پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۲

زلزله پرقدرت نپال هزاران کشته، زخمی و مفقودی برجای گذاشته و او که همسر و فرزندش در این کشور زندگی می‌کنند، از وضعیت آنها بی‌اطلاع است. تلاش برای برقراری تماس با آنها هیچ نتیجه‌ای نداده و پیشامد هر اتفاقی ممکن است.

سلامت نیوز: * زلزله پرقدرت نپال هزاران کشته، زخمی و مفقودی برجای گذاشته و او که همسر و فرزندش در این کشور زندگی می‌کنند، از وضعیت آنها بی‌اطلاع است. تلاش برای برقراری تماس با آنها هیچ نتیجه‌ای نداده و پیشامد هر اتفاقی ممکن است.

* پسرش برای تحصیل به اروپا رفته و ارتباطشان به دلیل مشکلات خانوادگی قطع شده، سال‌هاست که بی‌خبری از او آزارش می‌دهد و به هر طریقی سراغش را گرفته، بی‌نتیجه بوده است.

* یکی از مسافران کشتی آسیب دیده در اقیانوس هند بوده و بعد از آن حادثه از سرنوشت فرزندش اطلاعی ندارد.

اگر سری به اداره «جستجو و بازپیوند خانواده» هلال احمر بزنید، حتماً در اتاق‌هایش شاهد لحظات تلخ و شیرینی خواهید بود که در آن خبر بی‌نتیجه بودن جستجوی مفقودین را به خانواده‌ای اعلام می‌کنند یا نوید به نتیجه رسیدن تلاش‌ها را می‌دهند و دو عزیز را شاید پس از سال‌ها به هم می‌رسانند.

اتاقی که پر است از پرونده‌های قطور با ماجراهای پیچیده، گاهی شیرین و گاهی هم غم‌انگیز. آنهایی که اینجا مراجعه کرده‌اند یا تماس گرفته‌اند، اغلب ناامید و پریشان آمده‌اند تا از سرنوشت عزیزانشان که از آنها بی‌خبر مانده‌اند، مطلع شوند.

نجمه حسن‌پور، رئیس اداره جستجو و بازپیوند خانواده هلال احمر، در آستانه سالگرد تأسیس هلال احمر، می‌گوید از سال 1368 در این اداره کار می‌کند و در این 25 سال خاطره و داستان از جستجوها و آدم‌هایی که به اینجا آمده‌اند، زیاد دارد.

برای مصاحبه باید به اتاقی دیگر رفت؛ در این اداره تلفن‌ها زیاد زنگ می‌خورند و مراجعان زیادی دارد. درباره کارش که می‌پرسم، ماجراهای زیادی برای تعریف دارد. می‌گوید: شما که آمدید داشتیم خبر سلامتی همسر و فرزندی را در زلزله نپال به مردی که نگران و پیگیر بود می‌دادیم. خیلی خوشحال شد.

ادامه می‌دهد: ذهن من پر از این داستان‌های پراکنده است. گاهی برخی از آن‌ها خیلی فکرم را مشغول می‌کنند. خانمی بود که در ایران با یک پسر افغانی ازدواج کرده و به افغانستان رفته بود. خانواده سال‌ها از او بی‌خبر بود. مادرش مراجعه کرد و گفت دخترش یک تماس تلفنی با خانه داشته و گفته که من آنجا شرایط خوبی ندارم. هرطور شده به من کمک کنید و مرا از آنجا نجات دهید. از او هیچ اطلاعاتی نداشتند. فقط یک شماره تماس داشتیم، اما چون یک ایرانی خارج از کشور بود باید به مقامات خودمان اطلاع می‌دادیم. با وزارت خارجه مکاتبه شد و شرایط را توضیح دادیم که این خانم مورد اذیت و آزار همسرش قرار گرفته است. وزارت کشور از طریق پلیس اینترپل این خانم را برگرداند، اما چون او در آن ایام باردار و شوهرش افغانی بود نمی‌توانست بلافاصله به ایران بیاید. او را به خانه امن منتقل کردیم تا از شوهرش دور باشد. بچه در خانه امن به دنیا آمد و او را در افغانستان گذاشت و برگشت. این موضوع داستان بسیار پیچیده‌ای داشت و خیلی فکر من را مشغول کرده بود. در نهایت وقتی آن خانم به ایران آمد همراه خانواده‌اش برای تشکر به اینجا آمدند و بسیار خوشحال بودند.

رئیس اداره جستجو و بازپیوند خانواده هلال احمر، درباره نحوه تشکیل این اداره توضیح داد: این اداره مربوط به معاونت امور بین‌الملل هلال احمر است که از سال 1359 و بعد از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تشکیل شد. بیشترین فعالیت‌های این اداره به زمان جنگ مربوط می‌شود. در جنگ ایران و عراق هزاران نفر رزمنده ایرانی مفقود و اسیر شدند که پیگیری وضعیت آنها از طریق جمعیت هلال احمر انجام می‌شد. خانواده افرادی که در جنگ مفقود می‌شدند به جمعیت هلال احمر یا دفاتر در شهرستان‌ها مراجعه می‌کردند و فرم‌های جستجو را برای پیگیری وضعیت اعضای خانواده‌شان پر می‌کردند.

ما مشخصات را به دفتر نمایندگی صلیب سرخ در تهران می‌فرستادیم، آنها هم آن را به کمیته صلیب سرخ در ژنو می‌فرستادند و بعد از طریق مقامات عراقی پیگیری می‌کردند و به ما درباره آن اطلاع می‌دادند.

اگر یک رزمنده ایرانی در عراق اسیر می‌شد، نمایندگان کمیته صلیب سرخ که به بازدید اردوگاه‌هایی که صدام اجازه می‌داد می‌رفتند کارت‌های اسارت به افراد می‌دادند و خود اسرا تکمیل می‌کردند. این کارت یک شماره اسارت، نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد و دستگیری و آدرس محل سکونت داشت. صلیب سرخ آن را می‌گرفت و برای جمعیت هلال احمر می‌فرستاد. ما هم این را به خانواده اطلاع و تحویل می‌دادیم.

وقتی برای فردی کارت اسارت می‌آمد خانواده می‌توانست برای او «پیام خانوادگی» بفرستد که این پیام‌ها در سربرگ‌هایی نوشته می‌شد که آرم صلیب سرخ داشت. خانواده به هلال احمر می‌آمد. مشخصات را تکمیل می‌کرد به ما می‌داد و ما برای دفتر نمایندگی کمیته صلیب سرخ می‌فرستادیم و آنها آن را به مقامات عراقی تحویل می‌داند تا به اسرای ایرانی داده شود.

اگر یک اسیر ایرانی هم درعراق شهید می‌شد کمیته صلیب سرخ برای ما مدارک شهادتش را می‌فرستاد و ما آن را به خانواده تحویل می‌دادیم. اگر اسم آن شهید مجهول بود آن را به ارتش و سپاه می‌دادیم و آنها از طریق رده‌های مربوط پیگیری می‌کردند. اگر فرد شناسایی می‌شد ما مدارک شهادت را به خانواده‌ها تحویل می‌دادیم.

حجم کار آن زمان بسیار زیاد بود. از سال 59 تا 69 حدود 6 میلیون پیام میان اسرای ایرانی و خانواده‌هایشان تبادل شد که همه اینها از طریق هلال احمر و کمیته بین‌المللی صلیب سرخ انجام می‌شد.»

- بیشتر فعالیت‌هایی که بعد از جنگ انجام می‌شود در چه حوزه‌ای است؟

این دفتر فعالیت‌های دیگری را هم در حوزه مهاجران و پناهنده‌ها انجام می‌دهد. کشور ما هم مبدأ مهاجران است و هم مقصدی برای آنها و در عین حال به عنوان ترانزیت برای سفر به اروپا هم در نظر گرفته می‌شود. بنابراین ما در رابطه با این سه گروه از مهاجرین هستیم؛ چراکه اگر ارتباطشان با خانواده‌ها قطع شود به این دفتر مراجعه و فرم‌های مفقودی را پر می‌کنند. مثلا فردی که برای تحصیل به کشور دیگری می‌رود و به هر دلیلی ارتباطش با خانواده‌اش قطع می‌شود، به دفتر جمعیت در آن کشور می‌رود و از آنجا مشخصاتی را که از خانواده دارد، به ما اعلام می‌کنند و ما از طریق سازمان‌های داخلی‌مان آن فرد را جستجو می‌کنیم.

در واقع صلیب سرخ مشخصات را برای جمعیت ملی می‌فرستد و آنها از طریق ارتباط با سازمان‌های داخلی‌شان جستجو را آغاز می‌کنند. ممکن است خانواده‌ای ساکن ایران باشد و فرزندش برای زندگی و یا تحصیل به کشور دیگری رفته باشد و ارتباطشان قطع شده باشد. به هلال احمر مراجعه می‌کنند و فرم‌های جستجو را برایشان تکمیل می‌کنیم، پیام خانوادگی می‌دهند و براساس اطلاعاتی که ممکن است قدیمی و مربوط به چند سال پیش باشد فرد را از طریق جمعیت ملی آن کشور جستجو می‌کنیم. وقتی جستجو به نتیجه برسد ارتباط تلفنی برقرار می‌کنیم.

پرونده‌ای داشتیم که مربوط به خانمی بود که سالها از برادرش بی‌خبر بود به هلال احمر مراجعه کرد. برادرش را پیدا کردیم و ارتباط تلفنی در همین دفتر انجام شد و با هم صحبت کردند. اشک شوق می‌ریخت آن لحظه‌ای که اولین بار پس از سال‌ها صدای برادرش را شنید.

- اتباع خارجی هم اینجا مراجعه می‌کنند؟

بعد از جنگ آمریکا با افغانستان افاغنه زیادی در سراسر دنیا پراکنده شدند و تعدادی از آنها هم به خاطر اشتراکات فرهنگی و مذهبی وارد ایران شدند. به دلیل جنگ شرایط افغانستان ارتباطاتشان با خانواده‌هایشان قطع شد. اعضای آنها به جمعیت ملی صلیب سرخ در کشور خود می‌روند و برای خانواده‌هایشان درخواست جستجو می‌دهند. ما از طریق سازمان‌های داخلی خودمان آنها را جستجو می‌کنیم و نتیجه آن را به جمعیت ملی درخواست کننده اعلام می‌کنیم. اگر فردی هم ساکن ایران است و می‌خواهد خانواده‌اش را در کشور خود بیابد به اینجا مراجعه می‌کند و برای او فرم‌های جستجو پر می‌کنیم و به جمعیت ملی مقصد می‌فرستیم و آنها جستجو را آغاز می‌کنند.

فردی که اعضای خانواده‌اش در خارج از مرزها گم می‌شود حتما باید این فرم را پر کند، زیرا در همه جمعیت‌های ملی این فرم استاندارد تعریف شده است. بعد از تکمیل ما آن را به لاتین ترجمه می‌کنیم و به کشور مقصد می‌فرستیم. وقتی فرد را پیدا کردیم اولین ارتباط را ما از طریق همان پیام خانوادگی برقرار می‌کنیم و بقیه ارتباطات را خودشان انجام می‌دهند.

به هر صورت یکی از دردناک‌ترین مسائل در مهاجرت، خشونت و دوری از خانواده است و ما موظفیم این ارتباط را برقرار کنیم.

درباره زندانیان ایرانی خارج از کشور هم اگر صلیب سرخ از آن زندان‌ها بازدید کرده باشد خانواده آن فرد می‌توانند پیام خانوادگی را از طریق صلیب سرخ برای او بفرستد.

در جزیره کریسمس سه کشتی دچار سانحه شد تعدادی از آنها ایرانی، عراقی و افغانی بودند که برای بررسی مشکلشان به ما مراجعه کردند. بعد از آن ما اجلاسی با حضور مسوولان صلیب سرخ کشورهایی که درباره مهاجرفرستی و مهاجرپذیری بیشتر با آنها کار می‌کنیم برگزار کردیم و درباره مشکلات مسیر مهاجرت صحبت کردیم. اتفاقا یکی از این کشورها صلیب سرخ استرالیا بود. درباره این دو کشتی هم صحبت شد. صلیب سرخ استرالیا می‌گفت ما مثل شما همکاری خوبی با دولتمان نداریم و برخلاف ایران تعامل خوبی با سازمان‌های مختلف استرالیا نداریم و به استعلام‌های ما پاسخ نمی‌دهند چراکه صلیب سرخ در استرالیا شناخته شده نیست، اما در ایران این جمعیت و وظایف و عملکردش به خوبی شناخته شده است، به همین دلیل سازمان‌های مختلف با آن همکاری می‌کنند.

آن زمان درخواست جستجو را برای صلیب سرخ استرالیا می‌فرستادیم اما هیچ جوابی دریافت نمی‌کردیم. بنابراین خانواده‌ها را به وزارت خارجه ارجاع می‌دادیم تا از طریق سفارت خانه پیگیری کنند.

اما درباره تعدادی بنگلادشی که به صورت غیرقانونی وارد آب‌های ایران شده بودند تا از این مسیر به کویت بروند و توسط پلیس ایران دستگیر شده بودند همکاری خوبی داشتیم و به سرعت پاسخ گرفتیم. خانواده‌هایشان به صلیب سرخ مراجعه کرده بودند و لیست آنها توسط صلیب سرخ به دست ما رسید ما از طریق نیروی انتظامی به پلیس مرزی و نیروی انتظامی فرستادیم، پاسخ گرفتیم و وضعیت آنها را به خانواده‌هایشان اطلاع دادیم.

- درباره بازپیوند خانواده در این دفتر چه کارهایی انجام می‌شود؟

این اصطلاحی برای یکسری از فعالیت‌هاست که هدف آن در درجه اول پیشگیری از مفقودیت افراد است. اما اگر کسی مفقود شد، جستجوی او و برقراری ارتباط و درنهایت رساندن آنها به هم در اینجا انجام می‌شود. افرادی که زیر سن قانونی 18 سال هستند وقتی که بر اثر جنگ، سوانح طبیعی و یا مهاجرت از خانواده‌شان جدا می‌شوند طی یک سری اقدامات ما آنها را به خانواده‌شان برمی‌گردانیم. بازپیوند خانواده مستلزم اقدامات زیادی است که آن فرد دوباره به خانواده‌اش بپیوندد.

اول باید مطمئن شویم که آن فرد جزء خانواده وی است که این کار از طریق آزمایش دی.ان.ای انجام می‌شود. این آزمایش با همکاری سازمان‌های داخلی از جمله وزارت کشور، پلیس ناجا و اینترپل انجام می‌شود و در همکاری نزدیک با آنها هستیم. بعد از پایان بررسی‌ها این افراد را اگر زیر سن قانونی 18 سال باشند به خانواده‌هایشان می‌رسانیم.

- این جستجو فقط برای کسانی که در حوادث مفقود می‌شوند انجام می‌شود؟

بله، این جستجو تنها برای افرادی که در شرایط خاص از خانواده‌شان جدا می‌شوند انجام می‌شود، نه کسانی که مثلا در خیابان مفقود می‌شوند.

مثلا زلزله بم بسیار گسترده بود، ما چندین ماه آنجا حضور داشتیم و افرادی را که از خانواده‌شان اطلاع نداشتند یا یکی از اعضایشان گم شده بود به دفتر مراجعه می‌کردند و فرم‌ جستجو را تکمیل و از طریق بهزیستی و بیمارستان دنبال می‌کردیم و اگر پاسخی دریافت می‌شد به خانواده‌ اطلاع می‌دادیم.

وقتی بچه‌ها را می‌خواهیم به خانواده‌هایشان برسانیم از طریق مراجع قانونی این کار را انجام می‌دهیم و تا فرودگاه او را همراهی می‌کنیم و صلیب سرخ بچه را تحویل خانواده‌اش می‌دهد.

در یک مورد، خانواده پنج نفره‌ای بودند که پدر و مادر خانواده در جنگ افغانستان کشته شده بودند، برادر در اتریش بود اما چهار خواهر و برادر دیگر زیر سن قانونی بودند. اگر به سن قانونی رسیده باشند، صلیب سرخ نمی‌تواند کاری انجام دهد؛ چراکه به هر حال آن فرد خودش صاحب اختیار شده است. برادرش به صلیب سرخ مراجعه کرده بود و می‌خواست این چهار خواهر و برادر هم به اتریش منتقل شوند. ما این درخواست را به مقامات مربوطه فرستادیم. باید ثابت می‌شد که آنها با هم خواهر و برادرند. تست دی.ان.ای، که آزمایش هزینه‌بری هم هست، با همکاری سازمان‌های دیگر انجام شد و صلیب سرخ زمینه انتقال آنها را فراهم کرد.

- به خاطر کمکی که در لحظات سخت به مراجعانتان می‌دهید، رابطه دوستانه با آنها داشته‌اید؟

بله؛ بعد از اینکه مشکلشان حل می‌شود، تماس می‌گیرند و تشکر می‌کنند. خوشحال هستند و گاه می‌گویند اگر شما نبودید ما نمی‌توانستیم آنها را پیدا کنیم.

- کار و شرایط آدم‌های مختلف خیلی درگیرتان می‌کند؟

کار سختی است. در هر پرونده ما جستجو را شروع می‌کنیم؛ اگر بعد از سه ماه به نامه‌ها پاسخی داده نشد ما برای پیگیری بیشتر دوباره نامه‌ها را تکرار می‌کنیم. وقتی درخواست جستجویی از خارج از کشور می‌گیریم که مثلا تبعه ایرانی آدرسی می‌دهد و به دنبال خانواده خود است. آدرس ناقص است و نمی‌شود از طریق آن اقدام کرد یا اینکه فرد از آنجا نقل مکان کرده است. اطلاعات او را به سازمان ثبت احوال می‌دهیم ، اگر او را پیدا کنند که مشکل حل می‌شود، اما اگر پیدا نکنند اطلاعات بیشتری‌ لازم است. ما درخواست اطلاعات بیشتر را برای جمعیت ملی آن کشور می‌فرستیم تا اطلاعات بیشتر بفرستند، آن اطلاعات را دوباره به اداره ثبت احوال می‌دهیم و در نهایت فرد را پیدا و با او ارتباط برقرار می‌کنیم. او که به جمعیت هلال احمر مراجعه کرد، پیام خانوادگی را به او می‌دهیم یا از طریق تلفن ارتباط برقرار می‌کنیم.

موردی بود که پسری در انگلیس بود. پدرش معلم دبیرستان بود و پسرش را برای تحصیل به انگلیس فرستاده بود. ارتباطش با پدر قطع شده بود و تنها آدرس مدرسه‌ای از او داشت. آدرس را به ما داده بودند ما تلفنی با مدرسه صحبت کردیم و نامه فرستادیم. البته آن پدر بازنشست شده بود و از طریق سازمان‌های دیگر پیگیری کردیم. اطلاعات ناقص بود و آن پدر را نتوانستیم پیدا کنیم.

درخواستی هم از طرف دختری آمده بود که در کودکی پدر و مادرش از هم جدا شده بودند. مادر او را به خارج از کشور فرستاده بود و ارتباطشان قطع شده بود. دختر تنها از کودکی یک اسمی از مادرش به یاد مانده بود. ما با سازمان ثبت احوال مکاتبه کردیم و حوالی سکونت و سن آن فرد را نوشتیم، اما متاسفانه نتوانستیم او را پیدا کنیم.

گاهی هم پیش می‌آید که فرد را پیدا می‌کنیم اما نمی‌خواهد ارتباط برقرار کند. مادری پسرش را به خارج از کشور برای تحصیل فرستاده بود و از او هیچ خبری نداشت. درخواست جستجو کرد و ما پسر را پیدا کردیم اما او تنها می‌خواست از وضع خانواده‌اش اطلاع داشته باشد و نمی‌خواست ارتباطی ایجاد شود و می‌گفت تنها به آنها بگویید من حالم خوب است و زنده‌ام. اگر فرد نخواهد ما نمی‌توانیم اطلاعات را به دیگران بدهیم و محرمانه است. مادر دوباره با ناراحتی مراجعه کرد و التماس می‌کرد. ما درخواست او را منتقل کردیم اما نمی‌خواست ارتباطی برقرار شود. به آن مادر گفتیم همان قدر که میدانی حالش خوب است و زندگی خوبی دارد برایت کافی باشد.

- این اطلاعات به چه کسانی داده می‌شود؟

درخواست جستجو باید از سوی افراد درجه یک خانواده باشد و نمی‌توانیم به درخواست‌های دیگر جواب و به هر فردی اطلاعات بدهیم.

- به نظر می‌رسد در این اتاق شما و همکارانتان بسیار شاهد اوج لحظات غم و شادی مراجعینتان باشید.

بله، مراجعینی داریم که سال‌ها از خانواده‌شان بی‌خبرند. بعضا وقتی پیام را به خانواده‌اش می‌رسانیم آنقدر خوشحال می‌شوند که غش می‌کنند و روی زمین می‌افتند. متاسفانه همه این جستجوها هم به نتیجه نمی‌رسد. با اینکه ما هر آنچه که امکان انجامش باشد را برای همه مراجعانمان انجام می‌دهیم.

خانمی مراجعه کرد و گفت برادرش در آلمان است و سال‌هاست از او خبری ندارد. ما او و شماره‌اش را پیدا کردیم و همین‌جا به او تلفن زدیم برادر و خواهر هر دو گریه می‌کردند.

مواردی هم می‌شود که پدر و مادر خانواده فوت کرده‌اند و برای تقسیم ارثیه باید همه فرزندان حضور داشته باشند یکی از فرزندان خارج از کشور است و آدرسی که دارد ممکن است خیلی قدیمی باشد. خانواده سر نخی را به ما می‌دهد و ما آن را جستجو می‌کنیم. گاهی اوقات ممکن است آن فرد فوت کرده باشد و گواهی فوتش را برای ما می‌فرستند و ما آن رابه خانواده‌ اعلام می‌کنیم؛ اگر خودش هم زنده باشد ارتباط برقرار می‌کنیم.

موارد این گونه بسیار زیاد است. خاطره زیاد دارم. از این افراد. از این پرونده‌ها.

موردی که هنوز هم حل نشده داریم که تعدادی از افراد برای زیارت کربلا رفته بودند. زمانی که تازه صدام سقوط کرده بود و عراق شرایط خوبی نداشت. آرامش نداشت و نیروهای نظامی مختلف آنجا بودند. تعدادی از ایرانی‌ها در آنجا گم شدند. خانواده‌هایشان برای پیگیری آمدند و خیلی هنوز هم مراجعه می‌کنند. من بسیار متاثر می‌شوم. مادر یکی از آنها دو پسرش شهید شده و پسر دیگرش هم به این شکل مفقود شده . خیلی پیگیر موضوع است. تماس می‌گیرد و اصلا حال من منقلب می‌شود. واقعا نمی‌توانم کاری برایش انجام دهم. مکاتبات زیادی با هلال احمرعراق، دفتر صلیب سرخ، سازمان حقوق بشر و هرکجای دیگری که می‌توانستیم انجام دادیم. اما راه‌ها بسته شده. هر بار تماس می‌گیرد به شدت متاثر و ناراحت می‌شوم. خودش هم خیلی عذرخواهی می‌کند که من شما را ناراحت می کنم.

در پرونده دیگری پدری در جستجوی تک پسرش است هفت سال است مراجعه می‌کند و ما هم همه راه‌ها را رفته‌ایم. همیشه می‌گویم اگر خودتان هم راهی به ذهنتان می‌رسد بگویید ما برایتان انجام می‌دهیم و واقعا هم هر کاری بگویند برایشان انجام می‌دهیم. وقتی جواب‌های پیگیری منفی است چند روز حالم منقلب است وقتی با آن خانواده‌ها صحبت می‌کنم. جواب نه گفتن و بیان ناامیدی خیلی سخت است. هنوز امید دارند و می‌گویند توسط گروهی ربوده شده‌اند.

درباره آنها خیلی نامه نوشتیم. در اجلاس‌ها مکاتبات مربوط را دوباره مطرح کرده‌ام. گاهی که می‌خوابم چهره این افراد در مقابل چشمم می‌آید، ناراحتیشان برایم سخت است. این کار همان قدر که می‌تواند شیرین باشد تلخ و سخت‌های خودش راهم دارد. وقتی گریه می کنند من هم با آنها اشک می ریزم. خیلی زیاد پیش آمده. خیلی زیاد. وقتی مادری از ته دلش گریه می‌کند و مرتب التماس می‌کند دیدنش سخت است که نمی‌توانی کاری برایش انجام دهی.

درخواست‌های جستجویی که سالیانه دریافت می‌کنیم به طور میانگین 300 درخواست است. از این تعداد میزان کمی به نتیجه می‌رسد تعداد زیادی ناموفق است و بی نتیجه می‌ماند. اطلاعاتی که افراد می‌دهند عموما ناقص است و بخصوص درباره اتباع غیرقانونی که مشخصاتشان جایی ثبت نمی‌شود.

گاهی یادداشت‌هایی از این ماجراها می‌نویسیم. بعضی از همکارانم، پروندهایی را که در آن موفق بودند، در نشریه داخلی هلال احمر به صورت دنباله‌دار چاپ کردند، همکاران تماس می‌گرفتند و می‌پرسیدند ادامه ماجرا چطور می‌شود و دوست داشتند بدانند وضعیت این افراد چه سرنوشتی پیدا کرده است. ما دوست داریم پرونده‌هایی را که آخر خوبی داشتند و به نتایج خوبی رسیدند، منتشر کنیم. البته اینها با نام‌های مستعار منتشر می‌شوند و جزئیات زندگی همه در اینجا محرمانه است و منتشر نمی‌شود.

فردی بود که رفته بود در آلمان تحصیل کند با خانمی ازدواج کرده بود و بچه دار شده بودند. آن زمان دانشجو بود. آن مرد به ایران آمده بود و دختر به دنبال پدرش می گشت و ما توانستیم پدر را پیدا کنیم و ارتباط تلفنی آنها در همین محل انجام شد.

داستان‌ها برای گفتن زیاد است.

- پرونده‌ها همان‌هایی است که در اتاق کارتان قرار داده‌اید؟

نه، همه‌شان نیست. اینها فقط پرونده‌های جاری است. آرشیو جنگ ما در ساختمان دیگری است. پرونده‌های زیادی است.

- شغلتان را دوست دارید؟

بله، البته کار سختی است، چون با احساسات مردم سروکار دارد. هر کسی اینجا مراجعه می‌کند در درجه اول ناراحت مراجعه می‌کند و بی‌خبری از خانواده است که او را به هلال احمر می‌کشاند تا خبری از خانواده‌اش کسب کند، ولی وقتی آن فرد را پیدا می‌کنیم و ارتباط برقرار می‌شود ما هم به اندازه او خوشحال می‌شویم. لحظات شیرینی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha