عده‌ای می‌گویند اعتیاد یک بیماری است، پس برای درمان آن باید به پزشک مراجعه کرد. عده دیگری عقیده دارند اعتیاد یک جرم است و فرد معتاد را باید به مراجع قانونی معرفی کرد تا تنبیه شود. عده‌ای می‌گویند اعتیاد یک ناهنجاری رفتاری است و فرد معتاد باید تا ته خط برود تا سرش به سنگ بخورد و خودش به این نتیجه برسد که باید عادت زشتش را کنار بگذارد. این که پدیده‌ای مانند اعتیاد را بیماری بدانیم یا بدرفتاری یا جرم، در انتخاب روش مواجهه با آن موثر است، بنــابراین بـرای درمان دردهای یک اجتمـاع، ابـتدا بـاید آن‌هـا را طبقه بندی کنیم.

سلامت نیوز:عده‌ای می‌گویند اعتیاد یک بیماری است، پس برای درمان آن باید به پزشک مراجعه کرد. عده دیگری عقیده دارند اعتیاد یک جرم است و فرد معتاد را باید به مراجع قانونی معرفی کرد تا تنبیه شود.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اطلاعات ،عده‌ای می‌گویند اعتیاد یک ناهنجاری رفتاری است و فرد معتاد باید تا ته خط برود تا سرش به سنگ بخورد و خودش به این نتیجه برسد که باید عادت زشتش را کنار بگذارد. این که پدیده‌ای مانند اعتیاد را بیماری بدانیم یا بدرفتاری یا جرم، در انتخاب روش مواجهه با آن موثر است، بنــابراین بـرای درمان دردهای یک اجتمـاع، ابـتدا بـاید آن‌هـا را طبقه بندی کنیم.

با شناسایی مرزهای رفتاری، خواهیم دانست که یک رفتار اجتماعی را در چه سطحی، انحراف تلقی کنیم و چه موقع عنوان جرم به آن بدهیم. برای مقابله با برخی هنجارشکنی‌ها که جرم به شمار می‌روند، راهکارهای قانونی وجود دارد، اما برای از میان بردن برخی دیگر از آنها باید از راه‌های روان شناسانه و جامعه شناسانه وارد شد. بنابراین اهمیت بسیاری دارد که تفاوت این مفاهیم را بدانیم و به کار بگیریم.



از نُرم تا جُرم

دکتر محسنی تبریزی ـ جامعه شناس، در تعریف جرم می‌گوید: مفهوم «جرم» را در مباحث حقوق جزا، به جرم و در علوم اجتماعی به انحراف تعبیر می‌کنند. انحرافات، همان رفتارهایی هستند که از قواعد تعیین شده تبعیت نکرده اند، همان کج رفتاری‌هایی که ناشی از بی اعتنایی به نرم‌ها و هنجارهای مرسوم و مورد عنایت جامعه است. هنجار در هر جامعه و فرهنگی، قواعد رفتاری متفاوتی ایجاد می‌کند. هر جامعه برای اعضای خود قواعدی تعریف می‌کند و انتظار دارد آنها را بپذیرند.

عدول از این قواعد، «انحراف» شمرده می‌شود که آن هم نسبی است. ممکن است یک رفتار در یک جامعه انحراف باشد و در جامعه‌ای دیگر نه؛ مثلا روسری به سر کردن، در فرانسه جرم و در کشور اسلامی نرم است. نمونه‌هایی برای عکس این مثال هم وجود دارد. به طور کلی رفتارها و هنجارها بر حسب مکان متفاوت اند.

دکتر تبریزی می‌افزاید: «زمان» نیز عامل موثری است. ممکن است رفتاری در یک دوره تاریخی بهنجار و در دوره‌ای دیگر نابهنجار شمرده شود، مثلا قبل از اسلام زنده به گور کردن دختران یک قاعده بود که بعدها اسلام آن را ملغی کرده است.

این که یک رفتار از چه کسی سر می‌زند نیز اهمیت دارد، مثلا اگر یک پرستار به دستور پزشک برای بیمار مرفین تزریق كند، رفتاری بهنجار انجام داده است، در حالی که اگر فرد خودش چنین تزریقی انجام دهد، متهم به تزریقی و معتاد بودن می‌شود.

به این ترتیب جرم و انحراف، عدول از قواعد رفتار پذیرفته شده و تعریف شده در جامعه است و نقطه مقابل آن، راست رفتاری و بهنجاری است.



مفهوم جرم

محمود امانی ـ جامعه‌شناس، در تعریف بزهکاری و جرم می‌گوید: در جامعه شناسی، عمدتاً «بزهکاری» به انحرافات اجتماعی، کجروی و ناهمنوایی، جرایم و اعمال خلاف قانون و مقررات اجتماعى گفته می‌شود که توسط کودکان و نوجوانان صورت می‌پذیرد و براى بزرگسالان از واژه «جرم» استفاده مى‌شود.

«تراویس هیرشی» (جامعه‌شناس و جرم شناس آمریکایی) معتقد است که بزهکاری وقتی اتفاق می‌افتد که قیود فرد نسبت به اجتماع ضعیف شوند یا به طور کلی از میان بروند. به عبارتی بزهکاری، رفتاری ضد اجتماعی است که به حقوق سایر شهروندان و یا خود شخص آسیب وارد می‌کند و جامعه نسبت به آن حساس است و عادی تلقی اش نمی‌کند.

عوامل محیطی، وراثتی، شخصیتی، جغرافیایی، تاریخی و زمانی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، ارزشی و اجتماعی در وقوع بزهکاری تاثیر بسزایی دارند که همین امر موجبات شکل گرفتن رویکردهای گوناگون علمی نسبت به بررسی و تحقیق در زمینه بزهکاری در رشته‌هایی همچون جامعه شناسی، حقوق و جرم‌شناسی را فراهم کرده است.

این استاد دانشگاه می‌افزاید: همچنین به هر عمل و کنشی که قانون را نقض کند و از نظر قوانین حقوقی مشمول تنبیه باشد، جرم گفته می‌شود.

[quote-left]مطابق تعریف فرهنگ جامعه شناسی آکسفورد، «جرم» به معنای شکستن قواعد یا قوانین ممنوع کننده‌ای است که تنبیه یا مجازات‌های مشروعی را به دنبال دارد و این مجازات‌ها مستلزم مداخله یک مرجع یا مقام عمومی است. [/quote-left]
مطابق تعریف فرهنگ جامعه شناسی آکسفورد، «جرم» به معنای شکستن قواعد یا قوانین ممنوع کننده‌ای است که تنبیه یا مجازات‌های مشروعی را به دنبال دارد و این مجازات‌ها مستلزم مداخله یک مرجع یا مقام عمومی است. دوركیم(Durkhim) جامعه شناس فرانسوی می‌گوید هر عملی وقتی جرم محسوب می‌شود كه احساسات قوی و مشخص وجدان جمعی (گروهی) را جریحه دار سازد. رویكرد جامعه شناختی جرم عمدتاً بر نظریات «دوركیم» استوار است و به همین دلیل جامعه شناسان در تعریف جرم به نظر وجدان جمعی خیلی اهمیت می‌دهند.



مقایسه آسیب اجتماعی با جرم

محمود امانی ـ جامعه شناس، تاکید می‌کند: جرایم عمدتاً توسط قوانین تعریف و مشخص می‌شوند، ولی در تعریف جرم بین دو مرجع اصلی تعریف جرم یعنی «ملت» و «دولت» گهگاه اختلاف وجود دارد. بسیاری از مصادیق رفتار مجرمانه از حکومتی به حکومت دیگر، از زمانی به زمان دیگر، از کشوری به کشور دیگر و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. به طور مثال برخی از اعمال که در گذشته جرم محسوب می‌شدند دیگر جرم نیستند. به همین دلیل است که جامعه شناسان معتقدند تعریف جرم، نسبی است.
[quote-right] هر آسیب اجتماعی لزوماً جرم نیست، اما آسیب‌های اجتماعی می‌توانند زمینه ساز وقوع جرم و بسترساز مسایل اجتماعی در حالتی کلان‌تر باشند. در تعریف آسیب اجتماعی بین مردم، متخصصان و قانون به عنوان 3 مرجع تعریف آسیب‌های اجتماعی، اختلاف وجود دارد.
[/quote-right]

وی می‌افزاید: هر آسیب اجتماعی لزوماً جرم نیست، اما آسیب‌های اجتماعی می‌توانند زمینه ساز وقوع جرم و بسترساز مسایل اجتماعی در حالتی کلان‌تر باشند. در تعریف آسیب اجتماعی بین مردم، متخصصان و قانون به عنوان 3 مرجع تعریف آسیب‌های اجتماعی، اختلاف وجود دارد.

به عنوان مثال از دیدگاه من، کمبود مطالعه، افزایش سن ازدواج و اعتیاد به قلیان در کشورمان یک آسیب اجتماعی است، ولی شاید از دیدگاه دولت یا مردم یکی از شهرها مصرف قلیان یک آسیب اجتماعی نباشد.

مهمترین شاخص سنجش آسیب‌های اجتماعی، کارشناسان و متخـصصان این حـوزه مانند جامعه‌شناسان و جرم شناسان هستند.



قانون و مقررات

دکتر محسنی تبریزی، در حاشیه تعریف آسیب‌های اجتماعی و جرایم به گزارشگر روزنامه اطلاعات می‌گوید: در مباحث حقوقی، دو مفهوم مترادف دیگر نیز داریم، «قانون» و «مقررات». هردوی این مفاهیم دلالت بر هنجارها دارند، اما تفاوت شان در چیست؟ مقررات (Regulations) مانند مقررات راهنمایی و رانندگی، سلسله قواعدی است که توسط سازمان‌ها تعیین می‌شوند، باید رعایتشان کرد و عدول از آنها قانون شکنی است.

اما قانون (Law) دسته‌ای از هنجارها است که به وسیله مجالس قانونگذاری تعیین می‌شود و ضمانت اجرایی بیـشتری دارد. مـدارای جامعـــه در بـرابــر قانون شکنان کمتر است.

در مباحث حقوقی به جرایم خفیف و بزهکاری‌ها، «جُنحه» گفته می‌شود.



اهمیت کنترل اجتماعی

آیا ما در زمینه رعایت قانون و مقررات، از هنجارهای جهانی دور هستیم؟

دکتر محسنی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: اول باید بدانیم درباره کدام هنجارها صحبت می‌کنیم. در کشورهای پیشرفته، به قانون احترام بیشتری گذاشته می‌شود و اغلب مردم از هنجارهای اجتماعی متابعت می‌کنند. درباره این که دلیل چنین تفاوتی چیست، معتقدم کنترل‌های اجتماعی در جامعه ما کم است. در کشورهای پیشرفته، نیروهای کنترل کننده قوی‌تر عمل می‌کنند و مدارایی در کار نیست. اما در اینجا گاهی خود مجری قانون درباره وظیفه اش، توجیه نشده است.

از این رو همه در برابر قانون یکسان نیستند، پارتی بازی می‌شود، مجری قانون، قانون شکنی می‌کند که همه اینها خودشان مسایل اجتماعی هستند. تبعیض، اعتماد مردم را به قوانین کم می‌کند و این توهم را پدید می‌آورد که می‌توان قانون را دور زد یا خرید.

وی می‌افزاید: در برخی کشورها مجریان قانون از مجازات ترس دارند، اما در ایران برخی مجریان قانون کاهل‌اند یا خودشان اعتقادی به قانون ندارند و توسط قوانین کنترل نمی‌شوند، در حالی که قانون نویسان به هنگام نگارش و تدوین قانون چنین تصوری نداشتند.



نظم و نظام اجتماعی

به گفته دکتر محسنی تبریزی، حیات اجتماعی بر نظم استوار است. این جامعه شناس توضیح می‌دهد: یکی از دلایل پیشرفت و کامیابی، هم در سطح فردی و هم در سطح جامعه، نظم است. جامعه یعنی نظم، یعنی نظامی که بر هنجارها استوار است. نمی‌توان گفت جامعه بی نظم است، زیرا اصولاً سیستم و جامعه یعنی نظم. بنابراین جوامع را می‌توانیم بر حسب میزان متابعت مردمشان از قواعد رفتارهای اجتماعی، طبقه بندی کنیم. در جوامع پیشرفته، عامل عمده‌ای که موفقیت در علم، رفاه، بی نیازی، شادمانی و توسعه و تعالی را به ارمغان می‌آورد، نظم است. وی تاکید می‌کند: یکی از دلایل عقب افتادگی برخی جوامع آن است که اولاً قوانین به صورت خودکامه اعمال می‌شوند، یعنی قانون وجود داشته، اما به شکل موردی اجرا شده است؛ درباره یک نفر اجرا شده و درباره یکی اجرا نشده است. همین شکل از اجرای موردی قانون، تبعیض ایجاد کرده است و افراد دچار پرخاش، نارضایتی و احساس اجحاف و ظلم شده اند.

این اتفاقات منجر به مسایل دیگری می‌شوند که مانند زنجیر به هم بسته است. تبعیض در اجرای قوانین سبب می‌شود خیلی از هنجارشکنان از قوانین کیفری بجهند و مصون بمانند.



اروپا، از قرون وسطی تا رنسانس

دکتر محسنی تبریزی، با اشاره به تاریخ اروپا به منظور مقایسه آن با روند توسعه اجتماعی در ایران، می‌گوید: در اروپای قرون وسطی، سنت حاکم بود و گرسنگی، قحطی، بیماری و جهل بیداد می‌کرد. اما عواملی باعث شد مردم در اروپای غربی از خواب بیدار شوند و بخواهند که به آن وضعیت پایان بدهند.

این جامعه شناس می‌افزاید: سقوط امپراتوری رم شرقی و حمله ترکان عثمانی به«بیزانس» سبب شد تا عده زیادی از علما و فضلای رومی، مسیحی و سریانی که زورآوری عثمانیان را تاب نمی‌آوردند، از «بیزانس» به سمت اروپای غربی بروند. وقتی «آتن» از رونق افتاد، میراث اروپا در «بیزانس» متمرکز شد و نهضت ترجمه و چاپ، علم را همگانی کرد. مردمی که هزار سال در جهل به سر می‌بردند، ناگهان با منابعی برای مطالعه رو به رو شدند. اکتشافات جغرافیایی و به ویژه کشف قاره آمریکا، منابع مادی عظیمی را در اختیار اروپا قرار داد. از سده 12 میلادی حرکت‌های اقتصادی و فرهنگی عظیمی پدید آمد، دریانوردی رونق گرفت و توسعه سوداگری منجر به مبادلات فرهنگی و سرمایه داری منجر به توسعه شهرنشینی و ظهور طبقه جدیدی با عنوان «بورژوا» شد که ارزش‌های جدیدی مانند رقابت، ارزش ثروت و توسعه و فردگرایی را تبلیغ می‌کرد. این زمان مقارن بود با ظهور پروتستانیسم که ارزش‌هایی مانند کار و سرمایه داری را مطرح می‌کرد؛ ارزش‌هایی که کاتولیک‌ها آنها را قبول نداشتند. همه این اتفاقات در کنار یکدیگر، روح تازه‌ای به کالبد اروپاییان دمید و نیاز به پیشرفت، به عنوان یک نیروی محرکه، اشتیاقی برای حرکت به آنها داد.



خودشناسی، نردبانی برای خداشناسی

دکتر محسنی تبریزی می‌گوید: در دوران رنسانس اروپا، کشورهای پروتستان، دین را نزدودند، بلکه آن را در خدمت خودشناسی و توسعه قرار دادند، حال آن که کشورهای کاتولیک مانند اسپانیا، اروپای شرقی و روسیه، فقیر‌تر و به لحاظ شاخص‌های توسعه عقب‌تر ماندند.

پروتستان‌ها مدعی بودند که کاتولیسم، انسان را تبدیل به موجودی مفلوک، حقیر، گوشه گیر، عابد، زاهد و جاهل کرده است، آن چنان که از انسان به عنوان نماینده خدا، تصویر مسخره‌ای ارائه می‌دهد. بنابراین باید انسان را به پایگاه رفیع و شایسته اش برگردانیم و اعتماد و عزت نفس و خودباوری را در او تقویت کنیم.
[quote-left] پروتوگاروس، حکیم رومی، می‌گوید: «خودشناسی، نردبانی برای خداشناسی است و انسان، معیار و میزان هر چیزی است. انسان باید به خودش بگوید من ذهنی پویا دارم و می‌توانم به همه اسرار هستی پی ببرم.»[/quote-left]
پروتوگاروس، حکیم رومی، می‌گوید: «خودشناسی، نردبانی برای خداشناسی است و انسان، معیار و میزان هر چیزی است. انسان باید به خودش بگوید من ذهنی پویا دارم و می‌توانم به همه اسرار هستی پی ببرم.» از این روست که همزمان با رنسانس، اومانیسم(انسان گرایی) نیز تقویت می‌شود و انسان، خلاقیت اش را امتحان می‌کند.



نظام‌های لازم برای حل مسایل اجتماعی

دکتر محسنی تبریزی در پاسخ به این پرسش که راهکار حل مسایل اجتماعی، تقویت بنیه اقتصادی و فرهنگی و حصول به توسعه پایدار چیست، می‌گوید: در این خصوص نیاز به تاسیس 3 نظام مطالعاتی دانش بنیان و هدف دار است. اول، تاسیس نظام پایش یا مراقبت دایمی (Monitoring System) که لاینقطع به شناخت علل مسایل، یافتن همبستگی میان پدیده‌های اجتماعی، شناخت شیوع و گستره آنها در جامعه و تنظیم قوانین حاکم بر آنها می‌پردازد.

این جامعه شناس می‌افزاید: متعاقب تاسیس نظام پایش، نظام اجرا (Action System) تاسیس می‌شود. نظام اجرا، مبین شیوه‌های مداخله در مسایل و پدیده‌هایی است که از طریق نظام پایش، بررسی و شناخته شده اند. مداخله در شکل‌های درمان، کنترل، تقویت، تنبیه، حل مسأله، پیشگیری و مانند آن ظاهر می‌شود و اساسا متعاقب نظام پایش، یعنی شناخت علمی یک مسأله و تشخیص دقیق یک عارضه یا اختلال از طریق تجربه دقیق است.بالاخره نظام ارزیابی، متعاقب 2 نظام پایش و اجرا تأسیس می‌شود تا به آن وسیله بتوان در باب صحت و دقت نتایج، یافته‌ها و عملکرد 2 نظام پایش و اجرا تصمیم گیری کرد و با مقایسه نتایج به دست آمده با وضعیت پیشین، به ارزیابی نظام‌های پایش و اجرا پرداخت.


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha