یکشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۳۶

در فرهنگی که "کمربند" نقشی اساسی در اصول تاریخی تربیتش دارد برائت جستن از خشونت در هر زمان و مکان برای افراد جامعه اش امری به غایت سخت خواهد شد. بپذیریم یا نپذیریم خشونت در بسیاری از برهه های تاریخی و اصول فرهنگی ما نقشی پر رنگ داشته و حتی اصول تربیتی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. ردپای خشونت را به راحتی می توان در متون ادبی و تاریخی ایرانی دنبال کرد بی آنکه در پی پرده پوشی و حذف این بخش از فرهنگ بود.

سلامت نیوز: در فرهنگی که "کمربند" نقشی اساسی در اصول تاریخی تربیتش دارد برائت جستن از خشونت در هر زمان و مکان برای افراد جامعه اش امری به غایت سخت خواهد شد. بپذیریم یا نپذیریم خشونت در بسیاری از برهه های تاریخی و اصول فرهنگی ما نقشی پر رنگ داشته و حتی اصول تربیتی را نیز تحت تاثیر قرار داده است. ردپای خشونت را به راحتی می توان در متون ادبی و تاریخی ایرانی دنبال کرد بی آنکه در پی پرده پوشی و حذف این بخش از فرهنگ بود.

امروزه خشونت نسبت به جوامع کهن کمتر شده است

به گونه ای که برخی معتقدند که امروزه خشونت نسبت به جوامع کهن کاهش یافته است. محمدرضا ضیا، پژوهشگر متون کهن یکی از این افراد است.

محمدرضا ضیا در گفت وگو با خبرنگار شفقنا زندگی با بیان اینکه برای بررسی افزایش خشونت در جامعه و ریشه های فرهنگی و ادبی این موضوع باید در ابتدا تعریفی دقیق از ادبیات و گستره آن و در عین حال از خشونت ارائه داد، می گوید: در تعریف ادبیات ذکر این نکته ضروری است که بخشی که هم اکنون به عنوان متن ادبی و فرهنگی شناخته می شود در واقع مجموعه ای مکاتبات افراد و نامه های عادی بوده است که وارد متون ادبی شده و امروزه نگاهی ادیبانه به آنها می شود.

وی با اشاره به گسترش اراتباطات در دنیای امروز، می افزاید: در گذشته نیز رفتارهای خشونت باری در جامعه رواج داشته که به دلیل نبود ارتباطات، مورد توجه عموم قرار نمی گرفته است. گوشه ای از این موضوع را می توان در شرایط زندان ها دید که چاله ای کاملا تاریک و مرطوب در زمین حفر می شده و زندانی در بسیاری مواردی در آنها به دلیل نبود نور، کور شده و یا بر اثر رطوبت و بیماری های ناشی از آن، جان باخته است. نمونه بارز آن نیز شرایطی است که مسعود سعد سلمان از سال های زندان بیان می کند و اینکه "گر دو قطره به هم بود باران جز یکی را به زیر نگذارد."

وی به نمونه دیگری از این دست اشاره می کند که داستانی از یکی از شاهان صفوی است که در یک بازی کودکانه، پسرریش پدر را می کشد و او در همانجا دستور قتل پسر را صادر می کند.

تشویق به خشونت در ادبیات مداحی نیز کم و بیش رواج دارد

به گفته این پژوهشگر متون کهن، تشویق به خشونت در ادبیات مداحی نیز کم و بیش رواج دارد و در مدایح فرخی بارها تشویق به خشونت و سرکوب مخالفان دیده می شود.

ضیا مثال دیگری از مسعودی رازی که هم عصر فرخی یزدی است ذکر می کند که در شعری همچون "مخالفان تو موران بدند و مار شدند / برآر از سر موران مار گشته دمار / مده زمانشان زین بیش و روزگار مبر/ که اژدها شود ار روزگار یابد مار" به صراحت از ممدوح درخواست می کند که به سرکوب مخالفان بپردازد.

وی با بیان اینکه از شاهنامه به عنوان مصداق بارز خشونت در ادبیات فارسی از آن نام برده شده، خاطرنشان می کند: اما این کتاب در گذشته بیشتر به عنوان تاریخ مورد توجه قرار می گرفته و نگاهی تاریخی به حوادث و ماجراها در دوران کهن دارد. نبود مکتب تاریخ نگاری و شواهد و مستندات تاریخی برای رد موضوعات مطرح شده در شاهنامه، قرن ها این کتاب را تبدیل به یکی از متون تاریخی در ادبیات کشور کرد. بر این اساس نمی توان موضوعات آن را به عنوان سندی بر ترویج خشونت در ادبیات در نظر گرفت. چرا که تاریخ سراسر جنگ و کشتار بوده و اسطوره ها و پهلوانانی که در شاهنامه از آنها نام برده شده نیز از این موضوع بری نبودند.

جهان خواستی یافتی خون مریز/ مکن با جهاندار یزدان ستیز

وی با تاکید بر اینکه فردوسی نیز آنجا که از زبان خود به عنوان مورخ و شاعر سخن می گوید همه این خشونت ها را نکوهش می کند، می افزاید: شاهد این مدعا نیز بیتی است مانند "جهان خواستی یافتی خون مریز/ مکن با جهاندار یزدان ستیز."

این پژوهشگر متون کهن به تغییر این رویه در اشعار سعدی و حافظ اشاره می کند و می گوید: این رویه در اشعار و مدایح سعدی و پس از آن حافظ تا حدودی تغییر می کند. در مدایح سعدی تشویق به خشونت بسیار کمتر دیده می شود و در اشعار حافظ این روند تقریبا وجود ندارد. حتی در یکی از غزل های حافظ که به احتمال زیاد  در اواخر عمر وی سروده شده در مدح زین العابدین پسر شاه شجاع پس از فتوحاتی که داشته، آمده است "خوش یاوری فلکت روز داوری/ تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری/ یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است/ ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری"

وی در عین حال به وجود خشونت در نظام تربیتی که سعدی در آن زندگی کرده اشاره می کند و می افزاید: در نظام تربیتی که سعدی در آن زندگی کرده به عنوان مثال زدن کودکان و تنبیه بدنی آنها موضوعی عادی و پذیرفته شده است. اما این موضوع دستمایه برخی افراد قرار گرفته تا سعدی را خشونت طلب معرفی کنند. به طور مثال سعدی در جایی موضوع را اینگونه بیان می کند که "استاد معلم چو بود بی آزار/ خرسک بازند کودکان در بازار"

ضیا با بیان اینکه نظام تربیتی در آن روزگار تنبیه بدنی را به طور کامل تایید کرده و حتی در کتاب مقالات شمس تبریزی نیز می توان زدن کودک برای تنبیه را مشاهده کرد، خاطرنشان می کند: امروزه با پیشرفت جوامع و ایجاد حساسیت نسبت به خشونت و رفتارهای خشن در بین مردم اینگونه رفتارها به سرعت به اصطلاح امروزی رسانه ای می شود و شاید به همین دلیل است که ما مصادیق بارز خشونت را در زمان حاضر بیشتر می پنداریم وگرنه بخش هایی از فرهنگ و سنت ما به هر حال از خشونت بری نیست.

وی به تشویق خشونت در امثال و حکم و ادبیات عامه اشاره می کند و ادامه می دهد: ضرب المثل هایی مانند "تا نباشد چوب تر/ فرمان نبرد گاو و خر" در ادبیات شفاهی رواج دارد اما نمی توان خشونت امروز را به طور کامل به این پیشینه فرهنگی و ادبی مرتبط دانست.

به گفته ضیا، تاثیر ادبیات بر ایجاد و ترویج خشونت در فرهنگ مردم به طور قاطع قابل چشم پوشی نیست اما نمی توان بر اثرگذاری زیاد آن نیز تاکید داشت.

باید در پیش فرض افزایش خشونت در جامعه امروز نسبت به گذشته تجدید نظر کرد

وی با بیان اینکه باید در پیش فرض افزایش خشونت در جامعه امروز نسبت به گذشته تا حدودی تجدید نظر کرد، می گوید: شاید در جامعه امروز با انبوهی از وسایل ارتباط جمعی، هیچ موضوعی از دید تیزبین رسانه ها دور نمی ماند و حتی گاهی بزرگنمایی نیز می شود. وگرنه آنچه از جنگ و خشونت و سرکوب مخالفان در روزگاران پیشین رخ می داده با اتفاقاتی که در جوامع امروزی به عنوان خشونت مورد توجه قرار می گیرد، قابل قیاس نیست و ما مطمئن نیستیم اگر امثال چنگیزخان مغول بمب اتم و سلاح های کشتار جمعی امروزی را در اختیار داشتند از آن استفاده نمی کردند.


برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha