سلامت نیوز: این سوال اخیرا تكراری شده و همه به دنبال یك پاسخ عینی و علمی برای این پرسش هستند. پاسخبندی به این سوال این است كه: برای پیدا كردن پاسخ قطعی به این سوال بسیار مهم باید یك سرشماری علمی در هفت زیستگاه موجود در تهران بزرگ صورت گیرد.
به گزارش سلامت نیوز، اسماعیل کهرم، كارشناس و استاد محیط زیست در روزنامه اعتماد نوشت: زیستگاههایی مانند جنگل، زمین زراعی، كوهپایه، رودخانه، دریاچه و استخرها، مراتع و حتی پاركها برای این كار اگر مثلا بنده مسوول این سرشماری علمی شوم دانشجویانی را در هر كدام از این زیستگاهها مستقر میكنم و در طول چهار فصل در محدوده معین مثلا در یك هكتار سرشماری را انجام میدهند و چون تعداد پرندگان را در مثلا چندی قبل در دست نداریم، این كار باید در چند سال انجام شود... و در نهایت روند رو به صعود یا سقوط تعداد پرندگان روشن شود.
راهحل سریع و عینی:
راه دیگری هم وجود دارد و آن مراجعه به مشاهدات عینی شهروندان منجمله بنده است. من در زمان حیاتم از بدو تولد تاكنون شش خانه عوض كردهام. اولی در كوچه یاورخان در خیابان خراسان (محل مسجد لرزاده)!خانهای بزرگ، بیرونی و اندرونی، اندرونی برای زندگی خانم بچهها و بیرونی برای ملاقاتهای پدر و پدربزرگ با مراجعان.خانه دوم در همان خیابان در كوچه انجمن، یك خانه بسیار زیبا و نقلی با اتاقها در اطراف و حوضی در میان. زیرزمین و پشت بام مصفا كه تابستانها بر فراز آن میخوابیدیم. داخل پشه بند پیدا كردن ستارههایمان. هنوز هم در جستوجوی آنم! خانه سوم خیابان تنكابن همان محله به آنها لب خط میگفتند چون در كنار خط آهن قطار تهران شاه عبدالعظیم (شابدوالعظیم!) بود این خانه به راستی اربابی بود. وسیع با تعداد اتاقهای زیاد و گچكاریها بود كه به راستی زیبا بود. پرندگانی كه در سقف اتاقها با گچ ساخته شده بودند هنوز در ذهن من است. آیا بعدها رشته تحصیلی بنده با آن پرندگان گچی رابطه داشت! شاید. به خاطر دارم كه ساعتها به آنها خیره میشدم و گاه تصور میكردم كه آنها آواز میخوانند و حركت میكنند!خانه چهارم در خیابان امیریه بود. باز هم خانهای بزرگ و این بار نوساز و خیلی راحت. باغچه بزرگی داشت. در این باغچه انواع پرندگان را میدیدم و صدای آنها را تقلید میكردم. هنوز هم این كار را میكنم. خانه پنجم در میدان ژاله (شهدا بود). محلی به نام زرین نعل (كوچه فیروزی). خانهای دو طبقه با یك حوض زیبا و آشپزخانهای در آن طرف حیاط! و اتاق مستخدم كه اغلب وقت من آنجا میگذشت. به آنها سواد یاد میدادم. گاه به آنها به خاطر كمكاری جریمه میدادم. بعد دلم میسوخت و جریمههایشان را خودم انجام میدادم. خانه ششم همین خانه كنونی است در پاسداران در شرق تهران. خانهای كه چهار دهه از عمر آن میگذرد و به مرور زمان با خرت و پرتهایی كه جمعآوری كردهایم تبدیل به یك موزه شده. باغچه زیبایی دارد و گهگاهی صدای چند پرنده كه در میان درختان آن تخم میگذارند شنیده میشود.
نقطه مشترك این خانهها
این شرح كشاف را برای آن ذكر كردم كه یك نقطه مشترك كه در همه این خانهها وجود داشتهاند ذكر كنیم و آن وجود درخت خرمالو است. این درخت در همه این خانهها به تعداد گوناگون وجود داشت و در پاییز فامیل برای بردن میوه آن به منزل ما میآمدند. به خاطر دارم كه پدرم برای كندن میوه خرمالو یك چوب پشهبند را بر قلابی مسلح كرده بود و با این قلاب میوهها را میكند. این چوب بعد از حدود ٦٠ سال هنوز در خانه بنده است و همان مورد استعمال را دارد. هنگام برداشت، پدر تعدادی خرمالو را در سر شاخهها میگذاشت برای پرندگان و بر سر این خرمالوها بین پرندگان غوغایی بود. در ظرف دو سه روز خرمالوهای رسیده توسط پرندگان چپاول میشدند. چپاول كه نه حق خودشان بود. به مرور هر سال من هم عادت كردم كه برای پرندگان سهمی از خرمالوها بگذارم. بنابر مشاهدات و یادداشتهای من كه هر سال ثبت میكردم سال به سال تعداد مجادلهها و جنگها بر سر خرمالو كاهش یافت. در ظرف دو سال گذشته متاسفانه حتی یك خرمالوی نوك خورده بر شاخ درختان خانه من نماند!
به راستی امسال ما در تهران نغمه پرندهای را خواهیم شنید؟
نظر شما