اواخر اردیبهشت سه سال پیش روستای برات آباد شاهد حادثه ای تلخ بود. در شبی ظلمانی عباس و برادرش بر روی صورت سمیه و دخترش اسیدپاشیدند.

سلامت نیوز: اواخر اردیبهشت سه سال پیش روستای برات آباد شاهد حادثه ای تلخ بود. در شبی ظلمانی عباس و برادرش بر روی صورت سمیه و دخترش اسیدپاشیدند.

به گزارش سلامت نیوز، ایسکانیوز نوشت: عباس همسر سمیه است به گفته سمیه معتاد است و مواد فروش، او به قصد انتقام از سمیه که دیگر از زندگی با او خسته شده بود اسید پاشید. سمیه می خواست از او جدا شود و به همراه دو دختر کوچکش رعنا و نازنین زندگی تازه ای را در پیش گیرد.

عباس اما با شقاوت صورت و بینایی او و حتی دخترش را به کمک برادرش گرفت تا در صورت طلاق هم زندگی اش تا ابد توام با درد و رنج باشد.
سمیه مهری و رعنا سوختند سمیه هر دو چشمش را از دست داد، رعنا یک چشم اش را. سمیه زیر بار غم سوختگی صورت دختر تکید و دیگر نتوانست بالیدن رعنایش را ببیند. رعنا و سمیه بارها و بارها تن به تیغ جراحان سپرده اند با امید به اندکی بهبودی.

سمیه تاکنون 70 عمل داشته است و رعنا هنوز عمل های زیادی در پیش دارد. دکتر رعنا کمی تخفیف به او می دهد اما هزینه های جراحی کم نیست. و دخترک معلوم نیست کی بتواند توی آیینه نگاه کند و آهی در گلویش جا خوش نکند.

پدر سمیه زمین اش را فروخت تا بخشی از هزینه ها را تقبل کند اما یک قیمت یک زمین در روستا کجا و هزینه های تعداد نامعلوم عمل جراحی رعنا و سمیه کجا؟

با سمیه صحبت کردیم. صبح که با او تماس گرفتیم، مشغول انجام کارهای خود در بیمارستان بود، باز هم باید زیر تیغ جراحان برود.
عصر که برای بار دوم زنگ زدیم، با حوصله به سوال های ما پاسخ داد. از وضعیت سلامتی و روند پیگیری پرونده اش،‌ می گفت به دلیل زخم قرنیه چشم اش ،بار دیگر باید لباس اتاق عمل بر تن کند. عمل پیوند قرنیه انجام داده و زخم قرنیه اش پس از عمل جراحی بوجود آمده.
بیشتر از قیمت دارو های خود شکایت داشت، دارو هایی که خودش برای درمان چشم و دخترش برای درمان سوختگی سرش باید مصرف کنند، بسیار گران هستند. با این که بیمه تاکنون کمک های زیادی کرده است، اما هزینه های درمان سر به فلک می کشند. اکنون اصلی ترین دغدغه اش نه پیگیری پرونده مجازات عباس، بلکه اطمینان از سلامت دخترش و چشم خودش است.
سمیه می گفت:" دفترچه بیمه روستایی داریم، اما کفاف هزینه های درمانی را نمی دهد."
سمیه که تا چند سال پیش چیزی از اسید پاشی نمی دانست، خود هیچ گاه تصور نمی کرد طعمه آن شود و برای درمان خود هر روز به بیمارستان ها و کلینیک های مختلف مراجعه کند. چشمانش نیاز به عمل جراحی دارند. بینایی سمیه با چند بار عمل جراحی، هنوز برنگشته است و تزریق های پلاسما روی صورت و تراشیدن پوست بدنش هنوز ادامه دارد.

عباس در زندان است و برادرش به قید وثیقه آزاد، سمیه بار ها گفته از حق قصاص خود نمی گذرد،‌شاید اگر فقط پای خودش در میان بود،‌ از حقش می گذشت. اما از دخترش نمی تواند بگذرد، آن دختر شیرخواری که در خواب بود، صورتش در خشم پدر سوخت و تباه شد. پوست سر رعنا سوخته و یک چشمش کور شده است، هزینه ترمیم سر بالا است و او حیران از نحوه تامین هزینه های آن. سمیه از آمنه بهرامی نیز ناراحت و دلگیر است، همیشه می گوید اگر آمنه حکم قصاص اسیدپاش خود را اجرا می کرد، شاید اسیدپاشان و کسانی که قصد اسیدپاشی دارند دست و پای خود را جمع می کردند.
آمنه بهرامی در سال 83 طعمه انتقام سوزان خواستگاری شد که از او جواب رد شنیده بود،خواستگاری که دو چشم آمنه را از او گرفت .آمنه اولین کسی بود که توانست با دوندگی های زیاد،‌ اولین حکم قصاص اسیدپاشی را بگیرد. بار اول که خواست خود حکم را اجرا کند، به دلایل نامعلومی اجزای آن لغو شد. با دوندگی و تلاش بسیار توانست برای بار دوم حکم قصاص را اجرایی کند. زمانی که می خواست چشم را در برابر چشم بگیرد، طاقت نیاورد و نتوانست چشمان اسیدپاش را بگیرد.
با این که بار ها اعلام کرده فقط قصاص می خواهد، اما سلامتی دخترش اولویت اصلی اش است.
تاریخ دقیق دادگاه بعدی را نمی دانست ،‌تنها به گفتن این جمله که در سال آینده برگزار خواهد شد بسنده کرد.

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha