آتش بی‌تدبیری‌ها دوباره به جان پارک ملی گلستان افتاد. 300 تا500 هکتار از آن را طعمه حریق و 189 هکتار از آن را به تلی از خاکستر تبدیل کرد.

سلامت نیوز: آتش بی‌تدبیری‌ها دوباره به جان پارک ملی گلستان افتاد. 300 تا500 هکتار از آن را طعمه حریق و 189 هکتار از آن را به تلی از خاکستر تبدیل کرد.

قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان که به‌رغم وعده و وعیدهای دولت‌های مختلف همچنان با بیل خاموش می‌شود تا این سؤال پیش بیاید که چند تابستان باید بگذرد تا قصه تلخ خاکستر شدن یکی از قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان به پایان برسد؟ جنگل‌هایی که جاده دوبانده گلستان راه مرگ را به روی آن باز کرد و تنها لوله تفنگ 31 هزار شکارچی مجاز به سمت آن نشانه رفته است.

آن طور که مهاجر، مدیر اداره کل حفاظت از محیط زیست استان گلستان به روزنامه ایران می‌گوید، دو برابر این تعداد هم شکارچیان غیرمجاز را حساب کنید تا مشخص شود که قدیمی‌ترین پارک ملی خاورمیانه امروز به میدان تیری تبدیل شده که  اگر جلوی آن گرفته نشود، هیچ جنبنده‌ای جان سالم از آن به در نخواهد برد. جاده‌ای که فقط مرگ برای گونه‌های حیوانی  رقم نزده و از زمانی که پارک را دوشقه کرد تا همین امروز و براساس آمارهای مهاجر 400 نفر مسافر را به کام مرگ فرستاده است. 400 نفری که هیچ کس مسئول مرگ آنها نیست.

بیل‌ها کمر جنگل‌ها را می‌شکنند، بیل‌هایی که برای خاموش کردن آتشی که به جان جنگل‌ها می‌افتد بر زمین فرو می‌آیند. بیل‌ها؛ آخرین داشته‌های جنگلبانان و محیط‌بانانی هستند که هر سال با دست‌های خالی به جنگ آتش‌های بی تدبیری می‌روند. محیط‌بانانی که مهاجر می‌گوید برای یک شبانه روزتلاش در قعر جنگل‌های گلستان تنها 30هزار تومان مأموریت می‌گیرند، تازه اگر اعتباری باشد و بگیرند. حالا که 9 ماه است که هیچ مأموریت و اضافه کاری به حقوق آنها اضافه نشده است. آنها در میان سال‌های اخیر  89 جهنمی را   در پارک ملی گلستان تجربه کردند.
50 روز مهم‌ترین جنگل‌های کشور در آتش بی‌تدبیری‌ها می‌سوخت و جز بیل‌ها و گالن‌های آب چیزی نبود تا آتش سمج تابستانی آن سال را فرو بنشاند. حریق درخت به درخت و صخره به صخره می‌رفت تا خاکستر افسوس را  از یکی از ذخیره‌گاه‌های کشور  به جای بگذارد. محیط‌بان‌ها با بیل به جان آتش افتادند در نهایت باران بود  که به داد جنگل رسید و آتش را خاموش کرد.
تعداد محیط‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بان‌‌ها و جنگل‌ها کم بود و آن طور که سلیاری می‌گوید، سازمان جنگل‌ها دست یاری به سوی مردم محلی دراز کرد. مسأله‌ای که همان روز هم فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها در گفت‌وگو با خبرنگار ما تأکید کرد، اما  به همین جا ختم نشد. آتش‌سوزی‌ها منبع درآمدی برای جامعه محلی شده بود.
 آن طور که روستائیان بخش خراسان جنوبی به خبرنگار ما می‌گفتند، برخی از روستائیان برای این که بتوانند روزهای بیشتری به خاطر اطفای حریق پول به دست بیاورند، خود اقدام به آتش‌زنی می‌کنند. مسأله‌ای که آن روز توسط سازمان جنگل‌ها تکذیب شد.
سلیاری  این اتفاق‌ها را تأیید می‌کند اما اعتقاد دارد که امروز دیگر آن شرایط وجود ندارد و آنها برای اطفای حریق و نجات جنگل‌ها از «طبیعت یارها» کمک می‌گیرند و مسأله پرداخت پول وجود ندارد. پولی که ممکن است روستائیان را به طمع بیندازد تا کبریت نادانی را به جان جنگل‌ها بیندازند و باز هم این سؤال پیش بیاید چرا همچنان پای کمیت مشارکت‌های مردمی در حفاظت از محیط زیست می‌لنگد؟
آن روز هم خبرنگار ما تیتر زد که جنگل‌ها با بیل خاموش می‌شوند. تیتری که واکنش سازمان جنگل‌ها را به دنبال داشت و فرمانده یگان آن روز حفاظت از جنگل‌های کشور  این تیتر را نادیده گرفتن تلاش جنگلبانان و نیروهای تحت امر  خود تعبیر کرد. جنگلبانانی که در حالی که دو گالن آب را در دست گرفته بودند باید از صخره‌های صعب‌العبور رد می‌شدند تا آتش را خاموش می‌کردند.
اما همان انتقاد‌های رسانه‌ای باعث شد تا نخستین مرکز اطفای حریق در کرمانشاه افتتاح شود و فرمانده یگان آن روز اعلام کند که تلاش‌های یک ماهه رسانه‌ها چهارسال رفت و آمد بی‌نتیجه او به بهارستان برای گرفتن بودجه و ایجاد پایگاه اطفای حریق حداقل در غرب کشور را  جبران کرد. پایگاهی که البته بود و نبودش یکی است و حتی نتوانست آتش‌سوزی‌های لرستان را که نزدیک جغرافیای خود است پوشش بدهد اما سؤال اینجاست چند تابستان باید بیاید و برود تا بالاخره درمانی برای آتش‌هایی که نزدیک به 200 هکتار از قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان را طی دو روز
به تلی از خاکستر تبدیل کرد، پیدا شود تا بیشتر از این بیل به کمر جنگل‌ها نخورد؟ آن طور که «جواد سلیاری» رئیس پارک ملی گلستان می‌گوید؛ حالا چند روز از آتش‌سوزی‌های اخیر گذشته و آتش خاموش شده است. اما  محیط‌بانان اندک پارک شب گذشته  را همچنان گالن و بیل به دست چشم  به جنگل دوخته‌اند تا اگر زغالی خاموش نشده یا آتشی در لایه‌ای از پارک پنهان مانده بود را خاموش کنند.
بیلی که شاید از پس اطفای حریق جنگل‌ها برآید اما زمین را آنقدر می‌کوباند که هیچ جنگلی توان بازسازی دوباره خود را ندارد. بازسازی که بدون ضربات بیل‌ها هم به گفته مهاجر 30 سال وقت می‌برد. در جنگل‌هایی که بدون شک شاید جهانی شدن آنها می‌توانست پارک ملی گلستان را از این تنگنا نجات بدهد اما هماره سدی بزرگ چون سازمان جنگل‌ها را برای ثبت در فهرست جهانی یونسکو در دولت‌های مختلف پیش رو داشت تا رؤسای مختلف آن در زمان‌های متفاوت بگویند که خود می‌توانند از پس محافظت از قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان بربیایند و احتیاجی به کمک‌های جهانی نیست. محافظتی که سال‌هاست بیل به کمرش خورده و توان بلند شدن و نجات آخرین داشته‌های سبز کشور را ندارد.
گلستان در حالی هر سال طعمه حریق‌های تابستانه می‌شود که هنوز یک بالگرد ندارد. استان هر تابستان چشم به بالگردهای هلال احمر، وزارت دفاع یا ارتش دارد  تا همچنان دیرهنگام برسد و احتمالاً کاری هم از دست‌شان برنیاید. در سال‌های گذشته هم به همین روال بوده درست مثل بالگردی که این بار ارتش در اختیار گلستان قرار داده. بالگردی که از  چاله‌های هوایی دیوانسالاری گذشت و آسمان تهران را به مقصد گلستان ترک کرد اما زمانی به پارک رسید که محیط‌بانان با هر آنچه داشتند آتش را مهار کردند! آمدنی که هیچ سودی در پی نداشت مگر آرام کردن افکار عمومی.
آن طور که مهاجر می‌گوید، چند سالی است استان به دنبال یک آشیانه و بالگرد اختصاصی است. «باند» آن دیده شد و سه، چهار سالی می‌شود که حوضچه‌های آب هم آماده است اما بالگردها هم در ایستگاه بی پولی آشیانه کرده‌اند تا باز این سؤال از سوی افکارعمومی پیش بیاید که آیا اگر پارک ملی جهانی می‌شد، باز هم پر‌های بالگردها در ایستگاه بی پولی بسته می‌ماند؟ آیا امکاناتی که مسئولان وقت به امکانات جهانی ترجیح دادند همین بیل و گالن آب بود؟ در نهایت بپرسند که آیا رؤسای جدید سازمان جنگل‌ها باز هم اعتقاد دارند برای حفاظت از یکی از قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان نیازی به کمک‌های جهانی نیست؟ ثبت جهانی که البته سد راه ساخت و سازهای بی‌رویه خواهد شد و دیگر هر مجری پروژه‌ای به راحتی آن را شخم نخواهد زد.

ë زیستگاه مرال‌ها
از دل آتش گلستان لاشه‌های قطعه قطعه شده مرال‌ها و شوکا‌ها بیرون آمد که چند شکارچی غیرمجاز آنها را صید کرده بودند تا یخچال‌های خانه‌شان پر شود. گونه‌هایی که حتی محیط زیستی که به راحتی هم مجوز شکار می‌دهد هرگز اجازه‌ای برای شکار آنها صادر نمی ‌کند. شکارچی‌ها هم دستگیر و روانه زندان شده‌اند. شکارچیانی که به گفته مهاجر فقط 31 هزار نفر آنها مجوز شکار دارند. او شک ندارد که غیرمجازها تعدادشان دو برابر مجازهاست. تعدادی که علاوه بر تهدید حیات وحش، می‌توانند دلنگرانی‌های امنیتی هم به وجود بیاورند. قاچاقچیانی که به گفته سلیاری آتش زدن به جنگل‌ها یکی از راهکارهای پر هزینه آنها برای شکارگونه‌های منحصر به جغرافیای ایران است. به گفته او، همین چند وقت پیش بود که نیروی انتظامی یک ماشین با 20 اسلحه قاچاق را
متوقف کرد.
آن طور که او می‌گوید، شکارچیان برای آتش زدن جنگل‌ها دو دلیل دارند؛ یکی مشغول کردن محیط‌بانان اندک به خاموش کردن آتشی که وقتی شروع می‌شود، سر آرام گرفتن ندارد و دیگری، فرستادن گونه‌های حیوانی به منطقه‌ای که دامی برای صید آنها در دل آن گسترانده‌اند. راهکار تلخی که باعث شده تا یخچال‌های آنها را پر از تکه‌های گوشت‌های مرال‌هایی کند که هر کدام از آنها شاید بین 200 تا 300 کیلو گوشت دارد.   شکارچیانی که در چند روز گذشته دستگیر شدند و با گذاشتن وثیقه دوباره به خانه برگشتند. آنها البته از اسلحه‌داران مجازی بودند که شکار غیرمجاز کرده‌اند. این وسط کسی هم نمی‌داند که آنها همان شکارچیانی بودند که جنگل را آتش زدند یا شکارچیانی که جنگل را آتش زدند هنوز به دام قانون نیفتاده‌اند و در حال برشته کردن مرال‌ها و شوکاها روی آتش بی‌پایان ریشه دوانده در پارک هستند.
این سؤال هم از سوی افکار عمومی پیش می‌آید که آیا دستگیری شکارچیان و گرفتن خسارت شکار گونه‌های نادر و حفاظت شده همه چیز را جبران می‌کند؟ پس حساب و کتاب درخت‌های چند هزار ساله‌ای که خاکستر شد، چه می‌شود؟ چه کسی خسارت زمین‌های کوفته شده که دیگر توانی برای بازسازی خود ندارند، می‌دهد؟ هیچ کس پاسخی برای این سؤال ندارد. مهاجر هم می‌گوید این مباحث باید در دادگاه‌ها و در میان قضات باز شود. کی و چه زمانی معلوم نیست! چون این اتفاق‌ها سال‌هاست که دارد می‌افتد و آب از آب تکان نمی‌خورد. آبی که سیلاب شده و در چند سال اخیر جان بیش از 400 نفر را در همین گلستان گرفته است. گلستانی و غیر گلستانی. غیر گلستانی‌ها می‌شوند مسافرانی که در جاده گلستان گرفتار سیلابی بنیان برافکن شدند. جاده‌ای که با وجود همه وعده و وعید‌ها همچنان قربانی می‌گیرد، هم انسانی و هم گونه‌های حیوانی.
به گفته مهاجر سال‌هاست که جاده دیگری خارج از این جاده در نظر گرفته شده اما وزارت راه در دولت‌های مختلف و به بهانه‌های مختلف از احداث آن سرباز می‌زند. به گفته مهاجر جاده جایگزین علاوه بر این که پارک ملی را از دست شکارچیان و مسافران نجات می‌دهد و مرگ و میرهای انسانی را هم کاهش می‌دهد، همچنین 300 روستای این مسیر را از لحاظ اقتصادی بهره‌مند می‌سازد اما مرغ وزارت راه تا به امروز یک پا داشته است.
مهاجر می‌گوید که دولت کماکان خواهان احداث این جاده است. جاده‌ای که در ایستگاه بی پولی متوقف شده تا این سؤال پیش بیاید که جاده گلستانی که بخش بسیار زیادی از محیط زیست کشور را قربانی کرد تا کی می‌خواهد جان مسافران و گلستانی‌ها را بگیرد؟ آیا کسی مسئولیت مرگ و میرهای این مسیر را به عهده می‌گیرد؟ آنها می‌پرسند آیا دستگاهی -سازمانی تأثیر این جاده را در سیلاب‌های کشنده بررسی کرده است، آیا کسی هم محاکمه شده است؟ پاسخ مهاجر به این سؤال‌ها منفی است. او می‌گوید مگر وقتی سد خاکی قزقلعه تخریب شد و مرگ نزدیک به 300 نفر را رقم زد، کسی از کسی سؤالی پرسید! او البته اعتقاد دارد که باید همان طور که مهندسان ناظر در اتفاقات مورد سؤال قرار می‌گیرند، اینجا هم باید کسی باشد که پاسخگوی اتفاقات تلخ باشد. پاسخگویی که شاید جلوی اتفاقاتی تلخ‌تر از این دسته را بگیرد. یکی همین جاده گلستان است که مهاجر هم آن را سرآغاز مرگ‌های یک دهه سیلاب‌های بی پایان گلستان می‌داند. جاده‌ای که در مسیر رودخانه و سیلاب ساخته شده است. او شک ندارد اگر جاده را از دل گلستان به خارج انتقال دهند، پرونده خیلی از اتفاقات تلخی که به دامن پارک ملی گلستان چنگ زده‌اند، بسته می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha