سلامت نیوز:کور کردن بخشی از زمینهای کشاورزی، تغییر معیشت کشاورزان، تغییر محصول و کشت در حوزه دریاچه ارومیه را کارشناسان، جراحی بزرگ دولت روحانی برای نجات دریاچه ارومیه میدانند! جراحیای که درد دارد اما تنها راهی است که میتواند معیشت، سلامت و محیط زیست استانهای آذربایجان غربی، شرقی، کردستان و خراسان جنوبی را تضمین کند، در نهایت سرزمین مدیترانهای ارومیه را از تبدیل شدن به بیابانهای سومالی نجات بدهد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه ایران ،همچنین جنگلهای هیرکانی را از دستبرد ریزگردهای نمکی و شنی - ماسهای دور دارد. طرح< نکاشت> یکی از طرحهایی بود که در مسیر سفر خبرنگاران حوزه محیط زیست به «میاندوآب» و «نقده»، کشاورزان علاقهای به صحبت درباره آن نداشتند. واکنشی که اصلاً دور از انتظار نبود! اما آنچه مشخص است تغییر شیوه آبیاری کشور ابتدای ماجرایی است که باید در حوزه دریاچه ارومیه اتفاق بیفتد! وگرنه آنطور که کارشناسان از جمله «ناصر کرمی» اقلیمشناس و کارشناس محیط زیست میگوید، دریاچه ارومیه از این رهگذر جان سالم بدر نمیبرد! اما این پایان ماجرا نیست. معیشت 5 میلیون نفر در این حوزه با خطر جدی رو به رو میشود!
شهری میان دو رودخانه
وقتی کویرهای ماسهای ـ شنی به جان شهری که نامش را از دو رودخانه پیرامونش ـ زرینه رود و سیمینهرودـ میگیرد، میافتد، یعنی بحران به بیخ گلوی محیط زیست رسیده است! پرچمهای قرمز، زرد و سبز! در دل مزارع و باغهای میاندوآب که نگاه هر رهگذری را به خود جلب میکند، گام دیرهنگامی است برای مبارزه با این بحران! پرچم قرمز، همان آژیر خطری است که نشان دهنده وضعیت آب مصرفی در زمینهای زراعی است.
آنطور که محسن سلیمانی مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران میگوید برخی از کشاورزان منطقه میدانند که مصرف آب در زمینهای زراعی و باغهاشان زیاد است و بدون اینکه منتظر نظر کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی بمانند، خود در همان ابتدا پرچم قرمز را در دل زمین میزنند تا کمکم وارد طرح شوند و میزان مصرف آب به جایی برسد که بتوانند پرچم سبز را در گوشهای از زمین کشاورزی به اهتزاز درآورند.
البته این به آن معنا نیست که همه کشاورزان پرچمها را برافراشتهاند اما ذهن بسیاری از آنها با آموزش و برنامههای اجرا شده توسط دو سازمان متولی یعنی محیط زیست و منابع طبیعی درگیر سه رنگ این پرچم زیست محیطی شده است.
[quote-left] «حسن روحانی» به پاستور که رفت، احیای دریاچه ارومیه را در صدر برنامههای زیست محیطی خود قرار داد. کشاورزی و سدسازی دو متهم اصلی خشک شدن دریاچه ارومیهاند. همین جابود که اصطلاح «جراحی بزرگ» دولت روحانی توسط کارشناسان به رسانهها وارد شد.[/quote-left]
«حسن روحانی» به پاستور که رفت، احیای دریاچه ارومیه را در صدر برنامههای زیست محیطی خود قرار داد. کشاورزی و سدسازی دو متهم اصلی خشک شدن دریاچه ارومیهاند. همین جابود که اصطلاح «جراحی بزرگ» دولت روحانی توسط کارشناسان به رسانهها وارد شد. جراحی که به گفته کارشناسان با ریاضت همراه خواهد بود! «طرح نکاشت» هم بعد از این بحث و گفتوگوها روی میز مذاکره و مباحثه آمد اما خیلی زود کنار گذاشته شد. کشاورزانی هم که با روزنامه «ایران» به گفتوگو نشستهاند اصلاً علاقهای به گفتوگو درباره این طرح ندارند.
براساس طرح نکاشت قرار بود که 50هزار هکتار از اراضی زراعی در بخش زرینه رود به اجاره دولت درآید و خسارتی که از نکاشتن محصول متوجه صاحبان اراضی میشود به آنان داده شود تا آب این بخش به دریاچه ارومیه برسد. «طرح نکاشت اصلا» جواب یکی از کشاورزان میاندوآبی است که با تأیید دیگر کشاورزان حاضر همراه میشود. همین واکنش طرح را در برنامههای کارشناسان کمرنگ کرد. هرچند برای نجات دریاچه ارومیه دیر شده اما شرایط حال حاضر نشان میدهد که برای اجرای طرح نکاشت خیلی زود است. خیلی زودی که دیر شده است. سطح کشاورزی در یک دهه گذشته بیتوجه به هشدار کارشناسان در حوزه دریاچه افزایش یافته است.
از سوی دیگر مسئولان وقت بویژه در دولت دهم اعتقادی به آنچه در جغرافیای شمال غرب کشور میرفت نداشتند. سالها طول کشید تا وزارت نیرو قبول کرد حقآبه دریاچه را نیمبند بدهد.
حقآبهای که با «دگنگ» از سدها گرفته شد اما در مسیر آنقدر برایش نقشه کشیدند که لب دریاچه را هم خیس نکند. وزیر وقت دولت دهم بارها اعلام کرده بود که وظیفه او تأمین آب برای زمین کشاورزی است، نه دریاچه ارومیه! مسأله آنقدر ادامه پیدا کرد که کشاورزان متهمان ردیف اول خشک شدن دریاچه شدهاند. متهمانی که برای اینکه قربانی خشم طبیعت نشوند و زندگیشان زیر خروارها ریزگرد نمکی- شنی دریاچه دفن نشود باید طرح را جدی بگیرند! با وجود این به نظر نمیرسد که کشاورزان نقده و حتی «میاندوآب» آن اتفاق تلخ را به طور کامل شنیده باشند. اتفاق تلخی که با ایجاد کانونهای بحرانی کویرهای ماسهای- شنی در همین شهر «میاندوآب» به بیخ گوش آنها رسیده است.
شنهای روانی که اگر جلوی آنها گرفته نشود بزودی خانههای روستاییان را زیر خود دفن خواهند کرد تا تراژدی تلخ سیستان و بلوچستان در باغ - شهرهای آذربایجان غربی هم اتفاق بیفتد! پیش از این هم رضا مکنون قائم مقام کمیته ملی توسعه پایدار به روزنامه «ایران» گفته بود طرح نکاشت نیاز به مقدماتی دارد که جان کلام آن میشود، ایجاد شغل جایگزین. شغلی که بتواند درآمد امروز کشاورزان و باغداران را تضمین کند! کشاورزانی که امروز در طرح قطرهای – بارانی محیط زیست و منابع طبیعی هنوز هم به جایگزینی محصول فکر نمیکنند. هرچند طرحهای اجرایی تا به امروز توانسته بین 30 تا 60درصد آب مصرفی را کاهش بدهد.
[quote-right]برنامه سازمان حفاظت محیط زیست با همکاری جهادکشاورزی برای «ترویج کشاورزی پایدار» 41روستا را در فاز نخست پوشش داده و برای 31روستای دیگر هم برنامه دارد. همه این تلاشها 30هزار هکتار از 500هزار هکتار حوزه دریاچه را در برمی گیرد که به گفته کارشناسان حاضر در طرح وسعت زیادی نیست. [/quote-right]
برنامه سازمان حفاظت محیط زیست با همکاری جهادکشاورزی برای «ترویج کشاورزی پایدار» 41روستا را در فاز نخست پوشش داده و برای 31روستای دیگر هم برنامه دارد. همه این تلاشها 30هزار هکتار از 500هزار هکتار حوزه دریاچه را در برمی گیرد که به گفته کارشناسان حاضر در طرح وسعت زیادی نیست.
سیدعلی رحمت از جمله کشاورزانی است که با آغوش باز طرح را پذیرفته و برنامه را هم در باغاش پیاده کرده است و هم در مزرعهاش اجرا.
دهیار روستای نظام آباد در پاسخ به این سؤال که چرا کشاورزان دیگر روستا مثل سیدعلی وارد منطقه نمیشوند میگوید: «او ریسک پذیراست.» نظام آباد 200 متر با زرینه رود فاصله دارد. 200 متری که عباسی دهیار روستا نشان میدهد درست میشود پشت گندمزارهای سیدعلی. او در پاسخ به این سؤال که آیا باقی زارعین قصد ندارند وارد طرح شوند هم میگوید: «منتظرند تا نتیجه ریسکپذیری سیدعلی را ببینند.»
به گفته برخی از کشاورزان شروع طرح خرج زیادی روی دست کشاورزان میگذارد و همین مسأله هم یکی از دلایل تردید آنهاست. این مسأله را که امین آقایی، مدیر طرح ترویج کشاورزی پایدار رد میکند. به گفته او کشاورزان برای هر هکتاری زمین که سیستم قطرهای در آن پیاده میشود 6 و نیم میلیون تومان و برای هر هکتار سیستم بارانی 5 میلیون تومان وام بدون بهره میگیرند.
حال و هوای مزرعه سیدعلی سبزتر و پرطراوتتر از باقی مزارع به نظر میرسد. میگوید کارش نصف شده است. زمین زارعیاش با همکاری کارشناسان «کرت بندی» شده. کرتها پیش از این آرایش، 12متر بود حالا به 6 متر کاهش یافته است. این مسأله به گفته او زمان آبدهی را پایین میآورد و به کاهش سختی کار منجر میشود! گیاهان هرز دور درختان سیباش هم وجین شده است. گودالهای حلقه زده دور هر درخت با یک تونل به گودال درخت دیگری میرسد تا آب با تلفات کمتری به خورد درخت برسد. البته او در دو ماه گذشته آبی به درختان باغ نداده است.
یکی از کارشناسان ارومیه میگوید: «درختان الان از سفرههای زیر زمینی تغذیه میکنند و نیاز آبی ندارند اما کشاورزانی که در طرح شرکت نکردهاند، در همین فصل هم به درختانشان آب دادهاند. آقای باغبان احساس میکند حال درختانش با این طرحها بهتر است. طراوات بیشتری هم دارند. از نتیجه طرح راضی است. رقص گندمزار سبزش با پرچمی سبزتر نشان میدهد که میزان مصرف آب به حد نرمال رسیده است.
این همه ماجرا نیست!
کشاورزان نقدهای هم وارد طرح شدهاند. آنها خبر را شنیدهاند اما نه تمامش را. قطرهای – بارانی کردن آبیاری زمین آن چیزی نیست که بتواند کابوس بلند شده در دریاچه ارومیه را از سر آنها برهاند اما از نتیجه کار خود راضی هستند.
11 کشاورز روستای «سلدوز» از یک چاه به صورت مشترک برای آبیاری 24 هکتار اراضی زراعی خود استفاده میکنند. باقی چاهها را بلا استفاده گذاشتهاند. آنها یک نکته دیگر را هم به خبرنگار ما یادآوری میکنند. پیش از این طرح، آبیاری در زمینهای کشاورزی و باغها به صورت غرقابی بود و امکان قطع آب وجود داشت اما با سیستم جدید این ترس از سر آنها دست برداشته است. آنطور که کارشناسان حاضر در صحنه هم حرف آنها را تأیید میکنند 11 کشاورز نقدهای توانستهاند 60درصد راندمان آب را بالا ببرند. آنها پیشتر 11 موتور برق استفاده میکردند و امروز یک موتور.
یکی از کشاورزان که لباس کردی پوشیده هم از مشکل دیگری حرف میزند که گریبانگیر تعداد قابل توجهی از کشاورزان منطقه است. طرح مکانیزه کردن کشاورزان از سال 91 شروع شده و برای همین امروز زارعین نقدهای تمایل بیشتری برای ورود به این طرح دارند اما کار از جایی با مشکل رو به رو میشود که چاههای آنها مجوز نمیگیرد. چاههایی که غیرمجاز هستند و به همین علت مجوز نمیگیرند.
به گفته یکی از کشاورزان تنها زارعینی میتوانند وارد این طرح شوند که چاه آنها مجوز دارد. اما زارع دیگری نکته قابل تأملی را عنوان میکند. کشاورزان بدون مجوز هم در حال استفاده از چاه هستند! بنابراین با مجوز دادن به برخی چاهها میتوانند کشاورزان را دور یک چاه جمع کنند و چاههای دیگر را کور یا بدون استفاده بگذارند.
[quote-left]سلدوزیها هرچند از چاههای دیگر گذشتهاند اما هنوز هم نمیشود درباره تغییر کشت محصول با آنها صحبت کرد. سیب درختی، چغندر، گندم و... همه از محصولات پر «آببر» هستند اما آنها میپرسند آیا محصولی که به جایش میکارند همین درآمد را برای آنها دارد.
[/quote-left]
سلدوزیها هرچند از چاههای دیگر گذشتهاند اما هنوز هم نمیشود درباره تغییر کشت محصول با آنها صحبت کرد. سیب درختی، چغندر، گندم و... همه از محصولات پر «آببر» هستند اما آنها میپرسند آیا محصولی که به جایش میکارند همین درآمد را برای آنها دارد.
یکی از آنها میگوید که امسال کدو آجیلی هم کاشتهاند. حالا منتظر فصل برداشت و فروش آن هستند. اگر به قیمت بخرند حتماً به کاهش کاشت چغندر و افزایش کدو آجیلی هم فکر میکنند. هرچند که پول چغندرهای تولیدی پارسال را هنوز نگرفتهاند.
یک نکته دیگر هم وجود دارد کاهش چغندر قند در آذربایجان غربی فقط به رضایت کشاورزان بستگی ندارد. شاهد آن هم حرفهای پرویز آراسته مدیر کل محیط زیست استان آذربایجانغربی است که از وجود 5 کارخانه قند در استان خبر میدهد: «هرچند میدانیم که آب بیشتری مصرف میکند اما چارهای نداریم و در عوض با اصلاح الگوی کشت مصرف آب را به حداقل میرسانیم.» این درحالی است که سرنوشت کشاورزان شبستری همه کشاورزان منطقه را تهدید میکند. از 60 حلقه چاه این شهر 30 چاه خشک شده و 20 چاه به آب شور رسیده است. در اقلیم مرطوب (شبه مدیترانه) آذربایجان سرمازدگی راه نداشت اما حالا به جان شکوفه درختان مثمر ثمر افتاده است.
یک دیدگاه خطرناک سمج!
البته مشکل آذربایجان فقط نگاه کشاورزانی که همه دار و ندارشان در زمینهای کشاورزی آنها خلاصه میشود، نیست. مسئولان استان در ردهها و سمتهای مختلف هر بار در گفتوگوهای رسانهای خود روی این نکته تأکید میکنند که آذربایجان غربی دومین استان پر آب کشور پس از خوزستان است.
روی این رتبه دوم محسن سلیمانی مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران هم تأکید میکند تا این سؤال پیش بیاید زمانی که دریاچه ارومیه از بیآبی به احتضار افتاده، بخشی از باغها و مراتع ارومیه به کویرهای ماسهای - شنی تبدیل شدهاند، زرینه رود و سیمینه رودی که روزگاری نزدیک به 60 درصد آب دریاچه ارومیه را تغذیه میکردند و امروز به گندآب زهکشهای کشاورزی تبدیل شده است، اصرار و تأکید روی «مقام دوم» چه معنا میتواند
داشته باشند!؟
حال یک سؤال پیش میآید: اگر خوزستان پر آبترین استان کشور است چرا کشاورزان حوزه کرخه نمیتوانند مثل سالهای گذشته کشاورزی کنند وکمبود آب آنها را مجبور میکند تا برخی زمینهای کشاورزی را کور کنند.
زمینهای کشاروزی ماهشهر و هندیجان که ریزگردهای آن در کنار ریزگردهای عربی به جان خوزستان افتاده، برای چه خشک شدهاند؟ آیا این بدان معناست که مثلاً اگر خوزستان 100 بشکه آب دارد، حجم آذربایجان غربی 80 بشکه است! افکارعمومی میگویند ملاک قیاسی که امروز همچنان به پر آب بودن خوزستان و آذربایجان غربی مینازد میتواند با مقایسه کردن بخش مرکزی ایران با بخش جنوب شرقی آن هم مدعی شود که وضعیت کویرهای مرکزی ایران بسیار مطلوبتر از سیستان و بلوچستان است!
منتقدان این نگاه را خطرناکترین نگاه موجود میدانند. نگاهی که باعث میشود تا صنعت کاشت «صنوبر» که یکی از گونههای پر آب بر است، درست در زمانی در استان آذربایجان غربی بالا بگیرد که دریاچه ارومیه برای قطرهای آب به التماس افتاده است. حتی اگر صنوبر صنعت چوب و مبل را در آذربایجان غربی رونق داده باشد. اما این واقعیت تلخ را پنهان نمیکند که منابع طبیعی تجدید ناپذیرند!
بنابراین این تنها کشاورزان نیستند که باید آن خبر بد را جدی بگیرند، مسئولان هم باید تجدید نظر جدی در برنامههای خود داشته باشند. چون آن چیزی که الان در آذربایجان غربی- شرقی در حال وقوع است- گامی رو به جلوست- اما تا آن جراحی بزرگ فاصله زیادی دارد و ممکن است فرصت از دست برود.
نظر شما