بیکاری را مهم‌تر از تورم می دانم . تورم را راحت تر می توان کنترل کرد وخیلی از کشورها با وجود تورم توانسته اند رشد وپیشرفت داشته باشند . ولی با بیکاری به خصوص قشر جوان وتحصیلکرده با معضلی بسیار عمیق تر ومخرب تر روبه رو هستیم .منتها بیکاری وعقوبات آن مانند قیمت ها دیده نمی شود که مردم هر روز آن را لمس کنند ونسبت به آن معترض شوند . بیکاری یک نوع رنج پنهان است . ببینید مسئله بسیار بغرنج وعذاب‌آوری است .

سلامت نیوز: بیکاری را مهم‌تر از تورم می دانم . تورم را راحت تر می توان کنترل کرد وخیلی از کشورها با وجود تورم توانسته اند  رشد وپیشرفت داشته باشند . ولی با بیکاری به خصوص قشر جوان وتحصیلکرده با معضلی بسیار عمیق تر ومخرب تر روبه رو هستیم .منتها بیکاری وعقوبات آن مانند قیمت ها دیده نمی شود که مردم هر روز آن را لمس کنند ونسبت به آن معترض شوند . بیکاری یک نوع رنج پنهان است . ببینید مسئله بسیار بغرنج وعذاب‌آوری است .

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه قانون، دکتر جواد صالحی اصفهانی ،استاد تمام اقتصاد دانشگاه ویرجیناتک یکی از معروف‌ترین اقتصاددانان ایرانی در دنیاست . او سابقه همکاری وتدریس با دانشگاه‌های آکسفورد و پنسیلوانیا را نیز در کارنامه خود دارد. مقالات او در نشریه های معتبری همچون اکونومیک ژورنال، ژورنال اقتصاد توسعه، توسعه اقتصادی و تغییر فرهنگی، ژورنال نابرابری اقتصادی، ژورنال بین المللی  مطالعات خاورمیانه، و مطالعات ایران منتشر شده است.با او گفت وگویی کوتاه در خصوص بیکاری ومعضلات آن انجام داده ایم .به گفته او« سیاست واقتصاد به هم مربوط هستند .سیاست یک نوع جمع آوری خواسته های گروه های  مختلف جامعه است . سیاست کمک می کند که این خواسته فصل بندی شده وبه دست سیاست گذاران برسد . اما مسیری که برای تحقق این خواسته باید طی شود را علم اقتصاد ترسیم می کند . به عبارت دیگر نقش اقتصاد در سیاست گذاری بسیار پررنگ وحیاتی می شود .در این راه باید فهم خوبی از اقتصاد داشته باشند . علم اقتصاد در بطن سیاست گذاری است ».


 بیکاری به یکی از معضلات بزرگ جامعه ما تبدیل شده است. در این میان بیکاری فارغ التحصیلان بیشتر به چشم می آید. در این خصوص  چه نظری دارید ؟
 بیشتر مطالعات وتحقیقاتی که در مورد اقتصاد خانواده انجام می دهم عمدتا معطوف بر اشتغال است تا رفاه . از نظر حسی به عنوان یک اقتصاددان مسئله بیکاری را مهم‌تر از تورم می دانم . تورم را راحت تر می توان کنترل کرد وخیلی از کشورها با وجود تورم توانسته اند  رشد وپیشرفت داشته باشند . ولی با بیکاری به خصوص قشر جوان وتحصیلکرده با معضلی بسیار عمیق تر ومخرب تر روبه رو هستیم .منتها بیکاری وعقوبات آن مانند قیمت ها دیده نمی شود که مردم هر روز آن را لمس کنند ونسبت به آن معترض شوند . بیکاری یک نوع رنج پنهان است . ببینید مسئله بسیار بغرنج وعذاب‌آوری است .


 چه رنج وعذابی ؟
فرض کنیدجوانی که حداقل 16 سال با هزینه ای زیاد درس خوانده است ، نمی تواند کار پیدا کند . در برابر خانواده ای که رنج تامین هزینه تحصیل او را متحمل شده است احساس خجالت می کند . به تدریج مسن تر می شود ولی همچنان باید در خانه والدین بماند .خانواده نیز نگران وناراحت آینده فرزند خود هستند و مسائلی از این دست .این است که بیکاری را رنجی پنهان بیان کردم. در این میان هزینه های دیگری نیز وجود دارد.چند درصد از این تعداد بیکار می  توانند خود را تسکین بدهند یا اطرافیان به آنها آرامش بدهند .برخی از آنها به سمت اعتیاد گرایش پیدا می کنند وهر ساله شاهد هستیم که می گویند سن اعتیاد پایین آمده است . این ها به نظر من یک نوع نمایش این رنج پنهان است . به عبارت دیگر جامعه ای ساخته ایم که در آن به جوان می گوییم برای ساختن آینده ات باید درس بخوانی واو نیز قبول می کند.سپس هنگامی که او بار خود را به منزل رساند می گوییم ببخشید ما دچار مشکلی هستیم که برطرف کردن آن دست ما نیست . این را من پدیده ای می‌بینیم از جامعه‌ای که بیشتر کارمندی است .مثلا اگر به درآمد کارگران ساختمانی نگاه کنید می بینید که تغییر کرده است . برای او افزایش قیمت ها با افزایش سطح دستمزدش تقریبا سر به سر است .اما برای یک کارمند این گونه نیست ومعمولا حقوق او با تورم وافزایش قیمت‌ها بالا نمی رود .در حالی که مکانیزم بازار ورقابت باعث بالا رفتن نرخ دستمزد ها می شود .ولی بازار کار دولتی این‌گونه نیست وارتباطی با بازار ندارد . به همین دلیل تورم بر زندگی این گروه اجتماعی تاثیر بیشتری دارد . به نظرم یکی از دلایل مهم بودن تورم در ایران همین است .البته درست که وقتی تورم از 30درصد بالاتر برود سرسام آور می شود ونباید باشد . ولی هنگامی که توانسته ایم تورم را کنترل کنیم دیگر نباید تمام تفکرات‌مان باز،  مشغول ومعطوف به تورم باشد و با مسئله بیکاری  خیلی  عادی وبی تفاوت برخورد کنیم .


  این بی تفاوتی و برخوردعادی چه اثری بر نیروی کار خواهد گذاشت ؟
متاسفانه از دست رفتن مهارت ها طی مدت زمان بیکاری مشاهده نمی شوند . در واقع هیچ معیاری برای دانستن اینکه چه اثر مخربی بر روحیه وتوانایی آن فرد داشته است ، نداریم . اگر چاه های نفت‌مان نشتی داشته باشند همه ناراحت از دست رفتن این سرمایه ملی می‌شوند اما از دست رفتن سرمایه انسانی به خصوص طی 10 سال گذشته را چون نمی بینیم ،نسبت به آن حساس نمی شویم . بی آنکه توجه کنیم سرمایه ای که باید  جذب بازار کار شود و ارزش افزوده ایجاد کند در حال استهلاک ، پوسیدن ،ریزش و کم شدن است. این مسئله بسیار نگران‌کننده تر از افزایش سطح قیمت‌هاست . به نظرم این گونه مباحث باید بیش از پیش در رسانه  به صورت یک مشکل هر روز مطرح شود .در واقع این مسئله باید جزو شاخص‌هایی باشد که مردم نگران آن باشند نه اینکه مردم هم بی تفاوت از کنار آن بگذرند و به بیکاری جوانان و اینکه 5/9 بشود 5/10 توجه نمی کنند و متاسفانه در ذهن جامعه اهمیت تورم را ندارد . ضمن اینکه یکی از دلایل مهاجرت های خطرناک به خصوص در این قشر همین مسئله بیکاری است . متاسفانه آماری نداریم که اثرات روحی وروانی بیکاری چه میزان باعث روی آوردن به اعتیاد شده است . در واقع اقدامی کرد که این معضل برای مردم ملموس شود واثرات مخرب آن را حس کنند وجزومطالبات اصلی خود قرار دهند. این کار باعث می‌شود که در سیاست گذاری نیز یک مقدار سکان اقتصاد کشور از تورم به سمت رفع بیکاری سوق پیدا کند.


   عدم توجه به این مسئله یکی از نشانه‌های نگاه سیاسی به اقتصاد است . با وجود اینکه بسیاری از اقتصاددانان رفع بیکاری را مقدم بر تورم می دانند اما به دلیل ساختار اقتصاد سیاسی،دولت ها به کنترل تورم می پردازند. اصلاح ساختار و اتخاذ تصمیم های صحیح اقتصادی از کجا باید آغاز شود؟
سیاست واقتصاد به هم مربوط هستند .سیاست یک نوع جمع آوری خواسته های گروه های  مختلف جامعه است . سیاست کمک می کند که این خواسته فصل بندی شده وبه دست سیاست گذاران برسد . اما مسیری که برای تحقق این خواسته باید طی شود را علم اقتصاد ترسیم می کند . به عبارت دیگر نقش اقتصاد در سیاست گذاری بسیار پررنگ وحیاتی می‌شود .در این راه باید فهم خوبی از اقتصاد داشته باشند . علم اقتصاد در بطن سیاست گذاری است . از سوی دیگر خواسته های سیاسی مردم از ابتدا باید دارای یک منطق اقتصادی باشد .یعنی مردم به سطحی ازشعوروآگاهی اقتصادی برسند  که خواسته های  بی منطق  مثل  چاپ پول نداشته باشند .فکر می کنم مردم ایران اکنون این مسائل را متوجه شده اند .اکثر کشورهای پیشرفته هم این را فهمیده اند و اگر کسی بگوید مردم شما به من رای بدهید و وقتی به قدرت رسیدم پول  بیشتری  به شما می‌دهم مسلما رای نمی آورد .اگربتوانیم در انواع واقسام مقوله‌های اقتصادی این شعور را زیاد کنیم ، ایده‌ها وخواسته هایی که به دست سیاست گذاران می رسد نیزمنطقی‌تر می شود .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha