شنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۳
کد خبر: 119725

بی‌تفاوتی همسران و کاهش جذابیت آنها برای یکدیگر و نداشتن ارتباطات عاطفی که به صورت یک طرفه و دوطرفه رخ می‌دهد با اینکه آنها با یکدیگر و در یک خانه زندگی می‌کنند باعث جدایی آنها یا به عبارتی طلاق عاطفی همسران می‌شود. برجسته‌ترین عاملی که در ایجاد طلاق عاطفی موثر است، اولویت‌هایی است که همسران برای زندگی مشترک خود انتخاب می‌کنند.

سلامت نیوز: بی‌تفاوتی همسران و کاهش جذابیت آنها برای یکدیگر و نداشتن ارتباطات عاطفی که به صورت یک طرفه و دوطرفه رخ می‌دهد با اینکه آنها با یکدیگر و در یک خانه زندگی می‌کنند باعث جدایی آنها یا به عبارتی طلاق عاطفی همسران می‌شود. برجسته‌ترین عاملی که در ایجاد طلاق عاطفی موثر است، اولویت‌هایی است که همسران برای زندگی مشترک خود انتخاب می‌کنند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه فرهیختگان،جدایی عاطفی زمانی نمایان می‌شود که زن و شوهر اولویت‌های زندگی خود را براساس مسائلی به جز مسائل عاطفی و ارتباطی خود که منجر به ایجاد آرامش و تعادل در زندگی می‌شود، بنا می‌کنند. در زندگی مدرن امروز شاید دلیل این امر جاه‌طلبی‌های تحصیلی، شغلی و اقتصادی است. در واقع زن و شوهر به صورت جداگانه هر یک برای موفقیت شخصی خود تلاش می‌کنند و موقعیت اجتماعی‌شان را بر موقعیت خانوادگی ترجیح می‌دهند. دلایل دیگر را می‌توان این گونه عنوان کرد، زن و شوهر در خانواده، مخصوصا آقایان بیشتر به‌عنوان مصرف‌کننده حرف‌های دیگران هستند و دیده می‌شود که همسران فرصتی برای صحبت کردن دو نفره به یکدیگر نمی‌دهند و بیشتر زمان‌هایی که در منزل هستند را صرف تماشای تلویزیون یا کارهای شخصی خود می‌کنند. مساله دیگر که به‌خصوص در آقایان بیشتر اتفاق می‌افتد این است که متاسفانه همسران قدرت مقابله با محرک‌های محیطی را که در شبانه‌روز با آن روبه‌رو هستند، ندارند. همین امر باعث می‌شود توانایی کنترل افکار و احساسات خود را نداشته باشند و از شریک زندگی خود غافل شوند. شبکه‌های اجتماعی زمینه‌های شکل‌گیری این قبیل مسائل را افزایش داده است.

نداشتن مهارت‌های ارتباطی و عدم پیگیری همسران برای آموختن این مهارت‌ها را باید ازجمله عواملی دانست که به طلاق عاطفی دامن می‌زند. اما آنچه نباید از آن غافل شد پیامد‌هایی است که طلاق‌های عاطفی برای خانواده و جامعه در دراز مدت در پی خواهد داشت. فرزندان کسانی هستند که بیشترین آسیب‌پذیری را از رابطه عاطفی بدبین پدر و مادر خواهند داشت. احساس ناامنی مهم‌ترین مساله‌ای است که فرزندان تجربه خواهند کرد. مطمئنا نبود ارتباط عاطفی مناسب، زن و شوهر را سمت مشاجره در کوچک‌ترین مسائل خانواده خواهد کشید. این مشاجرات پی‌درپی هزینه‌های جبران‌ناپذیری برای خانواده به دنبال خواهد داشت. ایجاد اختلالات روانی و تنش‌های عصبی و عدم اعتمادبه‌نفس و بیماری‌های جسمی از این دست است. البته اگر این جدایی عاطفی به طلاق منجر شود این هزینه‌ها افزایش پیدا خواهد کرد. اما تنش‌های عاطفی بین زن و شوهر در درازمدت تاثیرات خود را بر جامعه خواهد گذاشت. فراموش شدن مسائل عاطفی در بین همسران و گرایش آنها به کسب قدرت و ثروت یا منزلت اجتماعی در دراز مدت زمزمه‌های فروپاشی خانواده‌ها را به همراه دارد. فرزندانی که در این خانواده رشد پیدا می‌کنند به دلیل نداشتن امنیت به جریان‌های تندرو گرایش می‌یابند و امنیت خود را در بین دوستان و گروه‌های اجتماعی دنبال می‌کنند.
گرایش به خشونت، کم شدن میزان ازدواج و فرزند‌آوری و افزایش اعتیاد و فساد را نیز باید به این فهرست اضافه کرد. نگاهی به دهه‌های هشتم و نهم قرن بیستم کشورهای غربی نشان می‌دهد با فروپاشی خانواده در این کشورها در دراز مدت کاهش رشد اقتصادی و ایجاد آسیب‌های اجتماعی را به دنبال داشته است. این موضوع به این دلیل است که خانواده به‌عنوان نهادی که افراد باید در آن به آرامش برسند یا وجود ندارد یا به دلیل به فراموش سپردن مسائل عاطفی کارایی لازم را ندارد. برای پیشگیری از بروز چالش‌های عاطفی در خانواده باید سیاست‌های کلان در این زمینه اعمال شوند. البته فرهنگ‌سازی در این مساله بسیار مهم است. اگر در جامعه صداوسیما، الگو‌های اجتماعی، ستاره‌ها، قهرمانان، استادان دانشگاه و به‌طور کلی تمامی افراد از هر قشری ارزش یک انسان را به موفقیت‌های اجتماعی و اقتصادی او پیوند بزنند به جاه‌طلبی‌های اجتماعی، تحصیلی و شغلی دامن می‌زنند. این روزها داشتن یک فرزند باهوش که مدارج تحصیلی خود را با موفقیت پشت سر می‌گذارد از داشتن فرزندی که دارای خصلت‌های با ارزش انسانی است با ارزش‌تر است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha