سلامت نیوز: آیینهای مجلل حیات و پیوند و مرگ و تغییر شکل عجیب و غریب آنها، رقابت انسانها بر سر داشتن مارکهای معروف و داراییهای لوکس از بیم سرشکستگی، خیابانهایی پر از برند که نشاط آدمها را نشانه رفته است، تلاش مضاعف و بیقفه برای تصاحب عناوین ، پستها و مدارک تحصیلی حتی به قیمت گم کردن اهداف اصلی، تغییر ادبیات افراد از گفتمان احترامآمیز به گفتمان چاپلوسانه مزورانه و صحنههایی پر از نمایش قدرت افراد به یکدیگر... ! «چرا جامعه ما این چنین به عطش منزلت دچار شده است؟»
به گزارش سلامت نیوز به نقل از «شفقنا زندگی»، به گفته جامعهشناسان، جامعه ایرانی برای تحول و پیشرفت نیازمند تحکیم اخلاق است است و اکنون یکی از نگرانیهای پیش روی این جامعه، میل سیریناپذیر مردم برای کسب منزلت از طریق نمایش دارایی، ثروت یا هر امر ممکن دیگری است؛ به گونهای که شدت این منزلتجویی، آن را از اشکال بهنجارش متمایز کرده و پیوند منزلت با نمایش کالاها در مرحلهای قرار گرفته تا به عنوان پدیدهای به لحاظ تاریخی خاص، حتما نیازمند تحلیل باشد.
در همین زمینه گفتوگویی مفصل را با دکتر وحید شالچی، جامعهشناس انجام داده ایم.
وی در این گفتوگو، ضمن تایید ابتلای جامعه ایران به عطش منزلت اجتماعی، برای این باور و اعتقاد، دلایل متعددی را مطرح و عوامل زمینهساز چنین عطشی را تشریح کرده است.
دکتر شالچی میگوید: در هر جامعهای کسب منزلت و شان از جمله مهمترین امتیازهای اجتماعی است که برانگیزاننده کنش فردی و جمعی است اما این وضعیت در ایران به وضعیت بیمارگونه تبدیل شده که جلوههای آن را میتوان در ساحتهای مختلف زندگی اجتماعی ما ایرانیها دید.
فراموش شدن اهداف اولیه در میل سیریناپذیر به منزلت اجتماعی
به گفته وی، این میل و آرزومندی در هر کدام از حوزههای مختلف زندگی اجتماعی که وارد شده و هر جا که نفوذ یافته اهداف نخستین هر عملی را تبدیل به اهداف ثانویه کرده است؛ مثل آنچه که در اقبال به تحصیلات دانشگاهی رخ داده است و مدرکگرایی و صوریگرایی را در میان جامعه دانشجویی و حتی متاسفانه در میان هیات علمی و مدیریت آموزش عالی، جایگزین ارزشهای بنیادی علم یعنی ارزش حقیقت، صحت و تعهد اجتماعی کرده است.
این جامعهشناس با اشاره به ویژگی ناپیدایی چنین پدیدهای میافزاید:از ویژگیهای مهم این پدیده «طبیعی نمایی» آن است؛ به گونهای که به رغم حضور تقریبا همهجایی، امکان «شناسایی» آن را به عنوان یک «مساله» سلب کرده است. پنهانی این پدیده با وجود آشکاری آن یا به عبارت دیگر دیده نشدن به رغم در حوزه نگاه ما بودن، ناشی از دو امر است یکی اینکه درجهای از این امر در هر جامعهای جدا از زمان و مکان خاص هم به لحاظ تجربی مشاهده شده و هم به لحاظ نظری مورد انتظار است. دوم آنکه، این پدیده گاهی خود را در «شکل» سنت ولی با «محتوایی» بعضا مدرن آشکار میکند. از این رو برای جامعهای که درگیر هر دو مورد است، غیرطبیعی بودن آن مورد شناسایی قرار نمیگیرد..
منزلت در گذشته قابل تنزل به تمکن مالی نبود
دکتر شالچی خاطرنشان میکند: آمیختگی عطش منزلتی با اشکال و محتواهایی از دو شکل سنت و مدرنیته بدین جهت است که در جامعه سنتی، پایبندی به سنن و در درون الگوهای تعریف شده سنت عمل کردن، به خودی خود دارای ارزش بود و همچنین کارکردهای خود را داشت.همچنین به جهت قوت ساحت فرهنگ در مقابل ساحت اقتصادی، منزلت امری قابل تنزل به تمکن مالی نبود و در گذشته، چه بسا برعکس، این متمکنین بودند که در پی کسب منزلت، مالشان را هم میبخشیدند..
وی یادآور میشود : اما اکنون، این عطش منزلتی خود را در اشکال سنت اما نه دقیقا در قالب آن آشکار میکند. بدین معنا که ظاهر آن بعضا رسومی سنتی است مانند عروسی و ... اما مجموعه پیکربندی آن متفاوت و متاثر از فرآیند های مدرن مصرفگرایی است..
وی درباره علل افزایش منزلتجویی در جامعه تا حد رسیدن به مرز عطش و تمایل سیریناپذیر ابتدا به ذکر این بحث مقدماتی میپردازد که شرط لازم برای احساس احترام به خویشتن این است که دیگران ارزیابی مثبتی از فرد داشته باشند و لذا فرد میکوشد با افزودن بر داراییهای خود و نمایش آنها در نگاه دیگران ارجمند و با افتخار تلقی شود؛ در این بین تنها انسانهای استثنایی میتوانند به رغم نظرات منفی دیگران کماکان احساس عزت نفس بالایی داشته باشند.
