سلامت نیوز:قبول کنیم جامعه امروز ما به هر دلیلی پرخاشگرتر، عصبانیتر و بیحوصلهتر است. رابطهاش با پزشک، باز به هر دلیلی که در این مجال نمیگنجد، مخدوش و بدبینانه است. همراهکردن اینچنین اجتماعی، هنر مردبودن میخواهد و مردانه خدمتکردن! از ما بعید است اسیر اینچنین فضاهای ناسالمی شویم. قسمت مهمی از کار ما از کدورت خارجکردن این اتمسفر است.
به گزارش سلامت نیوز، دکتر حسین کرمانپور، رئیس اورژانس بیمارستان سینا در روزنامه شرق نوشت:
فصل اول، دشواریهای پزشکی: یکم شهریور، روز پزشک است. این روز را باید به همه آنها که مشغول طبابت هستند، تبریک گفت. البته طبابت کاری یا عملی نیست که از یکسو جاری و از سوی دیگر، به درمان درد و بیماری منتج شود.
طبابت یک اجرای یکسویه نیست. طبابت محصول تشخیص درست و درمان درستتر است. درمان درست هم محصول تجویز درست و اجرای درستتر است. پزشک تا مرز تجویز با بیمار است، اما اجرای دستورات، کمتر در حیطه عمل اوست. اینجاست که پای پیراپزشکان ازجمله پرستاران و داروسازان و...، و حتی همراهان و خود بیمار هم به امر درمان باز میشود.
تجویز امری مستقیم است که توسط پزشک انجام میشود و اجرای دستورات درمانی، کاملا غیرمستقیم؛ اما هدایت انجام درست دوره درمان نهایتا با پزشک است. اختلاط همین عملکردها باعث شده تا اگر بیماری با همکاری خوب خود درمان مؤثری را رقم زند، به حساب پزشک گذاشته شود و اگر بهصورت عکس، اتفاقی بیفتد نیز او را مقصر بدانند.
اینجاست که اگر عاشق کار نباشی، کم میآوری و تنها میمانی. در «سیبل» قرار میگیری و به قول امروزیها Bold میشوی. کار طبابت سخت است و طاقتفرسا چون برخلاف اکثر مشاغل، ماده اولیه کار این شغل «انسان» است.
در مدار اجتماع، پزشک خود یک انسان است و گاهی بیمار میشود یا آسیب میبیند، اما به دلایل عدیده، اجتماع پیرامونی بیشتر نگران انسانی است که به پزشک مراجعه کرده تا طبیب! از گذشته تا حال و در هر حکومتی، پزشکان مورد توجه خاص بودهاند و این باعث شده هم در عملکردهای مثبت، بیشتر دیده شوند و هم در نقصها و کاستیها زیر ذرهبین نکتهسنجان قرار گیرند.
پزشکی گذشته دور ایرانزمین با پزشکی امروز اما یک تفاوت عمده دارد. طبیبان کهن این مرزوبوم اکثرا به میل و عشق و دلدادگی خویش، این رشته را برگزیدهاند و همین خواسته قلبی باعث شده در ناملایمات آهن آبدیده شده، دمشان مسیحایی و دستانشان شفابخش باشد و کم نبوده که ببینیم یا بشنویم بیماری به مطب رسیده، شفا یافته و خوب شده است. اما امروز، شاید علتالعلل نارضایتیها این باشد که انتخاب این رشته، کنکوری و خواسته پدران و مادرانی است که دوستتر دارند فرزندانشان آقا و خانمدکترهای عصر آنها باشند.
از بین کسانی که اینگونه «پزشک» میشوند، کمتر طبیبانی قریبوار عمل کرده، سینایی به پای بیمارانشان مینشینند. در اینچنین تربیتی، هم والدین، هم جامعه و هم دولت مقصرند.
کاستیهای اینچنین افرادی را نباید به نام طبابت فاخر و تاریخی این مرزوبوم نوشت. پزشکی و رشتههای همراهش، از معدود رشتههای دانشگاهی هستند که باید ما بازای تحصیلش، بهای عمر پرداخته و هرجا دولت اراده کند به خدمت دوبرابر دوره تحصیل بپردازی!
و جالب اینکه هرچه مدارج در پزشکی بالاتر، سختگیری برای قرارگرفتن در دورافتادهترین جاها برای طبابت بیشتر است. کدام رشته تحصیلی واجد چنین اجبار شیرینی است؟ و باز اگر عاشق نباشی، میمانی؟ هر ساله تعداد قابل توجهی از همین سپیدپوشان در مسیر خدمت برای همیشه خاموش میشوند و عمری تحصیل و هزینههای گزاف صرفشده را با خود به خاک میبرند!
فصل دوم؛ سخنی با همکاران پزشک: قبول کنیم باید چند عیب بزرگ را درون خودمان مدیریت کنیم وگرنه هر روز به قهقرا میرویم و پیوند دیرین و عرفانیمان با مردم گسسته میشود.
یکم: چرا از اقداماتی که برای بیمارمان انجام میدهیم با او و همراهانش به درستی و حوصله، سخن نمیگوییم؟ چه چیز باعث شده تا اکثر ما درشتگویی یا نگفتن را جایگزین درستگویی کنیم؟ بهجرئت میگویم بخش اعظم نارضایتی مردم از ما، بر سر موضع بالا به پایینی است که بر بالینشان داریم. ترک این رفتار فقط یک اراده میخواهد که همه ما داریم.
دوم: درمان درست محصول همکاری بیمار، همراهان و حتی پرستاران است. برای مدیریت این حلقه مهم وقت کافی بگذاریم و سعی کنیم به قدر کافی به آنها آموزش دهیم. پزشکان طراز اول جهان در این مدیریت زبانزد هستند. ابروهای درهمکشیده و تبخترهای نابجا در مقابل بیمار، او را از درمان درست دور میکند.
سوم: قبول کنیم جامعه امروز ما به هر دلیلی پرخاشگرتر، عصبانیتر و بیحوصلهتر است. رابطهاش با پزشک، باز به هر دلیلی که در این مجال نمیگنجد، مخدوش و بدبینانه است. همراهکردن اینچنین اجتماعی، هنر مردبودن میخواهد و مردانه خدمتکردن! از ما بعید است اسیر اینچنین فضاهای ناسالمی شویم. قسمت مهمی از کار ما از کدورت خارجکردن این اتمسفر است.
چهارم: ویروس مالاندوزی و چشموهمچشمیهای خاص، خواسته یا ناخواسته، همه اقشار جامعه ما را درنوردیده و برخی را در حد سرطان لاعلاج، بیمار و زمینگیر کرده است. مواظب باشیم به چنین بیماری مزمنی، ما کمتر گرفتار شویم که سفیدپوشان اگر گرفتار شوند، سونامی سیاهپوشی یک جامعه دور از ذهن نخواهد بود.
پنجم: باید پذیرفت درمان در روزگار ما در ید قدرت یک رشته و تخصص خاص نیست. بیماران امروز اغلب یک کلونی از ناخوشیهای ناخواستهاند. سعی کنیم در درمان آنها تیمی همدل تشکیل دهیم و قبل از اینکه جهان نیز در این مقوله از ما پیشی گیرد، بیماری را بهصورت تیمی درمان کنیم نه فردی! ارجاع درست به همکاران همتیمی، بخش مهم و لاینفک درمان شما محسوب میشود.
ششم: استادان دانشگاهی عزیز! هر روز که پیشتر میرویم، استاد زیادتر اما الگو، نایابتر میشود. سربسته بگویم در دانشگاههای علوم پزشکی امروز ما استاد کم نداریم، اما فقر الگوهای اخلاق، رفتار و بزرگاندیشی برای دانشجویان پزشکی بهشدت ذوق آدمی را کور میکند.
آموزشهای نفسبهنفس تبدیل به کتاب و جزوه و mp٣های خشک و بیروح شده است. پزشکان نامآور هرچه در انبان خود دارند از مطالعات محوری و الگوهای زنده زمان خود دارند.
هرچه کتابها، روزبهروز رنگیتر و پرزرقوبرقتر شده، حضور طبیبان حاذقی که هرروز و هرشب مشق انسانبودن را به شاگردان خود سرمشق کنند، کمی کمتر شده است! این موضوع ویروس نیست که دوره خود را گذرانده و وضع بهبود یابد، چرکی است که درمان قاطع، درست و بجا میخواهد.
نظر شما