كشتن میلیون‌ها ماهی قرمز به بهانه حفظ فرهنگ ایرانی!

سلامت نیوز : هر وقت درباره غیرایرانی و غیراخلاقی بودن ماهی قرمز بر سر سفره هفت‌سین در نشریات نوشته یا با خبرگزاری‌ها مصاحبه كرده‌ام، بلافاصله عده‌ای جوش آورده‌اند كه چرا با سنت ایرانی مخالفت كرده‌ام و بعد هم یك‌طرفه ادامه می‌دهند كه چرا به جان سنت‌های ایرانی افتاده‌ایم؟ من همیشه تنها یك‌سوال می‌پرسم و آن اینكه بر اساس كدام سند و مدرك می‌گویند ماهی قرمز بر سفره هفت‌سین، سنتی ایرانی است؟ این رسم كمتر از یك سده پیش از چین به ایران وارد شد و هیچ سند و مدركی درباره حضور آن در هفت‌سین‌های تاریخ ایران وجود ندارد. نه در نقاشی‌ها، نه در نوروزنامه‌ها و نه هیچ جای دیگر. برخی از دوستان به جای اینكه پاسخی به این پرسش بدهند، هیاهو به پا می‌كنند كه چرا این سنت ایرانی (!) را می‌خواهیم حذف كنیم؟

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تهران امروز ؛ این یعنی اینكه شما هر چقدر هم استدلال بیاورید، باز هم عده‌ای حرف خودشان را می‌زنند. اما بیایید فرض دیگری را بپرورانیم كه خواست اینان است و آن هم اینكه اصلا سنت ماهی قرمز در فرهنگ ما از گذشته وجود داشته است (كه به هیچ‌وجه اینگونه نبود)؛ آیا چون در فرهنگ ایرانی بوده لزوما كار درستی است؟ اگر چنین باشد (كه باز هم تاكید می‌كنم نیست)، باید اندیشید كه این چه فرهنگی است كه به راحتی حكم به قتل میلیون‌ها موجود زنده دیگر می‌دهد تا مراسم سنتی ما پا برجا بماند؟ آیا همین توجیهات نیست كه انواع بازی‌های خطرناك را به نام چهارشنبه‌سوری وارد این سنت كرده و سالانه مرگ و میر و نقص عضو ده‌ها كودك و نوجوان را در پی دارد؟ (بگذریم از آزار و اذیت‌هایی كه برای دیگران فراهم می‌كنند).

همگان می‌دانند كه بازی‌های خطرناك چهارشنبه‌سوری نه ارتباطی با سنت دارد و نه اخلاقی است. اما عده قابل توجهی باز هم مصرّانه این رفتارهای خطرناك را تكرار می‌كنند. دیگرانی هم كه این بازی‌ها را قبول ندارند، صرفا به دلیل پیامدهایی است كه برای انسان‌ها دارد. اما همین افراد وقتی به مرگ و میر میلیون‌ها قطعه ماهی قرمز به نام «سنت ایرانی» می‌رسند، سكوت می‌كنند. آیا همین افراد و همین توجیهات نیست كه نسل شیر ایرانی و ببر مازندرانی را برانداخته و پلنگ و یوزپلنگ و خرس سیاه و قهوه‌ای و... را نیز در نوبت نابودی قرار داده است؟ آیا درست است سالانه جان این همه جاندار كه خداوند آنان را زنده آفریده و حق زندگی آزادانه به‌شان داده را بگیریم؟

آن هم به بهانه‌هایی چون شادابی بخشیدن به سفره هفت‌سین، خوشحال كردن كودكان، درآمدزایی برای تاجران این صنعت سیاه و...؟ ما ماهی قرمز می‌خریم، چون نمی‌خواهیم برای كودكان‌مان وقت بگذاریم و آنان را متقاعد كنیم كه بازی كردن با جان دیگر موجودات، سرگرمی خوبی نیست؟ همانگونه كه در برابر بهانه‌جویی‌های آنان، هر اسباب‌بازی‌ای را برای‌شان می‌خریم. همانگونه كه برای فارغ بودن از تربیت درست‌شان اجازه می‌دهیم ساعت‌ها پشت بازی‌های رایانه‌ای بنشینند و هیچ‌گونه تحركی نداشته باشند؟ همانگونه كه برای‌شان هر نوع و مارك شكلات و پفك و چیپس و... كه متخصصان بر زیان‌بار بودن‌شان هشدارها داده‌اند را می‌خریم. همین است كه كودكان‌مان هر روز دارند چاق‌تر و تنبل‌تر از دیروز می‌شوند و میزان مراجعه‌شان به پزشك بیشتر می‌شود. هنوز تنها به این می‌اندیشیم كه «هر كه دندان دهد، نان دهد» و برای‌مان چندان مهم نیست كودكانی كه به دنیا می‌آوریم را چگونه بزرگ خواهیم كرد.

به نام و بهانه «فرزندسالاری» از زیر بار مسئولیت تربیت درست فرزندان‌مان شانه خالی می‌كنیم. چون نمی‌خواهیم و حوصله نداریم با بهانه‌جویی‌های آنها سر و كله بزنیم. اما بهانه‌گیری فرزندان تنها یكی از توجیهات خرید ماهی قرمز است. در پشت بهانه فرزندان، ما داریم حس مصرف نمایشی‌مان را ارضا می‌كنیم. ماهی قرمز زیباتر و بزرگ‌تر و در برخی موارد سمندر لرستانی (كه در معرض انقراض قرار گرفته) و لاك‌پشت و مار آبی و... می‌خریم و بر سفره‌های‌مان می‌گذاریم تا فرایند چشم و همچشمی‌مان را كه از خریدن ویلا در شمال (حتی اگر سالی یكبار هم آنجا نرویم) و خودرو شاسی‌بلند (كه هرگز با آن به كوه و بیابان نرفته‌ایم) و یخچال فریزر ساید‌بای‌ساید (كه زیر اقساطش كمرمان خم شده) و سینمای خانگی (كه‌دیوار اندازه‌اش در خانه‌مان به سختی پیدا می‌شود) و هزاران قطعه ریز و درشت دیگر كه هیچ كاربردی برای‌مان ندارند را تكمیل كرده باشیم.

ماهی قرمز را می‌خریم و می‌كشیم، اما ژست می‌گیریم كه با این كارمان به صدها و هزاران نفری كه از پرورش و فروش ماهی قرمز زندگی‌شان را می‌گذرانند، كمك كرده‌ایم. فریبی كهنه كه در روزگاران گذشته نیز انجام می‌شد؛ زمانی كه تماشاچیان اعدام (كه الحمدلله نسل‌شان همچنان باقی مانده و بلكه تكثیر شده) به مامورانی كه سر مجرمان را می‌بریدند، پول می‌دادند تا زندگی‌شان بگذرد! هرگز با خود نمی‌اندیشیم كه با این كار خود داریم صنعت سیاهی را تقویت می‌كنیم كه سالانه جان میلیون‌ها موجود زنده را می‌گیرد. گویا اشرف مخلوقات بودن‌مان را در همین حد زندانی كردن و كشتن دیگر موجودات فرا گرفته‌ایم. نمی‌خواهیم لحظه‌ای با خود بیندیشیم كه مگر موجودات دیگری به جز انسان هم حق زندگی دارند؟ تا وقتی با خودمان روراست نباشیم، هیچ پیشرفتی نخواهیم كرد.

ناسزا گفتن به كسانی كه بهمان تلنگر می‌زنند و تلاش برای وصل كردن آنان به ایران‌ستیزان و... هم هیچ كمكی نمی‌كند، الا آنكه اثبات كند در فرهنگ ایرانی، شنیدن و تحمل صدای مخالف هم جایی ندارد. در مقابل، منتقدان به این رفتارها را متهم به احساس‌گرایی و ندیدن واقعیات می‌كنند؛ در حالی‌كه توضیح نمی‌دهند چگونه انتقاد از كشته شدن میلیون‌ها موجود زنده، ندیدن واقعیات است. آیا ما واقعیات را نمی‌بینیم یا آنها؟ این یادداشت را در حالی می‌نویسم كه نیك می‌دانم میلیون‌ها ایرانی هرساله ماهی قرمز می‌خرند و می‌كشند و كك‌شان هم نمی‌گزد و بنابراین از میان هزاران نفری كه این یادداشت را خواهند خواند، بیشترشان غر و لند خواهند كرد (و الا ناسزا گفتن در فرهنگ ما هیچ جایی ندارد!). اما تنها امیدم به همان معدود افرادی است كه با این نوشته تلنگر بخورند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha