این روزها بسیاری از پل‌های هوایی تبدیل شده به محلی برای تجمع معتادان و افرادی که برای عابران ایجاد مزاحمت می‌کنند، البته نصب تابلوهای تبلیغاتی روی این پل‌ها و محصور کردن آنها نیز خود مزید بر علت است چراکه باعث می‌شود فضایی که قرار بود برای عبور عابران پیاده امن باشد و خطر تصادفات را کاهش دهد، به محیطی ناامن تبدیل شود.

آسیب‌های اجتماعی به پل‌های هوایی رسید

سلامت نیوز: این روزها بسیاری از پل‌های هوایی تبدیل شده به محلی برای تجمع معتادان و افرادی که برای عابران ایجاد مزاحمت می‌کنند، البته نصب تابلوهای تبلیغاتی روی این پل‌ها و محصور کردن آنها نیز خود مزید بر علت است چراکه باعث می‌شود فضایی که قرار بود برای عبور عابران پیاده امن باشد و خطر تصادفات را کاهش دهد، به محیطی ناامن تبدیل شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان، پل‌های هوایی این روزها به چالشی بزرگ برای شهرهای کشور تبدیل شده است،‌ در حالی که فلسفه وجودی این پل‌ها حفظ امنیت جانی عابران پیاده است، ‌اما مساله امنیت این پل‌ها خود معضلی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت، اکثر رانندگان از اینکه عابران پیاده از این پل‌ها استفاده نمی‌کنند، شکایت دارند اما این در حالی است که باید پای حرف و درددل عابرانی که هیچ تمایلی به استفاده از پل هوایی ندارند، هم نشست. راه دوری نمی‌رویم بررسی وضعیت پل‌های هوایی تهران کافی است تا این مشکلات را بیشتر از پیش به رخ مسئولان بکشاند و آنها را وادار کند تا هرچه زودتر تدبیری برای آن بیندیشند.
این روزها بسیاری از پل‌های هوایی تبدیل شده به محلی برای تجمع معتادان و افرادی که برای عابران ایجاد مزاحمت می‌کنند، البته نصب تابلوهای تبلیغاتی روی این پل‌ها و محصور کردن آنها نیز خود مزید بر علت است چراکه باعث می‌شود فضایی که قرار بود برای عبور عابران پیاده امن باشد و خطر تصادفات را کاهش دهد، به محیطی ناامن تبدیل شود. آرزو بهرامی، دختر 25 ساله‌ای است که خاطره تلخی از عبور خود از روی پل هوایی دارد، خاطره‌ای که ترجیح می‌دهد در مورد آن هیچ صحبتی نکند اما به گفته او رد شدن از عرض خیابان حتی اگر خطر تصادف را به همراه داشته باشد خیلی بهتر از عبور از پل هوایی است که در آنجا بی‌دفاع و تنها اسیر آدم‌های بیماری می‌شوی که هیچ راه فراری از دست آنها نداری!
نمونه دیگر آن پل هوایی مقابل ساختمان بورس است، جایی که رفت و آمد زیادی در آن صورت می‌گیرد، اما هر روز افراد زیادی را می‌توان دید که به جای عبور از پل هوایی از عرض خیابان عبور می‌کنند، جایی که ماشین‌ها با سرعت از روی پل حافظ به خیابان سرازیر می‌شوند، عابران اما خطر تصادف را به جان می‌خرند، چون روی این پل محل تجمع افراد معتاد است، بوی زننده‌ای در آنجا می‌آید و البته کمتر کسی در استفاده از این پل احساس امنیت می‌کند.وضعیت پل‌های هوایی که در بزرگراه‌های شهر ساخته شده‌اند، به مراتب بدتر است، جایی است امن برای جیب‌برها و زورگیرها و البته کسانی که قصد آزار و اذیت زنان و دختران تنها را دارند. مساله اینجاست که چه کسی و چگونه باید امنیت این مکان‌هایی که میان زمین و آسمان قرار گرفته‌اند را برعهده بگیرد و چرا هیچ‌کس این مسئولیت را به عهده نمی‌گیرد؟
البته مسئولان شهرداری معتقدند که وظیفه آنها احداث پل‌های هوایی برای حفظ جان عابران پیاده است، اما آنها وظیفه‌ای برای حفظ امنیت این پل‌ها ندارند، این نیروهای پلیس و انتظامی هستند که باید به این وضعیت رسیدگی کنند و چاره‌ای در این‌باره بیندیشند.
البته این امکان هم برای نیروی انتظامی وجود ندارد تا یک مامور تمام‌وقت برای حفاظت از پل‌های عابر پیاده استخدام کند. حال سوال این است که چه باید کرد؟ البته این در حالی است که در کنار مساله امنیت این پل‌ها بحث نگهداری و نظافت آن را هم نباید نادیده گرفت که این مقوله قطعا و بدون هیچ عذر و بهانه‌ای به عهده شهرداری است و البته ناشی از فرهنگ شهروندانی که از این پل‌ها استفاده می‌کنند.
شاید یکی از بهترین راه‌های جلوگیری از اتفاقات ناهنجار در این پل‌ها ممنوعیت محصور کردن آنها با انواع و اقسام تابلوهای تبلیغاتی باشد، چند سال پیش که تهران هنوز تا این حد از تابلوهای تبلیغاتی اشباع نشده بود، چنین جرائمی هنوز متولد نشده بودند، اما با روند رو به رشد تبلیغات شهری، وقتی پل‌های عابر پیاده هم مکانی شدند برای درآمدزایی شهرداری و البته کسانی که نیاز به فضایی داشتند برای تبلیغ محصولات خود، جایی که قرار بود مکان امن عابران پیاده باشد به فضای ناامن امروز تبدیل شد تا جایی که عابران گذشتن از عرض خیابان را حتی به قیمت تصادف کردن به عبور از این پل‌های آهنی که میان زمین و آسمان هستند ترجیح می‌دهند. پس بهتر است مسئولان تا دیر نشده و آمار جرم و جنایت در پل‌های هوایی به میزان غیرقابل جبرانی نرسیده، راهکاری برای رفع این معضل بیندیشند.
در پایان بد نیست یاد‌آوری کنیم که یکی از فاجعه‌های رخ داده در یکی از پل‌های هوایی شهر تهران، بازمی‌گردد به 15 تیرماه سال 1390 که پسر دانشجویی همکلاسی خود را تنها به این دلیل که به خواستگاری‌اش جواب رد داده بود با کارد سلاخی کرد و البته در آن مکان خلوت هیچ‌کس نبود که به داد دختر دانشجو برسد و تنها همراه او هم که دختر دیگری از همان دانشگاه بود، از ضربات چاقوی پسر جوان بی‌نصیب نماند. تنها سه سال از آن تاریخ گذشته و حالا همه در مورد حوادثی که روی پل‌های هوایی برایشان رخ می‌دهد البته نه به این شدت و وحشتناکی، که در حد آزار و اذیت، زورگیری و... حرف می‌زنند. زمان به سرعت می‌گذرد و آسیب‌های اجتماعی اگر نادیده گرفته شوند، به گره کوری تبدیل خواهند شد که گشودن‌شان هزینه‌های کلانی می‌طلبد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • مینا ۲۲:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۲۲
    1 0
    خدا خیرتون بده که به این مساله پرداختید...خاطره ی تلخی از این پل های هوایی دارم که البته خدا بهم رحم کرد ...مشابه خیلی از دوستانم...به طوری که یه مسیر 10 دقیقه ای رو که دارای پل هوایی هست رو تغییر دادم به مسیر 45 دقیقه ای.و از تمام پل های هوایی نه تنها می ترسم بلکه به لرزه می افتم...