سلامت نیوز: تالاب برای آن قدیمیترها معنای دیگری داشت. وقتی حرف از تالاب به میان میآمد تصویر صیادانی در ذهن تداعی میشد که سوار بر قایق در امتداد افق روی نوار مسی رنگ و لرزانی که روی آب نقش بسته بود تورهایشان را از آب میگرفتند و با چشمانی شاد و کنجکاو سرتاپای تور را ورانداز میکردند تا بدانند تالاب سخاوتمند، این بار چه چیز عایدشان کرده است.
تالاب یادآور مهاجرانی بود که هزاران فرسنگ راه را به عشق تالاب بال زده بودند و بر فراز آسمان پرواز کرده بودند. تالاب هم مهمان نوازی را در حق آنها تمام میکرد و چیزی برایشان کم نمیگذاشت. اسم تالاب یادآور نیزارهایی بود که هر روز زنان و دختران روستا را به سوی خود میکشاند تا هنر دستانشان را به نیها گره بزنند و حصیربافی کنند. سفره سبز تالاب همیشه برای دامها گسترده بود و هوای چوپانان را هم داشت. مانند چوپانانی که هر روز هیهیکنان گاومیشها را از دالان نیزارها رد میکردند و به بیشه دالان میآوردند و در آب رهایشان میکردند که هر قدر میخواهند در آب بچرخند و کیف کنند. تالاب همبازی خوبی بود برایشان. آن زمان هنوز بوتههای خیار و گوجه بر بستر تالاب جا خوش نکرده بودند و بیشه دالان، دالانی بود رو به آسمان. آن روزها سرتاسر تالاب پر بود از آهنگ پرواز. آهنگ پر و بال حواصیلها و مرغابیها و مهاجران خستهای که از سیبری خود را به تالاب رسانده بودند. از آن روزهای افسانهای زمان زیادی نمیگذرد اما شاید برای تالاب، هر روز هزار روز گذشته باشد و از آن روزها فقط خاطرهای گنگ به جا مانده باشد. خاطره سر خوردن و غلتیدن قطرههای آب روی گرده سیاه و چرمین گاومیشها که هر روز صدای شلپ شلپ آب بازی شان، تالاب را بر میداشت. خاطره روزهایی که صیادان قایقها را راه میانداختند و به دل تالاب میزدند و با تورهای پر از کپور به خانه بر میگشتند. خاطره روزهای آبی... همه چیز خوب بود. آب بود و آبادی، تالاب دست اهالی پنج روستایی را که احاطهاش کرده بودند خالی نمیگذاشت و همه چیزشان بود. کار و شغلشان، آب و غذایشان، زیبایی و تفریحشان.
اما کمکم روستاییها خسته شدند. دیگر نوای بال زدن حواصیلها و بوتیمارها گوششان را پر کرد. روشنی آب تالاب از چشمشان افتاد. تولد گاومیشها دلشان را زد. به جان تالاب افتادند و تکه تکهاش کردند. تیشهها را بالا بردند و به ریشه تالاب فرود آوردند. سند این گوشه تالاب برای من و آن گوشه هم برای تو... دیگر زمینداری و کشاورزی را نشاندند جای گاومیشداری و صیادی و آب و روشنی و... حالا تالاب دیگر تالاب نیست. دیگر نمیتوان به مزرعهای که در آن خیار میروید نام تالاب را گذاشت. پیکر بیرمق بیشه دالان حالا زیر کشت برنج و صیفیجات ذره ذره جان میدهد و ریشههای آنها هر روز بیشتر در گوشت و استخوانش فرو میرود.
حالا از تالاب 913 هکتاری بیشه دالان دشت سیلاخور در 15 کیلومتری جنوب شرقی بروجرد، فقط 80 هکتار باقی مانده یعنی کمتر از 10 درصد. 80 هکتاری که اداره منابع طبیعی بروجرد به اداره محیط زیست واگذار کرد تا شاید بتواند آن را احیا کند و زندگی دوباره ببخشد.
این یعنی وضعیتی نگران کننده که عواقبش دامن همان روستاییانی که تالاب را مزرعه کردند هم خواهد گرفت چراکه به گفته بازگیر مدیر کل محیط زیست استان لرستان، این وضعیت باعث شده که در بعضی از روستاهای اطراف حتی آب شرب هم پیدا نشود: «متأسفانه در طول سالهای گذشته دشت سیلاخور دچار کمبود منابع آبی شده و در معرض تخریب منابع زیرزمینی قرار گرفته است. کشت محصولات آب دوست در این دشت منابع زیرزمینی را بشدت کاهش دادهاند. مردم منطقه هنوز اهمیت وجود بیشه دالان را درک نکردهاند و ما شاهد استمرار تخریبها در محدوده این تالاب هستیم. به طور مثال شماری از کشاورزان تالاب را زهکشی میکنند تا نیم هکتار زمین تهیه کرده و در آن گوجه بکارند در حالی که عواید حاصل از این کار نسبت به خساراتی که به طبیعت منطقه وارد میشود ناچیز است.»
-مردمی که تالاب را دادند و مزرعه تحویل گرفتند
آن طور که از حرفهای مدیرکل اداره محیط زیست لرستان بر میآید مردم این منطقه توسعه لجام گسیخته را به تالاب پر آبشان ترجیح دادند. البته تالابی که نه فقط برای مردم یک منطقه بلکه برای کل کشور اهمیت دارد و متعلق به گروه و عده خاصی نیست. متعلق به یک نسل هم نیست و به گفته بازگیر این تالاب میتوانست برندی باشد برای شناساندن یک منطقه بکر و دیدنی با مناظری شگفت انگیز، اما حالا... حالا تقریباً 30 سالی میشود که تالاب روز به روز تالاب بودنش را گم میکند و به ناچار با داس و بیل و کمباین و تراکتور خو میگیرد.
یکی از روستاییان سن و سالداری که ترجیح داده کارگری کند اما روی تالاب تکه تکه شده کشت و زرع نکند ماجرا را مربوط به اوایل دهه 60 میداند: «آن سالها از تالاب 913 هکتاری 107 هکتار به مردم واگذار شد و کشاورزان خیلی از آنها را سنددار کردند که البته آنها به همین میزان بسنده نکردند و با پیشروی غیر قانونی کل تالاب را به تصرف خود در آوردند. اداره جهاد کشاورزی در آن دهه، با همکاری و کمک مردم زهکشی و ساخت کانال در تالاب را آغاز کرد. از اینجا بود که بخشهایی از تالاب شروع به خشک شدن کرد و دیگر تالاب برای ما تالاب نشد.» مرد روستایی آن روزها را خوب به یاد دارد و با گفتن خاطره آن روزها چنان حسرت میخورد که صدایش تغییر میکند. روزهایی که گاو میشها در تالاب آب تنی میکردند و پسر بچههای شیطان از سرو کلهشان بالا میرفتند و به آب میپریدند. مرد سالخورده هم آن روزها پسر بچهای بوده و خوب به یاد دارد که همین گاومیشداری به خوبی چرخ زندگیشان را میچرخاند. نامش را که میپرسم مکثی میکند و بعد میگوید حالا چه فرقی دارد؟ شما هرچه میخواهی بنویس.
80 هکتاری که زنده شد
سال 81 بود که زهکشیها و تصرف تالاب از طرف کشاورزان و خشک شدن زمینها باعث شد که اداره منابع طبیعی پیشنهاد واگذاری 80 هکتار از بیشه دالان به اداره محیط زیست را مطرح کند. این مسأله مورد پذیرش دوطرف واقع شد و از آن سال اصلاح مشکلات متعددی که تالاب با آن دست به گریبان بود آغاز شد البته در همان 80 هکتار. مشکلاتی از جمله دست انداختن کشاورزان روی زمینها و زهکشیها و چرای دام و قطع درختان و... همین مسأله باعث شد که آن 80 هکتار زنده بماند و نیزارها و حیات وحش آنجا باقی بماند و تالاب حداقل در این 80 هکتار تالاب باشد. امیر ساکت، مدیر کل اداره محیط زیست بروجرد میگوید: «زنده شدن این 80 هکتار باعث شد که پیشنهاد دریافت 310 هکتار دیگر از تالاب را مطرح کنیم که این موضوع در حال طی کردن مراحل قانونی است. از طرفی سال گذشته باران خوب بارید و این باعث شد که آب در آن 3 هکتار بیفتد در حالی که خشکسالی سالهای قبل یکی دیگر از مشکلات تالاب بود که چند سال با آن درگیر شده بود. این بارندگی و بازگشت آب به آن 3 هکتار کافی بود تا بارقههای امید را روشن کند و به احیای تالاب امیدوار باشیم. هماکنون هم در تدارک ایجاد یک پاسگاه محیطبانی و یگان حفاظت هستیم تا ما را در حفاظت از تالاب یاری دهند.»
خطر در کمین کشاورزان تالاب بیشه دالان
تالاب کاربردهای مهمی دارد، کاربردهایی مانند تعدیل آب و هوا، تأمین منابع غذایی، تأمین منابع طبیعی، حضور پرندگان مهاجر و... همین مسأله هم سبب شده بود تا در گذشتهای نه چندان دور روستاییانی که در 5 روستای اطراف بیشه دالان ساکن هستند از تالاب برای صید و پرورش گاومیش استفاده میکردند و تالاب برایشان کارکردهای اقتصادی زیادی داشت. تالاب نقطه تقعر منطقه است و آبی که از کوههای اطراف جاری میشود به سمت تالاب میآید و از این رو کشاورزان فکر میکنند هیچ وقت با بحران آب رو به رو نمیشوند و همیشه وضع به همین منوال پیش میرود. اما امیر ساکت از خطری میگوید که دیر یا زود دامان این کشاورزان را میگیرد: «ای کاش کشاورزان بدانند که زمینهای تالابی فقط تا مدتی حاصلخیز هستند و برای کشاورزی مناسب. این زمینها پس از مدتی شور و خشک میشوند و به خود کشاورزان خسارت خواهند زد. پس اگر منطقه را به نقش اصلی و طبیعی خود بازگردانیم و تالاب فقط تالاب باشد نه مزرعه و زمین کشاورزی، قطعاً کارکردهای اقتصادی بیشتر و به صرفه تری برای روستائیان و اهالی آن منطقه خواهد داشت. در حال حاضر نیزارها هم محدود شدهاند به همان 80 هکتارکه با احیای بخشهای بیشتر تالاب میتوان این نیزارها را توسعه داد و از آنها هم صرفههای اقتصادی زیادی برد.»
بومیان تفنگ به دست
تالابی که هماکنون محل کشت خیار و برنج و... شده است، زمانی سراسرش محل زمستان گذرانی پرندگان مهاجران و انواع پرندههای بومی بود. پرندگانی همچون انواع مرغابیها، حواصیل، اگرت، کوکو، شاهین، بوتیمار، چوب پا، آبچلیکا، خروس کولی و... تالاب هنوز هم گاه به گاه شاهد حضور پرندگانی است که هنوز فراموشش نکردهاند و به سراغش میآیند. پرندگان که میآیند خون در کالبد بیجان تالاب جاری میشود اما شکارچیان نمیگذارند ضیافت با شکوه تالاب و پرندگان بدون حضور مزاحم برگزار شود. شکارچیانی که به گفته مدیر کل اداره محیط زیست بروجرد، بیشتر از محلیها هستند و بارها توسط نیروهای گشت زنی دستگیر شدهاند: «این مسأله سبب شد تا ایجاد یک پاسگاه و یگان گشت زنی برای این منطقه ضرورت پیدا کند و با تأمین اعتبار و ساخت پاسگاه، یگان را هم همه جا مستقر خواهیم کرد تا در مقابل شکارچیها بایستند. از طرفی برای محدود کردن دسترسیها و احیای گونههای جانوری و گیاهی، استادان دانشگاهی به شناسایی گونههای نادری که در این منطقه هست، مشغول شدهاند.»
با مردم برای مردم
به نظر میرسد تنها راه احیای تالاب از جلب مشارکت مردمی میگذرد که مسببان اصلی این ماجرا هستند. این موضوعی است که ساکت نیز آن را مسألهای اساسی میداند: «ما معتقدیم هیچ طرحی بدون همکاری و همیاری مردم به نتیجه نمیرسد پس اگر کارکردهای گذشته برای روستائیان احیا شود میتوان به احیای تالاب هم امید بست اما هماکنون که فقط کار این مردم، کشاورزی است آن هم در زمینهایی که با پیشروی در تالاب از آن خود کردهاند. به هر حال برای آنکه بتوانیم این 80 هکتار و 300 هکتاری که دریافت میکنیم را حفظ کنیم نیازمند یاری مردم هستیم. حضور همیاران محیط زیست در شرایط مختلف کمک زیادی به حفظ و احیای عرصههای طبیعی میکند. بنابراین ما یکسری برنامه برای جلب حمایت محلیها داریم. از این رو یکسری برنامه آموزشی درباره نقش تالاب در اقتصاد مردم منطقه و تأثیر مستقیم آن روی زندگی آنها در یکی از روستاها اجرا کردیم که این موضوع در روستاهای دیگر هم انجام میشود و امید داریم که مداومت و استمرار در این کار و اجرای برنامهها به صورت مستمر و پیوسته مشکلات را هم در درازمدت حل کند. برای کشاورزانی که زمینها را به شکل غیر قانونی تصرف کردهاند هم پروندههایی تشکیل شده و در دست بررسی است.»
ساکت، مشکل پسماندها را هم به همه این مشکلات اضافه میکند و میگوید: «اطراف تالاب صنعت بزرگی نیست و از این رو مشکل فاضلاب آنقدرها هم حاد نیست اما مشکل اصلی در این منطقه رهاسازی پسماندها و زباله هاست که تنها مختص اینجا نیست است و این موضوع گریبان بسیاری از مناطق طبیعی و زیبای کشورمان را گرفته که نیار به یک مدیریت صحیح و اصولی دارد اما متأسفانه هنوز برایش فکراساسی نشده است. به هر حال برای این موضوع هم در حال تدوین برنامههایی هستیم.»
تالابهای زیادی هستند که در فهرست سیاه نابودی قرار گرفتهاند و خشکسالی چنان به جانشان افتاده که دیگر هیچ راهی برای نجاتشان باقی نگذاشته، تالابهایی که مردم روستاهای اطرافشان حاضرند چند سال از عمرشان را بدهند اما تالاب برایشان بشود همان تالابی که بود. اینجا اما مردم با دست خودشان تالاب را خشکاندهاند و برای احیای تالابی که به دست مردم نابود شده راهی نیست جز همکاری همان مردم. مردمی که نشان دادهاند اگر بخواهند میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند. میتوانند مانند تصمیمی که اهالی مریوان گرفتند یکروزه تفنگهای شکارشان را بشکنند و دور بیندازند. میتوانند مانند تصمیمی که یک قهوه خانه چی کُرد برای شکستن تمام قلیان هایش گرفت کاری کنند که روزی شان به قیمت آسیب زدن به دیگران نباشد حتی اگر این کار به قیمت پریدن نیمی از مشتریها باشد... مردم اگر بخواهند میتوانند کارهای بزرگی انجام دهند پس کاش کشاورزان تالاب نیمه جان بیشه دالان هم تا دیر نشده این موضوع را اثبات کنند.
منبع:روزنامه ایران
نظر شما