احمد بهبودی، موسی صابر، عثمان شیخی، سهراب صابر، بایزید پورآذری، نادر صابر، نقی صلاحی، احمد زردی، اروجعلی سراهی، عبدالله بابایی و جعفر گلابی را می‌توان ١١ یار دریاچه نامید؛ ١١ کشاورز اهل شهرستان نقده در استان آذربایجان غربی. هفت نفر آذری و چهار نفر کُرد، هفت نفر شیعه و چهار نفر اهل سنت، هر ١١ نفرشان، هم آذری حرف می‌زنند هم کردی و هم فارسی، اما این تنها ویژگی این ١١ نفر نیست.

یازده یار دریاچه ارومیه

سلامت نیوز: احمد بهبودی، موسی صابر، عثمان شیخی، سهراب صابر، بایزید پورآذری، نادر صابر، نقی صلاحی، احمد زردی، اروجعلی سراهی، عبدالله بابایی و جعفر گلابی را می‌توان ١١ یار دریاچه نامید؛ ١١ کشاورز اهل شهرستان نقده در استان آذربایجان غربی. هفت نفر آذری و چهار نفر کُرد، هفت نفر شیعه و چهار نفر اهل سنت، هر ١١ نفرشان، هم آذری حرف می‌زنند هم کردی و هم فارسی، اما این تنها ویژگی این ١١ نفر نیست.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شرق ،ماجرایی که آنها را ویژه‌تر می‌کند به ١٢سال پیش برمی‌گردد، زمین‌های کشاورزی این ١١ نفر که در مجموع ٢٤ هکتار است، در بخشی از شهرستان نقده در کنار هم واقع بود. آنها برای حفر چاه و آبیاری و کشاورزی در زمین‌های‌شان مشکلات بسیاری داشتند. همین مشکلات به جای آنکه آنها را متفرق و از هم دور کند به هم نزدیک‌ترشان کرد، از ١٢ سال پیش به این‌سو، دور هم نشستند همفکری کردند، دست اتحاد به هم دادند و زمین‌های‌شان را به هم چسباندند و شدند یکی. برای زمین‌شان مجوزهای قانونی حفر چاه گرفتند و شروع کردند به کشاورزی، با کمک و همیاری همدیگر.

ماجرا فقط به این هم خلاصه نمی‌شود. اگر بخواهیم رک و راست و صاف و صادق باشیم درست تا سال پیش، آنها هم جزء تعدادی از مقصران کم‌آبی و خشکی دریاچه بودند، مانند هزاران کشاورز دیگری که با حفر چاه آب و کشاورزی سنتی و غیرعلمی سالانه میلیون‌ها مترمکعب آب را پای محصولات کشاورزی و زمین‌های‌شان خرج می‌کردند، اما عملکرد و شیوه آنها همان‌طور که دست اتحادشان در پنج سال پیش مثال زدنی بود از اوایل نیمه دوم سال گذشته هم نمونه‌ای ستایش‌برانگیز شده است.


ماجرا از این قرار است که آنها بلافاصله از عملیاتی‌شدن طرح کشاورزی پایدار و مبتنی بر اصول کارشناسی، متقاضی پیاده‌کردن این روش در زمین خود می‌شوند. در زمستان سال گذشته از دولت ١٦٥ میلیون تومان یارانه اجرای طرح می‌گیرند و خودشان هم ٤٥ میلیون روی آن می‌گذارند و کل ٢٤ هکتار زمین‌شان را که تا پیش از این به شیوه غرقابی آبیاری می‌شد به ابزار آبیاری بارانی و قطره‌ای مجهز می‌کنند. به گفته این کشاورزان با این رویداد هم کار خودشان آسان‌تر شده است و هم حدود ٢٠٠ هزار مترمکعب آب صرفه‌جویی کرده‌اند.


در سفری که حدود ١٠ روز پیش به آذربایجان غربی و شهرستان نقده داشتم، چند ساعتی را با این کشاورزان در زمین کشاورزی‌شان گذارندم و از آنها درباره جزئیات کارشان از ابتدای همیاری و همکاری‌شان تا همین امروز که طرح کشاورزی پایدار برای نجات دریاچه ارومیه در زمین‌شان در حال اجراست، پرسیدم. به نمایندگی از این ١١ کشاورز که سن و سالشان بین ٤٤ تا ٨٠ است، «نقی صلاحی» که کم‌سن و سال‌ترین‌شان هم بود سخن می‌گفت. گاهی هم بقیه کشاورزان در پاسخ‌ها و توضیح جزئیات مشارکت می‌کردند. میل و اشتیاق آنها به دانستن شیوه‌های نوین کشاورزی، دل‌نگرانی‌شان برای دریاچه و محیط زیست و همین‌طور درددل‌های‌شان درباره نداشتن اطلاعات کافی از کشاورزی علمی، سنگ‌اندازی مسئولان و دستگاه‌های دولتی در سال‌های گذشته و... بخش اصلی حرف‌هایشان بود.

[quote-right] کشاورز از کجا بداند محیط زیست یعنی چه و چه اهمیتی دارد، تا اینها را آموزش ندهند کسی به خودی خود یاد نمی‌گیرد[/quote-right]


برای اولین سؤال از آنها پرسیدم ایده این طرح که به شکل مشارکتی ١١ کشاورز دست به دست هم بدهند از کجا آمد و چه کسی پیش‌قدم شد. پاسخ آنها این بود: « قبل از اینکه این طرح کشاورزی پایدار در منطقه اجرا شود ما از ١٢ سال پیش به صورت خودجوش و داوطلبانه این کار را شروع کردیم، بدون اینکه مسئله دریاچه ارومیه در پیش باشد یا اینکه حرفی از آبیاری تحت فشار و کمک دولت باشد، خودمان ١١ نفری اینجا جمع شدیم و رفتیم دنبال کارهای اداری و از هفت‌خان رستم گذشتیم. با پول خودمان پروانه بهره‌برداری آب گرفتیم. بانک کشاورزی هم به ما چهار میلیون تومان وام داد و همان زمان خودمان هم ٢٠ میلیون تومان برای حفر چاه و بقیه کارها خرج کردیم. آن موقع ما برای برداشت آب از چاه از موتور دیزل استفاده می‌کردیم و بعد دیدیم که مقرون به صرفه نیست؛ چون گازوئیل پیدا نمی‌شد و مشکل سوخت داشتیم. تصمیم گرفتیم چاه را برقی‌ کنیم، البته برای برقی‌کردن چاه هم هیچ تسهیلاتی به ما ندادند، هیچ‌کس حمایتی از ما نکرد و خودمان با پول خودمان موتور برقی تهیه کردیم.

در حقیقت نزدیک ٣٠ میلیون تومان خرج کردیم، هر چند قرار بود از طرف ستاد بهینه‌سازی مصرف سوخت به ما سه میلیون بدهند که البته ندادند. بعد دیدیم این‌طوری باز هم آب زیادی اسراف می‌شود و دوباره خودمان داوطلبانه زمین را لوله‌گذاری کردیم و آب را به قسمت‌های مختلف مزرعه بردیم. از سال قبل هم که آبیاری تحت فشار شروع شده، ما از همان لوله‌ها استفاده کردیم، قبل از اینکه به فکر کسی برسد؛ یعنی خودمان با همکاری همدیگر این کار را کردیم».


از آنها می‌پرسم چرا ١١ نفر، دلیل خاصی داشته که تعدادتان بیشتر یا کمتر نیست؟ و آنها علت ماجرا را این‌طور توضیح می‌دهند: «چون زمین‌های ما ١١ نفر به هم چسبیده است. البته ما به بقیه زمین‌های همسایه هم گفته بودیم ولی آنها استقبال نکردند، ولی ١١ نفر حمایت کردند که شدیم ٢٤ هکتار و الان ١٢ سال است که متحد و با هم هستیم».


می‌گویند از کارشان خیلی راضی هستند و اگر دوباره زمان به عقب برگردد، باز هم همین کار را خواهند کرد. به تعبیر خودشان دلیلش این است که بزرگ‌ترین مشکل کشاورزی مشکل آب است، الان کشاورزانی که این کار را نکردند برای هر گالن سوخت برای برداشت آب از چاه ١٠ هزار تومان پول می‌دهند و البته بیشترشان هم مجوز و پروانه برداشت آب ندارند؛ یعنی هم کارشان غیرقانونی است و هم مشکل سوخت دارند. یکی از کشاورزان درباره نسبت تعداد چاه‌های با موتور دیزلی به موتور برقی این‌طور توضیح می‌دهد: «در کل این منطقه الان فقط پنج درصد موتور چاه‌ها برقی است و مابقی همه دیزلی است».
از آنها می‌پرسم بعد از این همیاری و همکاری شما و تجربه موفقتان از صاحبان زمین‌های همسایه کسی نیامد که بخواهد به شما اضافه شود پاسخ آنها این بود: «خیلی‌ها آمدند و حسرت می‌خوردند و می‌خورند که چرا همان موقع به ما اضافه نشدند، حالا دیگر قانون اجازه نمی‌دهد چون پروانه صادر شده است و گرنه آنها هم برادر ما هستند و ما هم دوست داریم کمکشان کنیم، اما قانون به ما اجازه اضافه‌کردن فرد یا زمین جدید را نمی‌دهد. همین‌طور اجازه نمی‌دهد از آب صرفه‌جویی‌شده به زمین‌های دیگر بدهیم».


وقتی از کیفیت محصول و چگونگی برداشت از زمین‌ها می‌پرسم، یکی از این کشاورزان می‌گوید: «همان‌طور که رفیقم گفت بزرگ‌ترین مشکل یک کشاورز آب است. اگر مشکل آب حل شود، ٥٠ درصد مشکلات حل شده، زمین‌های ما هم جزء مرغوب‌ترین زمین‌های کشاورزی ایران است و اگر درست استفاده شود حتی اصلا احتیاج به کود شیمیایی هم نداریم؛ برای مثال ما یونجه کشت‌شده پای درختان سیب‌مان را سالی پنج یا شش بار می‌چینیم. چغندر هم تا ١٢٢ تن برداشت کرده‌ایم».


این گفت‌وگو در اتاقکی وسط این زمین کشاورزی ٢٤ هکتاری مشارکتی انجام شده است. جایی که وسایل و ابزاری که کشاورزان نیاز دارند، مثل لوله‌های آبیاری بارانی، اره، بیل، دستگاه‌های سمپاشی، گاری و... در کنار یک تخت و مقداری وسیله دیگر، مثل اجاق گاز گذاشته شده است. کشاورزها دور تا دور نشسته‌اند و در پاسخ به هر سؤالی یک نفرشان پاسخ می‌دهد. از آنها می‌پرسم تعدادی از شما آذری هستید و تعدادی دیگر کُرد، زبان ارتباطی شما چه زبانی است؟ و این‌طور پاسخ می‌دهند: «همه ما هم کردی متوجه می‌شیم و هم آذری. اگر جایی هم کم آوردیم و نتوانستیم منظورمان را دقیق توضیح دهیم از زبان فارسی کمک می‌گیریم».


از آنها یک سؤال سخت می‌پرسم و قول می‌گیریم که حقیقت را بگویند. بحث اختلافات احتمالی را وسط می‌کشم و می‌گویم تا به حال شده اختلافی بین‌تان رخ دهد. در این صورت چه می‌کنید؟ یکی از آنها می‌گوید: «ما الان ١١ نفر هستیم و انصافا با هم وحدت داریم، چهار نفرمان کرد هستند و هفت نفر هم آذری. در کنار هم هستیم، بدون اینکه قومیت یا مذهب را در نظر بگیریم و همیشه هم برادرانه مشکلات‌مان را حل کردیم. البته نمی‌گویم تا حالا اختلاف سلیقه‌ای بینمان رخ نداده، ولی هیچ وقت جدی نبوده و اگر اختلافی هم باشد خودمان حلش می‌کنیم؛ برای مثال اگر دوتا از آذری‌زبان‌ها به مشکل بخورند با میانجیگری کردها مشکلشان برطرف می‌شود و بالعکس و در آخر هم اگر حل نشود توسط بزرگان برطرف خواهد شد».


و پاسخ‌شان به این سؤال که در کارها چقدر به هم کمک می‌کنید این است: «ما حتی چایی هم به تنهایی نمی‌خوریم، توی کارها که همیشه به هم کمک می‌کنیم».

[quote-left]واقعیت این است که قبل از اینکه دریاچه خشک بشود، همه به چشم یک چیز اضافی و بیخود به آن نگاه می‌کردیم. می‌گفتیم بدون استفاده است و آبش شور است و در حال هدردادن آب منطقه است، اما حالا با چشم خودمان داریم تغییرات و اثرات منفی خشک‌شدنش را می‌بینم [/quote-left]


سؤالات بعدی درباره طرحی است که از زمستان سال قبل به این‌سو در زمین کشاورزی‌شان اجرا می‌شود. طرحی که با عنوان طرح کشاورزی پایدار در حال اجراست و در قالب همین طرح این زمین به ابزار آبیاری مدرن و بارانی و قطره‌ای مجهز شده است. نقی صلاحی دراین‌باره چنین توضیحاتی می‌دهد: «این طرح در اصل سال ٩١ قرار بود اجرا شود. ما هم همان زمانی که می‌خواستیم چاه را برقی کنیم رفتیم و پرونده تشکیل دادیم. اداره جهاد از ما تعهد ثبتی گرفت، بعد گفتند به خاطر دریاچه ارومیه بیایید آبیاری تحت فشار انجام بدهید، مدت یک سال و نیم پرونده بدون هیچ اقدامی ماند تا اینکه در اواخر تابستان ٩٣ خبر دادند بیایید برای شروع کار.

رفتیم پرونده را تکمیل کردیم و بالاخره با مشارکت جهاد کشاورزی شهرستان نقده کارمان انجام شد. من واقعا به نمایندگی از این ١١ نفر باید تشکر کنم که واقعا با ما همکاری کردند؛ یعنی فقط چهار ماه طول کشید تا کار ما را انجام بدهند. انجام این کار هم کمک بزرگی بود. براساس مجوز ما اجازه برداشت سالانه ٣٨٧ هزار متر مکعب آب را داریم، در زمان قدیم و پیش از اجرای این طرح همه ٣٨٧ هزار متر مکعب را مصرف می‌کردیم؛ ولی الان ١٨٠ هزار متر مکعب استفاده می‌شود و این یعنی ٢٠٠ هزار مترمکعب صرفه‌جویی خواهد شد که می‌تواند به دریاچه ریخته شود».


این را که می‌گوید بحث را می‌کشانم به دریاچه ارومیه و حال و روز ناخوشش، می‌گویم به نظرتان وضعیت دریاچه ارومیه برای کشاورزان چقدر مهم است و آیا کسان دیگری هم هستند که مثل شما نگران حال این دریاچه باشند؟ و این پاسخ اوست: «واقعیت این است که قبل از اینکه دریاچه خشک بشود، همه به چشم یک چیز اضافی و بیخود به آن نگاه می‌کردیم. می‌گفتیم بدون استفاده است و آبش شور است و در حال هدردادن آب منطقه است، اما حالا با چشم خودمان داریم تغییرات و اثرات منفی خشک‌شدنش را می‌بینم».


درباره این تغییرات هم این‌طور توضیح می‌دهد: «با خشکی دریاچه حتی انگار بارندگی نامنظم شده، افت آب‌های سطحی دارد بیداد می‌کند. حتی دیگر مثل سابق هوا هم سرد نمی‌شود و در بعضی جاها آب‌های زیرزمینی شور شده است، اما واقعیت این است که همه این چیزها باید ابتدا به ما آموزش داده شود، کشاورز از کجا بداند محیط زیست یعنی چه و چه اهمیتی دارد، تا اینها را آموزش ندهند کسی به خودی خود یاد نمی‌گیرد؛ برای مثال شما نمی‌توانید کشاورزی را پیدا کنید که سالی چند تا مار را نکشد یا نکشته باشد، از زمان گذشته پدران ما و کشاورزان قدیمی می‌گفتند مار را دیدید بکشید ما هم می‌کشیم، مثل خود من.

تا اینکه سه یا چهار سال قبل یکباره متوجه شدم چند تا از درخت‌های باغم که مثل بچه‌هایم از آنها مراقبت کرده و بزرگشان کرده بودم از ریشه خشک شدند و افتادند. بعد متوجه شدم موش‌ها از زیر خاک ریشه درخت‌ها را جویده‌اند و خشک کرده‌اند، آنجا بود که متوجه شدم اگر ما مارها را نمی‌کشتیم، خودشان به راحتی جمعیت موش‌ها را کنترل می‌کردند و این‌طور به ما آسیب نمی‌زدند، اما من بدون آموزش این را چطور باید یاد می‌گرفتم؟ واقعیت این است که وضعیت ما کشاورزان خیلی خراب است هر کس به فکر خودش است و تا فرهنگ‌سازی نشود مشکلات حل نخواهد شد».

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha