سلامت نیوز: تصادف هفته گذشته یك دستگاه پورشه زردرنگ در خیابان دكتر شریعتی كه حدود ساعت ٤ صبح انجام شد و طی آن یك خانم جوان كشته و یك مرد همراه او نیز به شدت مجروح شد، انعكاس گستردهتری نسبت به تصادفات دیگر داشت. تصادفاتی كه این روزها چندان هم كم نیست. بخشی از این انعكاس در صفحه اینستاگرام آن خانم كه تصاویری از خود را گذاشته بود دیده شد كه هزاران نظر از سوی دیگران گذاشته شده بود، نظراتی كه به نسبت متضاد و تقابلجویانه نیز بود.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند،پرسشی كه برای هر كسی ممكن است پیش آید این است كه چرا این تصادف و مرگ تا این حد خبری و پرجدل شد؟ و چرا دیدگاههای منفی علیه كسی كه فوت كرده برخلاف روال معمول در جامعه به صراحت بیان شده است؟
ارزش خبری یافتن این تصادف چیز چندان عجیبی نیست. زیرا این رویداد واجد عناصری از خبر بود كه حساسیتهای لازم را برمیانگیخت. اینكه یك پورشه زردرنگ در یك خیابان داخل شهر ساعت ٤ صبح تصادف كند، جلوی پورشه به كلی از میان برود گویی كه یك تریلی از روی پراید یا ژیان رد شده! و یك دختر و پسر سرنشین آن بودهاند. پورشهای كه در مالكیت پسر جوان یك مربی مشهور فوتبال بوده، گفته میشود که پسر هم نوه یکی از افراد مشهور انقلاب یعنی آیتالله ربانی شیرازی است، و این تصادف همزمان شده با تصادفی كه چند ساعت پیش از آن و در نیمهشب در نقطه دیگری از شهر رخ داده و چند جوان سوار یك B.M.W آخرین مدل كه روباز بوده و اتوبان را با سرعت نزدیک به ٢٠٠ کیلومتر طی كردهاند و یك نفر از آنان قهرمان اتومبیلرانی بوده به دلیل عدم كنترل با خودرو دیگری تصادف كرده و به واسطه نبستن كمربند هر ٤ نفر از خودرو به بیرون پرت شده و یکی از آنان از بالای بزرگراه به داخل بزرگراه دیگر! سقوط كرده و كشته میشوند. همه اینها نهتنها ارزش خبری زیادی دارد، بلكه میتواند دستمایههایی برای تدوین یك سناریوی سینمایی از یك پدیده مهمی باشد كه در چند سال اخیر در زیر پوست شهر شكل گرفته بود و در یك شب مشخص به شكل تراژیكی خود را نشان میدهد.
پدیدهای كه قبلاً با عنوان بچه پولدارها در شبكههای مجازی خود را نشان داده بود كه بخشی از آنان سبك زندگی خود را به رخ دیگران میكشاندند. سبك زندگی كه نمادش در خودروهای لوكس و میلیاردی است، لباسهای ماركدار، زندگیهای شبانه و... سبكی از زندگی كه به دلیل اقتصاد رانتی به ویژه در سالهای ١٣٨٤ تا ١٣٩٢ شكل گرفت و در زمانی كه عدهای از جوانان به شدت در فكر سیاست، عده دیگری هم در فكر ارزشها بودند، گروهی هم درحال تجربه سبك زندگی جدیدی بودند كه بتوانند منابع مالی به دست آمده رانتی را هزینه كنند.
پورشه و پورشهسواری آن هم رنگ زرد قناری!، پسر سرمربی مشهور تیم فوتبال، مرگ یك دختر جوان، ساعت ٤:٣٠ صبح، پرت شدن از بی.ام.و روباز آن هم كسی كه قهرمان اتومبیلرانی است... آن هم در جامعهای كه درگیر حل مشكل یارانه ٤٥هزار تومانی است، وضعیت به غایت متضادی را نشان میدهد كه فقط در فیلمهای هندی دیده میشود، و نه در خیابانهای تهران! درواقع دختر و پسران كشته شده، بازیگران این فیلم هندی ولی واقعی در تهران هستند. فیلمی كه فیلم نیست، همه درحال بازی در نقش واقعی خود هستند و اگر هم بمیرند، واقعی است و نه فیلم. بنابراین جذابیتهای خبری آن قابل مقایسه با هیچ فیلمی نیست.
ولی چرا واكنشها در شبكههای مجازی تا این حد متضاد و خصمانه و گسترده است. در این باره میتوان خلاصه گفت كه:
امكان بحث و گفتوگوی آزاد درباره آن تضادهای پیشگفته، در رسانههای جمعی و رسمی كشور وجود ندارد. لذا طرح مسأله به فضای مجازی كشیده میشود. این فضا هم به گونهای است كه افراد بیش از آنكه تحلیل كنند، احساسات خود را بروز میدهند، و شدت احساسات نسبت به شكافهای اجتماعی به شدت شكافهای مزبور ربط دارد.
جامعه كنونی ما درحال حاضر با چند شكاف مهم كه به این مسأله مرتبط است درگیری دارد. یكی شكاف میان فقر و ثروت. ثروت برخلاف گذشته به نحو بارزی خود را در قالب خانه، خودرو، لباس و سبک زندگی و سفر خارجی نشان میدهد و موجب حسرت و حتی نفرت برخی افراد میشود. البته این شكاف در ایران به دلیل اینكه ذهنیت عمومی ثروتمندی را ناشی از استفاده از رانت میداند، موجب میشود كه فقرا یا افکارعمومی، فرد ثروتمند را دزد یا فاسد بداند، لذا واكنش علیه ثروتمندان به نسبت خصمانه است. شكاف دیگر، سبك زندگی است كه این موضوع تا حدی با مسأله قبلی همپوشانی دارد ولی لزوماً برهم منطبق نیست.
شكاف بعدی، در حوزه ذهنیت و ارزشهای زندگی است كه گروهی ارزشهای رسمی حكومت را چراغ راه زندگی خود قرار دادهاند، و گروه دیگر نه. شكاف بعدی در ارزشهای دینی است كه ذهنیتهای افراد نسبت به اصل دین یا نسبت به نگرشهای دینی با یكدیگر متضاد است و این را در نظرات نوشته شده افراد درباره این موضوع میتوان دید. به این معنی كه برخیها از موضع مذهبی و برخی غیر یا ضدمذهبی به موضوع نگریستهاند. در میان مذهبیها نیز دو نگرش فقهگرا و قلبگرا (اگر این دو اصطلاح درست باشد) را میتوان مشاهده كرد. همه اینها را وقتی در كنار نبودن فضای رسانهای مناسب بگذاریم روشن میشود كه اظهارنظرهای احساسی در این فضاها نوعی تخلیه روانی و اثبات خود نیز محسوب میشود. حتی ناکامیهایی که بسیاری از جوانان کشور با آن مواجه میشوند در این فضا منعکس میشود و لذا بروز این نوع پدیدهها در شرایط کنونی ما چندان عجیب و غیرمنتظره نیست.
نظر شما