سرطان این درد مهلك خانمانسوز. دردی كه بین مرگ و امید به زندگی دوباره، نفس بالاو پایین می رود. دردی متفاوت از هربیماری. بیماری ای كه با درمان گران قیمتش بر جان و مال فرد خیمه می زند. دردی عذاب آورتر از هر درد و بیماری دیگری. دردی كه مدتی است به شدت در جامعه ایران درحال افزایش است.

رنج مداوم بیماران سرطانی در راهرو های بیمارستان ها

سلامت نیوز:   سرطان این درد مهلك خانمانسوز. دردی كه بین مرگ و امید به زندگی دوباره، نفس بالاو پایین می رود. دردی متفاوت از هربیماری. بیماری ای كه با درمان گران قیمتش بر جان و مال فرد خیمه می زند. دردی عذاب آورتر از هر درد و بیماری دیگری. دردی كه مدتی است به شدت در جامعه ایران درحال افزایش است.

 هفته اول بستری تو این بیمارستان گفتند باید برای جراحی آماده بشه. چندین نوبت داروهای مختلف «ملین» و تخلیه روده مصرف كرد و كلی اذیت شد. یكهو10 دقیقه قبل ازعمل گفتن تو آی سی یو تخت خالی نداریم. عمل كنسل شد. یه باردیگه كه برای عمل آمادش كردن، اعلام كردن كه امید به زندگی بسیاركمه و نمی تونه زیر بیهوشی دووم بیاره
    سرطان این درد مهلك خانمانسوز. دردی كه بین مرگ و امید به زندگی دوباره، نفس بالاو پایین می رود. دردی متفاوت از هربیماری. بیماری ای كه با درمان گران قیمتش بر جان و مال فرد خیمه می زند. دردی عذاب آورتر از هر درد و بیماری دیگری. دردی كه مدتی است به شدت در جامعه ایران درحال افزایش است
    روزهای زیادی كه از جلوی انستیتوكنسر (مركز درمان سرطان) بیمارستان امام خمینی سوار بر اتوبوس یا تاكسی رد می شدم و نگاهی به ورودی آنجا می انداختم، غم عجیبی به سینه ام چنگ می زد. زنان و مردانی از شهرهای مختلف كه مدارك پزشكی به دست با ذهنی مشوش به این سو و آن سو می رفتند. برخی ها در گوشه یی نشسته و به نقطه یی خیره مانده اند شاید از سرنوشت و آینده مبهم بیمار سرطانی شان. همیشه برای لحظاتی هم كه شده نگاهم خیره به این مركز می ماند. 8، 9سال پیش بود، «باید روزی از بیماران سرطانی بنویسم.» بیمارانی كه بیشتر با كودكان معصوم بسیاركوچك بدون مو و كودكانی كه دوست داشتنی تر از هر زمانی می شوند، برایم تداعی می شد. نوشتن از آنها به تاخیر افتاد. شاید فضا یا رسانه مناسب حال نبود. سرطان این درد مهلك خانمانسوز. دردی كه بین مرگ و امید به زندگی دوباره، نفس بالاو پایین می رود. دردی متفاوت از هربیماری. بیماری ای كه با درمان گرانقیمتش بر جان و مال فرد خیمه می زند. دردی عذاب آورتر از هر درد و بیماری دیگری. دردی كه مدتی است به شدت در جامعه ایران درحال افزایش است.


    انستیتوكنسر بیمارستان امام خمینی بزرگ ترین و پیشرفته ترین مركز درمانی سرطانی دركشور است و به عنوان قطب علمی سرطان كشور شناخته شده. مركزی كه علاوه بربخش های كنسر فعلی، درحال آماده سازی مجموعه یی540 تختخوابی در مجموعه بیمارستان، مخصوص بیماران سرطانی است. مجموعه یی كه امكانات بیشتری دارد و در روند بهبود بیماران سرطانی بسیار موثر خواهد بود. مدتی است انستیتو كنسرهای خیابان دكتر قریب به داخل مجموعه بیمارستان امام خمینی در ابتدای بلوار كشاورز منتقل شده، در دو بخش مجزای جراحی و شیمی درمانی مردان و زنان. وارد محوطه بیمارستان كه می شوم، برای دقایقی اطراف را نگاه می كنم. صبح زود است و هوا داغ. خانواده یی كنار ورودی بیمارستان مات و مبهوت به روبه رو ایستاده اند. لباس های زیبای محلی خانم نشان می دهد بلوچ هستند. خانواده های همراهان بیماران دروضعیتی نه چندان مناسب در سایه بان ها و صندلی های محوطه مشغول صبحانه خوردن هستند. در ورودی بیمارستان تابلوی بزرگی نصب شده با این عنوان كه «ورود كودكان زیر12سال ممنوع است». درحالی كه همان ابتدا كودك سه، چهار ساله یی را می بینم كه روی صندلی محوطه خوابیده و مادرش دركنارش مشغول كار با موبایل است. یا كودكان دیگری كه در محوطه با خانواده شان این طرف و آن طرف می روند. برخی ها زیرانداز انداخته و روی زمین نشسته اند. برای لحظاتی روی جدول یكی از بلوارهای مجموعه می نشینم. خانمی میانسال نشسته ومشغول صحبت با تلفن است. «خسته شدم. الان باید از اینجا برم انقلاب، بعد برم كرج و برگه رو بردارم دوباره ازكرج بیام اینجا» لحظاتی سكوت می كند. با گوشه چادرش چشمانش را پاك می كند. درآن لحظات مطلقا صدایی از او شنیده نمی شود. حتی به اندازه یك آه. اینجا ملغمه یی از درد و رنج و زخم است. به ندرت لبخندی دیده می شود. دردهایی كه خودآگاه و ناخودآگاه قرار است امروز بشنوی. یا باید خودت را كنترل، یا اشك ها را پنهان كنی یا دائم تكرار كنی كه هیچ وقت كاری ازت برنمی آید...
   
    بخش مردان: شلوغ و پرصدا
    مدتی است پس از آرام شدن نسبی فضا كسی سراغی از بیماران خاص نمی گیرد. اینكه بیماران سرطانی حالاچه وضعیتی دارند، جهت بررسی وضعیت آنها به یكی از اعضای قدیمی كمیسیون بهداشت مجلس كه خود پزشك است درخواست گفت وگو می دهم كه عنوان می كند: «حالاكه طرح بیمه سلامت در حال اجراست، نمی خواهم در مورد این موضوع صحبت كنم و وارد این مباحث نمی شوم» همین جمله كافی است تا این شایبه و پرسش ایجاد شود كه مگر وضعیت بیماران سرطانی بهبود نیافته كه حاضر به صحبت در این زمینه نیستند؟ این سرپوش چه مفهومی دارد؟ در نهایت با دكتر محمود زاده، ریاست كنسر گفت وگوی مفصلی درخصوص بیماران سرطانی و وضعیت آنها، وضعیت داروهایشان پس از فشارها و محدودیت های گذشته و تاثیر بیمه سلامت در درمان شان انجام شد. مصاحبه كه تمام می شود، برای بازدید ازبخش های مردان و زنان وارد بخش كنسر می شوم. طبقه نخست، بخش نخست مردان است.

قدیمی بودن فضای بیمارستان از در و دیوار بخش به نگاهم پرتاب می شود. دیوارهای رنگ پریده. راهروهای شلوغ و پرسر و صدا كه تداعی كننده جمله یی بود كه همیشه از كودكی می شنیدیم كه «بیمارستان امام خیلی شلوغه» هوای بسیارگرم. بخشی كه اگر نامش را درتابلو نمی دیدی گمان نمی كردی مربوط به بیماران سرطانی است. دیوارهای سرد و بی روح همچون همه بیمارستان های دیگر. اما غمش بیشتر. آخر اینجا بخش سرطان است. همان فوبیای ذهنی كه همیشه آرزو می كنی سراغ هیچ انسانی نیاید. كمی مبهوت در راهرو قدم می زنم و به در و دیوار نگاه می كنم. تابلوی اعلانات. پوسترهای بزرگ آموزش مقابله با برخی سرطان ها و رعایت موارد جهت كنترل. چند نفراین پوسترها را می خوانند؟ اصلاهمراهان بیماران یادشان می افتد نگاهی به آنها بیندازند؟ آموزش های لازم و اطلاعات كافی به بیماران و همراهان شان در اینجا داده می شود؟ سوال هایی كه از ذهن می گذرد و ناگهان با دیدن صحنه های پراستیصال جلوی درورودی اتاق عمل، ذهنت به روی زمین كات می شود. زنان و مردانی كه روی سنگ های كدر كف زمین نشسته اند و چشم انتظار خبر زندگی دوباره از اتاق عمل هستند. نگاه پریاس مرد برای چند لحظه با نگاهم گره می خورد. خانمی با چشمان پراشكش زمزمه هایی برلب دارد. منتظر شنیدن خبری مثبت از بیمارش. گاهی اوقات برای شكرگزاری در زندگی با همه مشكلاتی كه وجود دارد، لازم است ما آدم ها ماهی یك بار به بیمارستان ها به خصوص بخش مربوط به نگهداری از بیماران خاص سری زده و فقط چند دقیقه در بخش قدم بزنیم. آن زمان است كه شاید بفهمیم زندگی یعنی چه. از انتهای راهرو راه خود را كج می كنم و به سوی اتاق های چهار تخته یی می روم كه مردان مسنی بر آنها خوابیده اند. با همراهان آنها شروع به صحبت می كنم. اتاق آنها هم گرم است و همراه یكی از بیماران می گوید كه تهویه اینجا اصلاخوب نیست و فقط یك كانال كولر در این اتاق بزرگ با این هوای به شدت گرم كار می كند. بیمارتان اذیت نمی شود؟ «چی كار می توانیم بكنیم. چاره یی نیست.»

از او می پرسم وضعیت بیمارستان به لحاظ رسیدگی پزشكی چطور است؟ می گوید: خوب است. اما اتاق عمل شلوغ است و برای جراحی ها باید در انتظار بمانیم. می گوید پس از اجرای طرح بیمه سلامت وضعیت رسیدگی به لحاظ پزشكی و پرستاری بهتر شده. قبلاوضعیت این طور نبود. «موقع پذیرش250هزارتومان از ما علی الحساب بابت بستری شدن و هزینه دارو گرفتن تا ببینیم در نهایت چقدر كم می كنن. گفتن قراره فقط 10درصد هزینه ها رو ازما بگیرن.». او ادامه می دهد كه «نمی دونم بیمه سلامت چه فرقی كرده. ما دوسال پیش برای بستری شدن50 هزارتومان می دادیم. ولی الان 250 هزارتومان گرفتن با 125 هزارتومان پول دارو». خانمی كه همراه همسر بیمارش است، عنوان می كند كه قبلاهم اینجا بوده و حالاوضعیت نظافت و رسیدگی پرستاری بهتر از قبل شده اما موضوع این است كه برای این تعداد بیماری كه اكثر آنها به مدت طولانی بستری می شوند، فقط یك حمام و سرویس های بهداشتی بسیاركمی وجود دارد.
   
    كاهش هزینه های درمان با بیمه سلامت
    همراه بیمار دیگری آقای جوانی است كه از مازندران پدر پیر خود را یك هفته است به علت سرطان غده لنفاوی در اینجا بستری كرده. اوهم همین میزان پول علی الحساب داده اما می گوید: «چند روز پیش مریضی اینجا بستری بود كه دو ماه اینجا بود. از لرستان اومده بود وموقع رفتن 70 هزار تومان از250هزارتومان رو بهش پس دادن.» بیمار تخت كناری 500 هزارتومان علی الحساب داده. او می گوید: «نمی دونم چرا از بعضی ها بیشترمی گیرن. شاید به خاطر نوع مریضی باشه». اما تاكید می كند كه در همین فاصله در بخش اورژانس 96 هزار تومان بابت دارو از او پول گرفته اند. همراه بیمار دیگری می گوید: «همه ما بیمه سلامت میشیم. فرقش اینه كه دیگه همه چی از دارو و وسایل عمل گرفته تا همه چی با خودشونه. قبلاهمه رو خودمون می خریدیم. الان همه كارا رو خودشون انجام میدن.» هوا آنقدر گرم است كه گاه كم می آورم و نمی توانم با بیماران صحبت كنم. وارد اتاق دیگری می شوم كه پرهیاهوتر از سایر اتاق هاست. سراغ بیماری می روم كه یك دست ندارد و دست دیگرش هم دو انگشت ندارد و یك پایش هم زخم عمیقی دارد. می گوید دچار برق گرفتگی در محل كارش شده و یك دستش را از دست داده. 50 روز است در آنجا بستری است اما مشخص نیست چرا در بخش بیماران سرطانی وی را بستری كرده اند. سرپرستار آنقدر سرش شلوغ است كه فرصت نمی كند از او بپرسم دلیل بستری شدن بیمار برق گرفته در این بخش چیست! مبلغ 500 هزار تومان علی الحساب پرداخت كرده. اما در این فاصله یك بار هم مبلغ 300هزارتومان پرداخت كرده و كمی بعد 200 هزارتومان از 500هزارتومان قبلی را به وی برگردانده اند. 80 هزارتومان هم برای هزینه دارو پرداخت كرده و این موضوع كمی مغایر با اصل بیمه سلامت است كه طی آن تهیه دارو و وسایل جراحی به عهده بیمارستان و پرسنل آن گذاشته شده و هزینه جدا نباید دریافت شود. خودش می گوید یك خیر هزینه بیمارستان او را پرداخت می كند. همراه ندارد. وی در خارج از تهران سكونت دارد، می گوید همسرش نمی تواند هر روز پیش او باشد و بیشتر اوقات در بیمارستان تنهاست. جوان است و فعال و برعكس سایر بیماران به گوشه یی از تخت خود پناه نبرده. در راهروی بخش قدم می زند، با پرستاران صحبت می كند. به سایر بیماران سر می زند و با آنها گپ می زند. با ناراحتی می گوید سه بار به اتاق عمل رفته تا پوست پایش را به روی زخم عمیق سوختگی اش بكشند. پایش را شكافته اند اما نتوانسته اند به دلیل نبود گوشت روی آن زخم، آن را جراحی كنند. «گفتن باید صبر كنی با این داروهای مكمل گوشت درست بشه، روی زخمت بیاد تا بتونیم جراحیت كنیم.» از وضعیت پزشكی راضی نیست و وضعیت رسیدگی پرستاری را بسیار خوب توصیف می كند. خودش نمی داند یا هنگام پذیرش، مشاور و مددكار درمورد مقررات بخش و بیمه سلامت به او اطلاعات كافی نداده اند. چون می گوید به دلیل اینكه بیمه خدمات درمانی دارد، شامل بیمه سلامت نمی شود.

درحالی كه ریاست بخش كنسر عنوان كرد «همه بیمارانی كه پذیرش و بستری می شوند، در صورت دارا بودن بیمه های دیگر هم بیمه سلامت می شوند.» در حال صحبت با او هستم كه ناگهان فریاد پیرمرد تخت كناری را می شنوم. پیرمرد كم مو و خمیده و كوتاه قامتی كه به شدت عصبانی است. «خودم گذاشتمش اینجا. رفتم بیرون اومدم دیدم نیست.» مدارك پزشكی اش را می گوید. با سرپرستار بخش دعوا می كند كه مدارك پزشكی مرا گم كردید. بحث های آنها ادامه دارد كه به سراغ بیمار دیگری می روم. خانمی كه همراه بیمار 59 ساله اش است و بیمه تامین اجتماعی هم دارند. او هم مبلغ 500هزار تومان علی الحساب پرداخت كرده اما عنوان می كند پیش از اجرای طرح بیمه سلامت در فروردین ماه یك وسیله برای جراحی همسرش تهیه كرده با قیمت یك میلیون و 500هزار تومان. در مورد رسیدگی پرستاری می گوید: سرشان شلوغ است و گاهی ناچاراست خودش كارهای مربوط به همسرش را انجام دهد یا دائم به آنها یادآوری كند كه فلان كار را انجام دهند. اما رفتار آنها را خوب توصیف می كند. درمورد وضعیت پزشكی ابراز نارضایتی زیادی می كند. می گوید «شوهرم یه بارعمل پانكراس كرده. بعدش حالش بد شد. یه بار دیگه عمل داشته، آی سی یو جا نداشت. به ما گفتن دو روز می تونید برید تو خونه مرخصی. ولی واسه رزرو تخت، شبی 96هزار تومان پول گرفتن از ما.» یكی از گلایه های این خانم این است كه چرا پزشكان قبل از جراحی تشخیص درست نمی دهند. او در ادامه می گوید: «از بخش گوارش ما رو فرستادن تیكه برداری. بیرون تیكه برداری كردم یك میلیون تومان دادم. بعد برای عمل اومدیم بیمارستان بستری شد. شكم رو باز كردن كه عمل كنن ولی عمل نكردن وگفتن نمیشه. خب من میگم مگه مریض من موش آزمایشگاهیه كه بعد از تیكه برداری شكم رو باز می كنین واسه عمل، بعد می بینین نمیشه؟ چرا همون اول بدون پاره كردن شكم تشخیص نمیدین كه الان نمی تونین عملش كنین. شوهر من شكمش آب آورد و با كلی بدبختی تونستن كم كم آب شكمش رو خالی كنن.» همچنین در مورد نظافت، وضعیت را خوب توصیف می كند. اما خرابی گهگاه یخچال و خرابی كولر و هوای گرم آزارشان می دهد. وقتی برای كسی توصیف می كنی همه به اتفاق می گویند: بیمارستان دولتیه دیگه. چه انتظاری داری؟ گویا برای خودمان این مفهوم را ملكه ذهنی كرده ایم كه از بیمارستان های دولتی نباید انتظار وضعیت خوب یا قابل قبولی در همه امور داشت.
    صحبت های این خانم كه تمام می شود صدای همان پیرمرد بالاگرفته كه «مرخص نمیشم. تا وقتی مداركم پیدا نشه مرخص نمیشم». یكی از همراهان بیماران توضیح می دهد كه نمی توانند این پیرمرد را عمل كنند و اگر عمل شود می میرد. اما اصرار دارد كه باید عمل شود و نمی خواهد مرخص شود. بیمار دیگری كه به سختی حرف می زند، می گوید تمام مدتی كه در این بخش بستری بودم جز صداقت چیزی از این پیرمرد ندیدم. اتفاقات عجیبی كه انتظارش را ندارم رخ می دهد و مبهوت نگاه می كنم. باز هم از خود می پرسم بخش سرطان و این همه سر و صدا و چنین اتفاقاتی؟! در حال خروج از اتاق هستم كه ناگهان مدارك پزشكی پیرمرد را پیدا كرده و می آورند. «ترفنده خودش بوده. خودش قایم كرده بود تا مرخص نشه و عمل بشه» این را یكی از بیماران می گوید... فقط نگاه می كنم و سرپرستار بخش با دستی به شانه ام، لبخندی حواله ام می كند و به بخش زنان می روم.
   
    بخش زنان: سكوت و آرامش بیشتر
    دیوارهای صورتی روشن و فضای آرام راهروی بخش و خنكی هوا در بخش زنان وضعیت به مراتب بهتری نسبت به بخش مردان ایجاد كرده. كمی در راهروهای بخش راه می روم. اینجا اتاق ایزوله اعصاب هم دارد. حتی اتاق های بزرگ هفت تخته كه در بیمارستان های دیگر به ندرت مشاهده می شود. اما مشكل كمبود حمام و سرویس بهداشتی در اینجا هم وجود دارد و برای مركزی با این وسعت عجیب است. سرپرستار بخش با حوصله و خوشرویی به سوالاتم گوش می دهد و بیماران مرتبطی را كه نیاز دارم به من معرفی می كند. حال دگرگونی دارم. فشار زیاد و تصاویر ناخوشایند و مشكلاتی كه در بخش مردان دیده ام، وضعیتم را آشفته تر كرده. هرچه سعی می كنم به روی خودم نیاورم نمی شود و در نهایت سه بار حالم بد می شود تا بتوانم سراغ بیماران بخش زنان هم بروم و وضعیت آنها را هم جویا شوم. سراغ بیمار جوانی می روم كه زخم عمیقی روی صورتش دارد. اما نه خودش تمایلی به حرف زدن دارد و نه اجازه می دهد همراهش صحبت كند. در اتاق دیگری كه فضای بسیار آرام تری وجود دارد، خانمی در حال مرخص كردن خودخواسته مادر پیرش است. به سراغ او می روم. خودش قبلاپرستار بوده و به نسبت سایر همراهان بیماران از اطلاعات بیشتری برخوردار است. مادرش در 86 سالگی دچار سرطان روده شده. پیش از بستری شدن در كنسر امام خمینی، در بیمارستانی خصوصی 28جلسه رادیوتراپی شده و تومور سرطانی اش كوچك تر شد. سپس به دلیل هزینه های پایین تر این بیمارستان در اینجا بستری شد. علاوه بر بیمه تامین اجتماعی شامل بیمه سلامت هم شده و تفاوت آن را با سایر بیمه ها محسوس می داند و عنوان می كند كه قبلاباید 30درصد هزینه ها را خودش پرداخت می كرده اما حالافقط 10درصد است. همچنین می گوید كه در این 18 روز بستری، هیچ پول اضافه دیگری بابت دارو پرداخت نكرده است.
   
    بیمار را چندبار برای عمل آماده كردند و عمل نكردند
    وی در توضیح علت اینكه چرا می خواهد با رضایت خودش مادرش را مرخص كند، در حالی كه هنوز پزشكش مرخص شدن او را تایید نكرده، ابتدا می گوید: «خسته شدم از عملكرد پزشكان و دیدم شاید خیر در اینه كه اصلامادرم جراحی نشه.» هفته اول بستری تو این بیمارستان گفتند باید برای جراحی آماده بشه. چندین نوبت داروهای مختلف «ملین» و تخلیه روده مصرف كرد و كلی اذیت شد. یكهو10 دقیقه قبل ازعمل گفتن تو آی سی یو تخت خالی نداریم. عمل كنسل شد. یه باردیگه كه برای عمل آمادش كردن، اعلام كردن كه امید به زندگی بسیاركمه و نمی تونه زیر بیهوشی دووم بیاره.
    درحالی كه مادرمن نه فشارخون بالا، نه دیابت و نه مشكل قلبی داره. ولی نمی دونم چرا عمل نكردن و اینقدر اون رو به لحاظ دارویی، بدنی و ذهنی آماده جراحی كردن. او به نكته جالبی اشاره می كند و می گوید: «متاسفانه قدرت پزشكی كه در این بیمارستان و سایر بیمارستان های دانشگاهی وجود داره، فقط توسط پزشكان بیهوشی اعمال میشه» همین عامل باعث شده تاكنون جراحی مادرش انجام نشود. این خانم میانسال رسیدگی پزشكی كنسر بیمارستان امام خمینی را این گونه توصیف می كند: «با توجه به اینكه بیمارستان آموزشی است و اكثر پزشكان رزیدنت هستند اما از نظر روحی، روانی با بیمار هم خوانی ندارند.» رسیدگی پرستاری را به لحاظ پاسخگویی، بهداشتی و رفتاری بسیارعالی توصیف می كند. همچنین اشاره می كند كه پیشنهاد مرخصی موقت دو روزه وسط بستری طولانی مدت می دهند تا بیمار بتواند تصمیم درست و بهتری برای ادامه درمان بگیرد. از سویی دیگر به شدت به سیستم های تهویه اینجا و سیستم خنك كنندگی اش اعتراض دارد و عنوان می كند: «نیمه شب روز اول بستری بیمارم به خودش می لرزید اما كسی نبود كه از تاسیسات اینجا بیاد و سیستم تهویه رو درست كنه. حالاهم كه هوا به شدت گرم شده و كولرهای اینجا پاسخگوی گرما نیستن.» این خانم كادر فنی اینجا را ضعیف قلمداد می كند ومعتقد است نظارتی بر سیستم تاسیسات اینجا صورت نمی گیرد.
   
    با این وجود تاكید می كند كه«دارم میرم پیش رییس بخش كنسر و اونجا اعتراض كنم كه چرا باید چندین بار عمل مادر من رو كنسل و اینقدر ما رو اذیت كنند، آخرش هم هیچ عملی نكنند؟»
    در مورد وضعیت فعلی داروهای بیماران سرطانی، خواهرش را مثال می زند كه او هم سرطان پانكراس داشته و در مرداد92 فوت كرده. «زمان درمان خواهرم، زمان تحریم كشور بود و داروهای ایرانی و هندی جایگزین داروهای اصلی درمان خواهرم شد و عوارض بسیار بدی براش ایجاد كرد.» او تاكید می كند كه «نمی تونم بگم به خاطر كمبود دارو فوت كرد. جلسه پنجم شیمی درمانی بود كه از دكترش پرسیدم چرا بدن خواهرم به درمان جواب مثبت نمیده؟ كه متاسفانه چون همه پزشكای سرطانی با بیمار صداقت ندارند، گفت ما فقط چند ماه مرگ رو به تاخیر انداختیم و دیگه درمان بیشتر از این فایده یی نداره. در حالی كه از همون اول به ما اینها رو نگفت. ما به لحاظ مالی تو هزینه بالای داروهای سرطانش دچار مشكل نشدیم. چون از طریق برادرم تو خارج از كشور تامین بودیم اما خیلی ها همون دوران مشكلات زیادی داشتند و نمی تونستن دارو تهیه كنن.» وی در نهایت مادر خود را با اجازه پزشك و رضایت خودش از بیمارستان مرخص می كند و به هنگام ترخیص بابت 18 روز بستری بودن از مبلغ500 هزارتومان علی الحساب، 330 هزار تومان از آنها كسر و مبلغ 170هزار تومان به آنها بازگردانده شد. در بخش ترخیص خانم جوان دیگری را می بینم كه در حال خروج از در ساختمان كنسراست. از اومی پرسم كل هزینه هایش چقدر شده؟ می گوید: «از 250 هزار تومانی كه علی الحساب دادیم، فقط 33 هزارتومان از ما كم كردن و باقی پول رو برگردوندن». او تاكید می كند كه «قبلاشبی 100 هزار تومان بود. حالا10 درصد پرداخت ما با بیمه سلامت، فقط شبی 10هزار تومان شده.»
    اینها فقط بخشی از مشكلات بیماران سرطانی در بیمارستان های دولتی است. طرح بیمه سلامت به گفته اغلب بیماران طرح بسیار خوب و موثری است و تا الان برایشان مفیدتر بوده. چنانچه سیاست های دولت مبنی بر ادامه یافتن این طرح باشد، بار بزرگی از مشكلات بیماران سرطانی سبك می شود و به دلیل پایین آمدن هزینه هایشان با خیالی بازتر به درمان عزیزان شان اقدام می كنند. شاید ادامه این طرح و حمایت های بیشتر دولت از بیماران خاص باعث مرگ كمتر مردم این سرزمین شود و روزهای بهتری در انتظارشان باشد.
منبع: روزنامه اعتماد

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha