در 60 سالگی دست به گروگانگیری 3 میلیارد تومانی زده اما می‌گوید حالا كه گرفتار شده از كاری كه كرده پشیمان است. خودش می‌گوید كینه از پدر بزرگ كودك 14 ساله انگیزه‌ای شد تا دست به این كار بزند. ساعت هشت صبح روز شنبه، پنجم اردیبهشت بود كه پدر امیرحسین به پلیس خبر داد كه افراد ناشناسی پسرش را به گروگان گرفته و درخواست 3 میلیارد تومان پول كرده‌اند. پرونده زیر نظر قاضی محمدشهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی به سرعت دنبال و مرد آدم‌ربا كه با همدستی پسر و یكی از دوستانش دست به این كار زده بود، دستگیر شد.

سلامت نیوز:در 60 سالگی دست به گروگانگیری 3 میلیارد تومانی زده اما می‌گوید حالا كه گرفتار شده از كاری كه كرده پشیمان است. خودش می‌گوید كینه از پدر بزرگ كودك 14 ساله انگیزه‌ای شد تا دست به این كار بزند. ساعت هشت صبح روز شنبه، پنجم اردیبهشت بود كه پدر امیرحسین به پلیس خبر داد كه افراد ناشناسی پسرش را به گروگان گرفته و درخواست 3 میلیارد تومان پول كرده‌اند. پرونده زیر نظر قاضی محمدشهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی به سرعت دنبال و مرد آدم‌ربا كه با همدستی پسر و یكی از دوستانش دست به این كار زده بود، دستگیر شد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان،تحقیقات از متهمان به دستور قاضی مدیرروستا، بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی از سوی كارآگاهان ادامه دارد.  گفت‌و‌گوی ما با متهم در ادامه می‌آید.

خودت را معرفی كن؟
مراد هستم 60 ساله.

قبلاً چه كاره بودی؟
معلم بودم. چند سال پیش بازنشسته شدم.

خانواده امیرحسین را می‌شناختی؟
بله، از 15 سال قبل با پدربزرگش در كار خرید و فروش آهن همكاری داشتم.

چه شد كه نوه‌اش را ربودی و درخواست 3 میلیارد تومان پول كردی؟
علت آدم‌ربایی به چندین سال پیش بر می‌گردد. 15 سال قبل معلم خصوصی پسری بودم. پدرش مردی پولدار و از دوستان پدر بزرگ امیرحسین بود. از آنجایی كه من در هفته چند روز بیكار بودم، مرا به پدر بزرگ امیرحسین معرفی كرد و قرار شد در ایام بیكاری كارهای اداری آنها را انجام بدهم. بعد از اینكه قرارداد كار بستم، شروع به كار كردم و او هم دستمزد مرا پرداخت می‌كرد تا اینكه چند سال بعد در خرید و فروش مقدار زیادی لوله، مرا شریك كردند. قرار شد من معامله را در یكی از شهرهای جنوبی انجام دهم و محموله را به تهران منتقل كنم و درصدی به عنوان شراكت دریافت كنم. چند روز بعد از اینكه معامله انجام شد، ناگهان قیمت لوله چندین برابر شد و سهم من حدود یك میلیارد و 380 میلیون تومان شد. وقتی سهمم را درخواست كردم، او فقط حقوق ماهانه مرا پرداخت كرد و گفت سهمی ندارم. از آن روز به بعد از محل كار بیرون آمدم و دنبال فرصتی بودم كه پولم را بگیرم.

پس چرا بعد از آدم‌ربایی درخواست 3‌میلیارد تومان كردی؟
راستش من اصلاً هدفم از آدم‌ربایی اخاذی نبود فقط می‌خواستم انتقام زجری را كه چهار سال قبل به من و خانواده‌ام داده بود، بگیرم.

چه انتقامی؟
پس از اختلاف با پدربزرگ امیرحسین من چندین بار از او خواستم تا حقم را بدهد اما او نداد تا اینكه مأمور پلیسی احضاریه‌ای را به در خانه ما آورد كه نوشته بود تا 72 ساعت دیگر خودت را به قسمت پلیس جنایی پایتخت معرفی كن. در این 72 ساعت من و خانواده‌ام خیلی زجر كشیدیم و زندگی‌مان تیره و تار شد و هزار فكر كردیم كه چی شده پلیس جنایی من را احضار كرده است. وقتی به اداره آگاهی رفتم فهمیدم پدر بزرگ امیرحسین از من به اتهام تهدید به قتل شكایت كرده است. موضوع اختلاف حساب‌مان را به پلیس توضیح دادم و آزاد شدم. من از آن روز كینه از او به دل گرفتم و تصمیم گرفتم 72 ساعت خانواده‌اش را زجر بدهم تا سبك شوم.

پس چرا درخواست پول كردی؟
وقتی امیرحسین را گروگان گرفتیم دیدم بهترین فرصت است تا طلبم را از او بگیرم. با خودم حساب كردم در این مدت طلب من با سودش 3 میلیارد می‌شود و همین مبلغ را از پدرش درخواست كردم.

فكر می‌كردی این پول را به تو بدهند؟
بله، چون آنها امیرحسین را خیلی دوست داشتند.

سه نفری نقشه آدم‌ربایی را طراحی كردید؟
نه، من و راننده‌‌ام. پسرم اصلاً دخالتی نداشت.

همدست، راننده شخصی شماست؟
بله، من در كار ساخت و ساز هستم و در گرمسار بساز بفروشی دارم. به همین خاطر بهمن را به عنوان راننده خودم استخدام كردم تا كارهای مرا انجام دهد. من او را با حقوق ماهانه یك میلیون تومان استخدام كردم تا اینكه به او پیشنهاد آدم‌ربایی دادم.

سهم او از این آدم‌ربایی چقدر بود؟
قرار شد من هر چقدر گیرم بیاد یك چهارم را به او بدهم.

كمی درباره روز حادثه توضیح بده؟
مدتی قبل از آدم‌ربایی محل رفت و آمد و مدرسه امیرحسین را تحت نظر گرفتم. حتی با توجه به اینكه معلم بازنشسته بودم چندین بار به مدرسه امیرحسین رفتم و با مسئولان و معلمان درباره ساعت كلاس‌ها و تعطیلات حرف زدم تا اینكه تصمیم گرفتم او را از جلوی خانه‌شان بربایم. روز حادثه امیرحسین منتظر سرویس بود كه با خودروی زانتیا كنارش نگه داشتیم. به او گفتم كه سرویسش خراب است و پدرش گفته ما او را به مدرسه ببریم. او هم قبول كرد و سوار خودرو شد. بعد از این به طرف گرمسار كه آپارتمانی را ساخته‌ام، حركت كردیم.

امیرحسین اعتراض نكرد؟
نه با او خیلی خوش‌رفتاری كردم و با هم منچ بازی می‌كردیم. به او گفتم كه چند روزی پیش ما می‌ماند تا پدرش بیاید دنبالش. حتی او را به پارك بردم و هر غذایی كه دوست داشت برایش می‌خریدم.

چند ساعت امیرحسین پیش شما بود؟
50 ساعت تا اینكه دستگیر شدیم.

در این 50 ساعت بهانه پدر و مادرش را نمی‌گرفت؟
نه، گفتم كه به او خیلی خوش می‌گذشت. حتی به من می‌گفت عمو. دوست داشت هر وقت مدرسه‌اش تعطیل شد، پیش ما بیاید.

امیرحسین گفته بود كه او را به قزوین برده‌اید؟
ما از آزادگان رفتیم و تابلو كرج را به او نشان دادیم تا فریبش دهیم و وقتی به گرمسار رسیدیم به او گفتیم كه قزوین است. قصد داشتیم بعد از اینكه آزادش كردیم، دستمان رو نشود.
اگر روزی به تو می‌گفتند پسرت را گروگان گرفته‌اند، چه احساسی داشتی؟
حتماً نگران می‌شدم. پسرم در پنج سالگی چهار ساعت گم شد. این چهار ساعت به اندازه 40 سال سختی به من و همسرم گذشت.

پس چرا دست به این كار زدی؟
اشتباه كردم. اگر می‌توانستم عاقبت این كار را ببینم حتماً به این كار دست نمی‌زدم. كسانی كه مثل من دچار گرفتاری می‌شوند نمی‌توانند عاقبت كاری را كه انجام می‌دهند، بسنجند اما وقتی گرفتار می‌شوند آن‌وقت می‌فهمند كه مرتكب چه خطایی شده‌اند.

چگونه دستگیر شدی؟
یك روز بعد از آدم‌ربایی وقتی راننده‌ام فهمید كه امكان دارد پولی گیرش نیاید به تهران برگشت و گفت بعد از این من نیستم. روز دستگیری امیرحسین را سوار خودرو كردم و به طرف دهكده المپیك آمدم تا راننده‌ام را كه در آن حوالی زندگی می‌كند، پیدا كنم. قصد داشتم امیرحسین را به خانواده‌اش برگردانم. چون احساس كردم آنها به اندازه كافی زجر كشیده‌اند اما ناگهان كارآگاهان مرا غافلگیر و دستگیر كردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha