شنبه ۸ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۳

سلامت نیوز :قرار بود تا دقایقی دیگر به چوبه دار سپرده شوند و در دنیا طعم مجازات جرایم کثیفی را که مرتکب شده اند بچشند اما هنوز هم باور نداشتند که تا دقایقی دیگر اجسادشان بر طناب دار می رقصد و هزاران نفر از مردمی که بارها با شنیدن جرایم خشن آن ها ترسیده بودند نظاره گر صحنه اعدام آنان خواهند بود...

«ع.م» که ۲۵ سال داشت و بارها به خاطر زورگیری های متعدد، آدم ربایی، اعمال شنیع خلاف عفت، قتل و... به مجازات های قانونی محکوم شده بود به طوری که فقط مجازات های تحمل زندان او با عمر چند انسان برابری می کرد درباره گذشته خود و این که چرا به چنین انسانی تبدیل شد، گفت: فقط بگویید رفیق بازی. اگر چه خودم بعدها به رفیق نابابی برای دیگران تبدیل شدم اما خودم هم یکی از قربانیان اصلی رفیق ناباب هستم. بلاهایی که به سرم آمده است، فقط به خاطر دوستان ناباب است. آن روزها که نوجوانی بیش نبودم با دیدن گردنکشان محله خیلی دوست داشتم مانند آن ها باشم.

غرور، خودنمایی و قدرت نمایی از خصوصیات آشکار من بود چرا که دوست داشتم همه از من حساب ببرند و سعی می کردم با کارهای خلافی که انجام می دهم همه از من بترسند وکسی روی حرفم حرفی نزند. این گونه بود که با تیغه چاقو آشنا شدم و همیشه با ضامن یک چاقوی ضامن دار بازی می کردم و از این کارم لذت می بردم. کودکی بیش نبودم که پدرم فوت کرد و من نتوانستم درس بخوانم. راهنمای درستی در زندگی ام نداشتم و به حرف های مادرم هم توجهی نمی کردم.

اگر چه به شغل آزاد روی آوردم، اما درآمد خوبی داشتم تا این که رفت و آمدم با دوستان ناباب آغاز شد و من برای خودنمایی مقابل آن ها دست به هر کاری می زدم. از زورگیری و انجام اعمال خلاف عفت، تا چاقو کشی و آدم ربایی! روزی که با ۴ تن از همین دوستانم در خیابان هدایت مشهد دور می زدیم، به خاطر خودنمایی با پسری در آن محل فقط با یک بهانه واهی درگیر شدم و تیغه چاقو را بر قفسه سینه اش فرود آوردم که عاقبت کارم به این جا کشید. «ع.ق» محکوم به اعدام دیگر هم گفت: پدرم که فوت کرد من با خودرو کار می کردم تا این که ازدواج کردم.

البته به خاطر این که اهل کار نبودم و راحت طلب بودم مدام با همسرم اختلاف داشتیم. البته اختلاف مادرم با همسرم شدت بیشتری داشت و آن ها هیچ وقت نتوانستند با یکدیگر کنار بیایند به همین خاطر همسرم طلاق گرفت و من به کارهای کثیفی چون زورگیری و ... روی آوردم، البته اگر کسی این بلاها را سر عزیزان من درمی آورد به یقین او را نمی بخشیدم.

در زندان خیلی خودم را سرزنش کردم که چرا برنامه ریزی خوبی در زندگی نداشتم. کارهایی که من انجام داده ام، خیلی نفرت انگیز است اما قول داده ام که اگر آزاد شوم دیگر...


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha