بالاخره طلسم شکست؛ پس از حادثه تصادف دو قطار در مسیر راه آهن تهران- مشهد، یک مدیر راه آهن استعفا داد و سه مدیر برکنار شدند. حادثه ای که بر اثر آن یک نفر کشته و 31 نفر مجروح شدند، ولی چرا مدیران اینقدر به صندلی خود ارادت دارند؟

سلامت نیوز: بالاخره طلسم شکست؛ پس از حادثه تصادف دو قطار در مسیر راه آهن تهران- مشهد، یک مدیر راه آهن استعفا داد و سه مدیر برکنار شدند. حادثه ای که بر اثر آن یک نفر کشته و 31 نفر مجروح شدند، ولی چرا مدیران اینقدر به صندلی خود ارادت دارند؟

البته باید در نظر داشت ترکشهای تنبیه مدیران مرتبط با این سانحه، تنها به فرد استعفا دهنده نگرفت، بلکه سه نفر دیگر از مدیران ارشد مرتبط از جمله معاون اداره کل شاهرود، رئیس اداره سیر و حرکت و رئیس اداره ایمنی راه آهن شاهرود برکنار شدند و دیگر رؤسای ادارات مرتبط نیز تنزل درجه و توبیخ کتبی درج در پرونده دریافت کردند.

این اولین بار است در سالهای اخیر در ایران است که در یک سانحه مرگبار، یک مدیر، دلش می آید از پست و مقامش دست بکشد و صندلی را با این استدلال که "لیاقت نداشتم" خالی کند.

در حالی که سنت حسنه استعفا دادن به نشانه پذیرفتن بی لیاقتی، در جوامع متمدن امروز، مسئله ای عادی است. از جمله در سانحه غرق شدن کشتی تفریحی کره جنوبی و کشته شدن نزدیک به 200 نفر، دومین مقام اداری این کشور که در حد و اندازه نخست وزیر بود، با عذرخواهی از ملت خود، استعفا داد و شخص دیگری به جای او نشست.

با این وجود، استثنا بودن استعفای این مقام دولتی، در مقایسه با بازخوردهایی که مسئولان دیگر در مواجهه با رویدادهای دلخراش و بعضا مرگ آفرین از خود نشان می دادند، زمانی دو چندان می شود که در می یابیم خبر مستندی از درخواست استعفای او از سوی دیگران، منتشر نشده است، یعنی یک استعفای داوطلبانه و در کمال آزادی انجام شده، در حالی که طبق گزارش کمیسیون سوانح راه‌آهن، ‌لکوموتیوران قطار مسافری، کمک لکوموتیوران، متصدی ترافیک امروان و کنترلر بهره‌برداری، مسبب بروز حادثه تصادف قطار مسافری و باری در ایستگاه امروان دامغان بودند و اصلا این سانحه ربطی به مدیر کل راه آهن این بخش از کشور نداشته است.

 

واژگونی اسکانیا و مرگ دو زن در آتش سوزی خیابان جمهوری

شگرد در پیش گرفتن سکوت مقابل اخبار سوانح مرگبار و به سادگی از کنار آن عبور کردن، تنها به مدیران دولتی محدود نبود. بلکه مدیران بخش غیر دولتی (عمومی) مانند شهرداری تهران که خود، به اندازه 10 وزارتخانه نیرو، پول و امکانات دارد نیز با سکوت آشنا هستند.

مثلا درباره حوادث مرگبار شهری اخیر، مدیران شهرداری از جمله محمدباقر قالیباف شهردار تهران، به سادگی سکوت کرده اند و از کنار آن گذاشته اند. حتی نیم نگاهی نیز به تکنیک "راننده را مقصر کن" داشته اند. از جمله در سانحه واژگونی اتوبوس واحد اسکانیا در بزرگراه آزادگان که هشتم اردیبهشت 93، باعث مرگ 8 شهروند شد، شهردار تهران به سکوت مسئله را گذراند و احمد دنیامالی،رییس کمیسیون حمل‌ونقل و عمران شورای شهر  نیز با رد فرسودگی اتوبوس واژگون شده اعلام کرد سرعت بیش از اندازه و عدم تسلط راننده بر این وسیله نقلیه، عامل این سانحه مرگبار بود.

غیر از این و در پی سقوط دو زن در جریان آتش سوزی در خیابان جمهوری که 29 دی 92 اتفاق افتاد هم هیچ کدام از مسوولان شهرداری و مدیران شهری استعفا ندادند.

در روز عید مبعث، این آتش سوزی باعث آویزان ماندن دو کارگر زن از پنجره ساختمان 117 خیابان جمهوری شد و با عمل نکردن تجهیزات آتش نشانی، دو کارگر زن به نامهای نسرین فروتنی و آذر حق نظری از ارتفاع افتادند و جان خود را از دست دادند.

پیشنهاد رسمی و علنی استعفای قالیباف را یکی از اعضای شورای شهر در جلسه علنی این نهاد مطرح کرد. محسن سرخو، گفت: "برای التیام احساسات شهروندان، جا دارد شهردار تهران استعفای خود را تقدیم کند."

قالیباف، شهردار تهران، البته پاسخ این عضو شورای شهر را نداد، اما در یک حاشیه گردهمایی سالانه آتش نشانان و در جمع همکاران خود، دو ماه پس از این سانحه، از بازماندگان و مردم عذرخوهی کرد و سعی کرد با گفتن این جملات، ماجرا را ختم به خیر کند: "به خاطر این حادثه تلخ، از مردم و خانواده‌هایی که این اتفاق برایشان رخ می‌دهد، عذرخواهی می‌کنم، چون یکی از اصول مدیریتی این است که اگر قصوری در آن رخ داد، از مردم عذرخواهی شود."

رضا خوشزاد، رئیس وقت آتش نشانی اما، روش دیگری در پیش گرفت. او در صحن علنی شورای شهر، با دفاع بدی که از عملکرد شهرداری و سازمان متبوعش انجام داد، به اندازه ای برخی از اعضای شورای شهر را عصبانی کرد که محمد سالاری، رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری، آشکارا به او گفت: بهتر است به جای توجیه ماجرا، به اصل دلیل مرگ این دو نفر بپردازید. در نهایت شورای شهر، دفاع شهرداری را در این اتفاق، قابل قبول ندانست و آتش نشانی مقصر شد.

خوشزاد مدتی بعد از ریاست سازمان آتش نشانی برکنار شد.


سقوط جرثقیل

در حوادث دیگر شهری هم خبری از استعفا نبوده است؛ از جمله ریزش های مکرر آوار به خاطر گودبرداریهای غیر اصولی ساختمانها، مرگ 5 شهروند به دلیل طوفان اخیر در تهران و نظایر آن را می توان مثال شد. حتی زمانی که جرثقیل شهرداری در مرداد 91 به دلیل عدم رعایت نکات ایمنی و فنی، روی دو خودروی عبوری در بزرگراه صدر واژگون شد و یک راننده فوت کرد و دو نفر دیگر به شدت مصدوم شدند، شهردار تهران، هیچ واکنشی نشان نداد.

دو سال بعد که زن قطع نخاع شده از این سانحه، بالاخره با رادیو تهران مصاحبه کرد و از آنچه بر او و شوهرش رفته بود، زبان به شکوه گشود، باز هم مدیران شهرداری، سکوت را بر پوزش و استعفا ترجیح دادند و سعی کردند دور از چشم رسانه ها، با سانحه دیدگان، مسئله را حل و فصل کنند.

 

آبگرفتگی مترو و پرونده متروگیت

سوانح دیگری که علاوه بر اینکه جان شهروندان را به مخاطره جدی انداخته اند، میلیاردها تومان به خزانه شهر و جیب مردم ضرر زده اند، نیز باعث نشد حتی کسی از مردم عذرخواهی کند؛ آبگرفتگی مترو.

بد نیست سانحه آب گرفتگی خط متروی شماره 4 تهران در ایستگاه های غربی را در فروردین 91 یادآوری کنیم؛

بعد از بارش شدید باران در روزهای پایانی فروردین سال ۹۱ و خساراتهای میلیاردی که به مترو خورد، باز هم شهردار تهران، فقط فرصت داشت به مصاحبه های مکرر معاون وقت استاندار، درباره قصور شهرداری جواب بدهد. او دو ماه پس از این حادثه، باز هم درباره مسایل کارشناسی بیمه بودن یا نبودن مترو سخن گفت و به محمودی، معاون سابق استاندار، پیام داد که: "امیدوارم برخی با رفتار روزهای نخست وقوع سیلاب كه جوسازی كرده‌اند و گفتند كه شهرداری باید پاسخ بیت‌المال را بدهد، امروز چنین برخوردی نداشته باشند."

باز هم به انتظار مردم برای پاسخگویی درباره اینکه چه کسی مسئول است و چرا مدیران مرتبط با این سانحه، استعفا که هیچ، حتی عذرخواهی هم نمی کنند، جوابی داده  نشد.

 

عذرخواهی وزیر!؟ نه، درست نیست

در سالهای اخیر، انتشار اخبار رویدادهای مرگ آفرین و دلخراش فراوانی فضای روانی جامعه را هدف قرار داد. اتفاقاتی که بعضا با واکنشهای مشابهی روبرو می شد و مسئولان مربوط به حوزه های درگیر در این رویدادها، به سادگی - و بعضا با تمسخر- از کنار رویدادها می گذشتند.

نمونه بارز و به یاد ماندنی آن، سوختن دانش آموزان دختر مدرسه شین آباد پیرانشهر در استان آذربایجان غربی در آتش بخاری کلاس خود بود.

وزیر وقت آموزش و پرورش، حمیدرضا حاجی بابایی که آن روزها در سودای حضور در رقابتهای ریاست جهوری، هر روز در مقابل خبرنگاران، لبخند می زد و از دستاوردهای وزارت متبوع خود دفاع می کرد، وقتی که روز 15 آذر 91، خبر سوختن فرشتگان شین آباد منتشر شد، وقی خود را در مقابل درخواست استعفایی که از سوی رسول خضری، نماینده سردشت در نخستین واکنش‌ها به این رویداد در مجلس، مواجه دید، سکوت کرد. خضری از دولت وقت خواسته بود تا پاسخگوی این ماجرا باشد و گفته بود: هر جای دیگری بود، وزیر آموزش و پرورش استعفا می‌داد.

حاجی بابایی دو روز بعد از این سانحه دلخراش با لحن تمسخر آمیزی در واکنش به سوالی در خصوص درخواست استعفایش توسط برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به دلیل حادثه آتش سوزی دبستان دخترانه با خنده گفته بود: خبرنگاران چی؟ خبرنگاران را برکنار کنیم یا نه؟

همو در همان هفته به مجلس رفت تا پاسخ نمایندگان مجلس را اینطور بدهد: "این درست نیست که وزیر آموزش و پرورش تا آخر عمر برای هر اتفاقی که در این وزارتخانه می افتد عذرخواهی کند، من از پدر و مادر این دانش آموزان بسیار تشکر می کنم که در کمال احترام با من برخورد کردند که این نحوه برخورد آنها وظیفه ما را سنگین تر می کند."

قصه فرشتگان سوخته شین آبادی در نهایت به مقصر شدن بخاری نفتی کلاس ابتدایی دخترانه مدرسه رسید و البته، معلم هم مقصر شد.

البته این تنها تجربه حاجی بابایی نبود. او کمتر از 2 ماه پیش از این حادثه، با سانحه مرگبار دیگری در خانواده بزرگ آموزش و پرورش روبرو شده بود و از کنار آن، عبور کرده بود، بدون حتی یک کلمه پوزش یا اشاره ای به استعفایش. یعنی زمانی که در شامگاه جمعه، 28 مهرماه؛ اتوبوس دختران دبیرستانی که از اهواز به بروجن برمیگشت، به ته دره رفت و 21 نفر در دم کشته و 23 نفر مجروح شدند. حاجی بابایی تنها به دیدار و عیادت اکتفا کرد و ماند تا زمانی که دوره وزارتش به سر رسید، بدون عذرخواهی و یا استعفای نمادین و پذیرفته نشده.

 

خلبان و راننده، مقصران اصلی حوادث

واقعیت این است که از تعداد حوادث عموما ترافیکی که در سالهای گذشته به وجود آمده، کمیته های بررسی و حقیقت یاب، بیشتر بر عوامل انسانی به وجود آورنده این قبل سوانح مرگبار تاکید کرده اند و کمتر به مسئله اخلاقی و مورد نیاز "استعفای مدیران" پرداخته شده است.

مثلا در دولت دهم، زمانی که در شامگاه ۱۹ دی ۱۳۸۹ پرواز شماره ۲۷۷ هواپیمایی ایران ایر با ۱۰۵ سرنشین در دشت نزدیک به روستای کلیساکندی ارومیه سقوط کرد، تنها کسی که زبان به عذرخواهی نگشوذ، وزیر مربوطه بود. حمید بهبهانی وزیر وقت راه، وقتی در مقابل سئوال خبرنگاران درباره علت سانحه و برنامه او قرار گرفت، جمله ای تاریخی بر زبان راند؛ هنوز هم آمار سوانح هوایی ایران پایین است!

در گزارشی که سازمان بازرسی کل کشور از علل این حادثه مرگبار تهیه کرد، باز هم در صدر دلایل عنوان شده خطای انسانی ذکر شد: خلبان مقصر بود و حداقل دید، به صورت چشمی محاسبه شده بود و غیر دقیق بود. اشتباه خلبان و ضعف تکنیکی او در اجرای طرح ILS شماره یک برای نشستن در فرودگاه ارومیه اولین و مهمترین عامل معرفی شد و پس از آن نیز هوای نامناسب و ضعف کارایی عملیاتی هواپیمای بوئینگ سانحه‌دیده عنوان شد ولی باز هم کسی، زبان به پوزش نگشود یا استعفا نکرد، نه، خلبانی که خطا کرده بود، از دنیا رفته بود و دیگر، جای استعفای زندگان نبود.

عین این دلایل برای مرگ و میر ناشی از اتوبوسهای غیر استاندارد، تصادفات جاده ای و کشتار در محورهای مواصلاتی بین راهی بارها و بارها از مسئولان به گوش رسیده است.

نامدارترین فجایعی از این دست، در شب 19 شهریور 92، یعنی به فاصله اندکی از تحویل قوه مجریه به دولت یازدهم اتفاق افتاد. زمانی که برخورد شدید دو دستگاه اتوبوس در کیلومتر 28 محور قم به تهران منجر به مرگ 44 تن و زخمی‌شدن 39 تن دیگر شد. پلیس راهور ناجا علت این حادثه را بر اساس بررسی اولیه کارشناسان پلیس راه، ترکیدگی لاستیک اتوبوس و علت تشدید کننده آن را آتش سوزی اتوبوس‌ها عنوان کرد. باز هم راننده هایی که از دنیا رفته بودند، مقصر شدند.

منبع:خبرآنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha