پنجشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۸

کودکی که در خانواده فقیر متولد می‌شود به دلیل تغذیه نامناسب از نظر بدنی و هوشی رشد نمی‌کند و از آنجا که خانواده درگیر معاش روزمره خود هستند برای آموزش مهارت کودک خود وقت نمی‌گذارند و از سوی دیگر کودک مجبور است از سنین پایین وارد بازار کار شود و در نتیجه چرخه‌ای شکل می‌گیرد که از بدو تولد تا پیری، فرد فقیر را در شرایط فقر نگه می‌دارد.

سلامت نیوز: کودکی که در خانواده فقیر متولد می‌شود به دلیل تغذیه نامناسب از نظر بدنی و هوشی رشد نمی‌کند و از آنجا که خانواده درگیر معاش روزمره خود هستند برای آموزش مهارت کودک خود وقت نمی‌گذارند و از سوی دیگر کودک مجبور است از سنین پایین وارد بازار کار شود و در نتیجه چرخه‌ای شکل می‌گیرد که از بدو تولد تا پیری، فرد فقیر را در شرایط فقر نگه می‌دارد.
 
افشین خاکی، کارشناس ارشد شهری در روزنامه آرمان نوشت:تفاوت‌هایی که برای سکونتگاه‌های غیررسمی و حاشیه‌‌‌نشینی قائل می‌شوند، بیشتر قراردادی است و نگاه اجتماعی تفاوتی بین اینها قائل نمی‌شود. در تعریف کلی از این دو مورد باید گفت در سکونتگاه‌های غیررسمی افرادی بدون اجازه مالک زمین که حال می‌تواند دولتی یا شخصی باشد گرد هم آمده‌اند که اغلب در جایی که ساکن هستند به رسمیت شناخته نمی‌شوند. اما حاشیه‌‌‌نشینی برمی‌گردد به اجتماعاتی که با هدف استفاده از خدمات شهری در حاشیه شهرها شکل می‌گیرد که معمولا هم از خدمات مناسب شهری برخوردار نمی‌شوند. اما این دو مقوله از نظر اجتماعی ماهیتا تفاوتی نداشته و هر دو گروه‌های تهیدستی را شامل می‌شوند که از پایگاه اجتماعی و اقتصادی پایین برخوردارند و به عبارت دیگر پایین‌ترین قشر شهری محسوب می‌شوند.

در رابطه با تبعات اجتماعی وجود این اقشار در سطح شهر  یا در حاشیه شهرها باید گفت، بستگی دارد از چه زاویه‌ای به این پدیده نگاه کنیم. اگر از دید کلان مدیریت شهری به این موضوع نگاه کنیم معمولا مدیران شهری و انتظامی این قشر را به نوعی دردسر قلمداد می‌کنند که وجهه شهر را از بین برده‌اند و مشکلات شهری را در سطح شهر پراکنده کرده‌اند. اما اگر از دل اجتماع به آن نگاه کنیم اینها یک گروه اجتماعی قلمداد می‌شود که با توجه به شرایط و حیات اقتصادی که دارند حاشیه‌‌‌نشینی و سکونت در چنین شرایطی را راهکاری برای زندگی در شهر متناسب با توانمندی‌هایشان دانسته و اقدام به حاشیه‌‌‌نشینی کرده‌اند.

طبیعتا از نگاه قشر متوسط و مرفه جامعه آنها یکسری مشکلاتی را وارد زندگی اجتماعی و شهری ما می‌کنند و البته تا حدودی هم پیامدهایی دارند که محل مناقشه است و این بحث وجود دارد که به ماهیت آنها چگونه نگاه کنیم. گاهی نگاهی که به مسائل این چنینی می‌شود یک نگاه قهری است و به تبع برخوردهای سختی در مقابل آنها صورت می‌گیرد. از این رو به نظر می‌رسد مسئولان کشور نباید یک بار دیگر راهی را که کشورهای دیگر رفته و هزینه‌اش را پرداخت کرده‌اند، بروند.

بنابراین راهکار پذیرفته‌شده‌ای که امتحانش را پس داده توانمندسازی این افراد به معنای واقعی کلمه است. به گونه‌ای که بتوانند شرایط اجتماعی و زیستی خود را ارتقا دهند چرا که این افراد در چرخه فقر گیر افتاده‌اند. به عبارت دیگر کودکی که در خانواده فقیر متولد می‌شود به دلیل تغذیه نامناسب از نظر بدنی و هوشی رشد نمی‌کند و از آنجا که خانواده درگیر معاش روزمره خود هستند برای آموزش مهارت کودک خود وقت نمی‌گذارند و از سوی دیگر کودک مجبور است از سنین پایین وارد بازار کار شود و در نتیجه چرخه‌ای شکل می‌گیرد که از بدو تولد تا پیری، فرد فقیر را در شرایط فقر نگه می‌دارد.

از این رو این چرخه باید از طریق آموزش رایگان و آموزش مهارت‌های زندگی و نحوه کسب و کار قطع شود اما، به جای این اقدامات، شاهد اقدامات دیگری از سوی نهادهای متولی در رابطه با این افراد هستیم. یعنی به جای اینکه مهارت‌های لازم برای حضور در اجتماع به آنها آموزش داده شود، مستمری ناچیزی برای آنها در نظر گرفته می‌شود و در نتیجه آنها برای همیشه در حال فقر باقی می‌مانند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha