یکشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۰

شب از نیمه گذشته بود که مرد میانسال با سر و وضعی خون آلود وارد منزلش شد. همسر او که با دیدن لباس های خونین و دست زخمی شوهرش دست و پای خود را گم کرده بود، نگران و حیرت زده، دست زخمی او را پانسمان کرد. مرد در حالی که لباس های خون آلودش را عوض می کرد در پاسخ به سوالات مکرر همسرش گفت: وقتی وارد خیابان محل سکونتمان شدم ناگهان 2نفر را دیدم که اموالی را داخل کیسه ریخته و از ساختمان در حال احداث مقابل بیرون آمدند. به خاطر این که چند بار دیگر در این منطقه سرقت شده بود، به آن ها شک کردم و به سوی آن ها رفتم. در این لحظه یکی از آن دو نفر «تنه ای» به من زد و دیگری هم چاقویش را بیرون کشید. وقتی مقاومت کردم آن ها مرا با چاقو زخمی کردند و در تاریکی شب گریختند. من هم با همین وضعیت آن دو نفر را تعقیب کردم ولی آن ها سوار یک دستگاه خودرو دوو سیلو مشکی رنگ شدند که چند کوچه بالاتر دیگر نتوانستم آن ها را پیدا کنم و به ناچار به منزل بازگشتم. زن شلوار خون آلود همسرش را شبانه شست و دیگر لباس هایش را نیز داخل ماشین لباسشویی انداخت و ...

سلامت نیوز: شب از نیمه گذشته بود که مرد میانسال با سر و وضعی خون آلود وارد منزلش شد. همسر او که با دیدن لباس های خونین و دست زخمی شوهرش دست و پای خود را گم کرده بود، نگران و حیرت زده، دست زخمی او را پانسمان کرد. مرد در حالی که لباس های خون آلودش را عوض می کرد در پاسخ به سوالات مکرر همسرش گفت: وقتی وارد خیابان محل سکونتمان شدم ناگهان 2نفر را دیدم که اموالی را داخل کیسه ریخته و از ساختمان در حال احداث مقابل بیرون آمدند. به خاطر این که چند بار دیگر در این منطقه سرقت شده بود، به آن ها شک کردم و به سوی آن ها رفتم. در این لحظه یکی از آن دو نفر «تنه ای» به من زد و دیگری هم چاقویش را بیرون کشید. وقتی مقاومت کردم آن ها مرا با چاقو زخمی کردند و در تاریکی شب گریختند. من هم با همین وضعیت آن دو نفر را تعقیب کردم ولی آن ها سوار یک دستگاه خودرو دوو سیلو مشکی رنگ شدند که چند کوچه بالاتر دیگر نتوانستم آن ها را پیدا کنم و به ناچار به منزل بازگشتم. زن شلوار خون آلود همسرش را شبانه شست و دیگر لباس هایش را نیز داخل ماشین لباسشویی انداخت و ...

گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه خراسان، صبح روز بعد (هفتم مرداد) خودروهای پلیس آژیرکشان مقابل ساختمان در حال احداث واقع در امامت توقف کردند. لحظاتی بعد خبری در محله پیچید که نگهبان 51ساله ساختمان داخل اتاق نگهبانی به قتل رسیده است. این خبر در حالی دهان به دهان می گشت که قاضی ویژه قتل عمد نیز با حضور در محل وقوع جنایت، تحقیق درباره این قتل را آغاز کرده بود. همسر مرد زخمی وقتی پنجره رو به خیابان را گشود متوجه شد قتل در همان ساختمانی رخ داده که همسرش با «دزدان» رو به رو شده بود، بنابراین او از (ج – الف) خواست تا نزد قاضی برود و ماجرای دیشب را بازگو کند شاید اظهارات او در دستگیری «دزدان قاتل» موثر باشد.

مرد میانسال به ناچار عینک دودی اش را روی چشمانش گذاشت و در میان شک و تردید نزد قاضی سیدجواد حسینی رفت و گفت: شب گذشته با دزدانی که در محل دیده، درگیر شده است!

و بدین ترتیب ماجرای شب گذشته را برای مقام قضایی تشریح کرد. این در حالی بود که استرسی عجیب سراپایش را فرا گرفته و سعی می کرد لرزش دست و پایش را از دید قاضی پنهان کند اما قاضی حسینی که متوجه نگرانی های خاص شاهد صحنه سرقت شده بود، با طرح چند سوال تخصصی او را به تناقض گویی انداخت.قاضی ویژه قتل عمد که دیگر به مرد 52ساله مشکوک شده بود، از او پرسید آیا شب گذشته همین شلوار را پوشیده بودی؟ مرد پاسخ داد: بله! اما همسرم آن را شست و بعد از آن که خشک شد دوباره آن را پوشیدم.مقام قضایی که متوجه کبودی هایی نیز روی بدن مرد مذکور شده بود، از پزشک قانونی که در محل حضور داشت، خواست تا زخم روی دست «شاهد صحنه» را بررسی کند اما ناگهان پزشک قانونی به آرامی کنار قاضی قرار گرفت و گفت: شک نکنید که او «قاتل» است.پزشک قانونی ادامه داد: تیغه چاقویی که نگهبان با آن به قتل رسیده با آثار زخمی که روی دست شاهد قرار دارد مطابقت می کند! نظر قاطع پزشک قانونی دیگری جای شبهه ای را باقی نگذاشته بود که قاضی حسینی به «ج. الف» گفت: اگر تو چاقو را از دست دزدان گرفته ای باید کف دستت زخمی می شد نه پشت انگشتت!

 دقایقی بعد ورق برگشت و قاضی ویژه قتل عمد دستور بازرسی منزل «ج.الف» را صادر کرد. هنگام بازرسی منزل کفش های خون آلود وی نیز کشف شد اما او مدعی بود که کفش هایش به خاطر خون ریزی دستش در خیابان خون آلود شده است اما در بررسی های بیشتر هیچ خونی کف خیابان مشاهده نشد و بدین ترتیب مرد عینکی با صدور قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی، توسط کارآگاهان اداره جنایی دستگیر و به پلیس آگاهی هدایت شد. او که توسط سرگرد نجفی (افسر پرونده) مورد بازجویی های فنی و پلیسی قرار گرفته بود، چند ساعت بعد لب به اعتراف گشود و راز این جنایت هولناک را برملا کرد.«ج.الف» که دیگر چاره ای جز بیان حقیقت نداشت، در حالی که به دستبندهای آهنین خیره شده بود، گفت: شب برای دیدن یکی از دوستانم رفته بودم اما هنگام بازگشت تصمیم گرفتم نزد نگهبان ساختمان بروم. با او از حدود 6ماه قبل آشنا شده بودم و با یکدیگر مواد مخدر مصرف می کردیم. او کلید حیاط ساختمان در حال احداث را به من داده بود و من یکی از خودروهایم را آن جا پارک می کردم. ولی مدتی بعد با یکدیگر به اختلاف خوردیم چرا که او قصد داشت پول سهم مواد مخدری را که من خریداری می کردم به من ندهد. از آن روز به بعد هم کلید حیاط را از من گرفت و حتی به تلفن هایم پاسخ نمی داد.شب حادثه کاردی را که از قبل تیز کرده بودم پشت سرم پنهان کردم و نزد او به اتاق نگهبانی رفتم. پس از آن که کمی مواد مصرف کردیم ناگهان من پشت سر او قرار گرفتم و ضربه ای به گردنش زدم سپس او را روی زمین انداختم و ضربات متعدد کارد را بر بدنش فرود آوردم. وقتی او کشته شد مقداری از لوازم آن جا مانند سنگ فرز را سرقت کردم و شبانه اموال مسروقه را به همراه کارد خونین به منزل برادرم در منطقه سیدی بردم و به زن برادرم دادم.بنابراین گزارش، با اعتراف صریح متهم و در حالی که پزشک قانونی تعداد ضربات وارده بر بدن مقتول را 48ضربه اعلام کرده است، وی برای تحقیقات بیشتر با صدور دستوری از سوی قاضی حسینی در اختیار کارآگاهان اداره جنایی قرار گرفت و بدین ترتیب راز قتل نگهبان ساختمان چند ساعت بعد فاش شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha