سلامت نیوز: معضل تکدیگری اگرچه خاص تهران نیست اما در تهران نمایانتر است. هم شیوع آن، هم شیوهها و هم تنوع متکدیان و چهرههایی که میبینیم. چهرههای غریب، با زبان نا آشنا، اسپند دود کنی در دست، در چهارراهها، کنار خیابانها و هرجا که جمعیت به بهانهای ایستاده باشد، پیدایشان میشود. در پیاده روها و تاکسی و اتوبوس سواریهای روزانه، هر روز نشانهای از آسیبهای آشکار و پنهان این شهر را میبینیم.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: مهاجرت طبیعی حتی در کشورهای پیشرفته دنیا باید وجود داشته باشد. تعریفی که از مهاجرت وجود دارد این است که فرد از روستا وارد دهستان شود بعد کم کم با مهیا شدن امکانات وارد مرکز شهر شود ولی مشکلی که وجود دارد این است که امروزه افراد به یکباره از روستا وارد حاشیه شهری مثل تهران میشوند که این موجب خاص شدن تهران میشود چون مراتب شهری رعایت نمیشود در سال 75 یک میلیون و 37 هزار زن سرپرست خانوار داشتیم که نزدیک به 8 و نیم درصد خانوادههای ما بهوسیله زنان سرپرست خانوار اداره میشدند. در سال 85 این رقم به یک میلیون و647 هزار نفر میرسد و در سال 90 سال این تعداد به 2 میلیون و540 هزار خانوار میرسد
معضل تکدیگری اگرچه خاص تهران نیست اما در تهران نمایانتر است. هم شیوع آن، هم شیوهها و هم تنوع متکدیان و چهرههایی که میبینیم. چهرههای غریب، با زبان نا آشنا، اسپند دود کنی در دست، در چهارراهها، کنار خیابانها و هرجا که جمعیت به بهانهای ایستاده باشد، پیدایشان میشود. در پیاده روها و تاکسی و اتوبوس سواریهای روزانه، هر روز نشانهای از آسیبهای آشکار و پنهان این شهر را میبینیم. پرویز زارعی مدیر کل بهزیستی شهرستانهای استان تهران شاید از افرادی باشد که به سبب نوع مسئولیتش بیش از دیگران با این آسیبها آشنا و درگیر است. گفتوگوی ما را با این مقام مسئول میخوانید.
آیا میتوان گفت به دلیل گستردگی و تراکم جمعیتی تهران، آسیبهای اجتماعی در پایتخت نمود بیشتری دارد؟
امروزه ارتباطات بسیار نزدیک خود میتواند آسیب تولید کند. اگر این امکانات ارتباطی براحتی در اختیار مردم قرار نمیگرفت شاید شهری مثل پردیس در وضعیت بهتری بود. در این شهر جدید بسیاری خانه ها به امکانات ماهواره مجهزند ولی امکاناتی که باعث تعامل اجتماعی میشود مثل امکانات زیربنایی و فضاهای تفریحی در آنجا به اندازه کافی تعبیه نشده و به نظر میرسد پردیس فقط نوعی سکونتگاه است. درباره تهران وضعیت فرق می کند ما باید تهران را متفاوت ببینیم چون تهران یک کلانشهر کاملاً متفاوت است. سیاستهای تمرکزگرایی که ما در گذشته داشتیم باعث شده که این مسائل اتفاق بیفتد. مثلاً ما 20 سال پیش مترو نداشتیم اما ترافیک داشتیم. تونل توحید نداشتیم ولی ترافیک داشتیم ما الان همه این فضاها را داریم ولی باز ترافیک وجود دارد. در تهران نهادهای دولتی و غیردولتی خیلی زیادی در رابطه با آسیبهای اجتماعی داریم ولی دستاورد همه اینها با هجوم جمعیت به تهران خنثی میشود. در شهرهای خارج از تهران اگر بخواهند برای یک شهر بلوار بسازند چند سال طول میکشد. چرا؟ چون مردم آنجا عوارض زیادی نمیتوانند به شهرداری بدهند پس درآمد شهرداری پایین میآید و امکانات دیرتر محقق میشود. اما در تهران اینگونه نیست. به نظر من برنامهریزی هر دستگاه در تهران بدون دیدن عوامل اثرگذار خارج از تهران بهجایی نمیرسد، شاید انجام شود ولی به هدف نهایی نمیرسد. با بررسیهای انجام شده خیلی از ساکنان شهرهای اطراف تهران مهاجرانی هستند که به دلایل مختلف مثل کمبود امکانات و... از شهرهای دیگر آمدهاند. از طرفی مهاجران نمیتوانند به دلیل هزینه بالا در تهران وارد شهر شوند بنابراین در حاشیه شهر ساکن میشوند.
یعنی خیلی از آسیبهای تهران زیرزمینی است و می توان آنها را خاص کلانشهر تهران دانست؟
خیر، آسیب در همه شهرها وجود دارد ولی شدت و ضعف آنها متفاوت است. مهاجرت طبیعی حتی در کشورهای پیشرفته دنیا باید وجود داشته باشد. تعریفی که از مهاجرت وجود دارد این است که فرد از روستا وارد دهستان شود بعد کم کم با مهیا شدن امکانات وارد مرکز شهر شود ولی مشکلی که وجود دارد این است که امروزه افراد به یکباره از روستا وارد حاشیه شهری مثل تهران میشوند که این موجب خاص شدن تهران میشود چون مراتب شهری رعایت نمیشود.
بهزیستی درباره آسیبها بیشتر نقش هماهنگکننده دارد یا اجراکننده؟
ما براساس دستورالعملهایی که وجود دارد در مورد مسائلی مثل تکدیگری در تهران یا کودکان خیابانی وظیفهای برعهده داریم. با توجه به اینکه ما مراکزی برای نگهداری معلولان، سالمندان و بیسرپرستان داریم جمعآوری برعهده ما نیست، وقتی جمعآوری شدند پس از نظر کارشناس محل نگهداری آنها مشخص میشود. پس در برخی از آسیبها اجراکننده هستیم. همه کار به تنهایی برعهده ما نیست.
یعنی شناسایی آنها باشماست؟
تشخیص آنها با ماست. جمع آوری افراد موردنظر با نیروی انتظامی و شهرداری است ولی تشخیص اینکه چگونه توزیع شوند برعهده بهزیستی است منتهی در تهران حجم ورود این افراد متأسفانه خیلی بالاست. هر چه ما نسبت به استانهای محروم بیتفاوت باشیم این اتفاق بیشتر خواهد افتاد. به نظر من خیلی از امکانات در تهران به وفور در اختیار مردم قرار دارد و این چاره کار نیست بلکه برعکس موجب هجوم جمعیت میشود.
منظورتان این است که بخش اعظم بروز آسیبها به مهاجرت بیرویه برمی گردد؟
بله. الان در تهران چند تهرانی اصیل در شهر وجود دارد؟ مهاجرت خوب است اما درحد طبیعی.
یعنی هر مهاجر آسیب به دنبال دارد؟
مهاجرانی که به سمت تهران میآیند میتوانند آسیبزا باشند. بیشتر مهاجرتها به تهران به دلیل کمبود امکانات است نه رشد.
چند درصد از آسیبها به مهاجرت برمی گردد؟
تحقیق انجام نشده است وتا زمانی که انجام نشود نمیتوان درباره آن نظر دقیق داد. ولی به نظر میرسد خیلی و زیاد است چون وقتی جابهجایی جمعیت بیرویه باشد همیشه آسیب پذیر است.
یعنی خود تهرانیها باعث آسیب نمیشوند؟
من این را نگفتم. ممکن است خود تهرانیها هم در شرایطی قرار بگیرند که آن شرایط خود باعث شود تا آنها نیز در این گردونه انحرافات قرار بگیرند.
پس شرایط زندگی باعث آسیب میشود نه خود فرد؟
بله.
یکی از ابزارهای مهم وکلیدی که وجود دارد بحث هماهنگی سازمانها با همدیگر است آیا درباره بررسی آسیبها، هماهنگی بین دستگاههای متولی وجود دارد؟
هر کاری که درباره آسیبها انجام میدهیم حداقل با یک و یا چند دستگاه متولی سر و کار داریم مثلاً درباره کودکان خیابانی با قوه قضائیه و نیروی انتظامی و شهرداری و کمیته امداد سر و کارداریم که اگر دربخشی ازکار هماهنگی ایجاد نشود در پروسه کار با مشکل روبهرو میشویم. به نظر من راههای گریز از مسئولیتهایی که در دستورالعمل مربوط به کودکان کار و یا متکدیان تعریف شده زیاد است که لازم است یک بازنگری در این باره صورت بگیرد چون خود دستوالعمل هم قدیمی است و باید بازنگری شود.
ولی به طور کلی وقتی یک کار به یک وزارتخانه یا سازمان سپرده میشود کار خیلی خوب انجام میشود.
یعنی هماهنگ نیستید؟
اگر بودند که وضع خیلی بهتر بود. مثلاً درمورد اتباع بیگانه وکودکان کار؛ سیاست قوه قضائیه به ما کمک میکند. اما وزارت کشور اعتقادی به کمک کردن به ما درباره اتباع ندارد و... اینگونه تناقضها معمولاً در سیاستهای آسیبهای اجتماعی وجود دارد.
چه باید کرد؟
به نظر من با تدوین برنامههای اجرایی ضمانت دار میتوان خیلی از کارهای بین بخشی را که نیاز به هماهنگی بین ارگانها دارد سامان داد. یعنی اگردستگاهی به تعهدات خود عمل نکرد از اعتبارات آن کم و به بخش خصوصی واگذار کرد تا کار انجام شود. ما متأسفانه ضمانت اجرایی نداریم و این یک خلأ است.
درباره کودکان کار متولی اصلی کدام دستگاه است؟
متولی آن یک کارگروه است که بخشی از آن که مربوط به شناسایی و جانمایی آنهاست برعهده بهزیستی است.
اگر جانمایی و نگهداری از آنها بر عهده بهزیستی است چرا دوباره در خیابان رها میشوند؟
فکر میکنم به دلیل اینکه این کارها جاذبههایی دارند. درآمد ماهانه این کودکان چیزی حدود 2 میلیون تومان است. چه جاذبهای میتوان برای آنها ایجاد کرد که بتواند این رقم را پوشش دهد؟ کودک خیابانی بودن خیلی آسیب میرساند. براساس آمار وزارت بهداشت شیوع ایدز در کودکان کار 45 برابر شیوع آن در جامعه است و این نگرانکننده است. با وجود آیین نامهها که عمر برخی از آنها به سالهای گذشته برمی گردد و برخی هم ایده آل نیستند مثل آیین نامه کودکان بیسرپرست و... چطور میتوان کاری انجام داد.
با این حساب فعالیتهای شما بینتیجه است؟
نه نمیتوان گفت بینتیجه است ما مراکزی داریم که کودکان کار در آنجا آموزش میبینند وغیره. در واقع ما تلاشمان را انجام میدهیم اگر اقدامات ما نبود فاجعه ایجاد میشد.
آماری دارید که چند درصد کودکان خیابانی در مراکز نگهداری شده اند؟
در 6 ماهه اول 93، 473 کودک در سه مرکز نگهداری در تهران نگهداری شدهاند.
حاشیه نشینان شهر چقدر در بروز آسیبها مؤثر هستند؟
وقتی یک خانواده 10 نفره در یک اتاق کوچک زندگی میکنند خود این آسیب است. همه چیز به مهاجرت بیرویه برمیگردد. وقتی افراد مهاجر در یک فضایی قرار میگیرند که آن فضا استاندارد نیست خود بهخود آسیب به وجود میآید. از طرفی نیاز به کسب درآمد از هرراهی نوعی آسیب است.
قبول دارید که در حاشیه شهر آسیبها بیشتر است؟
بله، متأسفانه حاشیه نشینها بیشتر در معرض آسیب هستند.
با متکدیان شهر چگونه برخورد میکنید و مسئولیت بهزیستی در خصوص ساماندهی آنها چیست؟
ما متکدیان را جمعآوری نمیکنیم آنها را جذب میکنیم. تفکر ما مثل سازمانهای دیگر نیست. فرد را جذب میکنیم و بعد کار آمادهسازی آنها را انجام میدهیم. مثلاً درمورد کودکان خیابانی همکاران با آنها و خانوادههایشان ارتباط برقرار میکنند ما در سه شهرستان ری، شمیرانات و تهران «ان. جی. او» داریم که دراین خصوص فعال هستند. در بررسیها به این نتیجه رسیدیم که کودک را نمیشود به تنهایی سامان داد بلکه باید به همراه خانواده سامان داده شود چون تا مشکل خانواده این کودکان حل نشود مشکل آنها نیز حل نخواهد شد چراکه بخشی از درآمد خانواده بهوسیله این کودکان تأمین میشود وخانواده بهعنوان یک نظام تلقی میشود. بنابراین تشکلها کودکان را جذب میکنند.
چطور جذب میشوند؟
جذب آنها از خیابان برعهده ما نیست آنها بهوسیله مأموران شهرداری جمعآوری و به مراکز ما تحویل داده میشوند. بعد دراین مراکز به آنها و خانواده هایشان خدمات ارائه میشود. از سال گذشته ما این طرح را در 10 پایگاه بهصورت پایلوت انجام دادیم که 83 هزار و740 نفر جذب این پایگاهها شدند که بیشتر آنها را کودکان خیابانی تشکیل میدهند. ما برای این کودکان بستههای فرهنگی تعریف میکنیم وپول بهصورت مستقیم به آنها تزریق نمیشود. حتی برای آنها آموزش و مهارتهای زندگی هم در نظر میگیریم.
چه تضمینی وجود دارد که آنها دوباره به خیابانها نیایند؟
فعالیتها و خدمات ما برای آنها با تشکیل پرونده برای خانوادههایشان بهصورت مستمر ادامه دارد. با اطلاعاتی که از خانواده آنها در اختیار داریم وقتی خانواده این کودکان دچار مشکلات اقتصادی میشوند به تشکلهای ما مراجعه میکنند بویژه درباره هزینه تحصیل. چون بیشترین دغدغه ما تحصیل آنهاست بنابراین براین موضوع تأکید بیشتری داریم. به طور کلی خانوادههایی که جذب تشکلها شدهاند کنترل میشوند.
آماری از تعداد کودکان خیابانی در تهران داریم که چه تعداد ازآنها جذب شدهاند؟
در حال حاضر 473 خانواده در مراکز دولتی جذب و ساماندهی شده است که حدود 300خانواده در این مراکز به روشی که ذکرشد (طرح حمایتی وآموزشی) ساماندهی و حمایت میشوند. البته تاکنون 1175کودک شناسایی شدند. با وجود این در حال آمارگیری از کودکان باز مانده از تحصیل از سوی آموزش و پرورش نیزهستیم.
بقیه کودکانی که جذب نمیشوند چه؟
اعتقاد ما براین است که درکار اجتماعی نباید کاری با اجبار انجام شود و باید افراد خود احساس نیاز کنند و درخواست حمایت کنند.
اگر این احساس نیاز به وجود نیامد چه برخوردی میکنید؟
ما آن برخوردی را که باید بهصورت اجبار آنها را در یک فضای اجباری نگهداری کرد قبول نداریم.
پس چه میکنید؟
ما بهوسیله همین تشکلها فعالیت میکنیم. این تشکلها در جاهایی متمرکز هستند که تعداد کودکان خیابانی در آنجا بیشتر است.
آمار کودکان خیابانی رشد داشته است؟
آمار دقیق از تعداد کودکان خیابانی نداریم ولی رشد آماری در آنها دیده میشود. چون هرچقدر وضعیت اقتصادی خانوادهها پایین بیاید آمار بالا میرود.
چند درصد از اینها اتباع بیگانه هستند؟
بیش از 60 درصد آنها اتباع بیگانه هستند. در بین آنها هم عراقی، پاکستانی و افغانستانی دیده میشود که دردسرساز هستند.
تاکنون فعالیتهایی که در زمینه آسیبهای اجتماعی انجام دادهاید خروجی داشته است؟
وقتی ما یک خانواده در معرض آسیب را حمایت میکنیم موجب آرامش خانواده میشود. از هزینه درمان آن گرفته تا هزینه تحصیل آنها. نتیجه این فعالیتها موجب میشود تا خانواده از وضعیت بحرانی خارج و به یک وضعیت عادی برگردد ولی اگر این اقدامات انجام نشود خروجی ناگواری بهدنبال دارد و هرکدام از اعضای خانواده میتواند در معرض تهدید یک آسیب قرار گیرد.
برخی از متکدیان ما حرفهای هستند با آنها چگونه برخورد میکنید؟
به طور کلی برابر قانون تکدیگری جرم است که با آنها برخورد میشود. بار اول از آنها تعهد گرفته میشود و در صورت تکرار به مراجع قضایی معرفی میشوند و بعد تحویل سازمان بهزیستی میشوند.
بحث حرفه ایها هم به دستگاه قضایی برمی گردد و از چرخه بهزیستی خارج میشوند.
چقدر از آنها دوباره به شغلشان برمی گردند؟
آنهایی که تحویل سازمان بهزیستی میشوند در مراکز ما میمانند و خدمات میگیرند.
چند درصد آنها ایرانی و چند درصد اتباع هستند؟
آمار نداریم چون در حوزه بهزیستی متکدی تعریف نمیشود ولی به نظر میرسد کمتر از 10درصد آنها اتباع خارجی هستند.
به نظر شما باتوجه به موارد ذکر شده چهکار باید کرد تا بتوان آسیبها را کاهش داد؟
همکاری بین بخشی و داشتن ضمانت اجرایی از یک طرف و داشتن نیروهای مجرب و حمایتهای مالی از طرف دیگر میتواند در این امر مؤثر باشد.
آیا مشکل قانونی نداریم؟
در برخی از جاها ضعف قانون دیده میشود.
درباره پدیده طلاق و فراوانی آن بویژه در تهران نظرتان چیست؟
اگر نگاهی به آمار طلاق در تهران بیندازیم میبینیم که در تهران آمار طلاق 35 درصد است در حالی که در کشور 18 درصد است. در سال 75 یک میلیون و 37 هزار زن سرپرست خانوار داشتیم که نزدیک به 8 و نیم درصد خانوادههای ما بهوسیله زنان سرپرست خانوار اداره میشدند. در سال 85 این رقم به یک میلیون و647 هزار نفر میرسد و در سال 90 این تعداد به 2 میلیون و540 هزار خانوار میرسد. متأسفانه این جهش بیشتر به خاطر طلاق در بین زوجهای جوانی اتفاق افتاده که حاضر نیستند بعداز طلاق در کنار خانواده هایشان زندگی کنند. اینها همه نگرانکننده است.
درباره طلاق بهزیستی چه فعالیتی انجام میدهد؟
ما یک پیشنهادی دادیم که در برنامه ششم توسعه دستورالعملهای زنان سرپرست خانوار را با توجه به اتفاقات رخ داده همسانسازی کنیم. یعنی همه را بهعنوان زن سرپرست خانوار نبینیم. به نظر ما و براساس مطالعات انجام شده زن سرپرست خانوار میتواند شامل زنان سرپرست خانوار دارای همسر مشکل دار که فقیرترین و مشکل دارترین را تشکیل میدهند، زنان سرپرست خانوار مطلقه، زنان سرپرست خانوار همسر فوت شده و در نهایت زنان ودختران خود سرپرست باشد. اینها به ترتیب مشکلاتشان بیشتر است. الان همه این گروه از زنان در بحث حمایتی یکجور دیده میشوند که باید اینگونه نباشد. نباید نگاه یک سویه برای همه زنان سرپرست خانوار وجود داشته باشد اگر نوع حمایت در برنامه ششم توسعه لحاظ شود میتواند دستاوردهای خوبی داشته باشد.
نظر شما