سلامت نیوز: قاتلان بیرحم که برای سرقت طلاهای زن جوان او را ربوده و با انتقال به جنگلهای نکا به طرز وحشیانهای به قتل رسانده بودند برای دومین بار پای میز محاکمه قرار گرفتند. صبح پنجشنبه گذشته دومین جلسه محاکمه قاتلان زن بیگناه دارابکلایی در شعبه اول دادگاه کیفری ۲، استان مازندران برگزار شد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری آنلاین، متهمان این پرونده 2جوان حدودا 26ساله هستند كه نهم اردیبهشت امسال، یكی از هولناكترین جنایات سالهای اخیر در شهرستان نكا را رقم زدند. آن روز صبح زن 21سالهای به نام خدیجه كودك 15ماههاش را به خانواده شوهرش سپرد تا برای رفتن به دندانپزشكی راهی ساری شود.
او از روستایشان دارابكلا خارج شد و كنار جاده منتظر تاكسی بود كه به ساری برود تا اینكه پرایدی مشكی با 2سرنشین مقابلش توقف كرد و خدیجه بیخبر از همه جا سوار ماشین شد. پس از آن دیگر خبری از زن جوان نشد تا اینكه سرنشینان پراید دستگیر شدند و در بازجوییها به قتل خدیجه با انگیزه سرقت طلاهایش اعتراف كردند.
در ادامه نیز همدستشان (متهمسوم) كه طلاهای مسروقه را فروخته بود به دام افتاد. وقتی مأموران پلیس همراه متهمان به محل رها شدن جسد خدیجه رفتند، جز جمجمه، چند تكه استخوان و لباسها و كفشهای مقتول، چیزی از جسد باقی نمانده بود. با این حال خانواده خدیجه تأیید كردند كه جسد متعلق به اوست و به این ترتیب راز ناپدید شدن زن جوان فاش شد.
این جنایت كه باعث خشم مردم منطقه شده بود، مسئولان قضایی را برآن داشت تا بهصورت ویژه به پرونده رسیدگی كنند. این در حالی بود كه مردم روستاهای اطراف نكا نیز با تجمع خواستار مجازات هر چه زودتر قاتلان شدند. به این ترتیب پرونده پس از تكمیل تحقیقات و صدور كیفرخواست به دادگاه كیفری استان مازندران ارسال شد و درحالیكه جلسه نخست محاكمه اواسط خردادماه برگزار شده بود، جلسه دوم، پنجشنبه گذشته و با حضور 3قاضی برگزار شد.
در دادگاه
ساعت 10صبح پنجشنبه دومین جلسه محاكمه با حضور متهمان، خانواده مقتول و وكلای مدافع آنها آغاز شد. پس از بیان كیفرخواست و درخواست قصاص از سوی خانواده مقتول، عباس، متهم ردیف اول درحالیكه گریه میكرد در جایگاه مخصوص متهمان قرار گرفت و شروع به شرح روز حادثه كرد. او گفت:
آن روز صبح سوار ماشینم شدم و از خانه بیرون زدم و رفتم سراغ دوستم مازیار (متهم ردیف دوم). قرار بود با هم برای سرقت راهی خیابان شویم. وقتی مازیار سوار شد، مسیر ساری را در پیش گرفتیم. دقایقی گذشت و به ساری رسیدیم اما هیچ سوژه مناسبی برای سرقت پیدا نكردیم. دور زدیم و برگشتیم و در نزدیكی روستای دارابكلا بود كه متوجه زن جوانی شدیم كه كنار جاده ایستاده بود. دور زدیم و وقتی به چند قدمی او رسیدیم، ترمز كردم. زن جوان مقصدش ساری بود. طوری رفتار كردم كه انگار مسافركش هستم. با اشاره سر از زن جوان خواستم سوار شود و او هم سوار شد.
متهم ادامه داد: بعد از طی مسیری وارد جاده كمربندی شدم. در محلی خلوت پایم را روی ترمز گذاشتم. وانمود كردم كه ماشین خراب شده تا زن جوان شك نكند. پس از آن با كارد آشپزخانه او را تهدید كردیم و گفتیم كه با تو كاری نداریم و فقط میخواهیم سرقت كنیم. او وحشت كرده بود و مقاومتی نكرد.
تنها جملهای كه گفت این بود: مرا نكشید، خونم میافتد گردنتان. ما با چسب دهان و دست و پایش را بستیم و شروع به حركت كردیم. میخواستیم به جایی خلوت برسیم اما آن روز هر جا كه میرفتیم شلوغ بود. برای همین به سمت جنگل تغییر مسیر دادیم. حوالی روستای خودمان و در جایی خلوت توقف كردیم. خواستیم اموال زن جوان را سرقت كنیم اما متوجه شدیم كه حركت نمیكند. انگار خفه شده بود. طلاهایش را از دستانش بیرون كشیدیم و پولهای نقدش را برداشتیم و او را رها كردیم. همان موقع خودم را بالای سر جسد رساندم و از ترس اینكه مبادا او زنده باشد و ما را لو دهد، چند ضربه چاقو به بدنش زدم. بعد سوار ماشین شدیم و برگشتیم.
جوان جنایتكار در ادامه گفت: بین راه دوستم ناگهان یاد چسبی افتاد كه به دهان و دست و پای مقتول زده بودیم. میگفت حتما اثر انگشتمان روی چسبها مانده و باید برگردیم و آنها را برداریم. من دور زدم و در نزدیكی جایی كه جسد را رها كرده بودیم، توقف كردم. دوستم پیاده شد و سراغ جسد رفت و دقایقی بعد برگشت. سوار ماشین شدیم و دوباره به راه افتادیم. در بین راه ناگهان دوستم گفت كه وقتی داشته چسبها را از دست و دهان مقتول باز میكرده، او چشمش را باز كرده است.
دوباره ترسیدم كه زنده مانده باشد و دور زدم. این بار با تبر بالای سر جسد رفتم و بعد از اینكه چند ضربه به او زدم برگشتم. آن روز به خانه رفتیم و همان شب خواب دیدم كه در منطقهای كه جسد را رها كرده بودیم، صدای جیغ و فریاد شنیده میشود. صبح با دوستم تماس گرفتم و گفتم بهتر است برویم و جسد را در جایی دفن كنیم اما موفق نشدیم تا اینكه دستگیر شدیم. متهم در پاسخ به این سؤال كه اگر قصد شما سرقت بود چرا مقتول را به قتل رساندید؟ جواب داد: ما قصد كشتن نداشتیم. مانده بودیم چهكار كنیم. میترسیدیم ما را شناسایی كند و برای همین او را به قتل رساندیم.
در ادامه جلسه دادگاه متهم ردیف دوم در جایگاه قرار گرفت و با رد اتهام معاونت در قتل ادعا كرد: من اصلا از نقشه عباس برای جنایت خبر نداشتم. آن روز قرار بود ضبط ماشین سرقت كنیم و اصلا خبر نداشتم كه او قصد آدمربایی دارد. من حتی ندیدم كه عباس چطور مقتول را به قتل رساند .
با پایان یافتن اظهارات متهمان و وكلای مدافع آنها قاضی كاظمزاده، رئیس دادگاه اعلام كرد: با توجه به اینكه جز جمجمه و چند استخوان و لباس و كفش، چیزی از جسد مقتول باقی نمانده بود و از طرفی با توجه به این ضرورت كه باید مطمئن شویم این استخوانها متعلق به مقتول است دادگاه با نظر اكثریت اعضا به این نتیجه رسیده كه باید آزمایش DNA از بقایای باقیمانده جسد در پزشكی قانونی صورت گیرد تا مشخص شود كه متعلق به مقتول است و پس از آن جلسه دادگاه برای آخرین دفاعیات متهمان و صدور حكم برگزار خواهد شد.
قاتلان بیرحم که برای سرقت طلاهای زن جوان او را ربوده و با انتقال به جنگلهای نکا به طرز وحشیانهای به قتل رسانده بودند برای دومین بار پای میز محاکمه قرار گرفتند. صبح پنجشنبه گذشته دومین جلسه محاکمه قاتلان زن بیگناه دارابکلایی در شعبه اول دادگاه کیفری ۲، استان مازندران برگزار شد.
نظر شما