معصومه عطایی زنی که پدرشوهرش روی صورتش اسید پاشیده بود پس از بخشیدن پدر همسرش از دلایل بخشش و واوضاع زندگی اش سخن گفت. او میگوید : من در شهررضا ساکن هستم، پنج سال پیش پدر شوهرم برای اینکه من را راضی کند که به زندگی با همسر معتاد خود برگردم به دیدن من و پسرم که در آن زمان فقط سه سال و نیم داشت آمد. ما همدیگر را در پارک دیدیم و بعد از اصرار های زیاد او من همان حرف قبلی خود را تکرار کردم؛ من نمی توانستم به زندگی با شرایط قبل برگردم این نه به نفع من بود و نه پسرم.

سلامت نیوز: معصومه عطایی زنی که پدرشوهرش روی صورتش اسید پاشیده بود پس از بخشیدن پدر همسرش از دلایل بخشش و واوضاع زندگی اش سخن گفت. او میگوید : من در شهررضا ساکن هستم، پنج سال پیش پدر شوهرم برای اینکه من را راضی کند که به زندگی با همسر معتاد خود برگردم به دیدن من و پسرم که در آن زمان فقط سه سال و نیم داشت آمد. ما همدیگر را در پارک دیدیم و بعد از اصرار های زیاد او من همان حرف قبلی خود را تکرار کردم؛ من نمی توانستم به زندگی با شرایط قبل برگردم این نه به نفع من بود و نه پسرم.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسکانیوز معصومه عطایی در ادامه گفت : پدر شوهرم ما را به دم خانه رساند و بعد به صورت من اسید پاشید و فرار کرد، البته بعد از چند روز توسط پلیس دستگیر شد. از آن روز علاوه بر تاریک شدن دنیا در مقابل چشمانم، دست ها و صورتم هم آسیب جدی دید تا حدی که دیگر از خانه خارج نمی شدم و سعی می کردم تا جایی که امکان دارد پسرم هم نبینم البته همان حادثه چنان شوکی را برای او ایجاد کرده بود که اصلا در وضعیت روحی مناسبی قرار نداشت در واقع اوایل كه این اتفاق برایم افتاده بود چهره بسیار وحشتناكی داشتم و تمام صورتم سیاه بود، به همین دلیل پسرم هم كمی از من دوری می‌كرد اما وضع بهتر شدهاست

عطایی افزود: درمان با هزینه های گزاف شروع شد و دوندگی برای قصاص و اجرای حکم برای پدرهمسر سابقم از طرف دیگر، درد روحم که آنقدر عمیق بود که سعی کردم به آن فکر هم نکنم زیرا هرچه فکر می کردم بیشتر دردم می آمد. من جرمی را مرتکب نشده بودم که مستحق این چنین مجازاتی باشم. برای کسی که با انگیزه و هنرش و چشمانش کار می کند این بزرگترین اسیب ممکن می تواند باشد که دیدش را از دست بدهد؛ من آرایشگر بودم و نقاشی هم بطور سفارشی می پذیرفتم و انجام می دادم.

1

این قربانی اسیدپاشی بیان کرد: ترمیم پشت ترمیم،  اوضاع صورتم در ابتدا به حدی رسیده بود که حتی برای بیرون آمدن از خانه و رفتن به مطب کلا صورتم را می پوشاندم. اما خداراشکر می کنم که امروز با یک عینک تا حدودی می توانم در جامعه حضور داشته باشم هرچند که هنوز کنجکاوی های آزاردهنده ای از سمت مردم وجود دارد به ویژه با دیدن سوختگی های دستانم با خود کلنجار می روند و در نهایت طاقت نمی آورند ومی پرسند و من گاهی مجبورم قصه دردناکم را برای آنها بازگو کنم 

عطایی در ادامه گفت: چهار سال دوندگی کردم با کمک سه وکیل زبده، در آن سال که بعد از دوسه ماه پدر همسرسابق من با قرار یک وثیقه از زندان بیرون آمد اما ما روند را دنبال کردیم تا به حکم قصاص و قرار زندان و پرداخت دیه رسیدیم در همین حین ماجرای پسرم را پیش کشیدندو حضانت او را مطرح کردند. همسر سابقم و مادر ایشان مدام بامن تماس می گرفتند و تهدید می کردند که اگر می خواهم پسرم را از دست ندهم باید شکایت خود را پس بگیرم. من نمی خواستم به جزخودم، فرزندم هم قربانی کنم پسر من شدیدا از آن خانواده می ترسید به ویژه ازپدر و پدربزرگش اصلا دلش نمی خواست خانه آن ها برود به همین خاطر من از شکایتم صرف نظر کردم.

22

معصومه عطایی گفت: در دفترخانه با حضور وکلای من و با ضمانت اجرایی 100 میلیون تومانی سفته من رضایت دادم و آن ها هم متعهد شدند که برای من و فرزندم هیچ گونه مزاحمتی ایجاد نکنند.

او میگوید : پنج سال گذشت و هیچ کس به اوضاع من فکر نمی کند اوایل پیگیری و کمک ها بیشتر بود روزنامه نگاران و خبرنگاران اتفاقات را دنبال می کردند اما الان چند سالی است که من و حادثه ای که برایم پیش آمد و زندگی من، پسرم و خانواده ام را از مسیر اصلی خود خارج کرد. من شدیدا در اوضاع مالی و امرار معاش برای گذران زندگی خود با مشکل همراه هستم چون به دلیل نابینایی کاملا از کارافتاده شده ام و تاالان هیچ کمکی از هیچ ارگان دولتی دریافت نکرده ام نه برای هزینه های درمانی و نه گذران زندگی، حتی خودم هم نامه نگاری کردم اما متاسفانه هیچ نتیجه ای نداشت هر چند وپس از مدتی پدرم كه كارمند ارتش است من را بیمه كرد. با این حال بخش زیادی از هزینه‌های درمان را خودمان متقبل می‌شویم چون بیمه آنها را پرداخت نمی‌كند و من برای پرداخت هزینه درمان و تامین مخارج زندگی تحت فشار هستم 

معصومه چگونه قربانی اسید پاشی شد ؟

معصومه عطایی در شهریورماه 89از سوی پدرشوهر سابقش به نام «حسین» مورد اسیدپاشی قرار گرفت. وی به دلیل بدرفتاری ها و کتک زدن های مکرر شوهرش در آذر ۸۷ از او طلاق گرفت و پس از آن به همراه پسر کوچکش آرین در منزل پدرش سکونت داشت و طی مدتی که از همسرش طلاق گرفته بود، اجازه داد که همسرسابق و پدرهمسرش به دیدن پسر و نوه شان بیایند. پدرشوهرسابق معصومه گاهی اوقات به منزل پدرمعصومه مراجعه می کرد و او را با خود به پارک و گردش می برد. 

در بعدازظهر یازده شهریور 90 پدرشوهرسابق معصومه به منزل پدرمعصومه واقع در شهرستان کوچک «شهرضا» ی اصفهان مراجعه کرد و خواست تا نوه اش را به گردش ببرد. معصومه نیز از آن جا که نگران فرزندش بود با آن ها همراه شد. در پارک «حسین» چند بار از معصومه تقاضا کرد که به زندگی سابقش باز گردد اما او در برابر اصرارهای پدرشوهرسابقش گفت که محال است دوباره با پسر او زندگی کند. پس از گردش و تفریح حسین، عروس سابق و نوه اش را سوار خودرواش کرد تا آن ها را به منزل پدرمعصومه برساند. از آن جا که حسین همواره برای نوه اش آرین کادو می خرید، این بار نیز وقتی آرین به منزل رفت از معصومه خواست تا صبر کند کادویی را که برای او و نوه اش تهیه کرده ، به او بدهد.

او برای این که به قول خود معصومه را غافلگیر کند به او گفت چشمانش را ببندد و معصومه وقتی چشمانش را بست، حسین ظرف محتوی اسید را از صندوق عقب خودرو برداشت و به صورت او ریخت. فریادهای دلخراش معصومه اهالی محله را به کوچه کشاند. پدرمعصومه هم نگران بیرون آمد و در کمال ناباوری دید که جگرگوشه اش در اسید می سوزد. معصومه به بیمارستان منتقل شد و پس از این که به هوش آمد، گفت که پدرشوهرش این بلا را بر سر او آورده است. پدرشوهر اسیدپاش دستگیر و بازداشت شد اما پس از ۲ ماه زندانی بودن به واسطه این که بیماری قلبی داشت با قرار وثیقه ۵۰ میلیون تومانی آزاد شد و در نهایت معصومه عطایی قربانی اسیدپاشی توسط پدرشوهرش از اجرای حکم قصاص که دادگاه برای متهم صادر کرده بود، گذشت کرد.این اعلام گذشت از اجرای حکم قصاص در برابر این بود که شوهرش در مقابل حضانت فرزندشان هیچ گونه ادعایی نداشته باشد و حضانت فرزند به معصومه عطایی واگذار شود.در این راستا کلیه دعاوی که در محاکم درباره حضانت فرزند بین موکل و همسرش مطرح بود مسترد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha