سلامت نیوز: کاهش سطح تالاب هورالعظیم در بخش ایرانی، از بین رفتن پوشش گیاهی و محیط طبیعی آن و درنتیجه نابودی آبزیان و مشاغل صیادی، از بین رفتن اشتغال در زمینه استفاده از نی و تهیه مصنوعات دستی از این محصول، عقیمماندن طرحهای پرورش ماهی در حاشیه هورالعظیم و از بین رفتن اراضی کشاورزی پیرامون تالاب مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری را برای ساکنان ٣٠ روستای حاشیه منطقه بهوجود آورده است.
تنها راه نجات خوزستان احیای تالابهاست. محمد فاضلی، جامعه شناس درهمین زمینه به روزنامه شهروندمیگوید: نیازمند «جامعهشناسی سیاسی محیطزیست» هستیم
بهنظر میآمد خیلی دیر شده. خوزستانیها، چند ماهی از سال گذشته را با حضور دایمی ریزگردها در مناطق مختلف استانشان سپری كردند. ریزگردهایی كه آمده بودند حالا دیگر قصد رفتن نداشتند. كودكان و مادران خوزستانی درد دوبارهای از پس گذشت ٨سال جنگ را تجربه میكردند. مردمی كه نیاز به تنفس داشتند در تنگنا قرار گرفته بودند و همه دعای باران میخواندند تا شاید قطرات پرحجم و سریع راه نفسها را دوباره بگشایند. قضیه تا آن حد جدی شده بود كه دیگر كسی به فكر فقر، فلاكت و بیكاری نبود. همه میخواستند پایان جنگ گرد و غبار را با خوزستان و خوزستانیها ببینند. جنگی كه به سختی آغاز شده بود، داشت دم به دم نفسها را میگرفت. ناگهان به آمدن بارانی و وزش توأمان بادی جنگ به آتشبس رسید. با این وجود اما آتشبس به معنای پایان كامل جنگ نیست. این نبرد هنوز تمام نشده. دو طرف رفتهاند تا ساز و برگ جنگی خود را آماده كنند و بازگردند. احتمالا این میدان نابرابر از آذرماه یا شاید هم دیماه سال آینده (اگر زودتر نیاید) دوباره از سر گرفته خواهد شود. اما چه شد كه اینگونه شد؟! مقصران واقعه چه كسانی بودند؟ آیا مسأله پیش آمده برای خوزستان بلای آسمانی غیرقابل پیشبینی بود یا آنكه عدهای آن روز كه باید هشداری را جدی میگرفتند، در فكر انجام كارهای مهمتر بودند؟ چرا دیگر خبری از پیگیری رسانهها نیست؟ آیا برخی از ما مسببان نمایش رسانهای بودیم؟
یك هشدار، بدون شنونده
[quote-right]«در آغاز هزاره جدید، از دست دادن تالاب بینالنهرین بهعنوان یكی از بزرگترین حوادث زیست محیطی جهان یك فاجعه به حساب میآید. ساخت سدها و شبكههای زهكشی یكی از بهترین تالابهای جهان را كه زمانی به بهشت افسانهای زمین شهرت داشت و از مهمترین كانونهای تنوع زیستی در سطح جهان به شمار میرفت امروز به یك صحرای خشك و شور تبدیل كرده است. [/quote-right]
«در آغاز هزاره جدید، از دست دادن تالاب بینالنهرین بهعنوان یكی از بزرگترین حوادث زیست محیطی جهان یك فاجعه به حساب میآید. ساخت سدها و شبكههای زهكشی یكی از بهترین تالابهای جهان را كه زمانی به بهشت افسانهای زمین شهرت داشت و از مهمترین كانونهای تنوع زیستی در سطح جهان به شمار میرفت امروز به یك صحرای خشك و شور تبدیل كرده است. تاثیر بشریت بر اكوسیستم شكننده سیاره نمیتواند نشان داده شود زیرا داستان بینالنهرین زنگ خطر دیگری برای ما است تا به نابودی سیارهزمین بیش از پیش توجه كنیم. ما درحال حاضر نیاز به عملی داریم كه اكوسیستم این منطقه را به یك مقیاس جهانی برگردانیم». جملات بالا، كلمه به كلمه و گزاره به گزاره در متن گزارشی كه سالها پیش از ورود نامبارك ریزگردها از سوی فعالان محیطزیست سازمانملل تهیه شده بود، منتشر شد. در بخشی از آن گزارش آمده بود: « UNEP بهعنوان «وجدان زیستمحیطی» سازمان ملل، براساس تعهدی كه دارد مطالعه پیشرو را برای ارایه هشدارها و ارزیابیهای بیطرف علمی براساس مشكلات زیست محیطی كه انسان مسبب آنهاست آماده كرده است».
١٣سال قبل برنامه محیطزیست سازمانملل، با انتشار این گزارش از وقایعی كه در سطح مجموعه تالابهای بینالنهرین در حد فاصل بین دو كشور عراق و ایران رخ داده بود، رسما به كشورهای منطقه هشدار داد، عواقب این تخریبها در كمتر از یك دهه آینده به یك بحران تبدیل خواهد شد. سازمان ملل در این گزارش كه متن كامل آن در ٥٠ صفحه به همراه دهها تصویر ماهوارهای منتشر شده بود بارها تاكید كرد: فاجعهای كه در منطقه بینالنهرین به وقوع پیوسته فاجعهای در مقیاس فجایع دریاچه آرال و جنگلهای آمازون كه بزرگترین فجایع زیستمحیطی تاریخ هستند به شمار میرود. UNEP در گزارش خود اعلام كرد: «این یكی از بدترین فجایع زیستمحیطی مهندسی شده توسط بشر است كه عواقب آن برای همیشه در خاطره جهان باقی خواهد ماند. واقعهای كه با نابودی بیش از ٩٠درصد تالابهای بینالنهرین در خاورمیانه رقم خورد نمونهای از یك بحران خانمانسوز است كه میتواند به افزایش درگیریها و جنگ در منطقه، افزایش آلودگیهای زیستمحیطی، تهدید جوامع بومی، نابودی سایتهای باستانشناسی و زیستگاههای جانوری و گیاهی، افزایش شمار پناهندگان زیستمحیطی و تهدید حقوق بشر بینجامد».
در همین زمان سازمان ملل اعلام كرد امیدوار است انتشار این گزارش بهعنوان یك فراخوان برای كشورهای منطقه و همسایگان دجله و فرات جدی تلقی شود و راه را برای برقراری ارتباط هر چه بیشتر بین آنها به منظر بهرهبرداری عادلانه از منابع آب و برقراری صلح و امنیت هموار كند و افزود: اگر این كشورها حركت خود را برای احیای تالابهای بینالنهرین آغاز كنند سازمانملل متحد نیز به آنها كمك خواهد كرد. متاسفانه هیچ یك از هشدارها از سوی كشورهای منطقه جدی گرفته نشد. در گزارش UNEP آمده است: سدسازی و احداث شبكههای زهكشی و آبیاری، ٩٠درصد از بزرگترین و زیباترین تالابهای خاورمیانه را به بیابان و نمكزار تبدیل كرده است. تالابهای بینالنهرین در منتهیالیه رودخانه كرخه، دجله و فرات قرار دارند. در ٥ دهه گذشته تركیه و عراق بیش از ٣٢ سد روی دو رودخانه دجله و فرات احداث كردند و پروژههای بزرگ انتقال آب مانند كانال صدام نیز وسعت این مجموعه تالابها را به ١/٠ مقدار طبیعی خود تقلیل داد. مقایسه تصاویر ماهوارهای منتشر شده توسط سازمان ملل متحد از تالابهای بینالنهرین در ایران و عراق حد فاصل سال ١٩٧٣ تا ٢٠٠٠ میلادی عمق فاجعه را به خوبی نشان میدهد. فاجعهای كه باعث شده امروز از آن همه زیبایی وصفناپذیر تالابهای هورالعظیم، هورالحمر و هورالمركزی در ایران و عراق كه زمانی پایهگذار تمدنهای بیشماری ازجمله تمدن بابلیها و سومریها بود تنها یك بیابان و شورهزار پهناور به وسعت ٥٠٠هزار هكتار باقی بماند.
جرقه نابودی
تغییرات عمده در این حوزه از دهه ٥٠ میلادی آغاز و تا قرن ٢١ ادامه یافت. ظرفیت سدهایی كه روی رودخانه فرات احداث شده هماكنون ٥ برابر بیشتر از جریان سالانه آب فرات است. همچنین حجم مخزن سدهای روی دجله نیز دو برابر بیشتر از جریان سالانه آب موجود در دجله است. تالابهای بینالنهرین كه تا سال ١٩٨٠ بین ١٥ تا ٢٠هزار كیلومتر مربع وسعت داشتند هماكنون با كاهش ٩٠ درصدی مساحت تالاب مواجه شدهاند. بهطوریكه هورالمركزی و الحمار هركدام ٩٧ و ٩٤درصد كاهش سطح داشتهاند و از تالابهای هورالعظیم نیز تنها یكسوم باقی مانده است. همین مساحت باقی مانده نیز با ریسك بالای ناشی از فعالیتهای انسانی مواجه است.
كاری كه عراق كرد اما ایران نه!
[quote-left] از می ٢٠٠٣ یعنی درست پس از سقوط صدام حسین رئیسجمهوری عراق، تغییرات قابل توجه و سریعی در تالابهای بینالنهرین رخ داد. تغییرات تا آن حد پیش رفت كه در کمتر از یکسال یعنی تا مارس ٢٠٠٤ مجددا بیش از ٢٠درصد از مساحت تالابها از آب پر شد. قضیه از این قرار بود كه مردم دریچه سدها را باز و خاکریزهایی را که به منظور تخلیه تالابها تعبیه شده بود، خراب کردند [/quote-left]
بعد از می ٢٠٠٣ یعنی درست پس از سقوط صدام حسین رئیسجمهوری عراق، تغییرات قابل توجه و سریعی در تالابهای بینالنهرین رخ داد. تغییرات تا آن حد پیش رفت كه در کمتر از یکسال یعنی تا مارس ٢٠٠٤ مجددا بیش از ٢٠درصد از مساحت تالابها از آب پر شد. قضیه از این قرار بود كه مردم دریچه سدها را باز و خاکریزهایی را که به منظور تخلیه تالابها تعبیه شده بود، خراب کردند. بهمنظور نظارت بر این تالابها UNEPبا کمک مالی دولت ژاپن سازمانی به نام IMOS را ایجاد کرد که این سازمان از سال ٢٠٠٣ عکسهای ماهوارهای را بهصورت هفتگی بررسی کرده و مساحت آب تالابها و گیاهان آبزی حاصله را ارزیابی کردند. نتایج اولیه نشان داد احیای نسبی در بخشهای خشک تالاب رخ داده است. احیا به نحوی بود كه مساحت تالابها از ١٥درصد در سال ٢٠٠٣ به حدود ٤٠درصد میزان اولیه آنها افزایش یافته است.
IMOS در ژوئن ۲۰۰۶ برنامههایی در عراق برگزار كرد و افرادی از خود عراقیها را جهت احیای تالابها آموزشداده و نرمافزارهای مربوطه و رایانههایی نیز برای آنها تهیه کرد. برنامه UNEP كه از آگوست ٢٠٠٤ جهت احیای تالابها شروع شد، سه مرحله بود که مرحله اول آن با کمک ١١میلیون دلاری دولت ژاپن انجام شد و تا ٢٠٠٧ ادامه داشت. شروع فاز دوم برنامه از سال ٢٠٠٦ با حمایت دولتهای ژاپن و ایتالیا پیگیری شد و فاز سوم آن از میانههای ٢٠٠٧ شروع شد. این نواحی بخشی از هلال حاصلخیز است. هلال حاصلخیز منطقهای از خاورمیانه است که بهخاطر شکل هلالی آن و خاک حاصلخیزش به این نام خوانده شده و شامل کشورهای مصر، فلسطیناشغالی، لبنان و قسمتهایی از اردن، سوریه، عراق و جنوب شرقی ترکیه و جنوب غربی ایران (خوزستان) میشود.
«کلاوس تاپفر» از مسئولان بلندپایه «برنامه محیط زیست سازمان ملل» UNEP در ٢٠٠٣ درمجمع جهانی آب در توکیو گفت: همکاری چهار کشور ایران، عراق، سوریه و ترکیه جهت احیا بلندمدت تالابها ضروری است. UNEP قبل از این تجربه، كارهای موفقی در برنامهریزی عملی حوزه بالکان، افغانستان و سرزمینهای اشغالی فلسطین انجام داده است.
در مطالعهای که توسط «کورتیس ریچارد سون» (از محققان دانشگاه دوک آمریکا) انجام شد نسبت به احیای تالابها اظهارنظرهای امیدوار كنندهای ارایه شد. با این وجود اما به برنامهریزی جهت ورود آب غیرآلوده و شستوشوی نمک زمینهای مربوطه نیز اشاره شد. از سوی دیگر سد کرخه كه در ایران واقع است یک تهدید جدید برای تنها تالاب باقیمانده (هورالعظیم) به حساب آمد.
عواقب خشك شدن تالابها
١- بیابانکردن بیش از ٢٠ هزار کیلومتر مربع و عوارض غیرمستقیم آب و هوای آن بر مناطق اطراف
٢- انقراض چندین نوع از جانوران و گونههای گیاهی که در تالابها میزیستند
٣- نابودی ایستگاه پرندگان مهاجر
٤- ورود آبهای شور به اروند رود که باعث اختلال ماهیگیری در خلیجفارس شد
٥- افزایش شوری خاک در تالابها و نواحی مجاور و کاهش زمینهای کشاورزی مجاور
٦- اختلال در تهیه غذا و محصولات کشاورزی تمام جنوب عراق بهخصوص در تولید محصولات لبنی، ماهی و برنجکاری
٧- تخریب میراث فرهنگی ٥٠٠٠ ساله این مناطق که تنها ارتباط دنیای مدرن با ریشههای تمدن بشری بود.
٨- جابهجایی بیش از ٣٠٠هزار نفر از بومیان این محل که بهصورت پناهنده به ایران یا دیگر نواحی عراق پراکنده شدند.
خشكی هورالعظیم در ایران
کاهش سطح تالاب هورالعظیم در بخش ایرانی، از بین رفتن پوشش گیاهی و محیط طبیعی آن و درنتیجه نابودی آبزیان و مشاغل صیادی، از بین رفتن اشتغال در زمینه استفاده از نی و تهیه مصنوعات دستی از این محصول، عقیمماندن طرحهای پرورش ماهی در حاشیه هورالعظیم و از بین رفتن اراضی کشاورزی پیرامون تالاب مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری را برای ساکنان ٣٠ روستای حاشیه منطقه بهوجود آورده است. این درحالی است که ارزش اقتصادی هر هکتار از این تالاب ١٤هزار و ٦٠٠ دلار برآورد شده که معادل ٧میلیارد دلار است. بر این اساس تنها درآمد ساکنان ٣٠ روستای حاشیه هورالعظیم از محل دامداری و صیادی بیشتر از ٤٠میلیارد تومان برآورد شده است. این درحالی است كه سازمانملل همچنین اعلام كرده هماكنون تنها فرصت باقیمانده برای ایران حفاظت از تالاب هورالعظیم در مرز بین ایران و عراق است. با این وجود كماكان شاهد نابودی تالاب هورالعظیم هستیم چراكه با وجود تشدید پدیده گرد و غبار، دولت ایران در گذشته با واگذاری ٧٥٠٠ هكتار از تالاب هورالعظیم به وزارت نفت برای عملیات اكتشاف نفت موافقت كرد. این اراضی به مدت ٣٠سال به وزارت نفت واگذار شد كه نتیجه آن تشدید بیابانزایی و نابودی هر چه بیشتر تنها قسمت باقیمانده تالاب هورالعظیم است.
كمی عقبتر
سازمان ملل و دیدهبان حقوق بشر در دهه ٩٠میلادی بارها نسبت به بروز یك فاجعه زیستمحیطی و انسانی در منطقه هشدار داد اما برنامه سدسازی و انتقال آب كماكان ادامه یافت تا اینكه تاثیرات نامطلوب نابودی بینالنهرین دیگر تنها به موارد ذكر شده ختم نمیشود و امروز طوفانهای حاوی گرد و غبار به یك معضل جدی برای كشورهای منطقه تبدیل شده است. هماكنون ٣٠درصد استان خوزستان جزو مناطق بیابانی است كه ٧٠٠هزار هكتار آن تحت تاثیر فرسایش بادی و شنهای روان قرار دارد و نیازمند اقدامات فوری بیابانزدایی است.
اگر همكاری كشورهای منطقه برای حل معضل تحقق نیابد، فاجعه نابودی تالابهای بینالنهرین با افزایش شمار مبتلایان به بیماریهای آسم، ریه و سرطان قربانیان بیشتری در بین كشورهای منطقه
خواهد گرفت.
نظر شما