سلامت نیوز:«آنا نورث» روزنامه نگار نیویورک تایمز در گزارشی با عنوان «آیا آزمون های شخصیت، می تواند به درمان کمک کند؟» با اشاره به تاثیر شناخت ویژگی های شخصیتی بیماران در روند درمان آنان، پیش بینی کرده است که در آینده، داده های حاصل از آزمون های شخصیت می تواند در بهبود بیماری ها نقش موثری داشته باشد.تاثیر آزمون های شخصیت بر روند درمان بیمارانآنچه در پی می آید برگردانی است از گزارش آنا نورث که در تازه ترین شماره ی نیویورک تایمز که بیست و نهم دسامبر سال گذشته میلادی (هشتم دی ماه 1393 خورشیدی) منتشر شد: 


آیا از تجارب جدید استقبال می کنید؟، آیا ریسک پذیرید؟ آیا مهمانی ها را دوست دارید؟سوال های غیر معمولی از این دست را در گذشته پزشک تان از شما نمی پرسید اما ممکن است در آینده نزدیک، روزی فرا رسد که از شما چنین سوال هایی پرسیده شود. پژوهش های زیادی پیشنهاد می کنند که شخصیت شما می تواند بر سلامتی تان اثر گذار باشد. برخی متخصصان فکر می کنند که ممکن است روزی فرا برسد که ویژگی های شخصی افراد به درمان بیماری های آنها کمک کند یا آن ها را از مبتلا شدن به بیماری در امان نگه دارد. پژوهش ها همچنین به مرحله ای می رسد که بسیاری خواهان رویکردی فردی تر به درمان باشند. محققان امیدوارند روزی فرا برسد که استفاده از آزمون های شخصیت کمک کنند تا پزشکان برای هر بیمار، درمانی خاص طراحی کنند. 


در مطالعه ای که به تازگی در مجله «سایکونورواندوکرینولوژی» ( Psychoneuroendocrinology) منتشر شد، «کاویدا ودهارا» و همکارانش، از 121 نفر آزمون های شخصیت گرفتند و با آزمایش خون آن ها تلاش کردند تا میزان ظهور و بروز ژن های مرتبط با التهاب را تحلیل کنند. آن ها دریافتند که وجود ویژگی شخصیتی برونگرا در یک فرد، با ظهور بیشتر ژن های عامل التهاب در آن فرد همراه می شود. در ضمن، ملاحظه کاری به عنوان ویژگی ای که «نشان دهنده احتیاط و دوری از آسیب است»، با ظهور و بروز کمتر ژن های التهاب آور همراه می شود. از آن جا که التهاب می تواند بخشی از پاسخ بدن به عفونت باشد، ظهور و بروز بالاتر ژن های ملتهب ساز می تواند نشان دهنده سیستم ایمنی پرکارتر و بروز کمتر آن، نشان دهنده سیستم ایمنی کم کارتر باشد. 


به گفته این پژوهشگران، افرادی با سیستم ایمنی ضعیف، ممکن است برای آنکه خود را از عفونت در امان بدارند، درون گرا تر شوند (افراد کمتری را ملاقات می کنند و کمتر آلوده می شوند). ممکن است آنها به همین دلیل ملاحظه کارتر باشند. از طرف دیگر، ممکن است که شخصیت افراد، تحرک ژنی آنها را متاثر کند. برای مثال کسانی که به میهمانی های سرگرم کننده و آلوده می روند یا کسانی که در شستن دست هایشان کوتاهی می کنند، ممکن است دستخوش تغییراتی در فعالیت ژنی خود شوند و سیستم ایمنی آنها تقویت شود. 


دکتر ودهارا می گوید: این بدان معنا نیست که هر فردی باید تست شخصیت بگیرد اما این یافته پیشنهاد می کند که در کل، یک رویکرد درمانی که بخش روانی بیمار را در نظر می گیرد، ممکن است موثرتر از رویکردهایی باشد که فقط به علایم فیزیکی توجه می کنند.


به گفته دکتر ودهارا «اگر شما به یک بیماری مزمن مانند دیابت یا بیماری قلبی دچار شوید، ممکن است باورهایی زیربنایی درباره بیماری داشته باشید که نحوه تعامل شما با روند درمان را تحت تاثیر قرار می دهد. برای نمونه ممکن است به بیماری خود، واکنشی هیجانی بروز دهید که این واکنش، فیزیولوژی زیر ساختی و توانایی شما را برای بهبودی یا مدیریت بیماری تحت تاثیر قرار دهد. ممکن است نگرش خاصی داشته باشید که موجب شود، بیشتر یا کمتر ورزش کنید. توجه به همه این عوامل و نیز نشانه های فیزیکی بیماری، می تواند به پزشک برای درمان بهتر کمک کند.» 


وی می گوید: تجویز داروها، در بیشتر موارد، تاثیر خوبی دارد اما به نظر می رسد ما در آستانه آینده ای هستیم که در آن استفاده از تجویزهای توام فیزیولوژیک و رفتاری می تواند کارایی درمان را به حداکثر برساند. 
«جاشوا جکسون»، استاد روانشناسی در دانشگاه واشنگتن به فهم شخصیت به عنوان راهی نگاه می کند که سلامت جسمی را ارتقا می بخشد. وی در مطالعه تازه اش به شخصیت و طول عمر توجه می کند. به طور مشخص وی می خواهد دریابد که نحوه ارزیابی دوستان تان از شخصیت شما چطور ممکن است طول عمرتان را پیش بینی کند. آنها دریافتند کسانی که از نظر دوستانشان، ملاحظه کار و باز هستند، در مقایسه با کسانی که فاقد این ویژگی ها هستند، معمولا عمر درازتری دارند. در مورد زنان ویژگی های مرتبط با عمر طولانی تر، «سازش پذیری» و «ثبات هیجانی» بود. نکته دیگر اینکه ارزیابی دوستان از شخصیت افراد مورد مطالعه، نسبت دقیق تری با طول عمر آنها دارد تا ارزیابی ای که خود این افراد از ویژگی هایشان ارایه می دهند. 


دکتر جکسون می گوید: افراد ملاحظه کار، تمایل دارند «سبزیجات شان را بخورند و ورزش کنند و نیز از رفتارهای پرخطر مانند رانندگی بدون کمربند پرهیز کنند.» به نظر می رسد، زیست لطیف، آرام و پاکیزه که به طولانی تر شدن عمر آنها هم کمک می کند، روش ترجیجی شان در زندگی است. 


در ضمن، «افراد باز به طور ضروری بر این حالت ماندگار نیستند بلکه می توانند تغییر کرده و از تجارب جدید استقبال کنند.» به این ترتیب ممکن است پذیرای تغییراتی در رژیم غذایی یا دگرگونی های دیگری باشند که بتواند سلامت آنها را ارتقا دهد. دکتر جکسون گوشزد می کند که باز بودن، همچنین ممکن است با تمایل برای انجام فعالیت های ذهنی چالش آور مانند جدول کلمات متقاطع مرتبط باشد که خود می تواند سلامتی را ارتقا بخشد.


به اعتقاد دکتر جکسون، تفاوت های جنسیتی یافت شده توسط وی و همکارانش، ممکن است با رسوم اجتماعی دهه 1930 مرتبط باشد، یعنی زمانی که روش های ارزیابی شخصیت رواج یافت. این امکان وجود دارد که ارزیابی سطوح بالای ثبات هیجانی و سازش پذیری در زوج ها، بتواند نوعی پیش بینی از طول عمر ارایه دهد چرا که این تست ها به طور وسیعی ویژگی های مثبتی را ارزیابی می کنند که نشان دهنده حمایت گری و آسان گیری همسر (زن) است؛ ویژگی هایی که در نظریه اجتماعی آن زمان توصیف می شد. با این حال برخی پژوهش ها، این نکته را آشکار می سازد که رابطه بین شخصیت و طول عمر در میان زنان، چندان قطعیتی ندارد. 


صرف نظر از نقش شخصیت در طول عمر، دکتر جکسون نقش دیگری را هم برای این نوع پژوهش قایل است: درک شخصیت یک فرد می تواند به پزشکان کمک کند تا دریابند که کدام بیمار پس از استفاده از یک دارو یا رژیم ورزشی تازه، دچار دردسر خواهد شد. (افراد ملاحظه کار، به خصوص در اجرای دستورات پزشکی به خوبی عمل می کنند). 


دکتر جکسون همچنین در پژوهش دیگری مشارکت داشت که چگونگی تاثیر تغییرات شخصیتی بر سلامتی را ارزیابی می کرد. «ما می دانیم شخصیت در مسیر زندگی دگرگون می شود. آدم ها معمولا با گذر عمر، بیشتر ملاحظه کار و کمتر شتابزده و هیجانی می شوند اما برخی بیش از سایرین دستخوش دگرگونی می شوند و از آنجا که ویژگی های شخصیت با سلامتی مرتبط اند، تغییر آن ویژگی ها ممکن است آن شخص را سالم تر یا بیمار تر کند. 


«برنت رابرتز»، استاد روانشناسی در دانشگاه ایلی نویز (که دکتر جکسون زمانی دانشجوی او بوده)، دریافت که دگرگونی شخصیت می تواند وضعیت سلامتی فرد را نیز دگرگون کند. این مساله امکان جالبی را فراهم می آورد: اگر شخصیت تغییر پذیر باشد، پس می توان تجویزهایی درباره آن صورت داد. افراد می توانند به وسیله دارو یا درمان، کمتر عصبی شوند و در این صورت، پرسش جالبی مطرح می شود و آن اینکه آیا با استفاده از این چنین تجویزها و مداخلات درمانی، می توان به مردم کمک کرد تا در سنین پایین تر که امکان تغییر شخصیت آن ها وجود دارد، سالم تر شوند.


«بنیامین چاپمن» استاد روانپزشکی می گوید، همیشه تصور می شد که شخصیت غیر قابل تغییر است و گاه از این عبارت استفاده می شد که شخصیت همچون گچ خشک شده است اما حالا برخی باور دارند که اگر کسی بخواهد می تواند شخصیتش را تغییر دهید. شاید بتوانید در چهل سالگی مثلا با تقویت دست کم برخی جنبه های ملاحظه کارانه در شخصیت خود، در 60 سالگی دچار بیماری قلبی نشوید. 


چاپمن دریافت که درمان روشی برای تغییر شخصیت است اما در محدوده ای مشخص. روان درمانی برای بسیاری مقرون به صرفه نیست و سوال این است که آیا چنین دستاوردهایی را می توان به روشی تحصیل کرد که کمتر به آزمایشگاه نیاز داشته باشد و مردم بیشتری به آن دسترسی داشته باشند. وی یادآور می شود که بعضی برنامه ها در مدارس، مانند برنامه هایی که به بچه ها مسوولیت پذیری و هدف گزینی را آموزش می دهد، شاید در شکل گیری شخصیت و ویژگی هایی مثل ملاحظه کار بودن نیز تاثیر داشته باشد. نکته مهم این است که کودک این آموخته را چگونه در زندگی اش به کار خواهد گرفت؟


شاید وقت آن رسیده است که برای درمان روی شخصیت تمرکز شود. دکتر چاپمن می گوید جنبش فردی کردن درمان، به دنبال یک پیش بینی بسیار «فردی شده» درباره این موضوع است که آیا به فلان بیماری دچار خواهید شد یا نه، نیز به این که آیا درمان موثر خواهد بود؟ یا این که چقدر زندگی خواهید کرد؟ 
چنین پیش بینی هایی معمولا بر اساس اطلاعات جمعیت شناسی و عوامل خطرزا مانند مصرف سیگار انجام می شود. اما دکتر چاپمن باور دارد که شاید شخصیت، عنصری مفید در چنین پیش بینی هایی باشد: «آنچه ما پیشنهاد داده ایم این است که جنبه هایی خاص از شخصیت را به روشی بسیار نامشخص و کلی اما با توجه به مجموعه فاکتورهای مرتبطی که با آینده سلامتی فرد سر وکار دارند، گزینش کنیم. آنگاه ممکن است قادر باشیم این مدل های پیش بینی کننده را با تدابیر مربوط به نوع شخصیت ترکیب و تقویت نماییم.»


جمع آوری برخی اطلاعات از شخصیت بیمار می تواند روشی برای ایجاد ارتباط بهتر بین بیمار و پزشک باشد. مساله این است که آیا پزشک می تواند از این اطلاعات برای درک بهتر بیمار، فهم بهتر در انتخاب رویکرد مناسب تر در رفتار با بیمار و چگونگی تعبیر و تفسیر رفتار بیمار بهره گیرد؟ همان طور که دکتر چاپمن، دکتر رابرتز و پاول دابراشتاین در مقاله ای در مجله تحقیقات پیری در سال 2011 می نویسند: ارزیابی شخصیت می تواند تدابیر «مراقبت بیمار محور» را بهبود بخشد چرا که پزشکان بهتر در می یابند که چگونه رویکردی در قبال بیمار خود داشته و چگونه با بیماران مختلف، تعامل متفاوتی داشته باشند. حضور محض این ابزار ارزیابی در اتاق های انتظار و مراقبت اولیه به بیماران می فهماند که اقدام های مراقبت از سلامتی با کیفیت بالا، تنها شامل دادن تست های تشخیصی، رسیدن به تشخیص درست و تجویز درمان مناسب نیست. مراقبت بیمارمحور همچنین به این معنی است که نگران بیمار باشیم و با ابراز توجه و همدلی، نگرش و نقطه نظر بیمار را نیز درک کنیم. 


دکتر «سانددیپ یاوهار» می گوید: بهبود کیفیت دارو، مستقیم ترین راه رسیدن به درمان است. تلاش ما بر این است که در موقعیت های خاص از ابزارها و روش هایی استفاده کنیم که کارآیی داشته باشند و سپس آن را برای همه موقعیت ها به کار می گیریم. روش های ما، نتایجی را برای جوامع و نه برای افراد به دست می دهد. چرخش به سوی فردی تر کردن درمان باید ادامه یابد و تا به جایی پیشرفت کند که پزشک و بیمار به آن خو بگیرند. 


پژوهش های مرتبط با شخصیت می تواند بخشی از چنین چرخشی باشد. همان طور که دکتر ودهارا می گوید: از منظر پزشکی، باید فرد بیمار به همان اندازه مهم باشد که بیماری اش اهمیت دارد . بنابراین اگر نه تنها بیماری بلکه شخص مبتلا به آسیب را درمان کنیم، به نتیجه ای وافی دست یافته ایم. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha