سلامت نیوز: سفر نوروزی ممکن است به دلیل اقتصادی یا ارزشهای هر خانواده از برنامه زندگی حذف شود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از نامه نیوز، برای شروع سال جدید، بعد از پشت سر گذاشتن زمستانی سرد، با زنده شدن طبیعت سفر به مناطق دور و تغییر آب و هوا برای هرکسی خوشایند خواهد بود. اما همه از این روزها به منظور سفر استفاده نمیکنند. خاکی که با از بین رفتن سرما و تابش اشعههای خورشید از نو زنده میشود. شکوفههایی که درختان را مزین کردهاند. برفهایی که رودخانهها را پر از آب میکند، برای همه پیغام آور سفر نخواهد بود. به راستی چرا بعضی حتی با یک روز تعطیلی چمدان خود را میبندند و بعضی با 13 روز تعطیلی نیز راهی جادهها نمیشوند؟
مشکلات اقتصادی میتواند یک دلیل محکم برای سفر نکردن باشد. جامعهشناسان و پژوهشگران معمولاً دو رهیافت در قبال فقر اتخاذ میکند، یکی بر اساس مفهوم فقر مطلق و دیگری فقر نسبی. مفهوم فقر مطلق بر پایه مفهوم معیشت یعنی شرایط اساسی برای حفظ و تداوم زندگی سالم جسمانی، استوار است. کسانی که فاقد این ملزومات اساسی زندگی انسان مثل غذای کافی، مسکن و پوشاک هستند، در فقر به سر میبرند. مفهوم فقر مطلق قابلیت کاربرد عام و جهانی دارد. تصور میشود استانداردهای معیشت انسان کم و بیش برای همه کسانی که به لحاظ جسمی و سنی مشابه یکدیگرند، بدون توجه به اینکه کجا زندگی میکنند، یکسان است. هر کس که زیر این استاندارد جهانی زندگی میکند، هرجای دنیا که باشد میتوان گفت که در فقر به سر میبرد.
طبق گفته آنتونی گیدنز جامعهشناس بریتانیایی، اما همه قبول ندارند که تعیین چنین استانداردی امکانپذیر باشد. بنابه استدلال آنها، بهتر است از مفهوم فقر نسبی استفاده شودکه فقرا را به استاندارد کلی زندگی در جامعۀ معینی ربط میدهد. طرفداران مفهوم فقر نسبی معتقدند که فقر تعریف فرهنگی دارد و نباید آن را بر اساس استاندارد جهانی محرومیت اندازگیری کرد. خطا است که تصور کنیم نیازهای بشر همه جا مثل هم است. درواقع این نیازها هم در درون یک جامعه و هم بین جوامع فرق دارد. چیزهایی که در یک جامعه برای زندگی آدمی ضروری دانسته میشود شاید در جامعه دیگر جزء تجملات به حساب بیاید. درست مثل نیاز افراد به سفر. این نیاز در بعضی از افراد به شکل نیاز اساسی ظاهر میشود، این در شرایطی است که در زندگی افرادی ممکن است سفر در اولویت نباشد.
برای پرداخت حقوقمان دعا می کنیم نه سفر رفتن
در یک کارخانه آنطرفتر از خاوران مدیر بخش تولید است. با این وجود از دیماه حقوقی دریافت نکرده و در خرجهای ماهانهاش دچار مشکل شده است. علی میگوید:« سه ماه بدون حقوق خیلی سخت است. در روزهایی که همه به خانه و زندگی خود میرسند؛ برای عید بچهها لباس نو میخرند، ما نمیتوانیم لوازم ابتدایی را تهیه کنیم. این سه ماه را با مساعده گذراندم ولی واقعاً نتوانستم قسطهای خانه را پرداخت کنم. البته که خانم و بچهها سفر در روزهای عید را دوست دارند ولی وضعیت ما مشخص است. فقط دعا میکنیم که تا عید مقداری از حقوقمان را پرداخت کنند تا بتوانیم آبرو داری کنیم.»
کارگران مسافرت نمی روند!
عباس در حالی که دستان خود را از مصالح ساختمانی پاک میکند، میگوید:«کارگرها معمولاً مسافرت نمیکنند. بلکه به روستای خود رفته تا عید نزدیک پدر و مادرشان باشند. خانه پدر رفتن هم بی خرج نیست و باید با دست پر رفت. این روزها همه از بیپولی مینالند. ولی نمیشود مثل مهمان دو هفته در خانۀ حتی پدرمان بمانیم. برای همین هم هر سال از صاحب کار یا دوستانی که وضعیت بهتری دارند، پول قرض میگیرم. اگر کسی قرض نداد طلا میفروشیم.»
زمین و آسمان تهران، نوروز نفس میکشد
پدر سارا دو خواهر و سه برادر دارد. پدر بزرگ که بعد از فوت همسرش کم حرف شد و بیشتر ساعات روز را با حل کردن جدول و خواندن شعرهای حافظ میگذراند، در خانه آنها زندگی میکند. همین باعث شده این خانهمقصد تمام اعضای خانواده باشد. سارا گفت:« دو روز مانده به عید، خانه ما پر از مهمان است. همه به احترام پدربزرگ حتماً خود را میرسانند. تعطیلات هر سال با برنامهای مشابه اجرا میشود. بعد از روزهای اول که خانواده درجه اول خانه ما را ترک کردند هم نمیتوانیم خانه را خالی کنیم، چون همه فامیل حتماً برای عید دیدنی به خانه ما میآیند.»
علیرضا نانواست، با وجود اینکه چند نانوایی بربری در یکی، دو خیابان بالاتر و پایینتر از او مشغول به کار هستند، همیشه جلوی نانوایی او مردم صف ایستاده اند. « مردم به راحتی مشتری یک نانوایی نمیشوند. قبلاً همینجا را شوهر خواهرم میچرخاند ولی مشتری نداشت. با اینکه آردی که استفاده میکنیم یکی است. آرد من با دیگر نانواییهای بربری این محل همه یکی است. شوهر خواهر من هر وقت درآمد خوبی داشت، فردایش به خود استراحت میداد. اینطور شد که کمتر کسی از نانوایی ما خرید میکرد. من مشکل کار را فهمیدم. باید همیشه نان آماده داشته باشم. برای همین یک نفر را استخدام کردم و به او کار را یاد دادم. پنج شنبه و جمعهها دیگر من نمیروم و او کار میکند. برای عید هم برنامه همین است. خانواده من چند سال است که عید جایی نرفته است. باید نظم خود را در زمانهای خاص بیشتر نشان دهم.»
آرزو در یکی از سازمانهای دولتی مشغول به کار است. وضعیت اقتصادی مناسبی دارد با این وجود همیشه عید خود را در تهران میگذراند. « عید برای من تماماً فرصت است. اینکه عید به سفر نمیروم دلیل اقتصادی ندارد. سفرهایم معمولاً برایم خرجی ندارند با کوله خود بدون اینکه پول رستوران و هتل داشته باشم، سفر میکنم. بیشتر دوست دارم مرخصیهایم را برای پایان فروردین و اردیبهشت نگه دارم. تا از محیط ساکت محل کار استفاده مطلوب کنم و به پروژهایم هم برسم. از طرفی، تهران عید قابل زندگی میشود. زمین و آسمان نفس میکشد.»
برای مینا فرقی نمیکند که مرخصیهایش هفته اول یا دوم عید باشد. از زمانی که پدر 70 سال و مادر 65 سالگی را پشت سر گذاشت؛ سفرها با احتیاط بیشتری انجام میشود. « باید به پارامترهای وضعیت جوی توجه داشته باشیم. چون قلب مادر مریض است و اگر سرما بخورد برایش خطر زیادی خواهد داشت. برای همین ترجیح میدهیم که در فصل تابستان سفر کنیم. پدر هنوز سن خود را باور ندارد، یکسال وقتی هنوز به دهه هفتم زندگی خود نرسیده بودند، بهار با دیدن دریا، هوس شنا کرد. فردای آن روز باید همه جا دنبال دارو میگشتم. برای همین یک قانون نانوشته در خانه ما وجود دارد که مسافرتها را در فصل تابستان انجام دهیم.»
هر خانواده میتواند برای خود دلیلی محکمی برای سفر کردن یا نکردن داشته باشد. با وجود اینکه دلایل اقتصادی نقش مهمی در این تصمیم ایفا میکنند، ممکن است با وجود مهیا بود شرایط اقتصادی، خانوادهای به دلیل احترام به بزرگتر یا علاقه به شهری که تمام سال پر از جمعیت است، تصمیم به سفر نداشته باشد. اگر بتوانیم مشکلات اقتصادی را نادیده بگیریم، طبق ضرب المثل، کجا خوش است؟ جایی که دل در آن خوش است.
نظر شما