منزلتجویی در ایران ویژگی مرضی یافته است
به گفته دکتر شالچی، در جریان سیر تاریخی به مرور ثروت به عنوان معیار و ملاک ارجمندی درآمده و آن دسته از اعضای اجتماع که از ثروت کمتری برخوردار هستند، در نظر دیگران احترام کمتری را مییابند و در نهایت خودشان هم این شأن را میپذیرند، چرا که احترام شخص وابسته به احترامی است که اطرافیان به او میگذارند..
آنچنان که این جامعهشناس بیان میکند: اگرچه در هر جامعهای، جلب نگاه مثبت دیگران و پاسخ به انتظارات کنشی، همواره ملاحظهای مهم در هر فرهنگی است، اما چندین نکته در فرآیند منزلتجویی جامعه معاصر ایران وجود دارد که آن را از حالت عادی بیرون آورده و به آن ویژگی مرضی و آسیبی بخشیده است.
پنج ویژگی متمایز کننده منزلتجویی در جامعه ایران
وی در این زمینه از پنج ویژگی فرآیند منزلتجویی در ایران نام میبرد؛ نخست آنکه شدت این آرزومندی برای منزلت بیشتر مهم است و این شدت میتواند سبب گسست و تفاوتی کیفی شود، به گونهای که ماهیتی دگرگون یابد.
وی میافزاید: نسبت میان وزن ترغیبکنندگی «انتظارات بیرونی» و «ملاحظات درونی» (اگرچه این امر درونی نیز ابتدا بیرونی بوده و سپس در فرد نهادینه شده باشد) مهم است و دیگر آن که، ضرورتا منزلتجویی با نمایش کالاهای مادی و عناوین مشابه به دست نمیآید. به عبارت دیگر لزوما عمدهترین راه رسیدن به منزلت مادی نیست..
جایگزین شدن اهداف ثانویه به جای اهداف اولیه در شرایط عطش منزلت
_ ویژگی چهارم منزلتجویی در ایران از نگاه این جامعهشناس، سیریناپذیری آن است و جایگزین شدن بسیاری از اعمال و اهداف ثانویه به جای اهداف اولیه از دیگر ویژگیهای منزلتجویی در جامعه ایران به شمار میرود.
وی سپس در تشریح این پنج ویژگی میگوید: جامعه امروز ایران در ساحات و ابعاد تعیینکننده زندگی با عطشی شدید برای جلب توجه دیگران روبهرو است و کسب یا حفظ سرمایه اجتماعی شدیدا متاثر از نمایش تمکن مالی یا جایگاه در قدرت است و دیگر اموری که میتواند به ایجاد یا حفظ جایگاه اجتماعی بینجامد شدیدا تحت تاثیر این دو قرار گرفته است. برای نمونه ساحاتی چون مراسم دینی یا محیطهای علمی تحتالشعاع دو عامل فوق قرار دارند.
در وضعیت عطشی است که حتی نام بردن از رشته و دانشگاه نیز تابعی از این پدیده است.
قصه پیششماره تلفنهای همراه
به گفته وی، از اینها جالبتر قصه پیش شمارههای تلفن در تهران است. تفاوت قیمت شماره تلفنهای تلفن همراه در تهران بازنمای همین پدیده است. به گونهای که در مورد همراه اول فاصلهی پیششماره یک تا دو بسیار گرانتر از پیششمارههای بعدی است و همینگونه تا پیششماره سه که هنوز درجهای از شأن را دارد و سپس افت قیمت محسوس پیدا میکند..
تغییر ادبیات افراد با تغییر روسا و دولتها
وی با ذکر نمونهای دیگر از عطش منزلتی در جامعه ایران،میگوید از موارد دیگر عطش منزلتی در جامعه ایران،تلاش برای مفهومسازی وضعیتی است که در آن عاملان -خواه فرد و خواه گروه و جمع - پاسخ مثبت دادن به انتظارات بیرونی را هدف تعیینکننده و اصلی کنش خویش قرار میدهد. خویش را نه با معیارهای درونی شده، بلکه با معیارهای بیرونی هماهنگ میکنند. از بارزترین جلوههای این امر را در سازمانهای دولتی به هنگام تغییر دولت و یا رییس میتوان مشاهده کرد و دید که چگونه نه تنها رویه که حتی ظاهر و ادبیات بسیاری دگرگون میشود.
تحصیلاتی که فقط برای منزلت و مادیات میخواهیم
وی با اشاره به دیگر منزلتجویی در ایران معاصر میگوید: در جامعه ما، به دست آوردن منزلت تا حدود زیادی منوط به کسب موقعیتهای مادی و نه فضیلتهای غیرمادی شده است. به گونهای که ثروت و هر آنچه که آن را باز بنمایاند، بیشترین اهمیت را دارد. تحصیلات نیز هنوز چنین دستاوردی به همراه دارد، اما نباید تحصیلات را امری غیرمادی تلقی کرد، چرا که تنها تحصیلاتی منزلتآور است که خبر از موفقیتی مادی دهد. برای نمونه شأن متفاوت رشتههای مختلف ناشی ازدستاوردهای مادی مورد انتظار
آنهاست و از اینرو تحصیل هرچه بیشتر ویژگی منزلتی ذاتی خود را از دست میدهد و این میزان انتظار موفقیت مادی تحصیل است که منزلت میآورد؛ لذا تحصیل صرفا نقش میانجی را مییابد.
قدرت و ثروت دو منبع عمده کسب منزلت در ایران
وی همچنین میافزاید: عمده منابع کسب منزلت در ایران معاصر جدا از تحصیل که به چگونگی آن اشاره شد، ثروت و قدرت است. خود قدرت هم بخشی از توانش ناشی از انتظاری است که نسبت به قدرت وجود دارد. مبنی بر اینکه نزدیکی به قدرت میتواند ثروت به همراه بیاورد.
به گفته وی، عطش منزلتی همچنین مفهوم «خواست بیش از اندازه و همچنین بعضا سیریناپذیر و هلاککننده» را میرساند؛ همچنان که در مثال عناوین دکتری مطرح شد در عطش منزلت تمنا و اشتیاقی پایانناپذیر در به دست آوردن تمامی عناوین افتخارآمیز در میدانهای مختلف زندگی اجتماعی پدیده آمده است. موفقین یک حوزه اجتماعی، دیگر به همان حوزه راضی نیستند و تلاش دارند تا هر آنچه ارزشمند است را به دست آورند.
وی خاطرنشان میکند: یکی از پیامدهای این امر آن است که انرژی موفقین یک حوزهها در حوزههای مختلف صرف شده و از اینرو هرچه بیشتر از کسانی که در یک حوزه مانند ورزش، سیاست، علم و ... متمرکزا کار کنند، کاسته میشود.
وزن اهداف منزلتی، مساله مهم جامعه است
به اعتقاد این جامعهشناس، در چنین جامعهای اغلب امور نه برای اهداف متعلق خود، بلکه اهدافی منزلتی انجام گرفته و سامان مییابند. برای نمونه علم نه به خاطر علاقه بدان بلکه به جهت بار منزلتی که فراهم میآورد، مورد اقبال قرار میگیرد. مراسم و آیینهایی مانند ختم و عزاداری نیز نه به جهت عملکردهایی چون بزرگداشت متوفیان، بلکه به جهت قدرت آنان در بازنمایی منزلت خویشان زنده، اهمیت مییابند. نکتهی قابل تامل این است که در وضعیت عادی نیز، ترکیبی از این اهداف مستقیم و هدف بازنمایی منزلتی وجود دارد، اما آنچه در ایران کنونی حالت مسالهزا یافته، افزایش وزن اهداف منزلتی است. به گونهای که شاید بتوان گفت در انتخاب ادامهی تحصیل وزن هدف دوم بیش از هدف نخست است وهمچنین است بسیاری از حوزههای دیگر زندگی اجتماعی.
ابعاد نگرانکننده منزلتجویی در قلمروهای کلیدی فرهنگی
وی در ادامه با اشاره به برخی ابعاد گسترده و نگرانکنندهی این پدیده در برخی قلمروهای کلیدی فرهنگی میگوید: از جمله این نقاط راهبردی زمانهایی است که گذرهای فرهنگی اتفاق میافتد، بهطور خاص زمان تولد و زمان مرگ و دیگر زمانهای کلیدی میان این دو مانند زمان ازدواج.
مراسمی با ریشههای سنتی و روح مادیگرایی
به گفته دکتر شالچی، مراسم و آیینهای جامعه ایرانی در این زمانهای کلیدی نه مدرن است و نه سنتی، بلکه آیینهایی با ریشههایی سنتی ولی با روح مادیگرایی و مصرفگرایی مدرن است. از اینرو از هر دو منظر قابل نقد است و در یک وضعیت سنتی و یا مدرن در مفهوم نمونهآرمانی آن قابل تداوم در این شکل و محتوا نیست. این حرف به معنای قرارگرفتن در وضعیت جامعه در حال گذار نیست، بلکه نشاندهندهی وضعیتی خاص است بی آنکه آن را ضرورتا در میانه سیری به سوی تجربهی تاریخی خاص غرب بدانیم.
به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه، این شکل و محتوا بعضا در تقابل با منظورهای اصلی مترتب بر آن در جامعه سنتی است. برای نمونه آنچه «سیسمونی» نامیده میشود، ابتدائا کارکردش تسهیلگری فرزندزایی بوده است و همینگونه است تهیه جهیزیه که آن نیز نقش تسهیلگری داشته است. اکنون در شکل کنونی اگر کارکرد مانعیت آن بیشتر نباشد، کمتر از نقش تسهیلگری آن نیست.
چرا چنین شده است؟
پاسخ دکتر شالچی به این که چرا جامعه چنین شده است، دربرگیرنده نکته مهمی است و آن، افزایش نقش نمایندگی و نمایانندگی این آیینها برای طبقه اقتصادی است، به گونهای که دیگر نقشها بعضا تحت فشار قرار گرفته است
وی در همین زمینه به برخی از این آیینها اشاره میکند:آیینهای عزاداری در جامعه ما در سالیان اخیر به گونهای روزافزون تبدیل به ثروتنمایی و یا حداقل تلاش برای حفظ شأن اجتماعی شده است. این آیینها از تشییع و خاکسپاری تا بعضا چندمین سالگرد ادامه مییابد. شدت ویژگی بازنمایانندگی این مراسم برای شأن اجتماعی خانواده متوفی به گونهای است که از سنگ قبر گرفته تا نحوهی پذیرایی از مردم تا حتی محلهای برگزاری آیین ختم دارای رمزگان فرهنگی سلسله مراتبی بوده و دارای معانی بین اذهانی سلسله مراتبی شناخته شده هستند. برای نمونه در تهران مساجدی چون مسجد نور، مسجد الغدیر، مسجد جامع شهرک غرب، مسجد حجهابن الحسن سهرودی و ... در قیاس با مساجد محلی دارای دلالتهای معنایی متفاوتی هستند. همینگونه است مساجدی خاص در قم، اصفهان و ... سالنهای برگزاری مراسم و یا ناهار و شام برای این مراسم نیز رمزگان فرهنگی هستند. بدین معنا که دارای معنای شناخته شده و دارای دلالتهای اجتماعی هستند.
حکایت دسته گلهای گران قیمت و آگهیهای اعلان فوت و یا تسلیت و همچنین پارچه نوشتههای نصب شده بر در و دیوار مساجد و منازل نیز به همینگونه قابل تفسیر است.
تمامی مراحل مهم حیات از تولد تا مرگ درگیر نمایش منزلتجویی
وی در توصیف وضعیت موجود میگوید: حکایت جامعه ما، حکایت جامعهای است که هنوز میخواهد معیارهای جامعه سنتی را رعایت کند، ولی درگیر مصرفگرایی است، از اینرو منزلت که در جامعه شرقی مهم هست، در حال و هوایی سرمایهدارانه به نمایش در میآید. بدین سان تمامی مراحل مهم حیات از تولد تا مرگ درگیر این بازی نمایشی شدهاند.
به گفته وی، عروسی به عنوان آیینی سنتی نیز، حکایتی مشابه دارد. نه فرم ساده و تعاونی سنتی جامعه ایرانی را دارد و نه کوتاهی و اختصاص جوامع مدرن را. عناصر و لوازمی چون انگشتر نشان، انگشتر، هدایا (خواه هدایای دو خانواده به یکدیگر خواه هدایای مهمانان)، لباس و تاج عروس، سرویس طلا، سفره عقد، عکسبرداری، تالار مراسم، غذا، محل ماه عسل و ... به همان معنایی که اشاره شد کدهای فرهنگی شدیدا سلسله مراتبی هستند و تلاش برای نمایش جایگاهی بالاتر از وضعیت فعلی خانواده به گونهای است که عموما هر خانوادهای به مراتبی سعی میکند بیش از آنی که هست باز نشان داده شود و بیشک، وضعیت موجود کمترین ارتباطی با اهداف نخستین مترتب بر آن دارد؛ برای نمونه انگشتر نشان در وضعیت کنون نه نشانی از به عقد درآمدن دختر، بلکه نشانی از تمکن مالی خواستگار است.
نمایش جهیزیه و سیسمونی در بازار مکاره منزلتجویی
وی میافزاید: در این میان حکایت جهیزیه نیز روشن است. جهیزیه نه به سبب اشیاء متداول آن بلکه به سبب نشانگان فرهنگی مترتب بر آن، مد نظر است. این اسباب و اثاثیه به سبب ابزاری، مدنظر نیستند. نه به این معنا که کارکردی ابزاری بر آن متصور نیست ، بلکه بدین معنا که اساسا بودنشان در فهرست جهیزیه و یا تغییرات در این فهرست عمدتا به جهت کارکرد اصلیشان یعنی بازنمایانندگی موقعیت مالی خانواده است. خرده مراسمی مانند مراسمی که خانواده عروس و داماد جهیزیه را میبینند و حتی داخل کشوها نیز به نمایش گذاشته میشود نشانگر اهمیت این کالاها به جهت کدهای فرهنگی گفته شده است و نه ارزش مصرف؛ به عبارت دیگر حضور و غیاب یک کالا در فهرست جهیزیه نه تابعی از ارزش مصرف آن کالا، بلکه تابعی از این است که به جهت ارزش مبادلهای که آن کالا در بازار دارد، نشاندهندهی طبقه اجتماعی خانواده دختر است.
وی با یادآوری این که تجربهی زیستی همه ما در این دو دهه موارد فراوانی را از تقلای خانوادهها برای بهتر نمایش دادن طبقه خود در این بازار مکاره را نشان میدهد، به ذکر مثالی دیگر در این زمینه میپردازد و میافزاید: برای نمونه کارگر خانه ما به رغم بیماری در خانه ما کار میکرد تا کریستال جهیزیه دختر خود را تامین کند، در حالی که به خاطر هزینهای نه چندان زیاد، از درمان خویش طفره میرفت..
به گفته وی، جدا از زمانهای مهم فرهنگی در بخشی از حوزههای مصرف که خاصیت بازنمایانندگی بالایی دارند نیز این تقلای غیرمعمول جامعه ایرانی جهت کسب منزلت از طریق نمایش کالاها را میتوان رصد کرد. لباس، کد خط تلفن، گوشی تلفن همراه و خودرو از آن جملهاند. ظهور و گسترش شتابان شرکتهای لیزینگ در صنعت خودرو نشانی از همین تلاش برای نمایاندن هرچه بیشتر مال و مکنت خود دارد و خرید خودرویی با سطح بالاتر از خرید خود و متقبل شدن سود و هزینههای اضافی آن و به ویژه اولویت دادن خودرو مدل بالا به برخی از نیازهای اساسیتر خود و خانواده توضیح جامعهشناسانه دیگری جز تلاش برای دستیابی به منزلت از طریق نمایش دارایی نمیتواند داشته باشد.
پیششماره تلفن همراه در کدام کشور چنین تفاوتی در بازار دارند؟
دکتر شالچی با طرح این پرسش که در کدام کشور با همه ویژگیهای اجتماعی یک جامعه مدرن، پیششمارههای تلفن همراه آنها، چنین تفاوتی در بازار دارند و کدام منطق اقتصادی تفاوت چند برابری تلفنی با آغاز شماره یک با تلفنهایی با آغازهای 4، 5، 6 و ... را توجیه میکند؟ میافزاید: این عطش منزلت هر روز بخشهایی بیشتری از جامعه و همچنین حوزههای گستردهتری را در بر میگیرد. برای نمونه یکی از مدیران آموزش عالی کشور با رتبهی علمی دانشیار تعریف میکرد که کودکان دبستان دخترش وی را به خاطر پیششماره تلفن منزلشان شمانت کردهاند.
نمایش منزلتجویی در حوزههایی که انتظار نمیرود
وی تاکید میکند که این پدیده هر روز هرچه بیشتر در حوزههایی که مورد انتظار هم نیست، نمود پیدا میکند. از آن جمله حوزه دین و حوزه علم. آیینها و مراسم دینی ما هر روز هرچه بیشتر شاهد آفتهای به روز این نمایش است. برای نمونه ولیمهها برای بازگشت حجاج در معرض این پدیده قرار دارند. یا در حوزه دین در عزاها یا مولودیها نیز احسان و پذیرایی، منطقی از این جنس دارند. البته این آفت همواره بوده اما روند افزایشی قابل توجهی دارد..
این جامعهشناس در نقد وضع موجود ادامه میدهد: حوزه علم نیز در معرض این پدیده است. این اقبال جامعه ایرانی به تحصیلات دانشگاهی اگرچه متاثر از زمینهی فرهنگی سنتی جامعه ایرانی است که در آن علم نه تنها محترم، بلکه مقدس است، اما نه تمام این شدت و همچنین بسیاری از ویژگیهای این اقبال مانند مدرکگرایی یا صورتگرایی را نمیتوان صرفا براساس این پیشزمینه فرهنگی، توضیح جامعهشناسانه داد.
تلاش همه برای کسب عنوان دکتر!
به گفته وی، عامل موثر این اقبال، همین عطش برای کسب منزلت این بار از طریق مدارک دانشگاهی است. همچنان که برای اکثریت دیده میشود و خود را در انتخاب رشته و دانشگاه نیز نشان میدهد. هدف تحصیل نسبت به هدف کسب منزلت، هدفی مرتبه دوم است. در این مورد نیز مانند سایر موارد گفته شده، هدف اصلی در سایه هدف کسب منزلت قرار میگیرد.
وی میافزاید: این عطش در این حوزهها را در دو مورد نیز میتوان شناسایی و تفاوت آن را با میل به تحصیل در سایر کشورها مشاهده کرد؛ یکی از این موارد پدیده مدیران، تجار و ... است که به رغم موفقیتهای مهمتر در حوزههای دیگر تلاش کردهاند و یا تلاش میکنند تا به هر طریق این عنوان دکتر را به دست بیارند در حالی که در حوزه خود آنچنان پیشرفت داشتهاند که نه وقتی اضافی داشته باشند و نه این عنوان چیزی بر آنان بیفزاید.
مورد دیگری که دکتر شالچی از آن یاد میکند، اطلاق عناوین دکتر و مهندس به یکدیگر و اصرار در بکارگیری آن در تمام حوزههای زندگی از جمله در روابط خانوادگی و مانند آن است و مقایسهی این شیوه کاربرد عناوین با دیگر کشورها که عناوین صرفا در حوزه کاری تخصصی به کار میآیند، موید این تحلیل است.
وی در همین باره به ذکر مثالی پرداخته و میافزاید: یکی از موسسات پژوهشی کشور را به خاطر دارم که به جز آبدارچی دیگران همه عنوان مدیریتی را برای خویش قائل بودند و حتی منشی نیز مسوول دفتر بود و هیچ سمت عادی و یا کارشناسی تعریف نشده بود.
کارمندانی که حتی از چای ریختن هم برای خود خودداری میکنند
دکتر شالچی یکی دیگر از نمودهای عطش منزلتی را حتی خودداری برخی کارمندان از چایی ریختن برای خویش یا جابهجایی پروندهها میداند که این افراد چنین اموری را در شأن نیروهای خدماتی میبینند، در حالی در کشورهایی دیگر استادان تمام نیز خود متولی اینگونه امور خویشاند..
به اعتقاد وی در چنین جامعهای تلاش بنیادی برای به دست آوردن مواضعی است که افتخارآمیز و همچنین از سویی دیگر تلاش برای پوشاندن مواضعی است که ننگآور تلقی میشوند.
عطش منزلتی، چرا تا این همه؟
وی پس از توصیف وضعیت موجود در جامعه، در پاسخ به پرسش علت این همه منزلتجویی افراد، میگوید: در پاسخ به چرایی شکلگیری «عطش منزلت» باید به شبکه به هم پیوستهای از فرآیند ها توجه کرد. فرایندهایی که برخی مانند مصرفگرایی، سرمایهداری و ...، جهانی هستند و برخی به تجربهی خاص این کشور بر میگردند. همچنین برخی نیز مانند بورکراتیزاسیون در عین جهانی بودن با ویژگیهای خاص در کشور رخ دادهاند. از اینرو نه یک علت که شبکهای از علل به هم مرتبط و پاسخ انسان ایرانی به این مجموع را باید جستوجو کرد که این وضعیت را سبب شدهاند.
از رنج خودکامگی تاریخی تا عطش منزلت اجتماعی
این جامعهشناس، از رنجی که ایران از خودکامگی تاریخی کشیده که فقدان طبقات و نهادهای اجتماعی دیرپا و از جمله ویژگیهای آن است به عنوان یک عامل مهم منزلتجویی نام برده و میگوید: در این کشور دارایی و جایگاه اجتماعی عمر کوتاهی داشته و حقوق اجتماعی، امری ذاتی و غیرقابل نقض بهشمار نمیرفته، بلکه جزو امتیازات شخصی محسوب میشده و از اینرو تحرک اجتماعی به مراتب شدیدتر از کشورهای غربی بوده است. تفاوت اصلی جامعه خودکامه با جامعه قانونسالار در این است که نتیجهی تصمیم دلخواه خودکامه فرمانروا در بالاترین سطح و امرای وی در سطوح پایینتر تعیینکننده بوده است. این تصمیم از رویههای جا افتاده و ریشهدار به دور بوده و بر قوانین یا سنن دیرپا و قابل پیشبینی استوار نبوده است..
به گفته این استاد دانشگاه، فقدان طبقات اجتماعی مستقل به این معنی بوده که نه تنها اقشار پایینتر، بلکه تقریبا همه اعضای جامعه تابع و در معرض حکومت خودکامه قرار داشتند. در ایران هرچه طبقات بالاتر بودند وابستگی بیشتر به حاکمیت داشتند و طبیعتا بالا رفتن منوط به خشنود ساختن حاکمان خودکامه بوده است. عجیب آن که به گونهای تاریخی امکان احراز شأنیت، فارغ از نگرانی گرفته شدن آن توسط نظام خودکامه دشوار بود و حتی طبقات فرادست نیز در موقعیتی متزلزل قرار داشته و کنش آنها همواره با ملاحظههای زیاد و نگرانی همراه بود.
وی ادامه میدهد: این امر سبب میشد حداقل در بخشهای بسیاری از جامعه ایران آن زمان- احتمالا به جز مناطق ایلاتی - همواره اضطراب سلب موقعیت اجتماعی توسط قدرت وجود داشته باشد. این نگرانی و اضطراب برای طبقات فوقانی نه تنها کمتر نبوده، بلکه تشدید نیز میشد..
مصرفگرایی و خیابانهایی که پر از برند شده است
وی در تشریح علت مهم بعدی منزلتجویی عطشی در جامعه ایران، از مصرفگرایی نام برده و در این باره میگوید: در دهههای اخیر فرآیند مصرفگرایی جهانی ایران را نیز شدیدا متاثر ساخته است. فضاهای عمومی تهران از جمله خیابانهای آن همچون فضای خصوصی خانههایش نشان از گسترش این روند دارد. همچنان که به موازات این فضای واقعی، فضای مجازی رسانههای ایرانی نیز گواه چنین امری است. پرشدن خیابانهای مناطق شمالی شهر از برندهای بینالمللی یکی از دهها نشانهی فراگیری آن است..
اشیائی که مصرف میکنیم ابلاغیه ما به دیگران برای تعریف از خود است
به گفته این جامعهشناس در این وضعیت جدید ما در حین مصرف کردن اشیاء، خودمان را تعریف میکنیم. به عبارت دیگر مصرف بیش از هر چیز حاکی از نشانهها است و نه کالاها. یک خودرو لکسوز معنایی متفاوت از یک خودرو کیا دارد. در این فرهنگ جدید، یکی از راههای پیداکردن جایگاهمان در نظم اجتماعی، برحسب چیزی است که مصرف میکنیم. این مصرف نه توسط نظریه نیازها، بلکه توسط نظریه تفاوت تبیین میشود. مصرف در این تجربه معاصر، شکلی از ارتباط است. هنگامی که چیزی را مصرف میکنیم، در واقع چیزی را به دیگران ابلاغ میکنیم..
این جامعهشناس یادآور میشود، گسترش این پدیده در ایران دهه 70 به این سو، سبب شده است تا مصرف نقشی فعال در ساختن هویت انسان معاصر ایرانی بازی کند و مانند دیگر جوامع درگیر در این فرآیند، مصرف کنندگان پوشاک، خوراک، تزیینات، مبلمان، سبک تفریح و ... این مصرف را برای حس از پیش موجود «چه کسی هستند» به کار نمیگیرند، بلکه حس هویت و «چه کسی بودن خویش» را از طریق آنچه مصرف میکنند، خلق میکنند؛ از اینرو این فرآیند سبب تشدید وابستگی انسان معاصر ایرانی به جلب نگاه تاییدآمیز دیگران از طریق نمایش ثروت شده است.
رشد شهرنشینی ، گمنامی فزاینده و تلاش برای نمایش خود با ثروت و قدرت
وی در بیان علت بعدی عطش منزلت اجتماعی در جامعه معاصر ایران، توضیح میدهد: جامعه ایرانی در چندین دهه گذشته روند پرشتاب شهری شدن را طی کرده است. بهطور تاریخی جمعیت شهر نشین ایران حدود 10 درصد جمعیت را تشکیل میدادند. درصد جمعیت شهرنشین به تدریج با ورود شیوهی تولید سرمایهدارانه از اواخر قرن 19 شروع به گسترش یافت. تحولات و همچنین رشد درآمدهای نفتی درصد جمعیت شهری را در دهههای 40 و 50 گسترش داد و این روند ادامه پیدا کرد. به گونهای که جمعیت شهرنشین کشور در طی 50 سال از کمتر از 32 درصد در سال 1335 به نزدیک 70 درصد در سال 1385 رسید. اما اینک این نسبت احتمالا بیش از 70 درصد رسیده است.
به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه، زندگی در کلانشهر تنها یک تغییر در تراکم جمعیت نیست، بلکه پیامد های اجتماعی خاص خود را دارد.
وی میگوید: در کلانشهرها فقط دستاوردهای عینیای که سنجشپذیرند مورد توجه قرار میگیرند. از یک سو اقتصاد پولی معنا و ارزشهای متفاوت اشیاء را به ارزش پولی آنها تقلیل داده و از سوی دیگر تحریکات عصبی شدیدی در کلانشهرها وجود دارد. به قول «زیمل» برای بسیاری از انواع شخصیتها کسب حداقلی از احترام به نفس و احساس اینکه کارهای هستند در نهایت فقط به شکلی غیرمستقیم یعنی از طریق آگاهی دیگران امکانپذیر است..
دکتر شالچی میافزاید: کسی که در کلانشهر زندگی میکند با بسط شدید فردگرایی به وسیله مصرف نمادهای منزلت و مد، میکوشد تا فردیت خویش را در برابر هجوم فرهنگ عینی یکنواخت کننده کلانشهر حفظ کند. فرد کلانشهری در مواجهه با گمنامی فزاینده تنها میتواند با توسل به موارد محدودی مانند نمایش ثروت اعتبار و شأنی که نیاز دارد را به دست آورد و همواره دغدغه شناخته شدن را با خود دارد.
تحرک طبقاتی و زیر سوال رفتن قشربندی اجتماعی
وی همچنین به نکته دیگری اشاره میکند و آن این که جامعه مدرن عموما با زیر سوال رفتن سلسله مراتب و به موازات آن افزایش احتمال تحرک طبقاتی همراه بوده است. امکان تحرک هم به ویژگیهای پویای آن مربوط است و هم به فروریختن چارچوبهای عرفی و یا قانونی که افراد را در موقعیتی نزدیک به پایگاه انتسابیشان حفظ میکرد.
این جامعهشناس ادامه میدهد: در ایران سلسله نظام قشربندی اجتماعی به ویژه از دهههای پیش از انقلاب اسلامی، زیر سوال رفت. با پیروزی انقلاب اسلامی نیز مانند همه انقلابهای اجتماعی بزرگ این نگرش تشدید شد؛ ضمن اینکه امکان جابهجایی طبقاتی گسترده شکل گرفت. شرایط اقتصاد جنگ و پس از جنگ و بالارفتن پرشتاب برخی از پلههای سلسله مراتب طبقاتی بدون اینکه از جانب جامعه صاحب صلاحیت و شایستگی شناخته شوند به این روند شدت مضاعف داد. حاصل چنین فرآیندهای ملی و فراملی این شد که انسان ایرانی پس از انقلاب، حتی با پایگاه اجتماعی و اقتصادی پایین خود را محقق و مشتاق به مراتب بالای پایگاه اجتماعی و اقتصادی یافت. به ویژه آنکه با مادی گرا شدن جامعه پس از جنگ، امتیازات مادی را ملاک برتر شأن و منزلت قرار داده بود و برخلاف دهه پیش از آن این هدف را مطلوب و مراد همگان ساخته بود.
به اعتقاد وی، یکی از اشتباهات مهمی که در تحلیل وضعیت فرهنگی کشور اتفاق میافتد این است که اولا آنچه در عرصه فرهنگ اتفاق میافتد، صرفا معلول جریانهای خود حوزه فرهنگ تفسیر و دوم اینکه چاره نیز در خود حوزه فرهنگ جستوجو میشود و سوم آن که درمان نیز در دادن «دید و معرفت درست» دیده میشود. از جمله پیامدهای این غفلت، نادیدن نقش دو فرآیند بسیار بنیادی مدرنیزاسیون و مدرنیته یعنی گسترش بازار سرمایهداری و ساختار بوروکراتیک است.
وی میگوید: نکته تعجببرانگیز آن است که بیتوجه به این دو عنصر بنیادی گاهی گمان میکنیم که میتوانیم فرهنگ سنت را در جامعه بازیابی کنیم.
نقش مهم بوروکراتیزاسیون فزاینده که از ادارات به شیوههای زندگی هم رسوخ کردهاند
وی در ادامه از «روند بوروکراتیزاسیون فزاینده» به عنوان عامل مهم دیگر منزلتجویی عطشناک در جامعه نام برده و از آن به عنوان «یکی از مهمترین اتفاقات اجتماعی و فرهنگی تاریخی ایران» یاد میکند که متاسفانه از سوی تحلیلگران فرهنگی و اجتماعی به این علت مهم توجه لازم صورت نگرفته و این درحالی است که امروزه عمدهترین فرآیندهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور در این حوزه زندگی اجتماعی انجام میگیرد.
به گفته این جامعهشناس، میلیونها ایرانی تنها در بوروکراسی دولتی شاغلند و بهترین زمان شبانهروز را در این محیط های سازمانی سپری میکنند و به لحاظ خلق و خو و منش شدیدا متاثر از بوروکراسی ایرانی و ویژگیهایش هستند. احراز درازمدت جایگاه در این حوزه (عموما تا حدود 30 سال) منشی را در ایشان شکل میدهد که به سایر حوزههای زندگی اجتماعی نیز انتقال مییابد. به عبارت دیگر آنها این منش را درهنگام عمل در سایر حوزههای زندگی اجتماعی نیز به کار میگیرند.
این استاد دانشگاه میافزاید: اتفاقا شواهد تاریخی در مورد ایران نیز نشان میدهد که ورود مدرنیته به کشور همراه با و همچنین به وسیله بوروکراسی صورت گرفته است.
به گفته وی، بارزترین دوران برای این بررسی، دوران پهلوی اول است که «تجدد آمرانه» ویژگی این دوران است که بدون توسل به یک بوروکراسی اداری مدرن و ارتش مدرن متصور نیست. همچنان که بوروکراسی مدرن و سازمان ارتش دو عنصر از سه عنصر اصلی حکومت رضا شاه را تشکیل میدادند. از این رو شواهد تاریخی چه در ایران و چه در زادگاه مدرنیته، اروپا، نشان میدهد که بوروکراسی از عناصر بنیادی شکلدهنده به جامعه جدید است؛ اما آنچه در ایران شکل گرفته با بوروکراتیزاسیون در این مفهوم نمونه آرمانی آن متفاوت است..
ویژگیهای بوروکراسی ایرانی و چند پرسش
وی در همین باره با این توضیح که «بوروکراسی ایرانی با ویژگیهای نامناسب و مخربی همچون نبود قانون و نظم و قاعدهورزی، فقدان امنیت اجتماعی و شغلی در هر مرتبهای، روحیه تابعیت و اطاعت محض، دخالتهای ناصواب صاحبمنصبان دیوانی و ... در تصمیمگیریهای مهم کشور، تعصبورزی و فقدان عقلانیت در اداره امور، روحیه بیاعتمادی و سوءظن، فساد مالی و رشوهخواری و منصبفروشی، تملق و چاپلوسی و چاکرصفتی، خویشاوندسالاری و رابطهگرایی، منازعهگرایی و خشونتورزی». از دیرباز روبهرو بوده است» این پرسشها را مطرح میکند که « چه شخصیتی برای انسان ایرانی در این سیستم بوروکراسی متصور است؟»، «آیا این جایگاه اجتماعی متزلزل، امکان بروز شخصیتی غیرمتزلزل را میدهد؟
تاثیرات عمیق بوروکراسی بر منش انسان ایرانی خیره به چشم و زبان مدیر
بنا بر تاکید دکتر شالچی، تاثیرات بوروکراسی بر منش انسان ایرانی بسیار عمیق بوده است. گذر از جامعهای با اکثریت کشاورز به جامعهای با اکثریت کارمند تحول سادهای نیست، بلکه تحولی است که باید موضوع پژوهشهای فرهنگی و اجتماعی مختلفی قرار گیرد. گذر از رعیت خیره به آسمان به کارمند خیره به چشم و زبان مدیر، تحولی فرهنگی را در منش ایرانیان رقم زده است. به ویژه آنکه این بوروکراسی به علت درآمد نفتی چندان دغدغه کارآمدی نیز ندارد.
وی توصیف جالبی از تاثیرات بوروکراسی اداری بر انسان ایرانی میکند و میگوید: اگر خیرگی به آسمان (انسان رعیت) خطر آرامش تقدیرگرایانه را داشت، خیرگی به نردهبان نمودار سازمانی (انسان کارمند)، احساس ناایمنی، عدم امکان تحقق نفس، تحقیر و سرانجام عطش منزلت را دارد..
به گفته وی این دگرگونی در بوروکراسی موجود با مجموعه ویژگیهای آن در کنار علل گفته شده، شرایط ظهورعطش منزلتی را روشن میسازد؛ شرایطی که اگر برخی از آنها ناشی از فرآیندهای جهانی هستند، اما برخی هم به خاصبودن تجربهی ما ارتباط دارد..
پیامدهای عطش منزلتی از کاهش نشاط اجتماعی تا افول نقد
اما مهم تر از انگیزهها و علل افزایش عطش منزلت اجتماعی، پیامدهای مخرب آن برای جامعه است. دکتر شالچی در بخش دیگری از این گفتوگو به این پیامدها اشاره میکند.
به اعتقاد وی، جامعه گرفتار در عطش منزلتی، با کاهش اخلاق و نشاط اجتماعی، مصرف گرایی و افول نقد مواجه میشود. از سویی دیگر، کنش اخلاقی، توسط وجدان اخلاقی و اصول درونی برانگیخته میشود، اما انسان جامعه گرفتار عطش منزلتی، انسانی است که به محرکهای بیرونی شدیدا حساس بوده و چنین جامعهای در معرض خطر زوال اخلاقی و در آستانهی صوریگرایی، ظاهرسازی، چاپلوسی و دورویی بوده و قابل دستکاری به وسیله جریانهای ثروت و قدرت است..
وی تصریح میکند: مسالهی دیگر جامعهای با عطش منزلتی، کاهش شادابی اجتماعی و افزایش افسردگی است، چرا که این جامعه درگیر رقابتی پررونق و بیپایان برای برتریطلبی حیثیتی خواهد شد و از اینرو با کاهش نشاط مواجه میشود.
جامعهای با انسانهایی که خود را در معرض نقد قرار نمیدهند
این استاد دانشگاه در وصف جامعه دچار عطش منزلتی همچنین میگوید: در اینگونه جوامع نقد مانند یک عنصر ضروری فرهنگی نمیتواند شکل بگیرد، زیرا انسانهایی که از درون احساس استغنا نکنند، هیچگاه خویش را در موضع نقد قرار نمیدهند.
به گفته وی، جامعه دارای عطش منزلتی، همچنین اقبال شدیدی به مصرفگرایی خواهد داشت. البته مصرفگرایی خود از علل شکلدهنده عطش منزلتی است و این رابطه دیالکتیکی و دوطرفه است. همچنین این روحیه ضد توسعه است.
برخوردهای دو گانه از تکریم بیش از حد در حضور و مذمت در غیاب
این عضو هیات علمی دانشگاه همچنین بیان میکند که مواجهه چنین جامعهای، با افراد فرادست در سلسله مراتب اجتماعی دوگانه است؛ افراد فرادست ، همزمان، هم در موضع تکریم بیش از حد خواهند بود و هم مورد مزمت نهان خواهند گرفت. رفتاری که با رییسان، خویشان موفق در سلسله مراتب اجتماعی، سرمایهداران و ... بسیار صورت می گیرد.
آیینهای مجلل حیات و پیوند و مرگ و تغییر شکل عجیب و غریب آنها، رقابت انسانها بر سر داشتن مارکهای معروف و داراییهای لوکس از بیم سرشکستگی، خیابانهایی پر از برند که نشاط آدمها را نشانه رفته است، تلاش مضاعف و بیقفه برای تصاحب عناوین ، پستها و مدارک تحصیلی حتی به قیمت گم کردن اهداف اصلی، تغییر ادبیات افراد از گفتمان احترامآمیز به گفتمان چاپلوسانه مزورانه و صحنههایی پر از نمایش قدرت افراد به یکدیگر... ! «چرا جامعه ما این چنین به عطش منزلت دچار شده است؟»
نظر شما