سه‌شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۲۲:۵۲

خشونت خانگی، واقعیتی آزاردهنده و غیرقابل انکار در دنیای امروز است. محیط خانه که باید پناهگاه امنی باشد تا ساکنانش در آن بیاسایند و خستگی‌ها و رنج‌های ناشی از دشواری‌های محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای بسیاری از مردم، به جهنمی می‌ماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، کینه و انتقام در آن شعله‌ور است. خشونت‌های خانگی مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست، بلکه همه کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند و تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر روزه به میزان آن افزوده است.

سلامت نیوز: خشونت خانگی، واقعیتی آزاردهنده و غیرقابل انکار در دنیای امروز است. محیط خانه که باید پناهگاه امنی باشد تا ساکنانش در آن بیاسایند و خستگی‌ها و رنج‌های ناشی از دشواری‌های محیط بیرون خانه را به فراموشی بسپارند، متاسفانه برای بسیاری از مردم، به جهنمی می‌ماند که آتش دشمنی، خشم، خشونت، کینه و انتقام در آن شعله‌ور است. خشونت‌های خانگی مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست، بلکه همه کشورهای دنیا و طبقات اجتماعی مختلف با آن دست به گریبانند و تغییر و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر روزه به میزان آن افزوده است.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آفتاب یزد، تعریف خشونت خانگی بنا به فرهنگ حاکم بر ملل مختلف می‌تواند متفاوت باشد. بروز خشونت درمیان خانواده‌های ایرانی پدیده‌ای جدید نیست، اما پیچیده‌تر شدن روابط اجتماعی و خانوادگی، سبب شده خشونت چهره‌ی جدیدی پیدا کند.
اِعمال خشونت خانگی همیشه نشانه‌های خاصی به ‌همراه دارد، که بسته به تعریف خشونت خانگی در فرهنگ‌های مختلف این نشانه‌ها متفاوتند، در بعضی فرهنگ‌ها تحمل افراد نسبت به خشونت بالاتر است، درواقع برای دست‌یابی به نشانه‌های خشونت خانگی باید تعریف دقیقی از فرهنگ حاکم بر جامعه
مورد نظر داشت تا براساس آن بتوان نشانه‌ها را مشخص نمود.
هر رفتاری که باعث رنجش و آزار افراد شده و در روند رشد شخصیتی‌شان اختلال ایجاد کند خشونت نام می‌گیرد، این رفتارها باعث می‌شود که افراد احساس رنجش کرده و دچار اختلال‌های رفتاری شوند. اگر این رفتار در محیط خانه و از سوی اعضای خانواده سرزند خشونت خانگی نامیده می‌شود.
نوع نگاه و رفتار تحقیرکننده، استفاده دائمی از کلمات توهین‌آمیز، اِعمال محدودیت‌های مالی و حتی بی‌توجهی به فرد (همسر یا هر یک از اعضای خانواده) نیز از جمله نشانه‌های خشونت می‌باشد.
در کشور ما هم خشونت کلامی و فیزیکی رایج است و در موارد زیادی نیز باعث عدم پیشرفت فرد در جامعه می‌شود؛ با اعمال محدودیت در خانه، که از مصادیق آشکار خشونت خانگی است، شرایطی ایجاد می‌گردد که عملا فرد از دست‌یابی به موقعیت‌های گوناگون براساس توانمندیش باز می‌ماند.
شواهد نشان می‌دهد که بیش‌تر قربانیان خشونت نسبت به این عمل آگاهی ندارند، یعنی تعداد زیادی از مردم نمی‌دانند یا نمی‌توانند که نسبت به چنین رفتاری باید عکس‌العمل نشان داد، و در نتیجه سال‌ها در شرایط سخت و با تحمل خشونت خانگی زندگی می‌کنند.
کودکانی که در محیط‌های خشن خانگی رشد می‌کنند؛ می‌آموزند تا در آینده؛ به‌ مجرد قرار گرفتن در شرایط استرس، دست به خشونت و پرخاشگری بزنند، این افراد در رویارویی با نخستین مشکلات با بروز همان رفتار خشن درحقیقت سعی دارند تا از خودشان دفاع کنند.
دارا بودن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است. بررسی‌های انجام شده نشان می‌دهد که بیشتر کودکان پرخاشگر، والدین خشن و زورگویی داشته‌اند، یعنی نه تنها کودک آن‌ها محبت لازم را ندیده بلکه از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تاثیر پذیرفته است.
خانواده‌هایی با اصول دیکتاتوری، معمولا رشد فرزندانشان را محدود می‌کنند. در چنین خانواده‌ای یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است، که غالبا پدر چنین نقشی را دارد اما گاهی اوقات مادر، خواهران و برادران بزرگ‌تر نیز با دیکتاتوری رفتار می‌کنند.
در این‌ خانواده‌ها فرد دیکتاتور تصمیم می‌گیرد، هدف تعیین می‌کند، راه نشان می‌دهد، وظیفه معلوم ‌می‌کند، برنامه می‌ریزد و همه باید مطابق میل او رفتار کنند و حق اظهارنظر از آن اوست.
کسانی که در محیط دیکتاتوری پرورش پیدا می‌کنند حالت تسلیم و اطاعت در رفتارشان وجود دارد و در مقابل دیگران حالت دشمنی و خصومت به خود می‌گیرند و به بچه‌های کم سن و سال‌تر از خود صدمه‌ می‌رسانند. آنان از
به سر بردن با دیگران عاجز هستند، در کارهای گروهی شرکت نمی‌کنند و اعتماد به‌نفس ضعیفی دارند و در اغلب کارها با شکست روبه‌رو می‌شوند.
والدین و مربیان که در برابر پرخاشگری و خشونت کودک عصبانی می‌شوند با خشونت او را تنبیه می‌کنند. در چنین مواقعی تنبیه عاملی فزآینده در پرخاشگری است، زیرا علاوه بر این‌که سبب خشم و احتمالا پرخاشگری کودک می‌شود، شخص تنبیه‌کننده الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک می‌شود.
تجربیات دوران کودکی بخش مهمی از شخصیت انسان را شکل می‌دهد. بسیاری از ناهنجاری‌های رفتاری ریشه در محیط خانوادگی و نوع روابط حاکم بر آن دارد. هر رفتار ناهنجاری اغلب تنها نوعی جلب توجه منفی از سوی کودک است که نگران رابطه‌ی والدینش است که با ایجاد مشکل سعی می‌کند توجه پدر و مادر را از موضوع اصلی، یعنی اختلافشان، به خود جلب کند.
خشونت در محیط خانواده اثرات بسیار وخیمی روی روحیات و نوع رفتار کودک گذاشته و شخصیت او را در دوران بلوغ شدیدا تحت تاثیر قرار خواهد داد.
نتیجه تحقیقات روی کسانی که در کودکی شاهد خشونت بین والدینشان بوده‌اند نشان می‌دهد که درصد زیادی از این افراد در بزرگسالی، رفتار خشونت‌آمیز و پرخاشگرانه در رابطه با دیگران از خود بروز داده و مشکلات روحی و روانی، درماندگی، اقدام به خودکشی، اعتیاد در میان‌شان رایج است.
برخلاف باور همگانی محیط خانه می‌تواند بیش از هر مکان دیگری برای کودکان ناامن و خطرناک باشد. شواهد نشان می‌دهند که کودکان گاه در خانه بیش از هرجای دیگری در معرض خشونت قرار می‌گیرند. آنان یا به صورت مستقیم قربانی خشونت والدین و نزدیکان خود می‌شوند و یا به‌طور غیرمستقیم و تنها با مشاهده‌ی خشونت آسیب روانی می‌بینند.
وجود خشونت لفظی بین والدین در مورد مسائلی که به کودک مربوط می‌شود هم می‌تواند حس تشویش و اضطراب و احساس ناامنی را در او ایجاد کند. گاه در این‌ موارد کودک خود را عامل اختلاف و عدم توافق و منشا بروز خشونت بین والدینش می‌پندارد، که در این صورت امکان آسیب‌پذیری و احتمال تخریب اعتماد به‌نفس او و حتی افسردگی وجود دارد.
ارزیابی کارشناسان نشان می‌دهد کودکانی که شاهد خشونت بین والدینشان هستند، بیش از سایر کودکان دچار مشکلات روحی می‌شوند و میزان بروز پرخاشگری و حتی بزهکاری در آنان بسیار زیاد است. در موارد زیاد به‌طور ناخواسته کودک خود را عامل اختلاف پدر و مادر دانسته و به نوعی احساس گناه می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha