سلامت نیوز:در حوزه نگهداری از کودکان بیسرپرست شعارهای زیادی مطرح شده است اما، تا عملیاتی شدن این شعارها هنوز راه زیادی باقی است. باید سیاستهای وزارت رفاه و دولت تا جای ممکن در مورد نحوه نگهداری این کودکان به سمت حضور در خانواده به جای مراکز بهزیستی متمرکز شود تا این افراد هم از نعمت داشتن خانواده محروم نشوند.
به گزارش سلامت نیوز، امیر محمود حریرچی، مددکار اجتماعی و استاد دانشگاه در روزنامه آرمان نوشت: قانون فرزندخواندگی در کشور ایراداتی دارد. سرپرست نمیتواند والدین اصلی را از شناسنامه کودک حذف کند .از طرفی هم فردی که میخواهد از کودک نگهداری کند، میخواهد اسم خودش در شناسنامه باشد و از طرف دیگر با وجود اینکه در قسمت توضیحات شناسنامه این کودکان عنوان تحت سرپرست بودن درج میشود، این چنین مواردی موجب آسیبهای روانی فراوان در آینده این کودکان میشود. البته بحث محرم و نامحرم هم مساله دیگری است که جای بحث دارد اما، گفته میشود که حتی بهترین پرورشگاهها هم جای خانواده را نمیگیرد و افرادی که تحت پوشش خیریهها وسازمانهای بهزیستی هستند، نمیتوانیم بگوییم خلایی در زمینه خانواده و برطرف کردن نیازهای عاطفی ندارند. البته درمورد خیریهها باز وضعیت بهتر است زیرا، نوع نگاه در این مراکز بر ارتباط مادامالعمر با فرد بیسرپرست است و کودکی که برای مثال به دلیل بیسرپرستی یا بدسرپرستی به این مراکز سپرده میشود در سن جوانی رها نمیشود و مانند خانواده دلسوز از او حمایت میشود. کودکان رهاشده و بیسرپرست از سوی سازمان بهزیستی ساماندهی میشوند یعنی، اگر بتوانند والدین او را پیدا کنند ترجیح میدهند او را به خانواده برگرداند و با حمایت از خانواده به لحاظ مادی و معنوی زمینه رشد کودک درون خانواده را ایجاد کنند. در غیر اینصورت در مراکز تحت نظر بهزیستی نگهداری میشوند و در این شرایط هم باز ترجیح بر این است که کودک به فرزندخواندگی گرفته شود.
اگر شرایط فرزندخواندگی وجود ندارد در کشورهای توسعهیافته اصطلاحی بهنام FOSTER PARENT یا پدر و مادر رضاعی وجود دارد یعنی، پدر و مادرهایی وجود دارند که از شرایط اقتصادی و اجتماعی مناسبی برای کفالت برخوردارند و دولتها با پرداختن هزینههای مالی نگهداری این کودکان آنها را به شکل گروهی در رده سنیهای مختلف به این خانوادهها میسپارند درحالی که خود این افراد میتوانند فرزندانی داشته یا نداشته باشند. از سوی دیگر، ما اکثر مهارتهای خود را در خانواده میآموزیم و کودکانی که در خانواده زندگی نمیکنند این مهارتها را به درستی آموزش نمیبینند. کودکان بیسرپرست که در این مراکز زندگی میکنند با وجود اینکه دستهجمعی و باهم هستند چون همیشه با افرادی با ویژگیهای نظیر خودشان زندگی کردهاند حتی در واردشدن به اجتماع و زندگی عادی کنار بقیه هم مشکل دارند چه رسد به مهارتهایی نظیر اشتغال که نیازمند کسب مهارتها و تواناییهای اجتماعی متعدد است.
در حوزه نگهداری از کودکان بیسرپرست شعارهای زیادی مطرح شده است اما، تا عملیاتی شدن این شعارها هنوز راه زیادی باقی است. باید سیاستهای وزارت رفاه و دولت تا جای ممکن در مورد نحوه نگهداری این کودکان به سمت حضور در خانواده به جای مراکز بهزیستی متمرکز شود تا این افراد هم از نعمت داشتن خانواده محروم نشوند. حتی اگر لازم است با حمایت از خانوادههای بیبضاعت درون خود خانواده این کودکان را حمایت کنند در غیر اینصورت، درون مراکز بهزیستی تا جایی که امکان دارد این قبیل آموزشها را به افراد بدهند و آنها را برای زندگی اجتماعی و پذیرش نقش در جامعه آماده کنند و از سوی دیگر نباید آنها را رها نکنند. بسیار سخت است که یک فردی این احساس را داشته باشد که کسی نگران او نیست و او به حال خود رها شده است. حتی درمورد افرادی که خانواده داشته و در درون خانواده رشد کردهاند این احساس رهاشدگی آسیبرسان است چه رسد به این افراد که بهدلیل شرایط ویژه و خلاهای عاطفی مستعد آسیبهای بیشتری هستند. فردی که حتی پدرومادر واقعی خود را ندیده مطمئنا مشکلاتی درمورد عزتنفس و استحکام شخصیتی دارد و اگر این آموزشها را نبیند، نمیتواند به آمادگی لازم برای نقشآفرینی در اجتماع برسد و منزوی میماند.
نظر شما