از آنها زیاد حرف زده‌اند؛ از ساعت‌های زیاد کارشان، وضع خانوادگی و آسیب‌های جسمی. از آسیب‌های روانی که این کودکان در خیابان‌ها و کارگاه‌ها و مراکز خرید می‌بینند، اما کمتر کسی تا به حال صحبت کرده است. برای بررسی همین موضوع هم بود که عصر دوشنبه، انجمن حمایت از حقوق کودکان در جلسه ماهانه‌اش وضع بهداشت روان کودکان کار و خیابان را به مناسبت هفته سلامت بررسی کرد.

غفلت جامعه از روح و روان کودکان کار

سلامت نیوز:  از آنها زیاد حرف زده‌اند؛ از ساعت‌های زیاد کارشان، وضع خانوادگی و آسیب‌های جسمی. از آسیب‌های روانی که این کودکان در خیابان‌ها و کارگاه‌ها و مراکز خرید می‌بینند، اما کمتر کسی تا به حال صحبت کرده است. برای بررسی همین موضوع هم بود که عصر دوشنبه، انجمن حمایت از حقوق کودکان در جلسه ماهانه‌اش وضع بهداشت روان کودکان کار و خیابان را به مناسبت هفته سلامت بررسی کرد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند،شیوا دولت‌آبادی، مدیرعامل جمعیت حمایت از حقوق کودکان یکی از سخنرانان این نشست بود. او با توضیح انواع تعاریف بهداشت روان، درباره وضع بهداشت روان کودکان کار و خیابان در ایران گفت: «بهداشت روان، توانایی احساس خوب داشتن با خود است. تعریف عمومی از بهداشت روان کودکان، دارا بودن شرایط مناسب زیستی – روانی است که فرد با آن بتواند توانمندی‌هایش را بشناسد، فعالانه و موثر کار کند و سهمی در جامعه خود داشته باشد.

این درحالی است که کودکان کار در بیشتر مواقع مورد غفلتند و اعتماد به نفس پایینی دارند.» او ادامه داد: «وقتی از کودک یا انسان درحال رشد صحبت می‌کنیم از خودمان می‌پرسیم که چه شرایطی را برایش فراهم می‌کنیم که بهداشت روان داشته باشد. برای بررسی این موضوع باید به سه بعد جسمانی، روانی و اجتماعی توجه کنیم.   باید دید که این کودکان در زمان نوزادی، چقدر حقوقشان رعایت شده است. با بررسی وضع روحی این کودکان اما درمی‌یابیم که آنها هیچ‌کدام این حقوق را نداشته‌اند؛ چون تعداد زیادیشان ناخواسته به دنیا آمده‌اند و نوزاد ناخواسته، حق اولیه‌اش یعنی خواسته شدن در حقش رعایت نشده است.»

[quote-left]براساس این گزارش، ٣٥‌درصد کودکانی که برای رسیدگی به وضع آنها با صدای یارا تماس گرفته شده، زیر سن مدرسه، ٢٥‌درصد در سن دبستان، ١٧‌درصد پیش‌دبستان و ١٣‌درصد در سن راهنمایی بوده‌اند [/quote-left]

در ادامه این نشست آمارهای تماس با صدای یارا در یک ماه گذشته اعلام شد. براساس این گزارش، ٣٥‌درصد کودکانی که برای رسیدگی به وضع آنها با صدای یارا تماس گرفته شده، زیر سن مدرسه، ٢٥‌درصد در سن دبستان، ١٧‌درصد پیش‌دبستان و ١٣‌درصد در سن راهنمایی بوده‌اند. از طرف دیگر ٩٠‌درصد تماسها از تهران و ١٠‌درصد آنها از شهرهای دیگر گرفته شده است. براساس اطلاعات یک ماه گذشته صدای یارا، ٣٣‌درصد کودکانی که درباره آنها با این خط تماس گرفته‌اند، دچار مشکل رفتاری، ٢٠‌درصد مربوط به مشکلات مدرسه، ١٥‌درصد مشکل خانوادگی و ٧‌درصد مشکلات مربوط به بلوغ بوده است. از طرف دیگر این گزارش نشان می‌دهد که ٣٣درصد این کودکان از طرف خانواده تنبیه شده‌اند.

آسیب‌های روحی و روانی واقعیت آشکار زندگی کودکان کار

  قدسیه کلهر / مددکار اجتماعی خانه کودک ناصرخسرو 

سال‌هاست که در خانه کودک ناصرخسرو مشغول به کارم. براساس مواردی که در این خانه داشته‌ایم کودکان کار به دو دسته تقسیم می‌شوند. یک دسته کودکان کار افغانند که خود به سه دسته تقسیم می‌شوند؛ یکی کودکانی‌اند که به صورت گروهی و قاچاقی وارد ایران می‌شوند و مشخصا برای کار و بیشتر آنها در بازار و کارگاه‌ها مشغول به‌کارند. آنها معمولا در زیرزمین محل‌های کارشان با حداقل امکانات رفاهی و بیشتر به صورت گروهی در اتاقهای ١٢ تا ١٨ متری زندگی می‌کنند. براساس بازدیدهایی که ما از مکانهای زندگی آنها داشتیم، آنها در حداقل امکانات بهداشتی و رفاهی زندگی می‌کنند.

[quote-right] موضوعی که درباره این کودکان وجود دارد این است که به محض ورود به ایران جذب بازار کار می‌شوند یعنی هیچ کودکی که از افغانستان وارد ایران می‌شود، نیست که بعد از یک هفته جذب بازار کار ایران نشود[/quote-right]

موضوعی که درباره این کودکان وجود دارد این است که به محض ورود به ایران جذب بازار کار می‌شوند یعنی هیچ کودکی که از افغانستان وارد ایران می‌شود، نیست که بعد از یک هفته جذب بازار کار ایران نشود. گروه دیگر، گروهی‌اند که با خانواده وارد ایران می‌شوند و در مشاغل مختلفی مانند فروشندگی، خیاطی، مکانیکی، موتورسازی و... مشغول به کار می‌شوند. به این دلیل که آنها مدت زمان بیشتری در ایران هستند، کارهای پایدارتری پیدا می‌کنند چون آشنایی بیشتری دارند.

در کل این بچه‌ها پرخاشگرند و روابط بین فردی‌شان ضعیف و البته فوق‌العاده باهوشند. کلا شرایط کار این بچه‌ها سخت است. آنها زمان کار طولانی دارند؛ مثلا از ساعت ٧ صبح تا ١١ شب کار می‌کنند و موضوع این است که هیچ عایدی و پس‌اندازی برای خودشان ندارند. مثلا یکی از بچه‌های ما که الان ١٨ ساله است، از پنج سالگی کار کرده است.

او همیشه به من می‌گوید که چیزی از زندگی ندیده است و هرچه را کار کرده برای خانواده هزینه کرده است. او می‌گوید خانواده‌ام من را برای کارم می‌خواهند و به همین دلیل حتی پنجشنبه و جمعه‌ها هم خانه نمی‌رود چون فقط باید بدهکاری‌های خانواده‌اش را تسویه کند. این بچه‌ها چون مسئولیت خانواده را به عهده دارند، جایگاه اعضای خانواده برایشان جا به جا می‌شود؛ چون پدرشان در نقش پدری نبوده و مادر هم در نقش مادری. از نظر بهداشتی و تغذیه‌ای این کودکان فوق‌العاده در معرض آسیب قرار دارند. این کودکان علاوه بر آسیب‌های جسمی از نظر روحی و روانی آسیب زیادی می‌بینند؛ آنها از سن خیلی پایین در این کارگاه‌ها کار می‌کنند و به همین دلیل چندان با دنیای بیرونشان ارتباطی ندارند و نمی‌دانند که با چه مناسباتی باید با انسانها رفتار کنند.

سهم ناچیز کودکان کار از جامعه

رضا ببری /مددکار اجتماعی

بهداشت روانی و اجتماعی یعنی خشنودی از خویشتن و رضایت از زندگی. یعنی اگر ما از خودمان خشنود و از زندگی‌مان راضی باشیم، بهداشت روانی داریم و اگر نه، فاقد بهداشت روانی و اجتماعی هستیم. من درباره بهداشت روان کودکان کار تحقیق مستقلی نداشته‌ام اما براساس تجربیاتم، اولین آسیبی که کودکان کار و خیابان از نظر بهداشت روانی می‌خورند نکته‌ای است که در ادامه به آن اشاره می‌کنم.

[quote-left]ما از دیدگاه روانشناسی یونگی به تولد  تا ١٢ سالگی رحم دوم می‌گوییم؛ این زندگی در رَحِم دوم است و هیچ فرقی با رحم اول ندارد. همچنان که کودک در رحم اول این همه مراقبت می‌شود، باید برای رحم دوم اهمیت قایل باشیم. [/quote-left]

ما از دیدگاه روانشناسی یونگی به تولد  تا ١٢ سالگی رحم دوم می‌گوییم؛ این زندگی در رَحِم دوم است و هیچ فرقی با رحم اول ندارد. همچنان که کودک در رحم اول این همه مراقبت می‌شود، باید برای رحم دوم اهمیت قایل باشیم. ما به زنی که باردار است شدیدا احترام می‌گذاریم و همین احترام باید به خانواده‌ای که کودک یک تا ١٢‌سال دارد، گذاشته شود.

اولین آسیبی که کودکان می‌بینند این است که این حس را از پدر و مادرشان نگیرند که او را دوست دارند؛ اولین نیاز یک کودک این است که پدر و مادرش او را بدون هیچ دلیلی و به واسطه بودنش، دوست داشته باشند. آسیبی که اولین بار به کودکان وارد می‌شود این است که احساس کنند به دلیلی دوست داشته می‌شوند؛ این‌که مثلا به دلیل پول در آوردن، آن کودک دوست داشته شود یا این‌که از بهره هوشی بالایی برخوردار است؛ این دو مورد هیچ فرقی با هم ندارند.

وقتی کودک احساس کند، نه به دلیل وجودش بلکه به دلیل یک عامل دیگر دوست داشته می‌شود، آسیب می‌بیند. دومین آسیبی که کودکان دچارش می‌شوند، احساس حقارت است. بین ٦ تا ١٢ سالگی، یعنی مرحله دوم رحم دوم، آدمها لیاقت می‌آموزند. اگر به آنها لیاقت نیاموزیم، حقیر بار می‌آیند و دو آسیب می‌بینند: یک این‌که به زمین و زمان بدبینند و فکر می‌کنند همه قصد جان و مال و... را دارند و دو این‌که دچار خواری‌طلبی می‌شوند؛ یعنی از این‌که خوار شوند لذت می‌برند. انسان سه نوع بودن دارد که کودکان کار و خیابان متاسفانه در مرحله اول بودن می‌مانند.

بودن زیست‌شناختی یکی از این بودن‌هاست که آدم‌ها وجود دارند و فرقی با هم ندارند. در یک مرحله بالاتر، انسان‌ها وارد ارتباط می‌شوند یعنی دونفر آدم هم سطح در ارتباط با هم رشد می‌کنند و لذت می‌برند. وقتی من با کودکی ارتباط دارم به این دلیل که او برای من پول دربیاورد، او را به سطح زیست‌شناختی تنزل داده‌ام و این موضوع آسیب فراوانی به کودکان کار میزند؛ چرا که آنها وقتی از ٧سالگی به ٢٧ سالگی می‌رسند، به این نتیجه می‌رسند که زیاد داده‌اند و کم گرفته‌اند. سومین مرحله‌ بودن، بودن خودآگاهانه است. یعنی انسان به جایی برسد که ٥مفهوم اساسی زندگی را خودش انتخاب کند؛ یعنی خدا، زندگی، عشق، مرگ و آزادی را و کودکان کار، کودکانی‌اند که هیچ وقت به این مرحله نمی‌رسند چون به سطح بودن ارتباطی نمی‌رسند و در روابط‌شان تنزل داده می‌شوند. موضوع دیگر، آموزش این کودکان است.

[quote-right] این موضوع مسلم است که تا زمانی که عدالت آموزشی برقرار نشود، کودکان کار ریشه‌کن شدنی نیستند. ما چطور می‌توانیم بگوییم این کودکان آسیب نمی‌بینند، وقتی که در جامعه‌ای، کودکی امکان مشروع برای درس خواندن نداشته باشد.[/quote-right]


 این موضوع مسلم است که تا زمانی که عدالت آموزشی برقرار نشود، کودکان کار ریشه‌کن شدنی نیستند. ما چطور می‌توانیم بگوییم این کودکان آسیب نمی‌بینند، وقتی که در جامعه‌ای، کودکی امکان مشروع برای درس خواندن نداشته باشد. کودکی که این امکان مشروع را نداشته باشد، به سمت امکانات نامشروع می‌رود چون غریزه اکتشاف دارد. در نتیجه کسی که پایش روی مورچه می‌رود، مدت‌ها نمی‌تواند بخوابد و یکی‌یکی انواع و اقسام بزه‌ها را انجام می‌دهد و کک‌اش هم نمی‌گزد.

زمستانی که گذشت و تلاش برای گرم کردن کودکان کار

طاهره پژوهش/ عضو هیأت‌مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان

نامش قدرت‌اله است و سنش به زور یازده ساله. روی چشمانش را پرده‌ای گرفته‌است. وقتی می‌خواهد نگاهت کند سرش را کج می‌کند. از چشمانش چیزی نمی‌فهمی. می‌پرسم «چشات چی شده.» می‌گوید: «چشمام خراب است. خوب نمی‌شه. می‌گویم دکتر رفتی؟ می‌گوید «بله فایده نداره.» آدرس خانه کودک ناصر خسرو را می‌دهم و تلفنش را می‌گیرم که فردا با هم به چشم پزشکی برویم. فردا به چشم پزشکی می‌رویم می‌گوید پماد قبلی را بینداز دور و این دارو‌ها را مصرف کن. می‌گوید حساسیت است و نباید با خاک سرو کار داشته باشد.

وقتی سوار تاکسی می‌شویم پشت چراغ قرمز در را باز می‌کند. حالش به هم می‌خورد می‌گوید: «من سوار ماشین کوچیک نمی‌شم فقط اتوبوس.» بدون دارو بر می‌گردیم و قرار می‌شود فردا دارو‌ها را از داروخانه بگیرم و او از خانه کودک بگیرد. قدرت کوچک ما در پهنه بازار بزرگ گم می‌شود. طرح زمستان گرم‌با مشارکت شهرداری و سازمان‌های غیردولتی با دادن البسه گرم به این کودکان آغاز شد. جامعه هدف این طرح ٣‌هزار کودک کار در مناطق ۲۲گانه شهر تهران تعریف شد. براساس نتایج به دست آمده از شرایط زندگی و کار کودکان، تعداد کودکان ثبت شده در طرح زمستان گرم که زمستان ‌سال گذشته اجرا شد، ۶۲ نفر بود و میانگین سنی این کودکان ۱۳‌سال و پایین‌ترین سن ۷‌سال و بالا‌ترین ۱۶ سال.

[quote-left] بیشتر این بچه‌ها افغانند و بعضی از آنها بلوچ و پاکستانی. تنها ٥‌درصد این کودکان، ایرانی بودند که به علت دعوا در مدرسه و ترک تحصیل و مشکلات مالی مشغول به کار بودند.[/quote-left]

بیشتر این بچه‌ها افغانند و بعضی از آنها بلوچ و پاکستانی. تنها ٥‌درصد این کودکان، ایرانی بودند که به علت دعوا در مدرسه و ترک تحصیل و مشکلات مالی مشغول به کار بودند. نتایج این طرح نشان داد که این کودکان بیشتر به‌عنوان چرخی در بازار بزرگ، چرخی در خیابان صابون پزی (بلور فروشان شوش)، دستفروشی آدامس و دستمال، سبزی فروشی، فروش فال و دو مورد گرفتن مرغ و خروس نذری در چهار راه مولوی مشغول به کارند. این کودکان ساکن خیابان باغ آذری، مولوی، میدان شوش، محمدآباد کرج، جوادیه، نفرآباد شهر ری و ورامین‌اند و کودکان بدون خانواده به‌ویژه چرخی‌های بازار، اغلب با عمو، دایی و بزرگتر‌ها در یک اتاق ٨ تا ١٠ نفره بالای پاساژ یا انباری‌های مغازه‌ها زندگی می‌کنند. ۲۰درصد بچه‌ها دارای کارت شناسایی یا پاسپورت هستند اما به علت ساعات طولانی کار نمی‌توانند در مدرسه حضور داشته باشند. ۲۵‌درصد بچه‌ها سواد خواندن و نوشتن داشتند و ۴ نفر به مدرسه ایرانی می‌رفتند. دو نفر تا کلاس هشتم و دو نفر تا اول و دوم دبیرستان درس خوانده‌اند. بعد از اجرای این طرح بعضی از آنها به خانه کودک مراجعه کردند و خواهان ثبت نام در کلاس سوادآموزی شدند.

 

 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha