در دنیایی که انسان‌هایش چنین حریصانه برای زنده ماندن و زندگی کردن می‌جنگند. در جهانی که آدم‌هایش این چنین ولع زیستن دارند چه بر سر انسانی می‌آید که به راحتی از حق خود برای زندگی کردن دست می‌کشد؟ آیا می‌توان علت این اقدام وحشتناک و پیچیده یک انسان را تنها با جنون و بیماری‌های روانی توجیه کرد؟

پای دردودل بیمارانی که در خودکشی ناکام ماندند

سلامت نیوز: در دنیایی که انسان‌هایش چنین حریصانه برای زنده ماندن و زندگی کردن می‌جنگند. در جهانی که آدم‌هایش این چنین ولع زیستن دارند چه بر سر انسانی می‌آید که به راحتی از حق خود برای زندگی کردن دست می‌کشد؟ آیا می‌توان علت این اقدام وحشتناک و پیچیده یک انسان را تنها با جنون و بیماری‌های روانی توجیه کرد؟

به گزارش سلامت نیوز، نامه نیوز نوشت: سال 93 اگر با اخبار هولناک اسید و اسیدپاشی به پایان رسید و ابهام پیرامون حوادث تلخ اسیدپاشی اصفهان هنوز پابرجاست، 2 ماه آغازین سال 94 پر بود از خبرهای دردناک خودکشی از جوان تا پیر از زن تا مرد.

29 فروردین زن جوان 25 ساله‌ای در ایستگاه متروی امام علی خود  را جلوی قطاری که در حال ورود به ایستگاه است پرتاب می‌کند. سوم اردیبهشت زنی 48 ساله و مجرد از طبقه چهارم برج میلاد اقدام به خودکشی کرده و می‌میرد. هشتم اردیبهشت مردی 45ساله و صاحب  4 فرزند که کارگر شرکت داروپخش علی اکبری است دست به خودکشی زده و می‌میرد. 15 اردیبهشت دانشجوی رشته مدیریت دولتی دانشگاه تهران با پریدن از روی پل مدیریت دست به خودکشی می زند. چند روز پس از این واقعه جوانی 18 ساله به دنبال یک ماجرای عاشقانه پس از کشتن معشوق با پریدن از ساختمانی با ارتفاع سی متر خودکشی می کند. پنجشنبه 24 اردیبهشت یکی از دختران دانشجوی دانشگاه محقق اردبیلی از اهالی شهرستان خلخال با خوردن قرص برنج به زندگی خود پایان می دهد. عصر همان روز نیز مردی 35 ساله در ایستگاه مترو منیریه اقدام به خودکشی می‌کند. مجددا در همان روز جوانی 24 ساله از اهالی شهرستان فریدن با حلق آویز کردن خود از درختی در حاشیه خیابان خودکشی کرده و می میرد.

خبر اینبار از قزوین مخابره می شود، مردی 50 ساله خود را در شرکت مربوط به مسکن سازی قزوین به آتش کشیده و تلفات و خسارات زیادی بر جای می گذارد.

موارد ذکر شده اما تنها نمونه‌ای از خودکشی های صورت گرفته در 2 ماه اخیر است که بنا به دلایلی رسانه‌ای شده اند. کافی است سری به بیمارستان‌ها و بخش‌های اعصاب و روان بزنید تا صدها نفر را مشاهده کنید که هر روز به علت خودکشی های نافرجام پایشان به این مراکز درمانی باز شده و بستری و تحت درمان هستند. امری که حکایت از گسترده شدن یک پدیده اجتماعی تلخ زیر پوسته همین شهر و همین کشور دارد.

هرچند باید گفت نگرانی‌ها  از افزایش تعداد بروز خودکشی یک مسئله فراگیر جهانی است. نیویورک تایمز  16 می در گزارشی با عنوان "زوایای پنهان خودکشی" به بررسی 9 مورد خودکشی صورت گرفته در سنین 12 تا 24 سال که از ماه دسامبر در منطقه جنوب غربی ایالت داکوتای جنوبی در ایالات متحده به وقوع پیوسته پرداخته و از همه گیر شدن این خودکشی ها ابراز نگرانی می کند.

گزارش سازمان جهانی بهداشت که سال ۲۰۱۴ منتشر شد نیز حاکی از این است که روزانه بالغ بر ۸۰۰ هزار نفر در اثر خودکشی در جهان می‌میرند و هر ۴۰ ثانیه، یک نفر در اثر خودکشی جان خود را از دست می‌دهد. براساس این گزارش، بالغ بر ۷۵ درصد از موارد خودکشی، در کشورهای با درآمد کم و یا متوسط صورت می‌گیرد.

حال این سوال مطرح می‌شود در دنیایی که انسان هایش چنین حریصانه برای زنده ماندن و زندگی کردن می‌جنگند. در جهانی که آدم‌هایش این چنین ولع زیستن دارند  چه بر سر انسانی می‌آید که به راحتی از حق خود برای زندگی کردن دست می‌کشد؟ آیا می‌توان علت این اقدام وحشتناک و پیچیده یک انسان را تنها با جنون و بیماری‌های روانی توجیه کرد؟

بنا به گفته محققان و کارشناسان حوزه اجتماعی، خودکشی از عوارض مهم دنیای صنعتی و مدرن عصر حاضر شناخته می‌شود و بیشتر معلول نابسامانی‌ها و اختلال‌های روانی و نابرابری های اجتماعی است.

قدم به قدم با قصه زندگی افرادی که در خودکشی ناکام ماندند

"ریحانه دختر 20 ساله ای است که صبح یکی از روزهای بهاری به علت مصرف بیش از اندازه قرص به قصد خودکشی همراه پدرش به اورژانس بیمارستان اعصاب و روان مراجعه می‌کند. او حاضر نمی شود در حضور پدرش با ما صحبت کند. پس از اینکه پدرش اتاق را ترک می‌کند ریحانه از زندگی دشواری که از دوران کودکی تا به حال داشته می‌گوید. اینکه در 12 سالگی به علت بدبینی های نابجای مادرش و تهمت‌های او تا چه اندازه آسیب می‌بیند، اینکه در مدرسه و دانشگاه تنها به خاطر اندام چاق و نامتناسبش همیشه تنها بوده و دوستی نداشته است و شب گذشته به خاطر رفتار ناشایست پسری که دوستش داشته دست به خودکشی می زند. او می‌گوید قصد داشته به روانپزشک مراجعه کند ولی از ترس اینکه اطرافیانش او را بیمار به حساب آورند منصرف شده است. او تنها 20 سال دارد ولی هیچ انگیزه ای برای ادامه دادن ندارد."

"فرهاد مرد 32 ساله و مجردی که با پریدن از پشت بام خانه دوطبقه شان اقدام به خودکشی کرده است. مادرش می‌گوید یک بار دیگر هم با خوردن شامپو قصد داشته خودکشی کند. مادر او را پسری آرام  و بی‌آزار می‌دانست ولی از 2 سال قبل که جذب برخی کلاس‌های عقیدتی و عرفانی کاذب می‌شود رفتارهایش تغییر میکند و به دنبال دستگیری استاد و لغو کلاس‌ها اوضاع روحی فرهاد به هم ریخته و دست به خودکشی می‌زند. فرهاد حاضر نیست راجع به اتفاقاتی که برایش افتاده صحبت کند او می‌گوید من برای خودم زندگی می‌کنم و زندگی دیگران برایم اهمیتی ندارد پس زندگی من هم نباید برای شما اهمیتی داشته باشد."


"یونس اما مرد میانسالی است که به دنبال مصرف بیش از حد متادون به منظور خودکشی از هوش رفته و خانواده اش او را به بیمارستان می آورند. یونس بسیار غمگین است، او می گوید با وجود همسر و دو فرزند میلی به زندگی کردن ندارد. می گوید خانواده اش حرفهایش را باور نمی کنند. به علت مشکل بینایی نتوانسته درس بخواند و در حال حاضر قادر به کار کردن نیست. همسرش حاضر نیست به زندگی با او ادامه دهد مگر اینکه یونس خودش را تغییر دهد، او تنها در محوطه بیمارستان قدم می زند و برای ساعات ملاقات انتظار می کشد تا خانواده اش به دیدارش آیند. یونس با وجود این علاقه مفرط به خانواده اش چگونه حاضر می شود به زندگی اش پایان بخشد؟"

اکنون باید از خودمان بپرسیم هر یک از ما تا چه حد در جهت این همبستگی گروهی گام بر داشته ایم؟ آیا تک تک ما در قبال مرگ هم وطنانمان مسئول نیستیم؟ 

خودکشی از رم و یونان باستان تا دنیای مدرن امروز

مسلما خودکشی یک مسئله جدید جهانی نیست و انسان از زمانی که به این دنیا پا نهاد چگونگی از بین بردن خود را نیز آموخت. خودکشی به اندازه تاریخ بشریت بر روی این کره خاکی قدمت دارد.

در آتن باستان فردی که دست به خودکشی میزد نزد سایر اعضای جامعه منفور گشته به طوری که جایز نبود هیچ گونه مراسم خاکسپاری برایش انجام شود و تنها در حاشیه شهر بدون هیچ نشان وسنگ قبری دفن می شد. رومی های باستان با اینکه در ابتدا خودکشی را امری معمول به شمار می آوردند به تدریج به علت هزینه های اقتصادی بالای آن برای دولت، یک جرم علیه دولت تلقی می شد.

در اروپا مسیحیان خودکشی را عملی شیطانی دانسته و گناهی بزرگ به شمار می آوردند.ولیکن در قرون وسطی عمل خودکشی را شهادت دانسته و افرادی که اقدام به خودکشی می کردند را جزء شهدا می دانستند.فرانسویان در دوران حکومت لوئی چهاردهم خودکشی را جرم بزرگی به شمار آورده به طوریکه فردی را که اقدام به این کار کرده بود را جنایت کار دانسته جسدش را به خیابان پرتاب کرده، آویزان می کردند و یا داخل توده های زباله می انداختند.همچنین تمام اموال شخصی فرد نیز توسط دولت ضبط می شد. با شروع رنسانس در اروپا به تدریج نگرش ها نسبت به خودکشی تغییر کرد. جان دان شاعر و کشیش انگلیسی از نخستین مدافعان مدرن خودکشی است. وی بر اساس گفته های کتاب مقدس سعی می کند دلایلی جهت دفاع از این اقدام ارائه دهد. دیوید هیوم فیلسوف اسکاتلندی در کتابش با عنوان "مقالاتی در زمینه خودکشی و جاودانگی روح" که در سال 1777 میلادی منتشر شد و از اولین نوشتارهای علمی در زمینه خودکشی به شمار می آید مخالف جرم انگاشتن این اقدام است و با فصاخت می پرسد "چرا باید به زندگانی دردناک خود ادامه دهم؟تنها به علت برخی فواید احمقانه ای که جامعه از  وجود من به دست خواهد آورد؟". روزنامه انگلیسی تایمز نیز در سال 1786 طی مقاله ای با عنوان "آیا خودکشی یک اقدام شجاعانه است؟" با دیدی متفاوت به بررسی این مسئله می پردازد. در قرن نوزدهم  خودکشی یک گناه به شمار نمی آمد بلکه به عنوان یک اقدام جنون آمیز شناخته می شد و افرادی که چنین کاری می کردند از نظر سلامت روحی غیرطبیعی به شمار می آمدند.

در مقابل دین اسلام خودکشی را نفی می کند و کتاب مقدس مسلمانان- قرآن - پیروانش را این چنین از خودکشی بازمی دارد "خودتان را نکشید و از بین نبرید". همچنین احادیث بسیاری نیز وجود دارد که این عمل را خلاف اصول دین دانسته و گناه به حساب می آورند. علاوه بر این در اکثر کشورهای اسلامی  مردم خودکشی را یک انگ اجتماعی می دانند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • یک شهروند ایرانی IR ۰۱:۱۹ - ۱۴۰۱/۰۶/۱۴
    6 1
    من نزدیک به ۳۰ سالمه و از روابط عمومی بالایی برخوردار هستم اما از سال ۹۴ که متاهل شدم و رویای بزرگی در سر داشتم هم برای خودم هم برای همسرم با هزار قرض و وام ی خونه مستاجری تونستم ردیف کنم و از فروشندگی پوشاک ی مغازه کوچک زدم که خداروشکر اولاش خوب بود ولی بعد از مدتی به علت گرانی های شدید و نرسیدن به اهدافم در زندگی ی حس افسردگی زیاد دارم که نزدیک به دوساله هیچ چیزی خوشحالم نمیکنه و هرروز را با بغض و اعتماد به نفس خیلی پایین میگذرونم و هر روز با خودم کلنجار میرمو میگم پدر و مادرم چی که ی بچه از دست دادن ؟ همسرم چی که با هزار تا امید و آرزو اومده با من!!!!؟ ولی میدونم اگر اینطوری پیش بره با این اوضاع و احوال ایران خودمو از بین میبرم چون‌اصلا حالم خوب نیست.