اینكه همسر نمونه شوند یا كارمند نمونه. غیبت زن در منزل به مراتب آسیبزاتر از مردان است. چون زن افزون بر یك همسر و مادر، مدیر خانه هم هست و حضورش در منزل بسیار ضروری است. كار كردن زنان، مبادلهای غیرمنطقی است. زنان به هر طمع كه به سر كار میروند، چیزهایی كه از دست میدهند ارزش بیشتری دارد تا چیزهایی كه به دست میآورند.
او با بیان آنكه، این پدیده باعث پیدایش كلید به دستان كوچك شده است، ادامه میدهد: والدین شاغل بیرون از منزل، فرزندان نگران و سرگردان میشوند و از خردسالی باید كلید به دست خودشان تنها در منزل زمان طولانی را سپری كنند. طبیعتا این كودكان با مشكلات فراوانی دور از حضور پدر و مادر باید دست و پنجه نرم كنند. مهارت مدیریت خانهداری (غذا پختن، حمام كردن، لباس شستن و...) را داشته باشند. این پدیده خانه را از حالت مركز آموزش، كانون محبت و مهرورزی، مركز تصمیمسازی و تصمیمگیری، مهد آموزش و تربیت به محلی برای استراحت و رفع خستگی تبدیل كرده است. چنین خانوادههایی فرصت تربیت فرزندان را ندارند و از همه مهمتر در انتقال مواریث فرهنگی بسیار ناكارآمد و ضعیف هستند. ارتباطات بین فرزندی خانواده بسیار ضعیف است و مجال گفتوگوی خانواده وجود ندارد و گردهمایی پای سفره برای خانواده شكل نمیگیرد.
دكتر بای برای حل این معضل میگوید: مقوله دوركاری كه در دولت قبل شعارش داده شد ولی عملا اتفاق جدی در این زمینه نیفتاد در این دولت به ورطه فراموشی سپرده شد. ولی دوركاری برای نجات خانوادهها روش درمانی خوبی بود. دولت میتواند دوركاری را در دستور كار خود قرار دهد و به زنان با حفظ موقعیت اجتماعی و كارمندیشان فرصت بیشتری در منزل دهد. آسیب رسانه تلویزیون به عنوان یك عنصر مزاحم برای گفتوگو باید در اینگونه خانوادهها به حداقل زمان استفاده برسد. مدیریت زمان در اینگونه منازل باید بهگونهای باشد كه در فرصت اندك حضور بیشترین مجال گفتوگو و ایجاد تعامل چهرهبهچهره بین اعضای خانواده برقرار شود. تعاملات بین فردی را با برنامههای گردش در خارج از منزل افزایش دهند و با خاطراتی گره بزنند كه با هم بودن برایشان ماندگار باشد. چون این خانوادهها در معرض جدی آسیبهای جدی هستند باید توسط نهادهای حمایتی مورد حمایتهای ویژه قرار بگیرند.
نظر شما