سلامت نیوز: هرگاه فقر، بیکاری و... افزایش یابد به تبع آن آسیبهای اجتماعی دیگر نیز افزایش مییابد که همین عامل در جامعه باعث بروز خشونت میشود.
پرده اول
گریه امانش را بریده بود، دیگر نمیتوانست چشمانش را باز نگه دارد. همه بدنش از شدت مشت و لگدهای شوهرش درد میکرد. دستهای مهربان و کوچک پسرش گونههای خیس مادر را نوازش کرد، زن به آرامی چشمانش را گشود. نای حرف زدن نداشت. پسرک وحشتزده مادرش را نگاه میکرد و اشک میریخت.
بهیاد دوران کودکیاش افتاد که چگونه از دست پدر و برادرانش کتک میخورد و به آغوش مادر پناه میبرد. به هقهق افتاده بود. پسرکش را در آغوش گرفت و محکم فشرد. بیپناه بود و انگار هیچکس او را دوست نداشت، سر سفره عقد هرگز گمان نمیکرد به این روز سیاه گرفتار شود؛ مانده بود با کوله باری از غم و رنجهایش...!
خشم و زنان آسیبپذیر
دکتر «پرستو مولایی» روانشناس، خشم را یکی از هیجانهایی میداند که افراد در کنترل آن کمتر موفق هستند. از منظر روانشناسی، خشم به مجموعه احساسات و رفتارهایی گفته میشود که وقتی فردی مورد حمله واقع شود به او اجازه میدهد بجنگد و از خود دفاع کند.
بهگفته دکتر مولایی، خشم ممکن است به علت وقایع درونی و بیرونی رخ دهد و فرد از سوی یک فرد خاص - مثلاً همکلاسی، همکار یا همسر و... – یا یک اتفاق خاص – ترافیک، ضایع شدن حقوق قانونی و... -خشمگین شود یا علت خشم مربوط به پروندههای باز عاطفی در گذشته شخصی فرد باشد. مانند احساس خطر کردن و نداشتن امنیت عاطفی در دوران کودکی و مورد بیمهری و خشم قرار گرفتن از سوی والدین. البته به یاد آوردن حوادث و سوانح سخت و دردناک نیز میتواند باعث ایجاد خشم باشد.
این روانشناس بیان میکند: خشم میتواند منفعلانه باشد مانند قهر کردن و سکوت طولانیمدت یا بهصورت فعالانه بروز کند که شامل هرگونه پرخاشگری مانند کتک زدن، فحاشی، تحقیر کردن، سرزنش، با نیش و کنایه حرف زدن و هر نوع رفتاری که موجب آسیب زدن، رنجش یا آزار فرد مقابل شود. متأسفانه آسیبپذیرترین قشر هر جامعه و خانواده کودکان و زنان هستند که بهدلیل بیدفاع بودن و حساس بودنشان بیش از هر قشر دیگری آسیب میبینند و در خانواده پدر پرخاشگر رابطه سالم و سازنده وجود نخواهد داشت. کودکان علاوه بر یادگیری الگوی پرخاشگری از والدین خود دچار آسیبهای روحی و روانی و حتی جسمی مختلف میشوند و چه بسا در نوجوانی جذب گروههای بزهکاری و خلاف شوند.
پرده دوم
کینه در چشمانش موج میزد، دستانش شکسته و صورتش کبود بود. آشفته و پریشان برگه پزشکی قانونی را روی میز قاضی قرار داد و گفت: میخواهم از همسرم جدا شوم، دیگر نمیتوانم به زندگی با او ادامه دهم. او به هر بهانهای مرا زیر مشت و لگدهایش سیاه و کبود میکند.
گریه امانش نمیدهد، با صدایی لرزان ادامه میدهد فقط دو ماه اول زندگیام رنگ خوشی داشتم، شوهرم بعد از هر بار کتکزدن پشیمان میشود اما چه سود... من دیگر نمیخواهم با او زندگی کنم.
قاضی نگاهی به مرد قوی هیکل میاندازد، سری با تأسف تکان میدهد و حکم طلاق جاری میشود.
خشونتهای فیزیکی به زنان
به گفته دکتر «امیر حمزه زینالی» جرمشناس، خشونت علیه زنان انواع مختلفی دارد که مهمترین آن را میتوان خشونت فیزیکال یا جسمی دانست که این امر زنان را از نظر جسمی، روحی و روانی دچار آسیب میکند و در معرض خطر قرار میدهد. خشونت را میتوان در دو مرحله از زندگی زنان و دختران بررسی کرد؛ وقتی دختری در خانه پدریاش زندگی میکند ممکن است از سوی والدین خود مورد آزار و شکنجه قرار بگیرد که این موضوع از منظر کودک آزاری مورد بحث قرار میگیرد، جنبه دیگر آن زمانی است که دختری به خانه بخت میرود و از سوی همسرش مورد شکنجه و کتک قرار میگیرد و آن نیز بهعنوان همسر آزاری مورد توجه قرار میگیرد. تحقیقات زنجیرهای از این خشونتها علیه زنان و اقشار آسیبپذیر جامعه صورت گرفته که نشان میدهد عوامل مختلفی برای خشونت وجود دارد که آنها را در سه مرحله تقسیمبندی کردهاند.
تقسیمبندی خشونت
دکتر زینالی ادامه داد: نخستین علل خشونت در سطح کلان و ساختاری است. بسیاری از مشکلات اجتماعی پیوندی ناگسستنی و رابطه نزدیکی با یکدیگر دارند. هرگاه فقر، بیکاری و... افزایش یابد به تبع آن آسیبهای اجتماعی دیگر نیز افزایش مییابد که همین عامل در جامعه باعث بروز خشونت میشود. در بحث فرهنگی، اجتماعی نیز متأسفانه بهدلیل دیدگاه غلط مذهبی جایگاه و منزلت زن نسبت به مرد در سطح پایینتری قرار دارد و همین امر در سطح کلان باعث میشود این نگرش در جنس دوم قرار گرفتن زن در جامعه و خانواده، خشونت را علیه آنان افزایش دهد چرا که وی جنس ضعیفتری محسوب میشود و این نگرش غلط زن را از ارزشمندی کمتری برخوردار میکند.
وی در ارزیابی خود در خصوص خشونت میگوید: اگر بخواهیم خشونت علیه زنان را به خشونت کلامی، فیزیکی، اقتصادی و جنسی تقسیم کنیم قطعاً خشونتهای کلامی، فیزیکی و اقتصادی هنوز برای زنان جامعه بیشتر از جوامع کشورهای دیگر است.
به گفته بزه دیدهشناسان یکی از گروههای بالقوه آسیب پذیر در مقابل انواع خشونت، زنان محبوس میشوند.
بزه دیدگان خاموش
دکتر زینالی میگوید: واکنش افراد در خشونت جسمی به جایگاه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زن در جامعه وابسته است. طبق علم بزهدیده شناسی، بسیاری از زنان بهدلیل اینکه فکر میکنند در صورت رهایی از یک رابطه خشونتآمیز، هیچ جایگاهی برایشان وجود ندارد این شرایط نامطلوب را تحمل میکنند که از آنان بهعنوان بزهدیدگان خاموش نام برده میشود. براساس تحقیقات صورت گرفته بهدلیل جایگاه متزلزل زن در جامعه رقم سیاه موارد گزارش شده بزهدیدگی زنان بسیار پایین است، آنان با این اعتقاد که این خشونتها امری خصوصی در زندگیشان است آن را مخفی نگه میدارند تا آبرویشان در جامعه حفظ شود.
بهگفته این جرمشناس هرچقدر جایگاه و حقوق زن رشد پیدا کند و زنان در جایگاهی برابر با مردان و براساس استعداد و شایستگی خود برسند نه تنها موارد خشونتآمیز جسمی کاهش مییابد بلکه موارد گزارش شده نیز افزایش مییابد. یکی از دلایلی که زنان فکر میکنند گزارش خشونت را نباید به دستگاههای قضایی، پلیس و نهادهای اجتماعی اطلاع دهند ایناست که فکر میکنند دستگاههای قضایی از آنها حمایت شایستهای انجام نمیدهند.
پرده سوم
وقتی صدای زنگ، در مدرسه پیچید، همهمهای به پا شد. «مرضیه» نیز با شوق زیاد کوله پشتیاش را جمع کرد تا با دوستش از مدرسه خارج شود. آنها در مسیر خانه حرف میزدند و میخندیدند، اما به محض وارد شدن در کوچه، خنده برلبان دختر جوان خشکید. برادر خشمگین در کوچه ایستاده بود تا خواهرش از راه برسد. چهره خشمگین او مرضیه را ترساند. مرضیه که این صحنه را دید سریعاً با دوستش خداحافظی کرد و به سمت برادرش رفت. هنوز سلام از دهانش خارج نشده بود که یک سیلی محکم نثارش شد. او که شوکه شده بود خون لبهایش را پاک کرد و با هل دادن برادرش وارد خانه شد. دقایقی نگذشته که صدای جیغ و دادهای مرضیه در حیاط خانه پیچید: «داداش توروخدا کتک نزن، بهخدا هیچ اشتباهی نکردم. نزن داداش، اشتباه میکنی...» مادر تنها تماشاگر این صحنه بود، صداهای گریه و فریاد به ناله تبدیل شد و سکوتی سرد فضای خانه را پر کرد...
نوع خلقت زن ظریفتر و از نظر روان حساستر است. آنها به نسبت مردان عاطفیتر هستند و بنابراین در برابر حوادث ضربهپذیرتر بوده و سریعتر دچار مشکلات روحی میشوند.
بهگفته آسیبشناسان در بیشتر جوامع زنان نخستین قربانیان خشونتهستند و این موضوع فقط مخصوص جامعه ما نیست و همه کشورهای جهان با آن دست به گریبانند.
مهارتهای زندگی موفق
به گفته کارشناسان و محققان آسیبهای اجتماعی، نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی زناشویی یکی از عوامل مهم و تأثیرگذار در افزایش خشونت علیه زنان است چرا که بسیاری از جوانان بدون داشتن مهارتهای تصمیمگیری، مسئولیت پذیری و ارتباط مؤثر در حل مسأله وارد زندگی مشترک میشوند اما هنوز مهر امضا در سند ازدواجشان ثبت نشده بهانهگیریهایشان را شروع میکنند و کارشان به جایی میرسد که با اعمال خشونت با یکدیگر به جنجال میپردازند و در این میان بیشتر زنان هستند که از سوی همسرانشان زیر مشت و لگد قرار میگیرند. به همین دلیل برای کاهش و پیشگیری از اعمال خشونتآمیز، افراد باید در سنین پایین شیوههای برخورد مناسب با یکدیگر را برعهده بگیرند تا بتوانند به سازگاری برسند. اگر به کودکان از ابتدا آموزش داده شود با همسالان خود سازگار شوند وقتی بزرگتر هم شوند نیز با دوست، همکار و همسرشان هم رفتاری سازگارانه خواهند داشت و در شرایط مناسب میآموزند که چگونه باید با طرف مقابلشان ارتباطی مؤثر داشته باشند.
بههمین خاطر آموزش شیوههای همسرداری و فرزندپروری نیز در این امر بسیار مؤثر خواهد بود و این آموزش باید بیشتر خطابش جامعه مردان باشد چرا که مردان هنوز به سطح تغییرات مورد نظر نرسیدهاند. اگر این تغیرات همزمان و مساوی باشد تغییرپذیری نقشها در جامعه مشخص میشود و این امر باید نقش قوانین در حوزه کاهش خشونت علیه زنان را پررنگ کند واگر جامعه نسبت به اثرات مخرب خشونت علیه زنان آگاه و سازمانهای حمایتی برای قربانیان خشونت راهاندازی شود مسلماً نهادهای خانواده و اجتماع نیز به موفقیتهای بیشتری دست خواهد یافت.
افزایش آمار خشونت خانگی
«مجید ارجمندی» رئیس اورژانس اجتماعی کشور در خصوص آمار و ارقام وضعیت خشونت خانگی گفته است: سازمان بهزیستی از سال 76 ورود جدی به بخش آسیبهای اجتماعی داشته و در قسمت بهزیستی زنان آسیبدیده را بهعنوان فردی که بهکار روسپیگری اشتغال داشته مدنظر قرار دادیم. امروزه بهدلیل افزایش دختران فراری و آسیبهایی که در رابطه با زنان پیش میآید سازمان بهزیستی ساختار خود را تغییر داده و دفتری به اسم «امور آسیبدیدگان اجتماعی» تأسیس کرد.
وی با اشاره به اینکه هدف اولیه از این تأسیس، حمایت از زنان و دختران است، گفت: در حال حاظر حدود 75 تا 80 درصد مراجعان در سال 92 دختران مجرد و زنان متأهل هستند که مورد خشونت خانگی، کتک خوردن از همسر و... قرار گرفتهاند. این آمارها نشان میدهد خشونت خانگی خیلی زیاد است.
ارجمندی با اشاره به آمارسال 91 اورژانس اجتماعی در خصوص خشونت خانگی میگوید: حدود 316 زن بهدلیل خشونت به ما مراجعه کردند که این رقم واقعی نیست و تعداد آنان خیلی بیشتر است. حدود 45 هزار نفر از کسانی که در سال 91 به اورژانس اجتماعی مراجعه کردند مشکلات دیگری داشتند که شامل خشونت و کتک خوردن آنان بود. بههمین دلیل سازمان بهزیستی خانه سلامت را راهاندازی کرد که حدود 396 نفر پذیرش داشتند و این مرکز از زنانی که به نحوی دچار آسیبهای اجتماعی شده و مورد تعرض قرار گرفتهاند نگهداری میکند که در سال 91 نزدیک به 478 نفر ساماندهی شدند.
در سال 92 آمار 66 درصدی خشونت زنان در ایران از ابتدای زندگی، بالا بودن آمار خشونت علیه زنان در کردستان، معرفی اهواز به عنوان خشنترین شهر، غفلت مسئولان وزارت بهداشت نسبت به خشونت، فقر ایران در حوزه مددکاری و... از مهمترین محورهای کارگاه آموزشی اورژانسهای درمانی در کار با قربانیان همسرآزاری بود که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند.
دکتر «جعفر بوالهری» روانپزشک و رئیس دانشکده علوم رفتاری و سلامت از بالابودن خشونت خانواده در کردستان و سنندج خبر داد و گفت: در تحقیقات انجام شده میزان خشونت در میان خانوادههای کردی به 88 درصد میرسد که این آمار بیانگر خشونت علیه زنان است.
وی گفت: در بحث خشونت، شهر اهواز در مصداقهای خشونت علیه زنان بهعنوان خشنترین شهر شناخته شدهاست؛ خشونتهایی که گاه منجر به قتل یا نقص عضو میشود. کارشناسان امور اجتماعی معتقدند: زنان اگر خشونت فیزیکی ببینند خود را قربانی خشونت نمیدانند، پس لازم است در گام نخست آگاهی زنان را بالابرده و آنان را به حقوق خود آشنا کنیم. همچنین تحقیقات نشان میدهد خشونت فیزیکی زنان نسبت به مردان بیشتر بوده اما از سوی دیگر خشونت روانی مردان با توجه به محدودیتهای اعمال شده از سوی زنان بیشتر است.
فنون و راهکار کنترل خشم
اما حالا باید چه کرد تا کتک خوردن زنان در سطح جامعه کاهش یابد و افراد خشمگین چه راهکارهایی میتوانند انجام دهند تا خشمشان را کنترل کنند.
دکتر «پرستو مولایی» روانشناس در رابطه با فنون کنترل خشم میگوید: آرمیدگی ساده مانند تنفس عمیق و تصویرسازی ذهنی آرامبخش میتواند به فرد خشمگین کمک کند تا به آرامش برسد همچنین ورزش کردن از نوع جنبشی و یوگا نیز بسیار مؤثر است.
افراد خشمگین به ناسزا گفتن، توهین کردن و کتک زدن تمایل دارند به همین خاطر باید به بازسازی شناختی بپردازند و تفکرات خود را تغییر دهند زیرا اعمال پرخاشگرانه انعکاس افکار درونی آنان است. آنها باید افکار منطقیتر را جانشین افکار منفی کنند مثلاً بهجای اینکه بگویند «این موضوع خیلی وحشتناک یا فاجعه است» بگویند «این ناکام کننده است و عصبانیت من قابل فهم است اما دنیا به آخر نرسیده و پرخاشگری به هر حال هیچ چیز را درست نمیکند». افراد با نوشتن شرحی از شرایط خشمشان میتوانند دریابند چه زمانی و کجا افکار پرخاشجویانه دست میدهد و با این آگاهی و استفاده از فنون دیگر نیز میتوان چرخه خشم را از کار انداخت.
دکتر مولایی میافزاید: بهخاطر داشته باشیم که نمیتوانیم خشم را حذف کنیم اما ممکن است زندگی پر از درد، ناکامی، فقدان و رفتارهای غیر قابل پیشبینی از سوی دیگر برایمان بهوجود بیاید. ما نمیتوانیم آن را تغییر دهیم اما میتوانیم با کنترل کردن پاسخهای خشمگین از ناراحتی بیشتر و طولانیتر نیز جلوگیری کنیم.
منبع:روزنامه ایران
نظر شما