خشونت‌های خانودگی در بیشتر جوامع ریشه‌های مشترک و مشابهی دارد. بخش مهمی از این خشونت‌ها ناشی از آموزه‌های دوران کودکی است. کودکانی در خانواده مورد هجمه پرخاشگری‌ها و خشونت‌های کلامی یا فیزیکی قرار می‌گیرند و حتی اگر خود قربانی خشونت نباشند در بزرگسالی به دلیل همین آموزه‌ها به‌عنوان یک روش از خشونت در زندگی شخصی استفاده می‌کنند.

سلامت نیوز: خشونت‌های خانودگی در بیشتر جوامع ریشه‌های مشترک و مشابهی دارد. بخش مهمی از این خشونت‌ها ناشی از آموزه‌های دوران کودکی است. کودکانی در خانواده مورد هجمه پرخاشگری‌ها و خشونت‌های کلامی یا فیزیکی قرار می‌گیرند و حتی اگر خود قربانی خشونت نباشند در بزرگسالی به دلیل همین آموزه‌ها به‌عنوان یک روش از خشونت در زندگی شخصی استفاده می‌کنند.

مصطفی تبریزی جامعه‌شناس در گفت‌وگو با فرهیختگان در رابطه با قتل‌های خانوادگی و همسرکشی می‌گوید: متاسفانه تعداد قتل‌ها و جنایت‌های خانوادگی در کشور ما رو به افزایش است و به نظر من این موضوع به خاطر عدم بهداشت روانی در جامعه ماست. همان‌طور که در جامعه به بهداشت فیزیکی افراد اهمیت زیادی داده شده و این موضوع به خاطر واکسینه شدن و پیشرفت تکنولوژی و علم رو به پیشرفت است، باید به همان اندازه به بهداشت روانی نیز اهمیت داده شود.
او می‌گوید: بیماری‌های روانی در فرد از کم شروع می‌شود و به دلیل رسیدگی نکردن کم‌کم رشد می‌کند. این رشد به مرحله‌ای می‌رسد که فرد دیگر نمی‌تواند خودش را کنترل کند و دست به جنایت‌های فجیع و هولناک می‌زند. بنابراین برای جلوگیری و پیشگیری از این جنایت‌ها باید به ترویج بهداشت روانی و تربیت متخصصان حرفه‌ای در این زمینه پرداخت.
تبریزی معتقد است: اینکه بگوییم فردی که دست به جنایت‌های خانوادگی می‌زند جنون ندارد پس بیماری روانی هم ندارد اصلا درست نیست. معنی جنون این است که فرد هیچ کنترلی بر عقل خود ندارد و عقل خود را کاملا از دست داده است. ولی بیماران روانی‌ای هستند که عقل سالمی دارند و حتی درس می‌خوانند و به مدارج بالایی دست پیدا می‌کنند و زندگی کاملا طبیعی دارند. این افراد همچنان از بیماری روانی رنج می‌برند و ممکن است این بیماری یک جا خودش را نشان بدهد. بنابراین نمی‌توان گفت که اگر فردی جنون نداشته پس بیماری روانی هم ندارد و از لحاظ روانی در سلامت کامل به سر می‌برد.
 

خشونت در کودکی، عامل خشونت خانوادگی
علی نجفی‌توانا، جامعه‌شناس و حقوقدان نیز در این رابطه می‌گوید: خشونت‌های خانودگی در بیشتر جوامع ریشه‌های مشترک و مشابهی دارد. بخش مهمی از این خشونت‌ها ناشی از آموزه‌های دوران کودکی است. کودکانی در خانواده مورد هجمه پرخاشگری‌ها و خشونت‌های کلامی یا فیزیکی قرار می‌گیرند و حتی اگر خود قربانی خشونت نباشند در بزرگسالی به دلیل همین آموزه‌ها به‌عنوان یک روش از خشونت در زندگی شخصی استفاده می‌کنند. در همین رابطه اگر خود کودک نیز قربانی خشونت والدین با یکدیگر نباشد یا تحت تاثیر مشاجرات خانوادگی قرار نگیرد و خود قربانی خشونت کلامی یا فیزیکی باشد در بزرگسالی فردی خشونت‌گرا خواهد شد.
او می‌افزاید: گذشته از عوامل فوق که عمده دلایل خشونت‌های خانوادگی است، بعضی دلایل مانند اعتیاد و مصرف مواد روانگردان می‌تواند به صورت مستقیم افراد را که در حالت عادی متعادل هستند به طرف خشونت هدایت کند، زیرا وقتی کسی تحت تاثیر به هم خوردن تعادل روانی واقع می‌شود یا عصبیت ناگهانی به وی دست می‌دهد خوی حیوانی بر او چیره می‌شود و برای فرونشاندن عطش حیوانی خود به خشم متوسل می‌شود. در کنار این عوامل مصرف مواد مخدر، مواد روانگردان و مصرف افراطی مشروبات الکلی از دیگر عواملی هستند که زمینه بروز چنین رفتارهایی را فراهم می‌آورد.
نجفی‌توانا می‌گوید: مطالعات نشان می‌دهد که حالت انفجاری در برخی کشورها مانند آمریکا بخش مهمی از قتل‌های خانوادگی را باعث می‌شود و در کشور ما نیز رفتارهای انفجاری ناشی از مصرف مواد مخدر بسیار موثر بوده و موجب بروز قتل می‌شود؛ به‌ویژه خشونت‌های خانوادگی. بنابراین قتل‌های خانوادگی تحت‌تاثیر عواملی به وقوع می‌پیوندد که انسان به علت اثر‌گذاری آنها هیچ کنترلی به رفتار خود ندارد. مسلما بیشتر این افراد بزهکاران حرفه‌ای نیستند، بلکه بزهکاران اتفاقی تلقی می‌شوند که بعد از جرم نادم و پشیمان می‌شوند.
او می‌گوید: برای پیشگیری از این نوع واکنش‌ها باید با پدیده‌هایی مثل اعتیاد و مصرف مواد روانگردان مبارزه کرد. همچنین باید به خانواده‌ها آموخت که چگونه بر رفتارشان کنترل داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha