سلامت نیوز : وقتی صحبت از بیماریهای روان میشود، موضع اکثر افراد به آن منفی و در مقابل پذیرش بیماری با مقاومت همراه است. در جامعه امروز ما به دلیل تلقی نادرستی که از بیماریهای روان وجود دارد، اغلب افرادی که به آن مبتلا هستند با علم به این موضوع، از پیگیری در درمان یا پیشگیری از مزمن شدن آن طفره میروند. این در حالی است که آمار به دست آمده از سال گذشته، ابتلای 25 درصد جمعیت ایران به انواع بیماریها و اختلالات روانی را قطعی میداند. نتیجه اینکه امروز شمار قابل توجهی ازجمعیت 72 میلیونی ایران از استرسهای طولانی مدت گرفته تا افسردگی و انزواطلبی و بیماریهای مزمن روانی رنج میبرند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ؛ با این حال اغلب این افراد بیماری خود را منکر شده و از پذیرش آن سرباز میزنند، موضوعی که به عمیق شدن بیماری خواهد انجامید. تردیدی نیست که هر بیماری عوارضی به دنبال دارد و بیماریهای روان هم از این امر مستثنی نیست. عوارضی که بیماریهای روانی با خود به ارمغان میآورد نه تنها اثر منفی بر فرد و خانواده وی دارد، بلکه به لحاظ اجتماعی و اقتصادی نیز آثار زیانباری برجای میگذارد.
آمار اعلام شده از مبتلایان به بیماری روان در کشور و ابتلای قشر عظیمی از جمعیت کشور به بیماری روانی شاید به اندازه ابتلا به ایدز و اعتیاد و هر بیماری ویرانگر دیگری ترس برجان نیندازد و مسئولان را به فکر فرو نبرد، اما برای دستاندرکاران و عالمان به این موضوع کاملاً روشن است که آثار جبرانناپذیر اختلالهای روانی کمتر از ایدز و مانند آن نیست. بنابراین تا زمانی که به این واقعیت نرسیم که جامعه امروز، مستعد بیماری روان است، موفقیتی در کنترل و پیشگیری از این بیماری حاصل نخواهد شد. دکتر احمدجلیلی رئیس منتخب انجمن روانپزشکان ایران در گفتوگو با ایران در این باره میگوید:<پیشگیری از بیماریهای روانی از سه سطح فراتر نمیرود. مهمترین مرحله پیشگیری از این بیماری در سطح نخست آن است. سطحی که در آن عواملی نظیر عوامل شخصی، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی، نوع برخورد مردم با مسئولان، ارتباط مسئولان با مردم و مردم با مردم در چارچوبی تعریف شده میتواند از بروز بیماریهای روان جلوگیری کند. چراکه تردیدی نیست که شیوه ارتباط در این سطوح در بروز بیماری اثر بالقوه دارد. با وجود اینکه نمیتوان در این سطح بیماری را در جامعه به صفر رساند، اما میتوان با کنترل این عوامل شیوع و بروز آن را کاهش داد.
وی در ادامه در توضیح جزئیات عوامل بروز بیماریهای روان میافزاید:<استرس و هر آنچه باعث به وجود آمدن استرس میشود به لحاظ علمی عامل بروز بیماری روان است. از آلودگی هوا گرفته تا تصادفات جادهای، ابتلا به بیماریهای جسمی حرکتی، روابط فردی، نوع ازدواج، طلاق و مشکلات معیشت، تمام این متغیرها میتوانند در ایجاد بیماریهای روانی مؤثر باشند. علاوه بر آن عوامل ژنتیک و آمادگیهای سرشتی هر فرد را باید به این عوامل اضافه کرد، اما این دو موضوع کمتر قابل پیشگیری و مداخله است. بنابراین برای رسیدن به نتیجه مناسب در این سطح نیاز به یک عزم ملی وجود دارد. یک انجمن، یک ارگان یا وزارتخانه خاص یا دولت به تنهایی نمیتواند به نتیجه منطقی و درست در این مرحله دست یابد. بهطور خلاصه زمانی که وضعیت کشور بسامان بچرخد و نهایت آرامش و آسایش برای مردم فراهم باشد، میتوان امید داشت که به سطح اول پیشگیری دست یافتهایم.
از آنجایی که به گفته رئیس انجمن روانپزشکان ایران در حال حاضر براساس آخرین تحقیقات که به سال گذشته بر میگردد بین 23 تا 25 درصد مردم کشور به نوعی از ابتلا به بیماریهای روان رنج میبرند و این آمار در کشورهای دیگر هم صدق میکند، نیاز است شرایط کنترل بیماری در همه سطوح جامعه نیز مهیا باشد.
جلیلی درباره سطح دوم پیشگیری از بیماری و اختلالات روانی تصریح میکند:< در این سطح ما با جمعیتی مواجه هستیم که به نوعی به بیماری و اختلال روان مبتلا شده است. بنابراین برای کنترل و پیشگیری در این سطح نیازمند به کارگیری امکانات مورد نیاز در سریعترین زمان ممکن برای تشخیص و درمان بیماران خواهیم بود. بهطور معمول در این رهگذر، بالا بودن آرامش عمومی، داشتن اطلاعات کافی از جنبههای روانپزشکی در سطح جامعه، داشتن روانپزشک، روانپرستار، مددکار اجتماعی و روانشناس بالینی به تعداد مورد نیاز در مناطق مختلف، کلینیکهای درمانی، تختهای بستری و امکاناتی نظیر دارو حائز اهمیت است.
این روانپزشک معتقد است: <اختلالات و بیماریهای روانی مانند سایر بیماریها یک زمان طلایی درمان دارند که بهترین زمان کنترل و درمان بیماری در این زمان طلایی محقق میشود هر چه از این زمان دور شویم، بیماری به سمت مزمن شدن حرکت خواهد کرد. بنابراین همه امکاناتی که در این سطح مورد نیاز است باید در زمان طلایی به کار گرفته شود تا بتوانیم فرد را به جامعه و فعالیت بازگردانیم.
به اعتقاد جلیلی پیشگیری سطح سوم مرحلهای است که فرد به دلیل بیماری، بخشی از قابلیتها و توانمندیهای خود را از دست داده و بیماری به سمت مزمن شدن حرکت کرده است. در این مرحله با به کار گرفتن اقدامات توانبخشی میتوان فرد بیمار را به حداکثر توانایی ممکن رساند تا فرد بتواند به جامعه بازگردد.
این روانپزشک یکی از علل بیتوجهی به بیماری روان را نبود شناخت درست از این بیماری و عادت جامعه به موضوعات پر سر و صدا دانسته و میگوید: <مسائلی مانند شیوع بیماری قلبی یا فشار خون به دلیل سر و صدایی که به دنبال دارد از سوی جامعه مورد توجه قرار میگیرد اما همین جامعه در مورد ابتلای جمعیت کثیری از مردم به اضطراب، افسردگی، خواب شوم و وسواس، سر و صدایی ندارد. در حقیقت شناخت درستی از این بیماری وجود ندارد. جامعه ما امروز به این پندار نادرست رسیده است که بیماری روانی معادل دیوانه است و معتقدند باید این افراد رها شوند.
ورود افراد غیر متخصص برای درمان بیماران روان فاجعه بار است
از سالها پیش دستاندرکاران این حوزه بر طبل کمبود روانپزشک و متخصص و کمبود امکانات و تجهیزات مورد نیاز برای درمان این بیماران کوبیدهاند اما نه تنها در این سالها باری از این مشکلات برداشته نشد بلکه جبران نشدن این کمبودها به ورود برخی چالشهای جدید به این حوزه انجامیده است. بهطوری که رئیس انجمن روانپزشکان ایران مداخله روانشناسان غیر متخصص در حوزه درمان بیماران روان را یکی از بحرانهای ناشی از کمبود روانپزشک میداند. وی میافزاید: <یک چهارم جمعیت کشور به بیماریها و اختلالهای روانی دچار هستند در حالی که براساس آمار فقط هزارو 500 روانپزشک در کشور تربیت شده است. از آن گذشته مشخص نیست که این تعداد روانپزشک تا چه میزان از تخصص و تجارب لازم برخوردارند. از سویی از این تعداد متخصص هم به خوبی بهره نجستهایم و توزیع این افراد در مناطق مختلف کشور سنجیده و به درستی نبوده است.
جلیلی معتقد است: <بیتردید هر روانشناسی تجربه و تخصص لازم را برای درمان بیماران مبتلا به اختلالات روان ندارد، اما مجوز درمان بیمار روانی را به راحتی دریافت میکنند. در حالی که تنها روانشناسان بالینی میتوانند در این موضوع مداخله کنند. با این وجود کمبود روانپزشک در کشور باعث شده روانشناسان غیر متخصص دراین عرصه ورود کنند. مداخله افراد غیر صلاحیتدار در درمان بیماران، بویژه روانشناسانی که آموزش بالینی ندیدهاند، میتواند به تعبیری فاجعه به بار بیاورد. بنابراین لازم است در زمینه تربیت نیروی انسانی متخصص و تأمین تجهیزات و امکانات مورد نیاز این بیماران، مسئولان چارهای بیندیشند.>
دکتر احمد نوربالا ، یکی از اعضای انجمن روانپزشکان ایران دراین باره میگوید: <یکی از مهمترین مشکلات موجود در درمان بیماریها و اختلالات روانی دستورات رمالان، ساحران، دستورات پیشینیان، مداخلات روانشناسان، مشاوران و در فاز بعدی پزشکان عمومی و دیگر متخصصان غیر روانپزشک است که بیتردید درمان را به تأخیر میاندازند. >
وی در تشریح چالشهای جامعه درمان بیماران روان میگوید: <یکی از چالش ها در این زمینه، نام و ماهیت سلامت روان است، بهطوری که در زبان عرب به روانشناسی علم النقص میگویند. چالش بعدی، سبب شناسی این بیماری است چراکه عامل ابتلا به این بیماری شامل عوامل زیستی، روانی و اجتماعی به صورت توأمان است. چالش در شیوع این بیماری موضوع دیگری است که باید مورد توجه قرار بگیرد. زیرا در مورد اختلالات روانی میتوان گاهی به نشانهها و علائم پرداخت و گاهی اختلال و بیماری را بررسی کرد. به عنوان مثال درنتیجه پیمایش ملی سلامت روان سال 90-89 نشان میدهد 6/23 درصد جمعیت 15 تا 64 سال به اختلالات روانی مبتلا هستند.>
این روانپزشک مشکل بعدی درمان بیماری روانی را نوع تشخیص آن برشمرده و میافزاید:< در مورد بیماریهای جسمی با ابزار و معاینات پاراکلینیکی بیماری را مشخص میکنیم، اما گاهی ارزیابی مربوط به اختلال شخصیت، عصبی، روانپریشی و تعمیم است. از طرفی گاهی یک تشنج، روانتنی، ناسازگاری محیطی و مشکلات ارتباطی میتواند عامل بروز بیماری باشد. همه این موارد جایگاه تشخیصی دارند اما معلوم نیست آنها را کجا محاسبه میکنیم.>
ë چقدر به بیماران روانی بها داده شد
از همه این مشکلات که بگذریم سخن به اینجا میرسد که بیمار و بیماری روان وجود دارد، آنهم چند میلیون نفر، اما چه کاری برای این جمعیت قابل توجه در سطوح مختلف پیشگیری یا برای درمان انجام شده است. بیتردید پاسخی برای این سؤالات وجود ندارد چراکه به گفته متخصصان این حوزه، روند رو به رشد ابتلا به بیماری و اختلالات روان در کشور از واقعیت دیگری سخن میگوید و زمانی که از نوع و شیوه درمان این بیماران پرس و جو میکنیم آمار و ارقام نشان از وضعیت اسفبار این بیماران و بیتوجهی سیاستگذاران نظام سلامت از سالها پیش به این مسائل دارد. بهطوری که به گفته دکتر نوربالا در سال 90-89 نسبت بیمارانی که جهت دریافت خدمات روانپزشکی مراجعه کردهاند 44 درصد مبتلایان به بیماری روان بودهاند. همچنین میزان بهرهمندی بیماران مراجعهکننده از حداقل درمان 41 درصد است. از طرفی محل مراجعه بیماران سرپایی برای دریافت خدمات 6/66 درصد است.
نوربالا در ارتباط با هزینههایی که این بیماران بر اقتصاد کشور وارد میکنند میگوید:< ارزیابی تأثیر مستقیم و غیرمستقیم اختلالات روانی بر اقتصاد کشور مشکل است مثلاً در مورد جامعه گریزی در یک تحقیق نشان داده شده که 7/15 میلیارد دلار هزینه در یکی از کشورها صرف شده بود. هزینههای قضایی - انتظامی در بیماران روانپزشکی حدود 25 برابر افراد دیگر است.>
همچنین دکتر احمد حاجبی مدیرکل دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در چهارمین کنفرانس علمی سلامت روان، پرده از برخی واقعیتهای پنهان جامعه برداشته، میگوید: <پوشش بیمهای نامناسب به نوعی است که 9/17 درصد بیماران دارای اختلال روانی به دلیل بستری شدن یا مقروض شده یا مجبور به فروش وسایل زندگی خود شدهاند.>
وی میافزاید: <طول مدت ارائه خدمات درمانی سازمانهای بیمهگر برای بستری بیماران دارای اختلال روانی تنها 56 روز در سال است. این در حالی است که برخی از این بیماران مجبور هستند به دلیل حاد بودن بیماریشان در سال چند نوبت بستری شوند.>
این مقام مسئول در وزارت بهداشت معتقد است:<هزینههایی که این بیماران دارند به چند دلیل متغیر و قابل پیشبینی نیست؛ اول اینکه برخی، بیماری کوتاه مدت دارند و به صورت سرپایی بهبود مییابند، اما بیمارانی هم هستند که نیازمند بستری شدن هستند، علاوه برآن داروهایی که مصرف میکنند دراز مدت و طولانی است و بیمه پوشش و حمایت مناسبی ندارد. ممکن است هر چند سال یک بار یا سالانه در چند نوبت بیماری این افراد عود کند و نیاز به خدمات بستری، خدمات توانبخشی و روان درمانی داشته باشند. این موضوعات چیزهایی است که در کشور ما محاسبه شده نیست. در کنار هزینههای این قشر باید بگویم متأسفانه بیمهها مطلقاً پوشش مناسبی برای حمایت از بیماران روانی ندارند، اگر که در بیماریهای جسمی بالای 70 درصد هزینهها از جیب مردم پرداخت میشود در مورد بیماران روان این آمار بسیار بالاتر است.>
براساس آمار اعلام شده از سوی مسئولان و متخصصان این حوزه، در حالی که میزان بار کنونی اختلالهای روان در ایران 14 درصد است، فقط
3 درصد بودجهای که به حوزه سلامت اختصاص مییابد به یاری بخش سلامت روان و درمان بیماریها و اختلالات روان میآید. از این رو نه تنها نگاه سیاستگذاران به موضوع سلامت نگاهی بیمهرانه است بلکه این نگاه در مقایسه با نوع برخورد با موضوع سلامت روان و اختلالات روانی بسیار تیره است.
دکتر حاجبی رئیس دفتر سلامت روان وزارت بهداشت در این باره میگوید:<این واقعیت وجود دارد که اعتباراتی که به حوزه سلامت روان اختصاص یافته بسیار ناچیز است. بهطوری که این موضوع آسیب جدی به این بخش وارد کرده است. کمبود تختهای روان و حمایت ناچیز بیمهها از خدماتی که به بیماران روانی ارائه میشود، شاهدی براین مثال است.>
ë توجیه بیمه برای حمایت ناقص از بیماران روان
با این بیان، نوک پیکان همه مسئولان و فعالان حوزه سلامت روان به سمت بیمهها نشانه گرفته میشود. اینکه خدمات بیمهها در همه حوزههای سلامت و بهداشت و درمان مطلوب نیست موضوعی است که دولت یازدهم خود به آن اذعان دارد و به دنبال راه چاره برای آن میگردد، اما غفلتی که در بخش سلامت روان طی این سالها صورت گرفته قابل چشم پوشی و اغماض نیست.
با این حال دکتر محمدعلی همتی معاون درمان سازمان تأمین اجتماعی در پاسخ به حمایت ناقص بیمهها از بیماران روان میگوید: <اگر اعتبار ناشی از هدفمندسازی یارانهها و سهم یک درصدی مالیات بر ارزش افزوده به سازمانهای بیمهگر تزریق و از طریق آن مسیر توزیع شود، برای مردم تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. احتمال اینکه این اعتبار از طریق سازمانهای بیمهگر به دست مردم برسد، زیاد است. هر چند که ما تنها با این موضوع مخالفیم که صرفاً تمامی اعتبار به وزارت بهداشت اختصاص یابد.>
وی همچنین به دو مصوبه قانونی در مورد بیماران روان و ارائه خدمات به آنها اشاره کرده میافزاید: <تعریف بیمار حاد و مزمن و پوشش 56 روزه طول مدت ارائه خدمات درمانی توسط سازمانهای بیمهگر از جمله مسائلی است که باید مد نظر قرار گرفته شود، چرا که سازمان تأمین اجتماعی تنها یک سازمان بیمهگر ارائهکننده خدمات حمایتی است.>
این مقام مسئول با بیان اینکه رویکرد دولت به حوزه سلامت نگرش مثبتی است میگوید:<نخستین باری است که نظام سلامت به عنوان اولویت اول یا دوم در کشور مطرح شده است، اما علت تأثیر کم روانپزشکان در سیاستگذاری، نداشتن کرسی تصمیمگیری توسط آنها در سیاستگذاریهای انجام شده است.>
موضوع اختصاص اعتبارات به بیمهها در حالی از سوی معاون درمان تأمین اجتماعی مطرح شد که وزیر بهداشت چندی پیش در گفتوگوی اختصاصی خود با ایران تأکید کرد:< ما علاقهمند هستیم تمام این اعتبارات به بیمهها تعلق گیرد اما در مقابل بیمهها حمایت درست و منطقی از مردم در زمینه بهداشت و درمان داشته باشند.>
با این بیان توپ در زمین بیمهها افتاده است اما با وجود بدهی میلیاردی که بیمهها به بیمارستانهای دولتی دارند، معلوم نیست اختصاص این اعتبارات بیمهها را تا چه حد بر عمل به قولهای خود پایبند نگه دارد. در این میان بازهم معلوم نیست که آیا غفلت چندین ساله از بیماران روان و عملی نشدن مصوباتی نظیر اختصاص 10 درصد تختهای بیمارستانی به بیماران روانی و حمایت کامل بیمهها از این بیماران به تدبیری عادلانه به این قشر قابل توجه میانجامد؟
نظر شما