چهارشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۴۲

این روزها که به نوروز نزدیک تر می شویم اعضای خانواده های در شبکه ای اجتماعی خانوادگی شان زمان دید و بازدید های عید را اعلام می کنند و دیگر کمتر کسی جرات این را به خود می دهد که سرزده به مهمانی برود.

چرا دیگر سرزده میهمانی نمی‌رویم؟

سلامت نیوز: این روزها که به نوروز نزدیک تر می شویم اعضای خانواده های در شبکه ای اجتماعی خانوادگی شان زمان دید و بازدید های عید را اعلام می کنند و دیگر کمتر کسی جرات این را به خود می دهد که سرزده به مهمانی برود.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه ایران در ادامه نوشت: «آمدیم، خانه نبودید!» این جمله برای خیلی‌ها آشناست. زمان زیادی نگذشته از آن سال‌هایی که عیدهایش لباس‌های نوی مان را می‌پوشیدیم و راهی می‌شدیم برای عید دیدنی از دوست و فامیل. فرقی نمی‌کرد مقصد، کجای شهر باشد. الهی به امید تو؛ می‌رفتیم. قرار قبلی و تماس تلفنی در کار نبود. عید دیدنی بود دیگر. قصد، دید و بازدید در سال نو بود. حالا یا شانس یارمان بود و میزبان در خانه بود یا دست‌مان روی زنگ و چشم‌مان به در خانه خشک می‌شد و آخرش نتیجه می‌گرفتیم که صاحبخانه در خانه نیست و یک خودکاری معمولاً در جیب مان پیدا می‌شد که با آن روی در یا گوشه دیوار کنارش بنویسیم: آمدیم، نبودید! بعضی‌ها هم که مجهزتر بودند و قهارتر در امر عید دیدنی، ابزاری مثل کاغذ در جیب‌شان پیدا می‌شد یا مثلاً چسب نواری که دیگر زحمت تمیز کردن در تازه پاک شده را از گردن صاحبخانه بردارند و خیلی شیک، متن مذکور را روی کاغذ بنویسند و با چسب بزنند روی در. یادم می‌آید که اصلاً کارت‌های کوچکی هم به این منظور می‌شد از بعضی مغازه‌ها خرید. کارت‌هایی که کنارش یک طرح گل و بلبل خوش آب و رنگ داشت و می‌شد وسط اش متن مورد نظر را نوشت و یک «عید شما مبارک» هم چاشنی‌اش کرد که هم حکایت از لطافت طبع میهمان داشت و هم نزاکت و مردم‌داری اش. بگذریم از اینکه این وسط شیطنت‌هایی هم صورت می‌گرفت و امان از آن میزبان‌هایی که از این طرف و آن طرف سرک می‌کشیدند و با دیدن گوشه شمایل میهمان مربوطه آه از نهادشان برمی‌خاست و هیس هیس کنان به اهل خانه، از باز کردن در خودداری می‌کردند که مثلاً الکی ما نیستیم و گاهی هم سرشان کنار پنجره، لای پرده جا می‌ماند و بیچاره میهمان که لابد اگر می‌دید دلش چه می‌شکست.

القصه، خصوصیت بارز این دید و بازدیدها در سال‌های پیشین، سرزده بودن‌شان بود. کسی در بند این نبود که از دو روز قبل به میزبان خبر دهد یا مثلاً در گروه وایبری خانوادگی، اعلام عمومی کند که قرار است فردا برود خانه آن عمه یا آن یکی عمو برای عید دیدنی یا در همان گروه، بزرگ فامیل که اتفاقاً جزو فعال‌های گروه هم هست، بگوید دو روز اول عید را در خدمت فامیل هستیم و بعدش داریم می‌رویم فلان جا برای گذراندن باقی تعطیلات.
اصلاً آن‌وقت‌ها رسم این‌طوری بود که بزرگترهای فامیل چند روز اول عید از خانه تکان نمی‌خوردند و جوان‌تر‌ها بودند که به دیدارشان می‌رفتند و طبیعتاً کسی در روزهای اول انتظار نداشت جوان تر‌های فامیل در خانه باشند و پذیرای میهمان. چند روزی که از شروع سال می‌گذشت نوبت بزرگترها بود که رخت نو به تن کنند و میهمان کوچکترها شوند. این رسم البته کماکان وجود دارد ولی حالا نحوه ارتباطات جور دیگری است، بگذارید زیاد حاشیه نروم اصل بحث‌مان روی این است که چرا حالا دیگر کسی سرزده عیددیدنی نمی‌رود. اصلاً نه فقط عید، بلکه بقیه سال هم رفت و آمدهای سرزده زیاد بود مگر مواقعی که مثلاً قرار بود عده زیادی برای میهمانی دعوت شوند که صد البته باید تدارکات بیشتری هم دیده می‌شد. اما اینکه مرد خانه، دست زن و بچه اش را بگیرد و یکهو برود سمت خانه برادر یا پسرخاله یا دختر دایی اش، اصلاً امر بعیدی نبود و اتفاقاً گاهی چقدر این میهمانی‌های سرزده حال آدم را خوب می‌کرد و تازه، میزبان هم هرچه ته خانه داشت به کمک میهمان یک جوری سرهم‌بندی می‌کرد و دور‌هم می‌خوردند و می‌خندیدند و کیف می‌کردند.  حالا اما یک سرزدن ساده به خانه نزدیکترین اقوام، برای خودش مقدمات می‌خواهد، حتماً باید از چند روز جلوتر زنگ زد و هماهنگ کرد و اگر کسی برحسب اتفاق مرتکب چنین خطایی شود و سرزده زنگ خانه کسی را بفشارد، احتمالاً آدم بی‌ملاحظه‌ای محسوب می‌شود و شاید هم به گونه‌ای با او رفتار شود که دیگر به کل قید چنین دیدارهایی را بزند.
اصلاً سرزده و سرنزده اش هم به کنار. شما هم شاید متوجه شده باشید که کلاً میهمانی رفتن و دید و بازدید نسبت به گذشته کمتر شده و آدم‌ها انگار تمایل چندانی به اینگونه ارتباطات از خود نشان نمی‌دهند.
دکتر محمدرضا خندان، جامعه‌شناس در این رابطه در گفت‌و‌گو با ایران می‌گوید: «مناسبات مردم عوض شده و این واقعیتی است که نمی‌شود آن را انکار کرد. بخشی از عوض شدن این مناسبات برمی‌گردد به اینکه در حال حاضر فردگرایی در جامعه بیشتر شده و آدم‌ها به مثابه قوم و قبیله نیستند. در حال حاضر یک سری آدم‌هایی هستیم که ممکن است در یک فامیل، نام خانوادگی مشترک داشته باشیم اما گاهی خویشاوندی مان فقط در همین حد است یعنی آنقدر تفاوت‌ها مهم شده که دیگر شباهت‌ها را نمی‌بینیم.»
خندان، وضعیت اقتصادی را نیز دلیل دیگری بر تغییر مناسبات اجتماعی مردم می‌داند و ادامه می‌دهد:« در بیان مناسبات مردم و علت کم شدن ارتباطات باید به یک نکته اساسی توجه داشت و آن این است که آیا وضعیت اقتصادی این میهمانی رفتن و میهمانی دادن‌ها را پشتیبانی می‌کند یا خیر؟! به دلیل همین وضعیت اقتصادی هم هست که دیده می‌شود در کل، رفت  و آمد مردم کمتر شده و ارتباطات فامیلی در سطح دیداری کاهش یافته است.»
او می‌گوید: «البته بحث مناسبات مردم به چند بخش تقسیم می‌شود که شامل مناسبات مردم با دولت و حاکمیت، مناسبات مردم با بازار و مناسبات مردم با اقوام و خویشاوندان است که در حال حاضر تمام این مناسبات دچار تغییر شده است. به عنوان مثال در حال حاضر بازار، تنها جایی نیست که می‌تواند مایحتاج مردم را تهیه کند و به وجود آمدن پاساژها و مراکز خرید یا بازارهای اینترنتی، مناسبات مردم را در قبال بازار تغییر داده است. در مورد مناسبات مردم با اقوام و خویشاوندان هم همین‌طور است، قبلاً وسایل ارتباط جمعی به این حد گسترده و فراگیر نبود. تلفن همراه وجود نداشت و در خیلی از خانه‌ها اصلاً تلفن هم پیدا نمی‌شد. به همین دلیل مردم بیشتر سرزده به خانه همدیگر می‌رفتند یا از وسایل ارتباطی دیگر برای خبر دادن به هم استفاده می‌کردند مثلاً پسربچه‌ای را می‌فرستادند خانه فلانی که پیغام ببرد که میهمان در راه است.»


صمیمیت کم شده است
تصور کنید که یکی از روزهای سال، حالا بهار و زمستان بودنش فرقی نمی‌کند، دارید از خیابانی عبور می‌کنید که اتفاقاً نزدیک خانه مادرتان هم هست. ناگهان با خود فکر می‌کنید که چه خوب است سری هم به مادرتان بزنید و احوالش را از نزدیک بپرسید. مسلماً برای دیدار سرزده، دست تان فوری به سمت گوشی تلفن همراه‌تان نمی‌رود و بدون اینکه خبر دهید، راه‌تان را به سمت خانه مادرتان کج می‌کنید. اما اگر مثلاً جای مادر، بخواهید به یکی از اقوام نه چندان نزدیک سر بزنید، قطعاً ترجیح می‌دهید این دیدار سرزده نباشد. فکر می‌کنید دلیلش چه باشد؟«صمیمیت!» این پاسخی است که دکتر خندان به سؤال بالا می‌دهد و می‌گوید: «قبلاً مردم با هم احساس صمیمیت بیشتری می‌کردند به خاطر همین دیدارهای سرزده و اساساً دیدارها و رفت و آمدها بیشتر بود. از سوی دیگر جامعه مدرن به سمتی پیش رفته که آدم‌ها آنقدر سرشان شلوغ است که کمتر فرصت می‌کنند به صورت حضوری سراغی از هم بگیرند  و شاید ارتباطات‌شان از طریق ابزاری همچون تلفن و شبکه‌های اجتماعی بیشتر باشد؛ شبکه‌هایی مثل وایبر که هرگونه امکاناتی را در اختیار کاربران خود قرار می‌دهد و این امکان را می‌دهد که کاربران بتوانند به صورت دیداری و شنیداری با هم ارتباط برقرار کنند. البته این گونه ارتباطات هیچگاه جای ارتباطات بی‌واسطه و کلاسیک را نمی‌گیرد و تنها شکلی از ارتباط دیداری را ایجاد می‌کند. باید به این نکته توجه داشت که ارتباطات در فضای مجازی، از ما آدم‌های مجازی می‌سازد و به دنبال خود به خودسانسوری و سرکوب خود می‌انجامد. از طریق این شبکه‌ها می‌شود صدا و تصویر را فرستاد اما هیچ گاه نمی‌شود حس مثبت و صمیمیتی را که در جریان دیدار بی‌واسطه ایجاد می‌شود، به وجود آورد.»
این جامعه شناس، توجه را به یک نکته دیگر هم جلب می‌کند و آن، مدرن شدن رفتارهای آدم‌ها و تغییر سلایق و علایق‌شان است.
خندان می‌گوید: «در جامعه مدرن، صله رحم و روابط خویشاوندی به مثابه وظیفه نیست، انسان‌ها خودشان روابط شان را تعیین می‌کنند و با کسانی که دوست شان دارند و از معاشرت با آنها لذت می‌برند، رفت و آمد می‌کنند. این طور نیست که مثل قبل وظیفه خودشان بدانند که حتماً به عمه، خاله، عمو و دایی سر بزنند. تغییر رفتارها در جامعه مدرن کاملاً مشهود است و وقتی هم که جامعه به سمت مدرن شدن پیش می‌رود دیگر نمی‌توان به عقب برگشت و مناسبات قبلی را اجرا کرد اما چه خوب است که بتوانیم تا حد ممکن ارتباطات دیداری را حفظ کنیم و آنها را به این راحتی از دست ندهیم.»
قبل‌تر‌ها، نه خیلی سال پیش، آن وقت که خبری از تلفن همراه، وایبر و فیس‌بوک نبود، رفت و آمدها چقدر فرق داشت با حالا. حتی در همان قایم شدن میزبان و دیدزدن یواشکی اش از پشت پنجره، صداقت اش انگار بیشتر بود تا این شکلک‌های خنده و چشمک و قلب که آخر جمله‌های وایبری و فیس‌بوکی‌مان می‌گذاریم یا عزیزم نوشتن‌های الکی که مثلاً خیلی دوستت داریم و گاهی خودمان هم می‌دانیم که هیچ واقعیتی پشتش نیست.
اصلاً آدم گاهی دلش می‌خواهد همین‌طور که نشسته در خانه، یکهو صدای زنگ در بلند شود و یک نفر که اصلاً انتظارش را ندارد، پشت در باشد. آن‌وقت در را باز کند و زود بدود سمت آشپزخانه و کتری را پر آب کند و زیرش کبریت بکشد تا چای، در کمترین زمان ممکن آماده شود و بنشیند توی سینی و بیاید جلوی میهمان عزیز. آخ که چه کیفی دارد!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha