سلامت نیوز: احساس گناه تا اندازه ای خوب است. در واقع احساس گناه موجب احساس همدردی با دیگران و انجام كارهایی به منظور جبران عملی كه انجام دادهایم و در نهایت رشد فردی میگردد.
بعد از تجربه كردن احساس گناه، اینكه بتوانیم خودمان را ببخشیمدر عزت نفس ما نقش به سزایی ایفا میكند که عامل مهمی در لذت بردن از زندگی و برقراری روابط با دیگران به شمار میرود. با اینحال افراد زیادیبه این دلیل که احساس گناه ناسالمی داشتهاند،نمیتوانند خود را ببخشند. در نتیجه احساس گناه تبدیل به یك منبع دردناك ناتمامیمیشودچرا که این حس گناه دائما" همراهفرد خواهد بود و نه یکبار بلکه چندین بار خود را سرزنش و محکوم میکند. همچنین احساس گناه میتواند در ناخودآگاه فرد بوجود آید. در هر صورت، این نوع از احساس گناه خطرناک و مخرب است و میتواند مانع رسیدن فرد به اهدافشگردد.
احساس گناه نه تنها باعث میشود نسبت به خودتان عصبانی و خشمگین باشید بلکه موجب میگردد همین احساسات را نسبت به اطرافیان خود نیز داشته باشید تا بدین وسیله بتوانید اعمال خود را توجیه کنید. عصبانیت، خشم و احساس گناه انرژی شما را به تحلیل میبرند، باعث افسردگی و بیماری میشوند و مانع دستیابی به موفقیت، احساس شادی و روابط رضایت بخش میگردند. احساس گناه دائمی فرد را در گذشته نگاه میدارد و جلوی پیشرفت وی را میگیرد.
ممکن است نه فقط به خاطر رفتارتان، بلکه به خاطر افکارتان مثل آرزوی ناراحتی، بدشانسی یا حتی مرگ برای فردی دیگر؛ به خاطر داشتن احساساتی مثل عصبانیت، شهوت یا حرص؛ به خاطر نداشتن احساساتی مثل عشق یا صمیمیت نسبت به دوست خود یا به خاطر غمگین نبودن ازمرگیكیاز نزدیکان خود نیز احساس گناه داشته باشید.
با اینکه به نظر غیر منطقی میرسد اما امكان دارد بخاطر افکار، خصوصیات، احساسات و رفتار یک فرد دیگر نیز شما احساس گناه کنید. این امر زیاد اتفاق میافتد که فردی به خاطر برآورده نکردن انتظارات والدیناش احساس گناه كند.مردم اغلب خودشان را بر مبنای سرزنشها و اتهامات غلط دیگران مورد قضاوت قرار میدهند. به عنوان مثال زنی ممکن است خودخواهی خود را به همسرش نسبت دهد. شوهر او بدون اینکه متوجه باشد که این همسر اوست که خودخواه است، این مسأله را باور میکند. زن ممکن است شوهرش را به خاطر احساس ناامنی خود سرزنش کند و مدعی گردد که شوهرش مردی هوسران، بیعلاقه و بیتفاوت است.همچنین امكان دارد مردی عصبانیت خود یا عمل اشتباهش را به گردن همسرش بیاندازد و همسرش نیز آن را باور کند و در نتیجه احساس گناه کند.معمولا" افرادی كه خیلی وابسته هستندبه دلیل داشتن عزت نفس پایین، رفتارهای اشتباه دیگران را به گردن میگیرند.زنی ممکن است خود را به خاطر اعتیاد و مشروب خواری شوهرش مقصر بداند و احساس گناه کند. قربانیان تجاوزات جنسی علی رغم این حقیقت که آنان خود قربانی بودهاند و این فرد تجاوزگر است که مقصر میباشد، اغلب احساس شرم و گناه میکنند. در رابطه با مسئله طلاق نیز، زوجی که درخواست طلاق دادهمعمولا" احساس گناه میکند حتی اگر مسئولیت ناشی از مشکل بوجود آمده در ازدواج بر عهده هر دو زوج باشد یا همسر او مسبب وضع بوجود آمده باشد.
در اینجا باید بین احساس گناه و شرم تفاوت قائل شد. شرم باعث میشود در مقابل عملی که انجام دادهاید احساس حقارت، بیکفایتی و كلا" احساس بدی نسبت به خود داشته باشید. وقتی که فرد حاضر نباشد خود را ببخشد و بالطبع احساس گناه غیر منطقی شکل بگیرد، احساس شرم بوجود میآید.شرم سازنده نیست و به جای افزایش حس همدلی و رشد فردی ، اثر متضادی دارد. این امر منتهی به در خود فرو رفتگی بیشتر و تحلیل رفتنانرژی فرد و برهم خوردن روابط وی با دیگران میشود.
اگر عزت نفس پایین یا احساساتی نظیر شرم داشته باشید (كه البته بیشتر مردم همینگونه هستند)، مشکل بتوانید بفهمید كه نسبت به چه چیزی احساس گناه دارید. با این حال به منظور رفع این احساس، لازم است بدانید احساس گناهتان در چه مورد است. توجیه کردن یا نادیده گرفتن احساس گناه برای فرار از ارزیابی خود، ممکن است بطور موقت کمکتان کند اما به بخشیدن خود منجر نخواهد شد.اینكه دائما" خود را سرزنش كنیدموجب طولانی شدن احساس گناه و شرم میشود و به عزت نفس شما آسیب میرساند، پذیرفتن مسئولیت و انجام كارهای راهگشا و مفید موجب رفع احساس گناه میشود.در ادامه توصیههاییبه منظور رفع احساس گناه عنوان شده است. این موارد به رفتارهایی كه منجر به احساس گناه شده اشاره دارندهرچنددر مورد افکار یا احساساتیکه نسبت به آنهانیز احساس گناه میکنید کاربرد دارند:
اگر دائما" رفتارتان را توجیه میکنید، مسئولیت آن را بپذیرید. "بله من این کار را کردم (یا آن حرف را زدم)."
درباره آنچه که اتفاق افتاده بنویسید اعم از اینکه در قبل و بعد و حین آن اتفاق چه حسی نسبت به خودتان و دیگران داشتهاید.
ارزیابی کنید که در زمان آن اتفاق چه نیازهایی داشتید و اینکه آیا آن نیازها برآورده شدند.
انگیزهتانچهبود؟ چه چیز یا چه کسی موجبرفتار شماشد؟
آیا این فرد یا چیزی که محرک رفتار شما بوده چیزی از گذشته را به یادتان آورده است؟ در موردش بنویسید و در آن احساسات خود را بیان کنید.
در گذشته، والدینتان با احساسات و اشتباهات شماچگونه برخورد میکردند؟آیا اشتباهات شما رامیبخشیدند، مورد قضاوت قرار میدادند یا بخاطرشان تنبیه میشدید؟ چه کسی رفتار سختگیرانه با شما داشت؟ آیا در شما احساس شرمساری بوجود میآمد؟
معیارهایی که بر مبنای آنها خود را مورد قضاوت قرار میدهید، ارزیابی کنید.آیا آنها ارزشهای شما هستند یا ارزشهای والدینتان، دوستان یا همسرتان. آیا به تأیید آن افراد نیاز دارید؟ زندگی کردن مطابق با انتظارات دیگران كار بیهودهای است. آرزوها و ارزشهای دیگران مربوط به خود آنهاست. دیگران ممکن است هرگز ارزشهای شما را تأیید نکنند و امکان دارد برای جلب تأیید نظر دیگران، خود و شادی زندگیتان را فدا کنید.
ارزشها و باورهایی که در طول آن اتفاق بر شما غالب بوده را شناسایی کنید. به عنوان مثال ممكن است باور شما این باشد كه "خیانت ایرادی ندارد البتهتا وقتی که همسرم از آن بیخبر باشد". صداقت داشته باشید و ببینید باچه ارزشهایی موافقهستید.
آیا رفتار شما بازتاب ارزشهای واقعی شما هستند؟ اگر نه، باورها، افکار و احساساتی که موجب رفتارهای شما میشوند را شناسایی کنید. به این فکر کنید که چه چیزی باعث شده ارزشهای خود را زیر پا بگذارید. به این مسأله توجه داشته باشید که وقتی بر خلاف ارزشهای خود رفتار کنید در واقع به خودتان آسیب میرسانید.
چطور رفتاری كه از شما سر زده بر دیگران تأثیر گذاشته است؟ به چه کسی آسیب رساندهاید؟ خودتان را نیز در لیست افراد آسیب دیده در نظر داشته باشید.
به دنبال راههایی جهت جبران رفتاری که از شما سر زده باشید. کاری انجام دهید. به عنوان مثال اگر فردی که نسبت به او احساس پشیمانی میکنید از دنیا رفته است، میتوانید نامه معذرت خواهی از او بنویسید. همچنین میتوانید تصمیم بگیرید که در آینده به گونهای دیگر عمل کنید.
به گذشته نگاه کنید، چه افکار و احساسات و رفتارهای سالمتری به نظرتان میرسد كه میتوانست به نتیجه بهتری منجر شود؟
آیا فردی کمالگرا هستید و انتظار بیعیب و نقص بودن از خودتان دارید؟ آیا این نگرش در كل فایدهای هم برای شما داشته؟ کمالگرایی گمراه کننده است و زمینهاحساس شرم را فراهم میکند.
اگر یك فرد دیگری رفتار شما را انجام دهد حاضرید او را ببخشید؟ پس چرا با خودتان طور دیگری رفتار میکنید؟ چه نفعی برای شما دارد که به تنبیه خود ادامه دهید.
احساس پشیمانی طبیعی است و به انجام اعمالی در جهت جبران آن اتفاق منجر میشود. به این فکر کنید که از این تجربه چه درسی گرفته اید و چگونه میتوانید از امروز متفاوت عمل کنید.
برای خود نامهای كه حاكی از احساس همدلی، درک و بخششخودتان استبنویسید.
از نامهای که برای خودتان نوشتید، جملات مثبت و حاکی از بخشش را انتخاب و هر روز با خود تکرار کنید مانند " من مقصر نیستم"، "خودم را میبخشم" و "من خودم را دوست دارم."
صادقانه اتفاقی که افتاده را با دیگران در میان بگذارید البته نه با کسانی که امکان دارد شما را مورد قضاوت قرار دهند. اگر بخواهید آن موضوع را نزد خود نگه دارید و به كسی چیزی نگویید، احساس گناه و شرم ناشی از آن اتفاق طولانی میشود.
به یاد داشته باشید که ممکن است خود را ببخشید ولی هنوز بر این باور باشید که شما مقصر بودید، همانطور که ممکن است فرد دیگری را ببخشید حتی اگر فکر کنید که او مرتکب اشتباه شده است. میتوانید برای آنچه که انجام دادهاید احساس پشیمانی کنید با اینحال بپذیرید که شما هم مثل هر انسان دیگری جایزالخطا هستید. شاید در آن لحظه با توجه به شرایط، سطح آگاهی، بلوغ فکری و میزان تجارب بدست آمده بهترین کاری که از دستتان بر میآمده را انجام دادهاید. این یک نگرش معقول و طبیعی است.
اگر همچنان در بخشیدن خود مشکل داشتید بهتر استبه یک مشاور مراجعه کنید. ممکن است از احساس شرم در عذاب باشید چرا که شما را مستعد بیزاری از خود، حس گناه و احساس بد نسبت به خودتان کرده است.
منبع: سایت روان آگاهی
نظر شما