شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۸
کد خبر: 115205

بیمه های دولتی یا بیمه های تكمیلی اكثرا كارایی و پویایی لازم را در برابر پوشش هزینه های درمان ندارند. بیمه های دولتی عمدتا شامل تامین اجتماعی و خدمات درمانی می شوند، مهم ترین وظیفه خود را كنترل هزینه های بیمار می دانند و به بهانه های مختلف برای پرداخت هزینه های بیماران كه در مراكز مختلف پرداخت كرده اند، شانه خالی می كنند. عدم پرداخت هزینه های دارویی بیماران به صورت كامل، عدم پوشش تعرفه های درمانی پزشكان، عدم پوشش هزینه های جانبی درمان از مشكلات عمده این بیمه هاست.

سرطان هزینه دارد، متولی كیست؟

سلامت نیوز:بیمه های دولتی یا بیمه های تكمیلی اكثرا كارایی و پویایی لازم را در برابر پوشش هزینه های درمان ندارند. بیمه های دولتی عمدتا شامل تامین اجتماعی و خدمات درمانی می شوند، مهم ترین وظیفه خود را كنترل هزینه های بیمار می دانند و به بهانه های مختلف برای پرداخت هزینه های بیماران كه در مراكز مختلف پرداخت كرده اند، شانه خالی می كنند. عدم پرداخت هزینه های دارویی بیماران به صورت كامل، عدم پوشش تعرفه های درمانی پزشكان، عدم پوشش هزینه های جانبی درمان از مشكلات عمده این بیمه هاست.

حمید رضا دهقان، متخصص كلینیكال انكولوژی دانشگاه علوم پزشكی ایران در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: مادری نگران و وحشت زده از بیماری سرطان فرزندش است در حالی كه عمق مشكلات پیش رو را هنوز نمی دا ند. مردان و زنانی نگران و سوگوار كه به تازگی متوجه بیماری سرطان پدر یا مادر سالمند خود شده اند و با ترس و اضطراب به دنبال درمان عزیز خود هستند. اینها نمونه هایی از صحنه های هر روزه یی است كه نگارنده و همه پزشكان دست اندر كار درمان سرطان با آن مواجهند. سرطان و مشكلات درمانی آن جنبه های متعدد دارد و گروه های بزرگی از جمعیت و مسوولان درمان را درگیر خود می كند. مشكلات پیش روی بیماری را كه مبتلابه سرطان شده باید در حداقل چهار دوره دسته بندی كنیم.
   
    1- مرحله پیش از تشخیص: معمولابیماری سرطان در مراحل اولیه درد ندارد و حتی در مراحل بسیار ابتدایی علایم بسیار جزیی دارد، برخلاف باور عموم كه لاغری و كم اشتهایی را از علایم شروع سرطان می دانند، این علایم معمولادر مراحل پیشرفته تر خودش را نشان می دهد مگر در سرطان های خون یا در مواردی كه تومور در مسیر مستقیم تغذیه قرار گرفته باشد. مشكلات در این زمینه فراوان است. بیمار با یك سری علایم غیر اختصاصی به پزشكی مراجعه می كند كه معمولاپزشك خانواده است و اغلب در مرحله اول درمان های معمولی را دریافت می كند. با عدم بهبودی علایم بیمار به پزشك دیگری مراجعه می كند و این سیر و چرخه تا مدتی ادامه می یابد تا بیمار به مركز علمی و دانشگاهی یا پزشكان دارای تجربه در این زمینه ارجاع داده شود و بیمار سیكل تشخیص را جهت رسیدن به تشخیص درست طی كند. هزینه، استرس و سردرگمی بیمار و همراهان در این مرحله گاهی آنان را از ادامه پیگیری منصرف می كند و متاسفانه بیماردر مراحل پیشرفته تر ودر مدت زمانی كه امكان درمان مناسب نیست، به مسیر تشخیص و درمان باز می گردد. كنترل های دوره یی برای تشخیص زود رس كانسرهایی همچون سینه، گوارش و پروستات در كشور نهادینه نشده و مسوولان پیشگیری همان متولیان درمان هستند كه به درمان بهای بیشتری می دهند. عدم وجود یك شبكه ارجاع مناسب، عدم تسلط پزشكان عمومی و خانواده با بیماری های صعب العلاج همچون سرطان از دیگرمشكلات مهم مربوط به این قسمت است.
   
    2- مرحله تشخیص: زمانی كه بیمار از مسیرهای گوناگون و گاه غیر طبیعی و طولانی وارد مسیر تشخیصی و تخصصی می شود. نوبت های طولانی در بیمارستان ها و مراكز دولتی و هزینه های سنگین در مراكزخصوصی، بیمار و همراهان را بامشكلات بیشتری مواجه می كند. مشكل مهم دراین مسیراین است كه یك بیمار در مركز درمانی خودش به تنهایی نمی تواند مسیرهای تشخیصی و درمانی را طی كند. او باید همیشه یك همراه از خانواده یا دوستان داشته باشد چرا كه سیستم درمان متصل و یكپارچه یی وجود ندارد كه با پذیرش بیمار كارهای تشخیصی و درمانی او را پیش ببرد. به عنوان مثال بیمار در بیمارستان «الف» توسط متخصص گوارش آندوسكوپی می شود، همراه بیمار باید پاتولوژی تشخیصی را به مركز «ب» ببرد و تا حاضر شدن جواب كامل منتظر شود. او باید برای تشخیص بهتر به مركز رادیولوژی و سی تی اسكن «ج» مراجعه كند و آزمایشات تكمیلی خود را در مركز درمانی یا تشخیصی «د» انجام بدهد، این یعنی یك كفش آهنی داشتن و دوندگی كردن بیمار و همراه او. حتی اگر هم در یك مركز تمامی این امكانات وجود داشته باشد گاهی ارزیابی مجدد و عدم قبول پزشك معالج همراه بیمار را راهی مراكز دیگر می كند. درصدد ارزیابی طرح تازه شروع شده سلامت خانواده نیستم كه نیاز به زمان زیادی برای ارزیابی كاركرد آن دارد ولی آنچه روشن است این است كه این طرح باعث افزایش بار كاری مراكز دولتی و دانشگاهی شده كه در حالت عادی هم با مشكلات متعدد شلوغی و تراكم بالای بیماران مواجه بودند. در این طرح به صورت دستوری به همه مراكز از بالابه پایین دیكته شده كه باید تمامی امكانات تشخیصی و درمانی در همه مراكز وجود داشته باشد! زمانی كه زیر ساخت ها فراهم نیست، به زور بخشنامه نمی توان این اقدامات را انجام داد.
   
    3- مرحله بعد از تشخیص: بیمار سرطانی، خانواده و حامیانش دراین مرحله با مشكلات متعدد مواجه هستند. ارجاع به پزشك جراح و آنكولوژیست كه مورد تایید خانواده و گروه تشخیصی باشد. سر درگمی بیماران در این مسیر و باز هم موضوع استفاده از مراكز درمانی دولتی جهت درمان است كه ممكن است هزینه های كمتری داشته باشد ولی با شلوغی و تراكم بالای بیمار مواجه یا مراجعه به مراكز خصوصی كه بیمار با مشكلات هزینه های فراوان در آن روبه رو است. بیمه های دولتی یا بیمه های تكمیلی اكثرا كارایی و پویایی لازم را در برابر پوشش هزینه های درمان ندارند. بیمه های دولتی عمدتا شامل تامین اجتماعی و خدمات درمانی می شوند، مهم ترین وظیفه خود را كنترل هزینه های بیمار می دانند و به بهانه های مختلف برای پرداخت هزینه های بیماران كه در مراكز مختلف پرداخت كرده اند، شانه خالی می كنند. عدم پرداخت هزینه های دارویی بیماران به صورت كامل، عدم پوشش تعرفه های درمانی پزشكان، عدم پوشش هزینه های جانبی درمان از مشكلات عمده این بیمه هاست. بیشتر بیمه های تكمیلی هم از این معضل رنج می برند. آنها عمدتا مرجع پرداخت هزینه خود را بیمه های دولتی می دانند. كارشناسان این بیمه ها كه عمدتا كارگزارانی از بخش خصوصی دارند، سعی در كاهش هزینه ها و كنترل حاشیه سود دارند كه این مهم جز با كاستن از سهم بیمار و بیمارستان و پزشك مقدور نیست.

هزینه های سرسام آور دارو و درمان در این مرحله برای بیماران بسیار مشكل آفرین است. خوشبختانه درمان های شیمی درمانی و پرتو درمانی از پروتكل ها و روش های مشخص درمانی پیروی می كند و عمده پزشكان متخصص در این زمینه اطلاعات درمانی خوبی داشته و بیماران را به روش های مناسب تحت درمان قرار می دهند. همكاری پزشك مسوول با كلیه گروه های تخصصی و گرفتن مشاوره های لازم طی درمان و برگزاری جلسات تخصصی تصمیم گیری جهت ارائه درمان از دیگر مشكلاتی است كه باید طی روند درمان در نظر گرفته شود كه معمولاكار گروه پزشكان و گروه درمانگر در این زمینه كمرنگ است و پزشكان متخصص معمولافردی تصمیم می گیرند. اما نقیصه مهم در این قسمت عدم وجود پروتكل درمانی كشوری برای هر نوع تومور خاص است. نگارنده موافق یكسان سازی نسخ درمانی پزشكان متخصص برای یك بیماری سرطانی خاص نیست و این موضوع از نظر علمی كاملاغلط است ولی اگر پروتكل كشوری درمان وجود داشته باشد، براساس مورد بیماری می توان در چارچوب درمانی مناسب حركت كرد و هزینه كمتری را به بیمار و كشور تحمیل كرد. به عنوان مثال برای درمان بیماری سرطان ریه می توان در مرحله اولیه از پروتكل درمانی استفاده كرد كه هزینه دارو های آن برای یك دوره زمانی حد اكثر 100الی 150 هزار تومان است و همزمان می توان از پروتكل درمانی دیگری استفاده كرد كه هزینه آن برای یك دوره زمانی حدود چهار الی شش میلیون تومان است.
    در كشورهای پیشرفته از نظر درمانی بیمه ها لزوما تمام هزینه های درمان بیماران را پوشش نمی دهند ولی در این كشورها در صورت رعایت و تایید پروتكل درمان پزشك درمانگر توسط مراجع ذی صلاح علمی و اجرایی هزینه های درمانی و حتی دارویی با پوشش بیمه برای بیمار رایگان است. اخیرا وزارت بهداشت و درمان در این خصوص در گروه های تخصصی و درمانی و بخش های علمی جهت كمك به نوشتن این پروتكل های درمانی دعوت كرده ولی باز هم ضعف دیگری كه در كشور وجود دارد در اینجا نیزخود نمایی می كند. در سطح كارشناسی همه چیز به خوبی پیش می رود و نظرات كارشناسی به دست تصمیم گیران می رسد اما در این مرحله صد ها عامل تاثیرگذارغیرعلمی در سطوح تصمیم گیری باعث تبدیل این روند علمی به یك روند غیرمرتبط غیرعلمی و حتی گاه سیاسی می شود و خروجی این برنامه ریزی ها و پروتكل نوشتن ها كه به سود كشور، بیمار و بیمه هاست، مشخص نیست.
   
    4- مرحله حین و بعد از درمان: مشكلات بیماران و همراهان در حین درمان فقط منوط ومنحصر به درمان های جراحی شیمی درمانی و پرتو درمانی نیست. بیماران نیاز به حمایت عاطفی و روانی دارند. بسیاری از بیماران اطلاعات كافی از بیماری خود ندارند و گاه همراهان بیمار به غلط سعی در پنهان كردن بیماری از آنها دارند و عمدتا اطلاعات همراهان بیمار نیز كافی نیست. روانپزشكان و روانشناسان از گروه های همكار و همراه، ضرورتی جهت پشتیبانی از پزشكان و گروه درمانی هستند كه متاسفانه جایگاه آنان در مسیر درمانی خالی است. به همه مراكز درمانی سر بزنید. آیا رویه هایی برای آشنایی بیماران و همراهان در سیر درمان كه گاه طولانی و خسته كننده است وجود، دارد؟ جای كسانی كه مسوول آموزش بیمار جهت برخورد با بیماریشان و كنترل روند درمان و آموزش سازگاری و كاستن عوارضی همچون افسردگی و... در گروه درمانی خالی است. به غیر ازموارد ذكر شده، بیماران طی درمان نیاز به كمك گرفتن از متخصصان تغذیه جهت بهبود مشكلات تغذیه یی و گروه پاراكلینیك جهت به دست آوردن توان روزانه شان برای ادامه درمان یا بازتوانی برای بازگشت به جامعه و كار دارند. بیماری كه درمانش به اتمام رسیده، بدون توجه به مشكلات اجتماعی و اقتصادی به وجود آمده برایش و بدون درنظر داشتن مشكلات فردی، جسمی و عاطفی در جامعه رها می شود. متولی خاصی برای ترمیم شرایط فرد و خانواده و آماده سازی آنان برای بازگشت به جامعه وجود ندارد و تنها حامیان آنان همان گروه كوچك همراهان و خانواده هستند.
   

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha