دوشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۴
کد خبر: 143462

اگر تا به حال خیل جوانانی که به خارج از کشور می‌رفتند ناراضیان اجتماعی و سیاسی بودند، امروز کسانی کشور را ترک کنند که اتفاقا هیچ زاویه‌ای با شرایط حاکم سیاسی و اجتماعی ندارند و تنها توجیه‌شان شاید این باشد که برای تضمین بقای فرزندانشان کشور را ترک می کنند. چنین وضعیتی گویای آنست که خطر بزرگتری ایران را تهدید می کند. آیا وقت آن نرسیده است که تصمیم گیران کلان کشور، که مدتهاست نگران کاهش جمعیت ایران هستند، به این موضوع مهم فکر کنند: به دنیا آوردن بچه شرط تضمین افزایش جمعیت در ایران نیست. چرا که اگر این فرزندان آب و نانی نداشته باشند به راحتی یا در اثر فقر و گرسنگی می‌میرند و یا اگر هم مکنتی داشته باشند کشور را ترک خواهند کرد و بازهم جمعیت ما فقیر می‌شود.

تامین منابع پایدار آب؛ پیش شرط افزایش جمعیت

سلامت نیوز:اگر تا به حال خیل جوانانی که به خارج از کشور می‌رفتند ناراضیان اجتماعی و سیاسی بودند، امروز کسانی کشور را ترک کنند که اتفاقا هیچ زاویه‌ای با شرایط حاکم سیاسی و اجتماعی ندارند و تنها توجیه‌شان شاید این باشد که برای تضمین بقای فرزندانشان کشور را ترک می کنند. چنین وضعیتی گویای آنست که خطر بزرگتری ایران را تهدید می کند. آیا وقت آن نرسیده است که تصمیم گیران کلان کشور، که مدتهاست نگران کاهش جمعیت ایران هستند، به این موضوع مهم فکر کنند:  به دنیا آوردن بچه شرط تضمین افزایش جمعیت در ایران نیست. چرا که اگر این فرزندان آب و نانی نداشته باشند به راحتی یا در اثر فقر و گرسنگی می‌میرند و یا اگر هم مکنتی داشته باشند کشور را ترک خواهند کرد و بازهم جمعیت ما فقیر می‌شود.

به گزارش سلامت نیوز، دکتر حسین آخانی، پژوهشگر و استاد گیاه شناسی دانشگاه تهران در سایت دنیای سبزتر نوشت: به تازگی به نقل از دکتر عیسی کلانتری وزیر پیشین کشاورزی و دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه مطالب تکان دهنده‌ای مطرح شده است: "... این کشور را همراه نسل خودمان خواهیم کشت. کاری که ما با آب‌های زیر زمینی می‌کنیم یعنی دزدی از نسل بعد. یعنی نسل کشی. نه تنها آب شیرین را تمام می‌کنیم، همه کشور را بیابان می‌کنیم... دو کشور در دنیا بالای حد 40% از سفره‌های آب استفاده می‌کنند، اولی مصر است با 46% و ایران با 85% ! این یعنی بزودی همه جای ایران مثل تالاب گاوخونی خشک خواهد شد ... ما امانتدار بسیار بدی برای این تمدن 7000 ساله بودیم."

هشدارهای مسوولانه تر
اگرچه مدت‌ها است که مشابه این جملات از زبان منتقدان به شرایط بحرانی محیط زیست ایران بیان شده است، ولی اهمیت گفته‌های کلانتری این است که اولا ایشان خود سال‌ها از سیاست‌گذاران کلان در کشاورزی کشور بوده‌اند، و دوما به دلیل جایگاه خود به‌عنوان دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه به اطلاعات دقیق در خصوص منابع آب دسترسی دارند. به عبارتی ایشان نه اپوزیسیون نظام‌اند و نه به جنجال‌های رسانه‌ای برای مطرح شدن نیاز دارند. صداقت و احساس وظیقه یک مدیر راست اندیش، که حتی گذشته خود را به نقد می‌کشد، منصافانه‌ترین تفسیری است که از این اظهارات استنباط می‌شود.

کسی نیست که نداند آب مایه حیات است. همه آن هایی هم که منابع آبی کشور را با بی‌مدیریتی به اینجا رسانده‌اند، در مقابل انتقاداتی که به آن‌ها می‌شد می‌گفتند که آن‌ها بهتر از دیگران ارزش حیاتی آب را می‌دانند و به همین دلیل تلاش می‌کنند تا با ذخیره آن‌ها در دریاچه سدها و یا استفاده در زمین‌های کشاورزی از اتلاف آن جلوگیری کنند! آن‌ها روانه شدن آب‌ها را به تالاب‌ها و دریاچه‌ها و یا جذب آن‌ها به زیر زمین هدر رفت آب می‌دانستند. آن‌ها به مهندسی خالق اعتقادی نداشتند و مهندسی قنات که میراث چند هزار ساله تمدن ایران بود را از مُد افتاده و کهنه تلقی می‌کردند. به همین دلیل نه تنها برای کلیه آب‌های موجود برنامه ریختند، بلکه برای آب‌هایی که هزاران سال در زیر زمین جمع شده بود و آبهایی هم که بنا بود در سالهای آینده ببارد، برنامه ریزی کردند تا کلید آن فقط در اختیار آن‌ها باشد.

 نگاه فلسفی کسانی که چنین تفکراتی را دنبال می‌کردند این بود که چون آب مایه حیات است نباید آنرا هدر داد و باید آنرا "فقط" برای "انسان" استفاده کرد. ولی متخصصان محیط زیست معتقد بودند که انسان هم جزیی از چرخه حیات است و بقای او زمانی تضمین می‌شود که شبکه حیات متلاشی نشود.
دومین تفاوت ما در درک "زمان" بود. کسانی که مدیریت آب را در پشت سدها و یا در زمین‌های کشاورزی می‌خواستند فقط به زندگی امروز خود می‌اندیشیدند و حتی قادر نبودند به اندازه 20 سال دوراندیشی داشته باشند. نتیجه آن شد که به یک باره مصرف آب در ایران چند برابر شد و ما نه تنها هر آنچه را از آسمان می‌آمد مصرف کردیم، بلکه هر آنچه را هزاران سال‌ها در دل زمین ذخیره شده بود، به یک باره نابود کردیم.

خطر کوچ و مهاجرت
بدون شک کسانی که این مطالب را می‌خوانند ممکن است سوالاتی در ذهنشان نقش ببندد. چه باید کرد؟ شاید اولین فکری که به سر بسیاری بزند این باشد که بهتر است کاری را بکنند که پدرانشان هم گاهی در دوره‌های خشکسالی کرده‌اند: مهاجرت. اگر تا به حال خیل جوانانی که به خارج از کشور می‌رفتند ناراضیان اجتماعی و سیاسی بودند، امروز کسانی کشور را ترک کنند که اتفاقا هیچ زاویه‌ای با شرایط حاکم سیاسی و اجتماعی ندارند و تنها توجیه‌شان شاید این باشد که برای تضمین بقای فرزندانشان کشور را ترک می کنند. چنین وضعیتی گویای آنست که خطر بزرگتری ایران را تهدید می کند. آیا وقت آن نرسیده است که تصمیم گیران کلان کشور، که مدتهاست نگران کاهش جمعیت ایران هستند، به این موضوع مهم فکر کنند:  به دنیا آوردن بچه شرط تضمین افزایش جمعیت در ایران نیست. چرا که اگر این فرزندان آب و نانی نداشته باشند به راحتی یا در اثر فقر و گرسنگی می‌میرند و یا اگر هم مکنتی داشته باشند کشور را ترک خواهند کرد و بازهم جمعیت ما فقیر می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha