یکشنبه ۳ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۵۸
کد خبر: 149052

در اغلب خانواده‌ها، والدین که تربیت مستقیم فرزندان را برعهده دارند، خواهان آن هستند که فرزندانشان که همچون محصولاتی هستند که به جامعه عرضه می‌شوند، مناسب، کارآمد و مثمرثمر باشند. تلاش آنها بر این نکته متمرکز است که این فرزندان باید بتوانند فردا در اجتماع سربلند بوده و برای خود کار مهمی دست‌وپا کرده و خانم دکتر یا آقای مهندس شوند. آنها با این امیدها و آرزوها به بزرگ‌کردن کودکشان مشغول می‌شوند.

سلامت نیوز: در اغلب خانواده‌ها، والدین که تربیت مستقیم فرزندان را برعهده دارند، خواهان آن هستند که فرزندانشان که همچون محصولاتی هستند که به جامعه عرضه می‌شوند، مناسب، کارآمد و مثمرثمر باشند. تلاش آنها بر این نکته متمرکز است که این فرزندان باید بتوانند فردا در اجتماع سربلند بوده و برای خود کار مهمی دست‌وپا کرده و خانم دکتر یا آقای مهندس شوند. آنها با این امیدها و آرزوها به بزرگ‌کردن کودکشان مشغول می‌شوند.

به گزارش سلامت نیوز  فرزانه رسانه  کارشناس‌ارشد روانشناسی در روزنامه شهروند نوشت ؛خب حالا عمیق‌تر بیندیشیم و به نحوه تربیتی که والدین بر کودکشان اعمال می‌کنند، بنگریم. به‌طور قطع، هر کودک سالمی رفتارهایی دارد که مطابق با میل بزرگسالان نخواهد بود. برای مثال، بازی با اشیای قیمتی خانه، پافشاری و اصرار برای پرتاب‌کردن کنترل تلویزیون!، نقاشی کردن روی دیوار با پاستل‌های روغنی، دویدن در خانه به‌شدت برق و باد به‌گونه‌ای که صدای همسایه طبقه پایین بلند شود، پاره‌کردن کتاب‌های موجود در خانه هنگام تماشای عکس‌های آنها، کمک‌کردن به والدین برای انجام امور روزمره و شخصی‌شان و ... حال والدین را تصور کنید.

چگونه پاسخ خواهند داد؟ در عالم واقعیت، کمتر یا هرگز والدینی را مشاهده نخواهید کرد که در برابر این محرک‌هایی که از طرف کودکشان به آنها وارد می‌شود، سکوت کرده و با آرامش واکنش نشان دهند. البته باید به‌یاد داشته باشید که اغلب رفتارهای ذکر شده و مشابه آنها اقتضای مرحله کودکی است و کودکی که حداقل یکی از این‌گونه رفتارها را نداشته باشد به یقین می‌توان گفت که از سلامت پایینی برخوردار است. اما عکس‌العمل متقابل بزرگسالان به چنین رفتارهایی معمولا عبارت است از تنبیه جسمانی یا کلامی و در اکثر مواقع این نحوه ارتباط بین والد و کودک چنان تثبیت می‌شود که تا دوران نوجوانی و گاه بزرگسالی ادامه می‌یابد.

تا جایی که پس از ازدواج نیز والدین با فرزندشان به‌گونه‌ای رفتار می‌کنند انگار که همان کودک ٣٠ یا ٤٠‌سال پیش است!
حقیقت این است که افراد نالایق در اجتماع در خانواده‌هایی پرورش یافته‌اند که سبک تربیتی معیوبی درمورد آنها اتخاذ شده است. کودکی که در صورت انجام اشتباه از سوی خانواده مورد مواخذه قرار گرفته و گاه تنبیه‌های نامناسبی دریافت می‌کند، در بزرگسالی نیز به‌دلیل ترس از اشتباه و متعاقب آن تنبیه‌شدن، از انجام هر کاری اجتناب کرده و فردی ترسو و به لحاظ اجتماعی ناکارآمد شناسایی می‌شود یا برعکس پرخاشگری کرده و دیگران را تحقیر می‌کند. این فرد نه‌تنها در زندگی شخصی، بلکه در زندگی اجتماعی خود شکست‌های متعددی را تجربه خواهد کرد. چراکه بنیان او با ترس و ترساندن پی‌ریزی شده است.

او ترسیدن و اجتناب‌کردن را بهتر از هر چیز دیگری آموخته است. به چالش کشیده‌شدن، تجربه‌کردن و محک‌زدن خود، برایش در حکم مرگ است! تحقیر شدن توسط دیگران، تنهایی، افسردگی و تبدیل‌شدن به یک مصرف‌کننده صِرف، برای او امور عادی روزمره هستند. این فرد هرگز نخواهد توانست در اجتماع نقش یک شهروند کارآمد و فعال را بازی کند.

او نمی‌تواند در مقابل مشکلات مقاومت کرده و پستی و بلندی‌های زندگی را با موفقیت طی کند. او حتی موفقیت‌های کوچکی که به‌دست می‌آورد را حاصل تصادف و اتفاق می‌داند و آنها را به خودش و تلاشی که انجام داده است، نسبت نخواهد داد. اگر این فرد ازدواج کند و فرزندانی هم داشته باشد، مسیر تربیتی که برای آنها در پیش خواهد گرفت نیز همان است که برای او اعمال شده است. یعنی فرزندانی همانند خود با اعتمادبه‌نفس ناچیز و توانایی اندک تحویل اجتماع خواهد داد. تصور می‌کنید چند نفر از افراد جامعه ما از این دست افراد هستند که در خانواده‌هایی با توانایی پایین فرزندپروری رشد کرده و وارد جامعه شده‌اند؟ هرجا که در صف نانوایی مشاهده کردید حقی از فردی پایمال شده، بدانید که هم فرد زورگو و هم کسی که حقش پایمال شده افرادی از این قبیل بوده‌اند؛
یکی فاقد اعتماد به‌نفس و منفعل و دیگری نیز فاقد اعتماد به‌نفس و پرخاشگر. وقتی وارد اداره، دانشگاه یا مرکزی می‌شوید و با فردی که پشت‌میز نشسته است ارتباط برقرار می‌کنید، آنگاه او به‌دلیل موقعیتی که دارد با شما رفتاری خداگونه داشت و با بی‌احترامی کامل شما را همچون زیردست خود پنداشت، بدانید که مشکل از حقارت عمیق اوست، حقارتی که خانواده به او هدیه داده است! وقتی‌که در روابط ساده با دیگران متوجه دروغ‌های پی‌درپی آنها می‌شوید، حال با مطالعه این مطلب خواهید دانست که به خاطر ترس‌هایشان است و این رفتاری است که اعضای خانواده از او قبول کرده و رفتار او را مورد تأیید قرار داده‌اند. یعنی به ازای دروغ‌هایش او را به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم تحسین وتشویق کرده‌اند.


بنابراین و براساس آنچه که گفته شد، خانواده عامل موفقیت یا شکست هر فرد در زندگی شخصی و اجتماعی اوست و با دیدی جامع، خانواده عامل موفقیت یا شکست یک جامعه محسوب می‌شود. بدین‌سبب است که خانواده ماکت کوچکی از جامعه فرض می‌شود. هر محصولی که در خانواده تولید می‌شود به جامعه عرضه شده و بدین‌ترتیب این خانواده است که تضمین‌کننده کیفیت یا بی‌کیفیتی محصولات خود
خواهد شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha