چهارشنبه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۸
کد خبر: 145337

٢٢آوریل یا دوم اردیبهشت روز زمین است. چه مشكل و خطری زمین را تهدید می‌كند كه برای آن روز تعیین كرده‌اند؟ این درست است كه بشر تصمیم گرفته سفر بی‌بازگشتی را به مریخ تجربه كند، ولی در نهایت محل اصلی زندگی بشر، زمین است. و هیچ جای دیگری را بهتر از آن برای زندگی نمی‌تواند پیدا كند. بر فرض هم كه چنین مكانی پیدا شود، در این صورت مگر چه تعداد نفر می‌توانند زمین را ترک کنند؟ بعلاوه اگر نتوانیم زمین خود را محافظت كنیم، طبعاً بلایی را كه بر سر زمین آورده‌ایم بر سر جاهای دیگر هم خواهیم آورد. امروز زمین با چه بلایی مواجه است که قبلاً نبوده؟ البته چنین نیست كه زمین هیچگاه در گذشته با خطر مواجه نبوده است.

سلامت نیوز: ٢٢آوریل یا دوم اردیبهشت روز زمین است. چه مشكل و خطری زمین را تهدید می‌كند كه برای آن روز تعیین كرده‌اند؟ این درست است كه بشر تصمیم گرفته سفر بی‌بازگشتی را به مریخ تجربه كند، ولی در نهایت محل اصلی زندگی بشر، زمین است. و هیچ جای دیگری را بهتر از آن برای زندگی نمی‌تواند پیدا كند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند،بر فرض هم كه چنین مكانی پیدا شود، در این صورت مگر چه تعداد نفر می‌توانند زمین را ترک کنند؟ بعلاوه اگر نتوانیم زمین خود را محافظت كنیم، طبعاً بلایی را كه بر سر زمین آورده‌ایم بر سر جاهای دیگر هم خواهیم آورد. امروز زمین با چه بلایی مواجه است که قبلاً نبوده؟ البته چنین نیست كه زمین هیچگاه در گذشته با خطر مواجه نبوده است.

و در آینده نیز تكرار برخورد شهاب‌سنگ‌ها و عصر یخبندان می‌تواند برای زمین متصور باشد، ولی آن رویداد خارج از اراده ماست. بنابراین خطری كه امروز زمین را تهدید می‌كند نه برخورد شهاب‌سنگ و تغییرات كهكشانی و آسمانی، بلكه نحوه دخل و تصرف بشر در طبیعت زمین و استحصال نامتوازن از منابع آن است. به تعبیر دیگر، بهره‌برداری ما از امكانات زمین نامتوازن شده و به میزانی كه آن را تخریب می‌كنیم، بازسازی نمی‌توانیم نماییم. این عدم توازن؛ محصول عدم توازن میان قدرت تخریبی و قدرت ترمیمی یا بازسازی‌كننده بشر است.

همان اتفاقی كه در جریان رشد جمعیت رخ داد. در گذشته‌های دور زاد و ولد و مرگ‌ومیر روندی طبیعی داشتند، هر زن، به‌طور عادی ٥ یا ٦ فرزند به دنیا می‌آورد، ولی در عمل به‌طور متوسط اندكی بیش از دو نفر آنان زنده می‌ماندند و لذا تعداد موالید درنهایت اندکی بیش از مرگ‌ومیر بود و درنتیجه طی صدها‌ سال، رشد جمعیت بسیار اندك بود. ولی هنگامی كه دانش پزشكی پیشرفت كرد، بشر توانست با اقدامات ساده مثل واكسیناسیون و نیز استفاده از آنتی‌بیوتیك‌ها مرگ‌ومیر را به شدت كاهش دهد، در نتیجه به دلیل ثابت ماندن زادوولد، مواجه با رشد سریع جمعیت شدیم.

دهه‌ها طول كشید تا به دلیل تحولات اجتماعی و رشد آموزش و... مردم به این نتیجه برسند كه زاد و ولد را نیز كنترل كنند و توازنی نسبی میان تولد و مرگ‌ومیر به وجود آورند. مشابه این وضع در قدرت فن‌آوری بشر رخ داد. بشری كه برای قطع یك اصله درخت جنگل و قطعه‌قطعه كردن آن و نیز و حمل‌ونقلش باید ده‌ها و صدها نفرـ‌ روز كارگر صرف می‌كرد، اكنون می‌تواند با استفاده از تكنولوژی پیشرفته، به ازای هر نفر، روزانه ده‌ها اصله درخت را قطع كرده و برش دهد و به محل موردنظر حمل كند. قدرت تخریب گذشته بشر در حدی نبود كه جنگل را نابود كند، و به موازات آن تخریب‌ها طبیعت خود را ترمیم می‌کرد. به همین دلیل ده‌ها ‌هزار ‌سال سطح جنگل‌ها تغییر چندانی نمی‌كرد. ولی در وضعیت فعلی كه قدرت تخریب جنگل ده‌ها و صدها برابر شده، در چشم برهم زدنی جنگل محو و نابود خواهد شد، و طبیعت به خودی خود قدرت بازسازی مناطق تخریب‌شده را در این سطح وسیع ندارد. لذا قدرت سازندگی همان بشر باید به كمك آید و به بازسازی جنگل‌های تخریب شده بپردازد. این قدرت در مراحل اولیه توسعه (مثل مراحل اولیه رشد جمعیت) وجود ندارد، و به موازات پیشرفت؛ صاحب این قدرت نیز می‌شوند. به همین دلیل است كه كمترین تخریب جنگل‌ها مربوط به كشورهایی است كه توسعه‌یافته‌اند درحالی‌که بیشترین بهره‌برداری را هم از جنگل همین کشورها دارند. این مسأله درباره زباله، منابع آب و انرژی و سوخت و مواد آلاینده نیز صادق است.


بنابراین زمین و محیط‌زیست آن اعم از آب، جنگل، هوا، حیات‌وحش و... در ذیل این عدم توازن دو قدرت تخریبی و ترمیمی، تحت خطری جدی قرار دارد. در این میان مشكل دیگری هم هست. كشورهای توسعه‌نیافته دیر آمده‌اند و زود هم می‌خواهند بروند. فشار مردم و فقر موجب می‌شود كه در بهره‌برداری از طبیعت خشن‌تر و عجول‌تر باشند، زیرا قدرت تخریبی خود را از جوامع پیشرفته گرفته‌اند، درحالی كه جوامع پیشرفته در ١٠٠‌سال پیش كه در موقعیت امروز جوامع درحال توسعه قرار داشتند، فاقد قدرت تخریبی امروز بودند، لذا خسارت‌های آنان به زمین به اندازه امروز نبود. نمونه آن را می‌توان در چین دید كه با حداكثر توان در پی پیشرفت است، درحالی‌که قدرت ترمیم لازم را ندارد یا به كار نمی‌برد، زیرا به كار بردن آن مستلزم هزینه كردن زیاد است و این کشورها سرمایه را برای امور به ظاهر ضروری‌تری نیاز دارند.


پرسش اساسی این است اگر توسعه را می‌خواهیم و ضروری هم هست، ولی به چه قیمتی؟ آیا به قیمت نابودی زمین؟ ایران جزو كشورهایی است كه بیش از سهم مردم و اقتصادش گاز گلخانه‌ای تولید می‌كند و كره زمین را در خطر قرار می‌دهد. آیا می‌خواهیم این وضع را ادامه دهیم؟ اتكای صرف به قدرت تخریبی بدون توجه به قدرت ترمیمی، ما را در وضعیت دشواری در زمین قرار خواهد داد. کافی است نگاهی به وضع زباله در ایران بنماییم. وضع آلودگی هوا و منابع آبی کشور و... آینده زمین و فرزندانمان از ما سوال خواهند کرد حتی اگر در آن زمان زنده نباشیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha