كارگری ساختمان، شغلی كه حتی در فهرست مشاغل غیررسمی هم جا و مكان مشخصی ندارد، آخرین انتخاب مردانی است كه برای تامین معاش خود و خانواده، «درمانده» می شوند. آخرین انتخابی كه در واقع، نخستین انتخاب است وقتی از هیاهوی بیكاری در شهر و دیار خودشان فرار كرده اند و از كنج پناهی كه در پایتخت جسته اند هم، تصویر متفاوتی نمی بینند و چاره یی جز «كارگر شدن» ندارند آن هم در راسته یی كه به علت خست كارفرماها در تامین هزینه الزامات ایمنی، روی بالاترین پله آمار تلفات جانی نیروی كار ایستاده است.

كارگران ساختمانی، محروم ترین زحمتكشان

سلامت نیوز: كارگری ساختمان، شغلی كه حتی در فهرست مشاغل غیررسمی هم جا و مكان مشخصی ندارد، آخرین انتخاب مردانی است كه برای تامین معاش خود و خانواده، «درمانده» می شوند. آخرین انتخابی كه در واقع، نخستین انتخاب است وقتی از هیاهوی بیكاری در شهر و دیار خودشان فرار كرده اند و از كنج پناهی كه در پایتخت جسته اند هم، تصویر متفاوتی نمی بینند و چاره یی جز «كارگر شدن» ندارند آن هم در راسته یی كه به علت خست كارفرماها در تامین هزینه الزامات ایمنی، روی بالاترین پله آمار تلفات جانی نیروی كار ایستاده است.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه اعتماد نوشت: هفته گذشته در چنین روزی، رییس جمهوری با امضای اصلاح ماده ٥ قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی، مهر پایانی بر مخالفت های مقابل این قانون گذاشت. روز گذشته هم هیات وزیران در هم اندیشی با یكدیگر، ابهامات قانون را مرتفع كردند.

 بنابر تاكید رییس قوه مجریه و الزامات این قانون، از این پس تمام كارگران ساختمانی مشمول و مستحق برای پوشش بیمه اجتماعی خواهند بود.

این هفته چه گذشت...
    قانون، مصرح و موكد است اما كارفرمای متخلف همیشه روزنه یی برای فرار پیدا خواهد كرد.
    موافق طرح تغییر قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی
     مهرداد بائوج لاهوتی، نماینده لنگرود: ما همواره درباره وضعیت بیمه یی كارگران روزمزد احساس خطر می كردیم. در ماده ۵ این قانون نوعی چك سفید امضا به دولت داده بودیم و حال با این طرح درصدد اصلاح آن هستیم.
    مخالف طرح تغییر قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی
     نادر قاضی پور، نماینده ارومیه: در این طرح حق كارگر ضایع می شود و این درحالی است كه امروزه هفت درصد كشته شده های كشور مربوط به كارگران است.
   
     اسماعیل از ساعت ٦ صبح تا ٦ بعدازظهر می ایستد گوشه غربی میدان تجریش، نزدیك ترمینال تاكسی ها و اول خیابان رودخانه. اسماعیل و ١٥ نفر مثل اسماعیل، هر روز از ساعت ٦ صبح تا ٦ بعدازظهر، ایستاده یا چمباتمه زده روی آسفالت پیاده رو، با توبره یی از لباس كار و یك كلنگ دسته كوتاه و چند تكه نان خشك و یك جفت جوراب سفید از گچ ماسیده، چشم شان خیره می ماند به رد لاستیك ماشین ها تا از بین آن ١٠٠٠، ٢٠٠٠، ٣٠٠٠ ماشینی كه در این ١٢ ساعت وارد خیابان رودخانه می شوند و بالای دور برگردان، مسیر كج می كنند، كدام راننده سرش را از شیشه ماشین بیرون می آورد كه داد بزند «كارگر... كارگر...» و اسماعیل و آن ١٥ نفر بقیه بدوند و آویزان شیشه های ماشین شوند و هركدام، از بالای سرها یا رخنه كرده در فشردگی دست ها و تن ها، با التماسی كه در صدایش می شكند و اوج می گیرد، خودش را كاری تر و ماهرتر و «كارگرتر» از بقیه نشان دهد تا راننده راضی شود او را انتخاب كند.
    اسماعیل دست های پینه بسته اش را به هم می مالد و بخار سرمازده دهان را به مشت هایش می دمد. ترك های پوست دست هایش آدم را یاد شیارهای پوست تنه درختان می اندازد. یك كاپشن نازك و پیراهن پشمی به تن دارد و چشم هایش از سوز سرد شمیران به اشك افتاده است.
    «بعضی روزها یك پیت حلبی آتش درست می كنیم تا این همه ساعت را یخ نزنیم حداقل. اما باید برای چوب و الوار هم پول داد. باید پولی باشد كه چوب و الوار تهیه كنیم.»
    سه سال است اسماعیل كارگری می كند. رشته حسابداری دانشگاه كه قبول شد و از كوهدشت به تهران آمد، پایش را كه روی زمین ترمینال آزادی گذاشت و شنید كه راننده تاكسی برای یك مسیر ٣ كیلومتری ١٥ هزار تومان كرایه دربستی می گیرد، فهمید نه او و نه پدر كارگرش از پس مخارج دانشگاه و زندگی او در این شهر گرفتار در پیچ درپیچ رقابت ها و طمع ها برنمی آیند و پیشنهاد خانواده همزمان شد با ایده خودش «برو كارگری كن.»
    از آن موقع، اسماعیل غیر از دو روزی كه كلاس دانشگاه دارد، بقیه روزها را پای میدان می ایستد برای كارگری ساختمان.
    «همه كار كردم. از جارو زدن كف كارگاه و شستن لباس كارگرها تا بردن كیسه های ٢٠ كیلویی و ٣٠ كیلویی سیمان از راه پله ساختمان های نیمه كاره و آجر چینی و ایستادن پای بشكه های قیر در حال جوش.»
    حالابعد از سه سال كه فقط یك ترم به پایان دوره لیسانسش باقی مانده و گوشه یی از ذهنش، فهرستی از موضوعات پایان نامه چیده، كارت دانشجویی توی جیبش فقط به درد این می خورد كه بتواند روزهای دانشگاه، دو سه پرس غذای ارزان از آشپزخانه دانشگاه بخرد برای كل هفته.
    «تمام ترسم در این سه سال این بوده كه یكی از دانشجوها، مرا اینجا ببیند. یا نمی دانم. سرنوشت است و هزار بازی. بعضی وقت ها كه كارگری ساختمان گیرم نمی آید می روم برای نظافت خانه مردم. یك وقت یكی از همین خانه ها، خانه یكی از بچه های دانشگاه باشد.»
    اسماعیل كه شب ها در خوابگاه دانشگاه می ماند و روزی نیم وعده غذای گرم می خورد، «شاه» جمع كارگرانی است كه با كوره سوادی كمتر از ششم ابتدایی، هر روز از ساعت ٦ صبح، در گرمای نفسگیر تابستان و سرمای استخوان سوز زمستان، به امید كار، كاری كه هیچ آتیه یی ندارد، گوشه میدان تجریش می ایستند و رد رسوب حسرت توقف یكی از آن هزاران ماشینی كه از خیابان رودخانه می گذرند را می شود در نگاه افسرده شان دنبال كرد.
    «وقتی از روستایمان راهی تهران می شویم، دعا می كنیم اتوبوس تصادف كند و بمیریم و دیه مان برسد به زن و بچه مان.»
   
    روزهایی كه با بیكاری می گذرد
    مردها دور اسماعیل جمع می شوند و صدایشان درهم می پیچد. شرمی ندارند كه بقیه بشنوند از حال و روز بیكاری و بی پولی شان. اغلب شان از غرب كشور آمده اند و شكایت شان از تراكم بیكاری در شهر خودشان است كه وادارشان كرد راهی پایتخت شوند به امید واهی. حالادر این تودرتوی گرانی و بیكاری و رندی، خودشان را رانده شده هایی می بینند كه حسرت نان خوش و آب بی دغدغه را هم باید به فهرست بقیه دردهایشان اضافه كنند.
    اكبر می شود صدای بقیه. مردی در آستانه میانسالی كه ٢٧ روز است بیكار است و ٢٧ روز بیكاری، یعنی جیبی پر از قرض و بدهی.
    «ما را كه می بینی خانم هیچ كدام مان بیشتر از ٥٠٠ یا ٦٠٠ هزار تومان در ماه مزد نداریم. اگر آنقدر پول ته جیب مان را بگیرد خیلی هم راضی هستیم. یك وقت هایی كه می بینی ٢٠٠ هزار تومان هم ته جیب مان را نگرفته در یك ماه. آنقدر كارگر افغان هست كه كارفرما دیگر چشمش ما را نمی بیند كه از پل دختر و كرمانشاه و لرستان و بجنورد آمده ایم. آنجاها خانم، شهرهای ما كار نیست. ما كه آمده ایم تهران و از یك ماه، یك هفته اش را كار می كنیم خیلی خیلی خوشبختیم. »
    ١٥ سال كارگری ساختمان، ٣٠ سال كارگری ساختمان، ١٠ سال كارگری ساختمان، ١٧ سال كارگری ساختمان، یك هفته بیكاری، ٣ هفته بیكاری، ٢٥ روز بیكاری، ٤٠ روز بیكاری، همین ها را می شنوم به اضافه یك جمله مشترك. «هیچ كدام مان بیمه نیستیم خانم.»
   
    آخرین انتخاب؟ آخرین امید؟
    كارگری ساختمان: شغلی كه حتی در فهرست مشاغل غیررسمی هم جا و مكان مشخصی ندارد، آخرین انتخاب مردانی است كه برای تامین معاش خود و خانواده، «درمانده» می شوند. آخرین انتخابی كه در واقع، نخستین انتخاب است وقتی از هیاهوی بیكاری در شهر و دیار خودشان فرار كرده اند و از كنج پناهی كه در پایتخت جسته اند هم، تصویر متفاوتی نمی بینند و چاره یی جز «كارگر شدن» ندارند آن هم در راسته یی كه به علت خست كارفرماها در تامین هزینه الزامات ایمنی، روی بالاترین پله آمار تلفات جانی نیروی كار ایستاده است.


    كارگری ساخت و ساز، مهارت زیادی لازم ندارد جز آنكه بلد باشند حداقل های مزایا وحرمت انسانی را بپذیرند و از هر امید به ارتقا و پیشرفت دل بكنند. شغلی كه نهایتش: اگر ماندگار شوند و سالم بمانند، می رسد به «استاد بنایی» كه آن هم باز فطیر و بی آتیه است.


    كارگران ساختمانی، بیشترین قربانیان حوادث شغلی هستند. نه فقط در ایران كه در تمام كشورها. با دو تفاوت عمده اما. در باقی كشورها، ٢٥ درصد از هزینه ساخت و ساز برای تامین ایمنی كارگران هزینه می شود و ١٧ درصد حوادث شغلی برای كارگران ساختمان اتفاق می افتد اما در ایران، فقط ٥ درصد هزینه ساخت پای الزامات حفظ امنیت نیروی كار می رود و به همین دلیل، ٥٠ درصد حوادث شغلی در ایران مربوط به كارگران ساختمان است. كارگرانی كه نه تنها از مزایای قانونی بی بهره اند، شغلی را به ناچار پذیرفته اند كه بازنشستگی و تامین آتیه در سال های كهنسالی هم در ادبیاتش جایی ندارد. كانون انجمن های صنفی كارگران ساختمانی در یك مطالعه میدانی برآورد كرده كه حدود یك میلیون و ٦٠٠ هزار كارگر ساختمانی و حدود ٣٠٠ هزار كارگر مشغول در شركت های ساختمانی در ایران فعال هستند اما از جمع این تعداد، در خوشبینانه ترین وضع، حداكثر ٨٠٠ هزار نفر از بیمه بازنشستگی برخوردارند كه البته عمر این بیمه هم از ٥ سال فراتر نمی رود و این محرومیت تحمیلی در حالی است كه نخستین بیمه پایه گذاری شده در ایران، برای كارگران شاغل در بخش های ساخت و ساز بوده و عمری بیش از ٨٠ سال دارد و حتی بیمه تامین اجتماعی برای عموم مشمولان، حداقل ٢٠ سال جوان تر از بیمه كارگران ساخت و ساز است. با این حال فعالان عرصه كارگری معتقدند علت اصلی پایمال شدن حق كارگران ساختمانی و محرومیت آنها از بیمه بازنشستگی طی سه دهه گذشته، طمع كارفرمایان و حمایت های برخی نمایندگان در ادوار مجلس بوده كه با مسكوت گذاشتن قوانین، سنگ اندازی در مقابل قوانین موجود یا تلاش برای منفعل كردن قوانین انتفاعی برای كارگران ساختمانی، تلاش كرده اند حداقل مزایای موجود را همچنان در چاله بیندازند تا بیرون كشیدن پیكر نحیف و زخم خورده این تعهدات، اجرای آن را دشوار یا غیرممكن كند.
   
    موج تخلف روی دیوارهای شهر
     «منصور». خودش را منصور معرفی می كند و كارفرمای ساختمانی است كه هنوز به تیغه كشی نرسیده. ١٥ كارگر دارد و می گوید كه طبق توافقی كه با شهرداری و اداره كار داشته، به كار گیری كارگر افغان ممنوع است و تمام كارگران فنی هم باید بیمه باشند وگرنه شهرداری و اداره كار اجازه متوقف كردن پروژه را دارند.
    «بیمه به من گفته كه كارگر بعد از سه ماه كار مداوم بیمه می شود. من هم قبول كردم. اما هیچ كارگری سه ماه در یك ساختمان نمی ماند. خودشان پایبند كار نیستند. خودشان از قرارداد می ترسند. احساس می كنند اگر قرارداد امضا كنند امنیت مزدشان از بین می رود. شب به شب مزد می خواهند و كافی است یك ساختمان دیگر، یك شرایط دیگر با مزدی بیشتر برایشان جور شود. بدون خداحافظی می روند. تنها كاری كه از دستم بر آمد این بود كه یك لیست ٣٠ نفره بی نام دارم كه اگر برای كارگر حادثه یی اتفاق افتاد بتوانم هزینه های درمانش را از محل همان لیست بیمه پرداخت كنم.»
    تخلف برای كارفرما از خوردن یك لیوان آب آسان تر است. كارفرمایی كه می داند به كار گرفتن كارگر افغان بدون كارت اقامت تخلف است، كارفرمایی كه می داند بیمه نكردن كارگر و فرار از تعهدات قانون كار تخلف است، كارفرمایی كه می داند تامین نكردن ایمنی كارگاه و شرایط امن كار تخلف است، كارفرمایی كه می داند درست كردن فهرست بیمه بدون نام تخلف است اما همه این تخلفات را مرتكب می شود.
    «وقتی مامور بیمه می آید كارفرما به ما می گوید برویم پشت ساختمان تا به مامور بگوید كار خوابیده و فقط یك سرایدار در ساختمان است.»
    «كارفرما گفت اگر بیمه می خواهی ماهی ٣٠٠ هزار تومان مزد می دهم و بیمه ات می كنم. مزد كارگر ساختمان روزی ٤٠ هزار تومان است.»
    «ما ٦ نفریم. هیچ كدام كارت اقامت نداریم. كارفرما گفت چون غیرقانونی هستید مزدتان از ایرانی كمتر است. روزی ٣٠ هزار تومان مزدمان می دهد. ٣٠٠ هزار تومانش را برای خودمان نگه می داریم. بقیه اش را با دلال می فرستیم افغانستان برای خانواده مان.»
   
    معاش مشروط
    رضا ٢٩ ساله است. ٢٧ روز است بیكار است. ٢٧ روز است كه از ساعت ٧ صبح گوشه میدان هروی می ایستد به انتظار كارفرمایی كه بیاید و كارگر بخواهد و غروب، با دستی خالی تر از صبح، توبره اش را برمی دارد تا قبل از ساعت ممنوعه، خودش را به گرمخانه شهرداری برساند و یك وعده غذای گرم بگیرد و جایی برای خواب. بیكاری برای رضا و همه آنهایی كه كنار رضا ایستاده اند یعنی گرسنگی خانواده. خانواده یی كه ابعادش از ٤ و ٥ و ٦ نفر كمتر نیست و تنها نان آور، همین مرد جوان یا میانسالی است كه ٢٠ روز و سه هفته از ماه بیكار می ماند و سازمان تامین اجتماعی هم هویت شغلی او را به رسمیت نمی شناسد چون كارفرمایان- مردمی كه فقط به سبب داشتن پول بیشتر در پله یی بالاتر از رضا و امثال او ایستاده اند - حاضر نیستند سختی های بیمه كردن كارگر را به جان بخرند و رگ خواب این مردان فقیر و محتاج را هم پیدا كرده اند كه با وعده مزد روزی ٤٠ هزار تومان، انگیزه بیمه را برای شان كمرنگ كنند یا در جواب اصرارشان برای بیمه بگویند: «دو سوم مزدت را كم می كنم تا بیمه ات كنم. »
    دستگاه جوش، تن آسفالت و اعصاب همسایه های مجاور ساختمان نیمه كاره بدقیافه را می لرزاند و كارفرما: یك پسر ٢٧ ساله كه خودش را به نشنیدن زده در جواب ناسزای همسایه ها فریاد می كشد: «مجوز گرفتم. مجوز دارم. می سازم. هیچ كس هم حق شكایت ندارد. بمیرید و این سر و صدا را تحمل كنید.»
    رنگ صورتش به سرخی می زند. از شكایت همسایه ها و مامور نیروی انتظامی كه صدا كرده اند و مامور هم آمده تا به كارفرما بگوید روز روشن اجازه خالی كردن بار تیرآهن و مزاحمت برای همسایه ها را ندارد آنقدر عصبانی است كه كارگرها را هم با ناسزا صدا می كند. به جای هر اسم، یك فحش.
    «بیمه نمی كنم. ٩٠ درصد كارگرهایم هم افغان هستند و كارت هم ندارند. آنهایی هم كه پاسپورت دارند اصلانمی دانند بیمه چیست. خودم كه كارفرما هستم هم بیمه نیستم. تا حالاهم ندیدم كارفرما كارگرش را بیمه كند. اگر بیمه می خواهند خودشان بروند امتحان مهارت بدهند و بیمه شوند. بیمه برای كارفرما دردسر دارد. مزد كارگرهای من از ٣٥ هزار تا ٥٠ هزار تومان است. وقتی بیمه باشند، یك شكایت شان كافی است كه هر چه داری برای آن شكایت بدهی. سنوات و عیدی و پاداش و اضافه كار می خواهند و پررو می شوند.»
    قرار است هر واحد این ساختمان متری ٧ میلیون و ٥٠٠ هزار تومان فروش برود. ٣٠ واحد و هر واحد، ١٥٠ متر. جوشكار ساختمان كه نبش كوچه ایستاده و ضایعات میلگردها را بالاو پایین می كند طوری كه كارفرما نشنود می گوید: «شش ماه قبل یكی از كارگرهای افغان از پله ها پرت شد و دستش شكست. اینجا بیمه مسوولیت ساختمان داریم كه اگر كارگر در كارگاه دچار حادثه شد با همان بیمه مسوولیت خرج دوا و دكترش را بدهیم. كارگر افغان بود و بیمه گفت كه یك ریال هم نمی دهد. كارفرما هم آن افغان را با همان دست شكسته اخراج كرد و كارگرها را تهدید كرد كه اگر جایی بروز بدهند همه شان را اخراج می كند. از ما هم امضا گرفت كه نمی دانیم و ندیده ایم و بی خبریم.»
   
    جای خالی وجدان
    مزدی كه به دست های پینه بسته رضا و اسماعیل و هزاران كارگر ساختمانی می رسد از هیچ توافق و قراردادی پیروی نمی كند و صرفا یك قرار كلامی است بدون هیچ تعهد مازاد از سوی كارفرما. حداكثر اقدامی كه كارفرما برای فرار از گیر و گره های سلیقه یی بازرسان اداره كار انجام می دهد درست كردن یك فهرست بیمه ٢٠، ٣٠ نفره بدون نام است تا هر وقت كارگری دچار سانحه شد، بتواند بدون آنكه از جیبش ریالی خرج كند، كارگر را به دست بیمه بسپرد و مخارج مداوا و تاوان دوران نقاهت كارگر را از جیب بیمه تامین كند.
     «همه چیز شده برای مان حسرت. بیمه. غذا. ماشین. اینكه زندگی نیست.»
    مردانی كه كنج میدان هروی ایستاده اند یادشان می آید كه زمستان سال قبل، محمود چطور از فرط ایستادن در سرمای دی ماه كلیه هایش سرما زد و از كار افتاد و با دست خالی راهی ولایتش شد و حالاشده یك بیمار دیالیزی كه توان كار هم ندارد و هیچ نهادی هم از او حمایت نمی كند و حالاپسر ١٥ ساله اش قرار است راهی تهران شود تا جای پدر را پر كند.
    « برای خودم هیچ چیزی نمی خواهم. هیچ چیز. تنها آرزویم این است كه پسرم مثل خودم نشود. كارگر نشود كه مجبور باشد مثل من گوشه این میدان بایستد. این همه ساعت كنار ما ایستادی. یك نفر آمد صدا كند كارگر؟»
   
    پولدارها مخالف بودند
    الزام كارفرما به تامین حق بیمه كارگران ساختمانی اصلااتفاق عجیبی نبود كه این سال ها آنقدر برای اجرا نشدنش تلاش شد. سال ١٣٠٩، دولت وقت تشخیص داد كه كارگران راهسازی علاوه بر آنكه شغل دشواری را بر عهده دارند، با مخاطرات زیادی هم در مقایسه با سایر كارگران مواجه می شوند.
    «صندوق احتیاط كارگران طرق و شوارع» كه در سال ١٣٠٩ و برای كارگران راهسازی ایجاد شد، نخستین سنگ بنای حمایت از نیروی كاری بود كه جان خود را بر سر تامین معاش خانواده می گذاشت. مدت كوتاهی بعد اما، این پوشش بیمه یی به بیمه حوادث كار تغییر ماهیت داد و تا سال ١٣٥٧ نظر موافق دولت بر این بود كه كارگر ساختمان در مقابل حوادث كار تحت پوشش بیمه یی باشد كه صرفا در صورت وقوع حادثه و پس از تایید اداره كار، هزینه مداوا و از كارافتادگی او از سوی این بیمه پرداخت شود.
    مرور تاریخ هشت دهه گذشته نشان می دهد كه كارگر ساختمان هیچگاه بخت بهره از بیمه اجتماعی و چشیدن طعم ابلاغ حكم بازنشستگی و دریافت حقوق دوران كهولت را نداشته است. سال ١٣٨٥، عبدالرضا مصری، وزیر وقت رفاه و تامین اجتماعی با استناد به مصوبه دولت، لایحه یی به مجلس ارائه داد كه لزوم بیمه بازنشستگی و اجتماعی برای كارگران ساختمان را موكد می كرد. بیمه یی كه با آمد و رفت های فراوان، در سال ١٣٨٧ به تصویب و ابلاغ نهایی رسید و از مهر ماه ١٣٨٩ هم به اجرا درآمد و طی سال های ٨٩ تا ٩٢، جمع قابل توجهی از كارگران ساختمانی - حدود ٨٠٠ هزار نفر - برای نخستین بار تحت پوشش بیمه اجتماعی قرار گرفتند. از سال ٩١ كه برف بحران بر اقتصاد كشور نشست، عرصه ساخت و ساز هم ماتم گرفت. ركود بازار مسكن در تمام زاویه هایش، خاطره یی شد برای كارگران ساختمانی كه فنجان عمرشان پرتر از بقیه بود و یادشان نمی رفت كه مثلادر دهه های ٧٠ و ٨٠ چه روزهایی بود كه حتی فرصت نداشتند با تلفن یا نامه، احوالی از خانواده در غربت شان بگیرند آنقدر كه وقت شان پر بود از آجر چینی و بند كشی و پی ریزی و بنایی.
    طی سال های گذشته و در همین دوران سوگواری بازار ساخت و ساز اما با ورود پولدارهای یك شبه و آماده بلعیدن یك وعده پول بی دردسر به عرصه ساخت و ساز كه از حق و حقوق نیروی كار نه تنها چیزی نمی دانستند و نمی خواستند بدانند بلكه حاضر هم نبودند ذره یی از سود بی زحمت و كلانی كه وامدار تیشه زدن به هویت و پیكر تاریخی شهر بود، به جیب غیر برود، برخی حامیان این گروه در مجلس، به صرافت تغییر مختصات قانون افتادند و تلاش داشتند با حذف سهم كارفرما از حق بیمه كارگران ساختمان، عرصه سودآوری به نفع «خودمالكان» كه بیش از ٥٠ درصد فعالان ساخت و ساز را تشكیل داده و بدون پرداخت حتی یك ریال مالیات در قبال دریافت سودهای میلیارد تومانی از بازار آجر چینی بی ضابطه، الفبای قانون را مدت هاست كه با بی توجهی های شان مهر ابطال زده اند، هموار و بی دست انداز شود كه با متوقف كردن بیمه اجتماعی كارگران ظرف یك سال گذشته و تا پیش از مصوبه ١٦ آذر ماه امسال مجلس كه كارفرما را ملزم به تامین حق بیمه كارگر و سازمان تامین اجتماعی را ملزم به ایجاد پوشش بیمه یی كارگر ساختمانی كرد، در این جولان موفق هم بودند.
   
    من بیمه نمی كنم
    روی یك ورق آهنی با ماژیك نوشته اند «اتاق كارفرما» و به چارچوب كانكسی نصب كرده اند كه بوی چلوكباب از درزهایش بیرون می زند.
     «كارفرما» مشغول غذا خوردن است. تابلوی زرد رنگ كنار بنای نیمه كاره اعلام می كند كه قرار است از پایان سال ٩٤، یك برج در منتهاالیه یك بن بست ١٢ متری با ٧ طبقه ارتفاع و در هر طبقه ١٠ واحد ١٥٠ متری، تمام ساكنان ضلع شرقی این بن بست را برای همیشه از نعمت دیدن طلوع آفتاب و تماشای ارتفاعات شمال شهر محروم كند.
    فعلابرای كارفرمای ساخت این برج متجاوز بدقواره ١٥ نفر كار می كنند كه ٧ نفرشان افغان هستند.
    «افغان حق و حقوق زیادی نمی خواهد. همین قدر كه كمی پول توی جیب خودش بماند و چند اسكناسی هم برای خانواده اش به افغانستان بفرستد راضی است. افغان ها مردم قانعی هستند و همه كار هم انجام می دهند. بارها دیده ام با این كار سخت، ناهارشان نان و ماست و خرما بوده كه هرچه كمتر خرج كنند. از كارگر ایرانی به همین خاطر خوشم نمی آید. پرتوقع است و تنبل.»
    باقی كارگران ایرانی بیمه نیستند. این كارفرما از بیمه كردن خوشش نمی آید چون می داند كه بیمه، الزام به پرداخت سنوات و پاداش و عیدی و پرداخت حقوق مطابق قانون كار و حتی پرداخت بن خواروبار سالانه و حق اولاد و حق مسكن و حتی حق ازكارافتادگی را هم با خود می آورد و این كارفرما مانند بسیاری از همتایانش علاقه یی به این صف طویل بایدها ندارد.
    «همان اول باهاشان شرط كردم كه روزی ٣٠ تومان مزد شاگرد ساده و روزی ٥٠ تومان مزد استاد كار. من بیمه نمی كنم.»
    دو خیابان بالاتر، محمود روی سطح شیب داری نشسته كه قرار است چند ماه بعد پلكان ورودی ساختمان باشد. خاكستر سیگارش را روی زمین می تكاند و كلمه هایش می رود لابه لای دود سیگار. پشت دست راستش، كمی پایین تر از انگشت سوم، یك خط عمیق، جای زخمی كهنه است كه تا بالای مچ دست ادامه دارد.
    «اینجا هیچ كس بیمه نیست. من از ١٤ سالگی كارگری كردم و تا امروز كه ٣٣ ساله شده ام هیچ وقت بیمه نبودم. ٥ سال قبل موقع كار انگشتم قطع شد. از جیب خودم گذاشتم و انگشتم را پیوند زدند. دو سال قبل هم لته شیشه افتاد روی دستم. دستكش كار داشتم وگرنه دستم از وسط دو نصف شده بود. كارفرما پول نداد. شكایت كردم. آمد اداره كار و گفت توی كارگاه من این اتفاق نیفتاده. من هم سند نداشتم كه ثابت كنم. حقوق مان را دستی می داد. حالاهم هرجا كار می كنم بیمه نمی كند. اسم بیمه می آید كارفرما می گوید اخراج.»
   
    فقر برای كارگران ساختمانی خانه می سازد
    علی گوشه یی از میدان ایستاده كه آفتاب پرزورتر است و می تواند طاقتی بدهد برای ١٠، ١٢ ساعت ایستادن و همین گرمای كم جان كمك می كند كه بتوانند گرسنگی و تشنگی را تا غروب كه راهی اتاقك سرایداری می شوند، تحمل كنند. علی و ١٠ كارگری كه گوشه میدان ایستاده اند جایی برای ماندن ندارند. پولی ندارند كه بتوانند جای مجزا و مستقلی اجاره كنند. با سرایدار یك ساختمان نیمه ساز توافق كرده اند كه هر كدام هر شب ٣ هزار تومان بدهند و بدون اینكه كارفرما بویی ببرد، ١٠ نفر بروند در یك اتاق ١٢ متری شب بخوابند و صبح آفتاب نزده خارج شوند كه كارفرما خبردار نشود.
    «دو هفته دیگر دفاع پایان نامه فوق لیسانس دارم. ١٠ سال است كارگر ساختمان هستم و در این ١٠ سال حسرت تمام خانه هایی را داشتم كه برای ساختنش كارگری كردم. چه آدم هایی می آمدند و در این خانه ها زندگی می كردند؟ ثروت شان چقدر بود؟ چه شغلی داشتند؟ همه این خیال ها در این ١٠ سال با من همراه بوده. هر خانه كه تمام می شود و آخرین مزد را كه از كارفرما می گیرم فكر می كنم تا چند هفته دوباره باید بیكار بمانم.»
    بقیه مردها چشم به دهان علی دوخته اند كه هرچه بگوید همان شود. حرف های علی را كه می شنوند سری پایین می اندازند و دور می شوند. حتی حوصله اعتراض هم ندارند. فقط یكی شان در حال رفتن دستش را رو به علی می گیرد و سری تكان می دهد: «این عدالت است خانم؟ ما كه بی سوادیم و جایی حساب مان نمی كنند. این بچه كه فوق لیسانس است. یعنی هیچ جای خالی برای او ندارند كه مجبور باشد بیاید كنار ما و كارگری ساختمان كند؟»
   
    مرور
     ٥ خرداد ١٣٩٢: تشكل های صنفی كارگران ساختمانی در نامه یی به رییس فراكسیون كارگری مجلس نسبت به ادامه رویه غیرقانونی سازمان تامین اجتماعی در خصوص اعمال سهمیه بندی برای بیمه كارگران ساختمانی هشدار دادند و اعلام كردند پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، در مقابل ساختمان مجلس، سازمان تامین اجتماعی و دیوان عدالت اداری تجمع خواهند كرد.
     ١٦ فروردین ١٣٩٣: رییس كانون انجمن های صنفی كارگران ساختمانی كشور از منتفی شدن سهمیه بندی بیمه كارگران ساختمانی به علت ذكر نشدن آن در بودجه ۹۳ خبر داد.
     ٢٣ تیر ١٣٩٣: با امضای ۸۰ تن از نمایندگان مجلس: طرح دو فوریتی اصلاح بیمه كارگران ساختمانی به هیات رییسه مجلس تقدیم شد تا بر اساس این طرح، ٧٠٠ میلیارد تومان ازمحل سهم دهداری ها و شهرداری ها از مالیات بر ارزش افزوده برداشت شود و با این رقم، سازندگان مسكن از پرداخت حق بیمه ٧٠٠ هزار كارگر ساختمانی معاف شوند.
     ٢١ مرداد ١٣٩٣: طرح تغییر قانون بیمه كارگران ساختمانی با ١٥٠ رای موافق در دستور كار مجلس قرار گرفت وبر اساس این طرح، حق بیمه كارفرمایان ساختمانی از ۱۲ درصد كل مبلغ پروانه های ساختمانی تامین می شود و در صورتی كه این بودجه كافی نباشد، از مالیات بر ارزش افزوده جبران خواهد شد.
     ٢٢ مرداد ١٣٩٣: تقی نوربخش، مدیرعامل سازمان تامین اجتماعی: سازمان تامین اجتماعی هم اكنون ۸۰۰ هزار كارگر ساختمانی را بیمه كرده است و ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار نفر نیز بدون پوشش بیمه هستند اما سازمان به دلیل تعادل نداشتن منابع و مصارف نمی تواند كارگران بیشتری را هم بیمه كند.
     ٢٢ شهریور ١٣٩٣: شورای نگهبان مصوبه مجلس مبنی بر تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی را به علت مغایرت با اصل ٧٥ قانون اساسی رد كرد.
     ٧ مهر ١٣٩٣: محمد حسن زدا، معاون فنی و درآمد سازمان تامین اجتماعی: از آنجا كه سازمان تامین اجتماعی از تاثیر اصلاحیه اخیر قانون بیمه های اجتماعی كارگران ساختمانی بر وضعیت منابع مالی این قانون بی اطلاع است، در حال حاضر تشكیل پرونده بیمه برای كارگران ساختمانی جدید متوقف شده است.
     ١٦ مهر ١٣٩٣: مجلس با رای به حذف تبصره یك طرح تغییر ماده ۵ قانون بیمه كارگران ساختمانی مقرر كرد سهمی از محل منابع مالیات بر ارزش افزوده به بیمه كارگران ساختمانی اختصاص داده نشود.
     ١٩ مهر ١٣٩٣: كانون انجمن های صنفی كارگران ساختمانی كشور در نامه یی خطاب به شورای نگهبان از این نهاد نظارتی خواست مصوبه مجلس مبنی بر تغییر قانون بیمه كارگران ساختمانی را به دلیل مغایرت با اصل ۲۹ قانون اساسی ابطال كند.
     ٢ آبان ١٣٩٣: ۳۵۰ انجمن صنفی كارگران ساختمانی به همراه كانون عالی انجمن های صنفی كارگران ایران مصوبه مجلس نهم برای تغییر قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی را بر خلاف بند ۹ اصل ۳ و اصل ۲۹ قانون اساسی دانستند.
     ٨ آبان ١٣٩٣: شورای نگهبان با رد مجدد مصوبه مجلس برای تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی، این مصوبه را مغایر با اصل ۷۵ قانون اساسی دانست.
     ٢٤ آبان ١٣٩٣: كانون انجمن های صنفی كارگران ساختمانی كشور درنامه یی خطاب به نمایندگان مجلس نسبت به تغییر قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی كه در كمیسیون بهداشت و درمان مجلس كلید خورده است اعتراض كرد این طرح را در راستای حمایت از بساز و بفروش ها دانست.
     ٢٥ آبان ١٣٩٣: حدود ١٠٠٠ كارگر ساختمانی در اعتراض به تغییر ماده ٥ قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی از ساعت ۹ صبح در مقابل مجلس تجمع كردند.
     ٥ آذر ١٣٩٣: اكبر تركان، مشاور عالی رییس جمهوری و رییس سازمان نظام مهندسی: هم اكنون آنچه تامین اجتماعی تحت عنوان بیمه از ساخت و ساز ها می گیرد، بیشتر شبیه پول زور است تا حق بیمه برای این كارگران.
     ١٦ آذر ١٣٩٣: نمایندگان مجلس با ١٧٢ رای موافق، طرح تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی را در صحن علنی تصویب كردند. طرح جدید مجلس، سازمان تامین اجتماعی را مكلف می كند با دریافت هفت درصد حق بیمه سهم بیمه شده از كارگر و ۱۵ درصد مجموع عوارض صدور پروانه از مالك نسبت به تداوم پوشش بیمه تمام كارگران ساختمانی اقدام كند.
     ٢٦ آذر ١٣٩٣: شورای نگهبان ادامه بیمه كارگران ساختمانی را تایید و اعلام كرد كه طرح تغییر ماده ۵ قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی با توجه به اصلاحات انجام شده مغایر با موازین شرع و قانون اساسی نیست.
     ١٧ دی ١٣٩٣: قانون اصلاح ماده (۵) قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی ضمن ابلاغ از سوی رییس مجلس، در روزنامه رسمی منتشر شد.
     ٢٢ دی ١٣٩٣: رییس جمهوری «قانون اصلاح ماده (۵) قانون بیمه اجتماعی كارگران ساختمانی» را برای اجرا به وزارت تعاون ، كار و رفاه اجتماعی ابلاغ كرد.
   

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha