چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۶

دكتر یعقوب موسوی، جامعه شناس شهری در تحلیل وضعیت تعداد قتل كشور گفت: روانشناسی افرادی كه مرتكب قتل می شوند بیانگر این است كه آنان تابع یكسری شرایط محیطی هستند همان طور كه به عنوان مثال نهایت عصبانیت گروهی از اسكیمو ها اخم كردن است و در مقابل آن گروهی دیگر در برخی قبایل كوچك ترین عصبانیت خود را با ارتكاب قتل تعدیل می كنند.

سلامت نیوز:دكتر یعقوب موسوی، جامعه شناس شهری در تحلیل وضعیت تعداد قتل كشور گفت: روانشناسی افرادی كه مرتكب قتل می شوند بیانگر این است كه آنان تابع یكسری شرایط محیطی هستند همان طور كه به عنوان مثال نهایت عصبانیت گروهی از اسكیمو ها اخم كردن است و در مقابل آن گروهی دیگر در برخی قبایل كوچك ترین عصبانیت خود را با ارتكاب قتل تعدیل می كنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، به طور كلی شخصیت افراد صلح طلب است و اقدامات خشنی مانند قتل در میان شان چندان متداول نیست، بنابراین باید تحقیقاتی از منظرهای روانشناسی و ظهور شخصیت و فردیت انسان ها انجام شود.


چرایی وقوع قتل بحث مفصلی است كه پرداختن به آن را نمی توان محدود به سطور كرد، اما می توان چند شاخصه كلی را برای این پدیده تشریح كرد. دكتر سید یعقوب موسوی، جامعه شناس معتقد است كه باید برای كاهش پدیده قتل مدیریت اجتماعی را افزایش داد و از این طریق موجبات افزایش حس اعتماد مردم به مسوولان را فراهم كرد. وی همچنین بر این باور است كه باید از طریق «گذشت» و «مدارا» زمینه های بروز آنی خشونت را كنترل و كم كرد.
    
در تحلیل و ریشه یابی قتل، علل مختلفی مطرح می شود، اما از منظر یك جامعه شناس مهم ترین عواملی كه سبب قتل در افراد می شود، چیست؟
قتل به لحاظ روانشناسی، اجتماعی و فرهنگی پدیده یی ناهنجار و مهلك است و تحلیل وقوع آن نیازمند یك تحلیل جامعه شناختی است، اما به طور كلی زمانی كه نظام اجتماعی دچار آسیب های درونی باشد، فرصت برای وقوع جرم و جنایت و انواع خشونت فراهم می شود كه ریشه این موارد را سوای عوامل اقتصادی و فرهنگی و... باید از بعد روانشناختی و جامعه شناسی نیز بررسی كرد.
    برای بررسی این موضوع در نخستین مرحله باید دید كه كدام شرایط اجتماعی زمینه بروز جرم را فراهم و كدام شخصیت و رفتار احتمال ارتكاب قتل و كنش طرفین را تقویت كرده است كه به طور كلی در این خصوص می توان گفت عدم اجماع ارزشی و فرهنگی و كمتر شدن دامنه سوء ادراك متقابل و حدود و حریم افراد سبب كاهش گستره اعتماد اجتماعی و تضعیف و انهدام آن می شود كه در نتیجه این موضوع بهانه یی ساده موجب بروز حادثه و یك جنایت می شود كه برابر تحقیقات انجام شده این اتفاق در كشورهای توسعه نیافته یا كشورهایی كه با فقدان مدیریت اجتماعی روبه رو هستند بیشتر رخ می دهد و وقوع قتل های قبیله یی، طایفه یی و... در آنجا بیشتر است.
    
به مدیریت اجتماعی اشاره كردید، در این مورد و مشخصا درباره ارتباط آن با جرایمی مثل قتل بیشتر توضیح می دهید؟
    مدیریت اجتماعی یعنی اینكه كاری كنیم تا اعتماد مردم به مسوولان و متولیان بیشتر شود و هرچه این اعتماد عمومی افزایش یابد، اختلافات، سوءتفاهم ها و در مجموعه تمام آنچه سبب بروز اختلاف و تقابل میان افراد می شود، كاهش پیدا می كند. اگر مدیریت اجتماعی درستی داشته باشیم و حس اعتماد در مردم تقویت شود به عنوان مثال دیگر فردی با گمان اینكه امكان رسیدن به حقش از طریق سازوكار قانونی وجود ندارد خود دست به كار نمی شود و حوادثی تلخ را رقم نخواهد زد. اما در صورت فقدان این حس اعتماد فرد دست به اقداماتی می زند كه بعدها پشیمانی و... را درپی خواهد داشت.
    
 آیا تنها ایجاد حس اعتماد یا همان مدیریت اجتماعی كافی است؟
    در شرایط بحران اقتصادی، اجتماعی و... طبیعی است كه جامعه نیز تحت تاثیر قرار بگیرد و برخی افراد آن امیدی نسبت به آینده اجتماعی خود نداشته باشند كه در این شرایط نیز اجتماع و فرد در معرض تهدید قرار می گیرند. البته در این خصوص از بحث كنترل های حقوقی، برخورد اجتماعی با پدیده ها و... نیز نباید غافل شد و باید با شناسایی و شناخت عواملی كه زمینه های وقوع قتل را ساده می كند به شكل مستقیم و غیرمستقیم به مردم آموزش داده شود تا هر جا حقی از آنان ضایع شد از طریق مبادی حقوقی و قضایی برای احقاق آن برخورد كنند.
    
تا اینجا درباره شرایط اجتماعی صحبت شد اما شرایط روانی و شخصی فرد چه تاثیری در ارتكاب قتل دارد؟
    به طور كلی شخصیت افراد صلح طلب است و اقدامات خشنی مانند قتل در میان شان چندان متداول نیست، بنابراین باید تحقیقاتی از منظرهای روانشناسی و ظهور شخصیت و فردیت انسان ها انجام و بررسی شود كه چه عواملی باعث به وجود آمدن زمینه های ارتكاب چنین جرمی در آنان شده و قوه درونی حس خشونت شان را تقویت می كند.
    
یعنی باز هم یكسری عوامل بیرونی به چنین جنایتی دامن می زنند؟
    روانشناسی افرادی كه مرتكب قتل می شوند بیانگر این است كه آنان تابع یكسری شرایط محیطی هستند همان طور كه به عنوان مثال نهایت عصبانیت گروهی از اسكیمو ها اخم كردن است و در مقابل آن گروهی دیگر در برخی قبایل كوچك ترین عصبانیت خود را با ارتكاب قتل تعدیل می كنند.
    امروزه باید به جای بحث بر سر ارتكاب قتل، درباره پیامدها و حواشی همراه آن بحث شود، چراكه به نظرم انگیزه اغلب قتل ها انتقامگیری است و فرد حتی پس از گرفتن جان طرف مقابل نیز راضی نشده و اقدام به آتش زدن جسد و... می كند.
    
نظرتان درباره آمار رسمی كه از وقوع روزانه به طور میانگین پنج قتل در كشور خبر داده است، چیست؟
این آمار یك زنگ خطر در جامعه است و اگر برابر آیات و احكام اسلامی نیز به این موضوع نگاه كنیم، قتل یك فرد آثار و پیامدهای فراوانی در اطرافیان قاتل و مقتول برجای می گذارد. در كشور ما نیز سال هاست كه موضوع قتل كارشناسی می شود و كارشناسان مختلف در این خصوص نقطه نظرات خود را مطرح می كنند اما متاسفانه توجهی به آن نمی شود و سال هاست كه كارشناسان نسبت به بسیاری از این جرایم هشدار داده اند.

با تمام این شرایط، امروز چه باید كرد؟
باید فرهنگ مدارا میان مردم نهادینه شود و در تمام بخش ها این مدارا وجود داشته باشد.
    
یعنی هیچ مجازاتی نباشد و فقط یكدیگر را ببخشیم؟
قطعا این به آن معنی نیست كه فقط گذشت كنیم، الزاما باید مجازات نیز وجود داشته باشد اما شكل مجازات مهم است و باید مجازات هایی متناسب با خاطیان وجود داشته باشد.
در كل باید بگویم كه مدیریت اجتماعی ما ضعیف است و ناهماهنگی هایی نظیر عدم اجماع و اتفاق نظر در برخورد با جرایم سبب بروز یك نوع آشفتگی ارزشی شده است كه پیامد این آشفتگی سبب بروز جرم و جنایت می شود. باید مردم از حقوق شهروندی خود باخبر باشند و منافع ملی و حتی جهانی را بر منافع فردی و گروهی خود ترجیح دهند. باید بدانیم كه مدیریت اجتماعی نیازمند یك مدیریت صحیح اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... است.
    

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha