سلامت نیوز: می گویند وقتی آقایان ازدواج می كنند نسبت به خواستگارهای قبلی همسرشان به شدت حساس می شوند و دوست ندارند كسی در مورد آنها صحبت كند، چه برسد به اینكه جلوی چشم شان سبز شود و روح و روان شان را خراش دهد.

اینها را گفتم تا برسیم به داستان نگار و رضا كه دقیقا همین جریان برایشان پیش آمد و تا به خودشان بیایند، یك دفعه دیدند پای حكم طلاق را امضا كرده و از هم جدا شده اند.
    به پرونده این زوج در شعبه 268 دادگاه خانواده رسیدگی شد و قاضی عموزادی درباره درخواست این زوج تصمیم گرفت. آن طور كه نگار و رضا در دادگاه گفتند، تا قبل از اینكه به مرز انفجار برسند و زندگی نوپای شان را با یك امضا پای حكم طلاق تمام كنند، عشق شان زبانزد فامیل بود. اما این عشق افلاطونی در برابر مادر نگار كه عزمش را جزم كرده بود تا یك زهرچشم حسابی از دامادش رضا بگیرد و كمالات دخترش را به رخ او بكشد، خیلی دوام نیاورد.

    ماجرا از چند ماه پس از شروع زندگی تازه داماد و تازه عروس شروع شد. از زمانی كه مادر نگار، هر وقت دامادش را می دیدید، از خواستگارهای دخترش تعریف می كرد و می گفت زمانی كه نگار هنوز در خانه بود، آنها درخانه را از پاشنه كنده بودند. رضا اوایل با اینكه از این حرف به شدت ناراحت می شد، اما به احترام اینكه مادر همسرش است، به حرف های او توجهی نمی كرد.

   داستان همین طور ادامه داشت تا زمانی كه نگار و رضا به همراه مادر و پدرشان به مراسم عروسی یكی از دوستان خانوادگی شان دعوت شدند. روز عروسی، مادر نگار به روال روزهای گذشته مشغول تعریف و تمجید از خواستگاران دخترش بود كه یك دفعه سروكله مرد جوانی كه در گذشته از خواستگاران نگار بود و او هم به مجلس عروسی دعوت شده بود پیدا شد.

    مادر نگار كه دید اوضاع حسابی مساعد است، رو به حاضران گفت: این آقا هم از خواستگاران دختر من بوده است. رضا كه با شنیدن این حرف صبرش لبریز شده بود، حسابی شاكی شد و به مادر زنش اعتراض كرد و مادرنگار هم حرف نامربوطی به رضا زد. داماد جوان هم به تلافی حرفی كه مادر زنش جلوی جمع به او زده بود، سیلی به صورت او زد. نگار كه از دیدن این صحنه تعجب كرده بود، به گریه افتاد و عروسی را نیمه كاره گذاشت و رفت. پس از این اتفاقات بود كه رضا پایش را توی یك كفش كرد و گفت می خواهد از نگار جدا شود و بالاخره این كار را هم با پرداخت مهریه تقسیطی انجام داد.
منبع:روزنامه اعتماد