سلامت نیوز:یکی از اشکال تنشزای رابطه پزشک و بیمار که به نظر میرسد روال غالب طبابت و آموزش پزشکی در ایران هم مبتنی بر آن است، پزشکی مستبدانه یا اتوکراتیک است. در این شکل از رابطه، پزشک بدون توجه به نظر بیمار و بدون مشورت با او، برنامه تشخیص و درمان را تعیین میکند و انتظار دارد بیمار بدون چون و چرا از دستورات او تبعیت کند. در این رویکرد، پزشک، خود را در جایگاه قدرت احساس میکند؛ کمتر در دسترس است و کمتر خود را موظف به توضیح به بیمار میداند. چنین رویکرد مستبدانهای اگر چه در شرایط اورژانسی ممکن است ضرورت داشته باشد، اما در مورد بیماریهای مزمن و نیز سرپایی که در حال حاضر اغلب مراجعات را تشکیل میدهند، میتواند یک رویکرد آسیب زا و تنش آور باشد که به ناخشنودی بیمار و بی نتیجه ماندن اقدامات تشخیصی و درمانی میانجامد.
به گزارش سلامت نیوز، دکتر سیمین کاظمی-پزشک و جامعه شناس در روزان نیوز نوشت: امروزه با پیشرفت پزشکی و شکل گیری پزشکی مدرن که خود برآمده از صنعتی شدن جوامع انسانی است، کمتر کسی را میتوان یافت که مراجعهای به پزشک نداشته و قضاوتی از آن ملاقات در ذهن نداشته باشد. آنچه این روزها بیشتر از همیشه مسئله ساز شده، نارضایتی بیماران و مراجعان از سیستم بهداشتی و درمانی و به طور خاص از پزشکان است که به انحاء گوناگون بروز یافته و در مواردی منجر به تیرگی رابطه پزشک و بیمار و تبعات آن شده است. علت این نارضایتیها از نوع رفتار و برخورد پزشک و پرسنل با بیمار تا انتظار طولانی برای ملاقات پزشک، نتیجه نگرفتن از درمان، احساس عدم توجه کافی به بیمار و از سوی دیگر هزینه هایی که بابت درمان پرداخت میشود، متغیر است. همچنین در فضای جامعه، بویژه در رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز انتقاد گسترده از پزشکان شدت یافته و گاه تا تقابل میان پزشک و جامعه پیش رفته است. هدف این یادداشت پرداختن به این نارضایتی و انتقادات هم از منظر نهاد پزشکی و بیماران و هم آسیب شناسی رابطه پزشک و بیمار است.
از حرفه پزشکی، بنا به ماهیتش که دیدار دردمندان در شرایط ضعف و ناتوانی است؛ انتظار میرود رویکردی انسانی تر از سایر مشاغل داشته باشد. در پزشکی علاوه بر مسئولیت حرفه ای، مسئولیت اخلاقی نیز از جایگاه برجستهای برخوردار است. عموما و به طور سنتی از پزشک انتظار میرود که با درک شرایط بیمار، همه تلاش خود را برای درمان او به کار گیرد و در تسهیل روند بهبودی بکوشد. مسئولیت اخلاقی تا آنجا اهمیت دارد که پزشکان در شروع این حرفه با امضای سوگند نامهای، به اجرای خواستهها و انتظارات جامعه متعهد میشوند؛ اما نارضایتی بیماران و انتقاد از پزشکان نشان میدهد که این میثاق اخلاقی به تنهایی نتوانسته، پزشک را به همان سیاقی بپروراند که جامعه از آن انتظار دارد. اکنون بیماران، پزشکان را کاسبان سودجویی میدانند که مسئولیت اخلاقی خویش را فرونهاده و دانش خود را، همچون متاعی کمیاب جز به پول عرضه نمیکنند. با گسترده شدن چنین نگرشی بیم آن میرود پایههای اعتماد به مثابه یک رُکن سرمایه اجتماعی در رابطه پزشک- بیمار دچار اضمحلال شده و تبعات آن موجب آسیب جدی به سلامت جامعه گردد.
رابطه پزشک و بیمار را اگر در دستگاه نظری هابرماس ببینیم این دریافت حاصل میشود که این ارتباط حالا دیگر یک ارتباط تحریف شده است. ارتباطی که عوامل مخدوش کنندهای چون پول و قدرت بر آن تفوق یافته و نهاد پزشکی، خصلت پولی و دیوانسالارانه پیدا کرده است. پزشک دیگر آن طبیب خیرخواه و دلسوزی نیست که حضورش بر بالین بیمار، نویدبخش رهایی از رنج است؛ بلکه او تبدیل به نماینده عقلانیت ابزاری شده و احساس و عاطفه را به کنار نهاده و زیر نگاه خیره اش، بیمار از شخصیت و انسانیت تهی شده است.
البته چالشهای موجود در رابطه پزشک-بیمار یک مسئله جهانی است و اساساً در ذات پزشکی مدرن چنین معضلی وجود دارد؛ از همین رو در جامعه شناسی، انواع رابطه پزشک- بیمار مورد بررسی قرار گرفته و نقدهای گاه تندی به بعضی اشکال این رابطه وارد شده است. یکی از اشکال تنشزای رابطه پزشک و بیمار که به نظر میرسد روال غالب طبابت و آموزش پزشکی در ایران هم مبتنی بر آن است، پزشکی مستبدانه یا اتوکراتیک است. در این شکل از رابطه، پزشک بدون توجه به نظر بیمار و بدون مشورت با او، برنامه تشخیص و درمان را تعیین میکند و انتظار دارد بیمار بدون چون و چرا از دستورات او تبعیت کند. در این رویکرد، پزشک، خود را در جایگاه قدرت احساس میکند؛ کمتر در دسترس است و کمتر خود را موظف به توضیح به بیمار میداند. چنین رویکرد مستبدانهای اگر چه در شرایط اورژانسی ممکن است ضرورت داشته باشد، اما در مورد بیماریهای مزمن و نیز سرپایی که در حال حاضر اغلب مراجعات را تشکیل میدهند، میتواند یک رویکرد آسیب زا و تنش آور باشد که به ناخشنودی بیمار و بی نتیجه ماندن اقدامات تشخیصی و درمانی میانجامد.
علاوه بر نوع رویکرد پزشک در رابطه با بیمار، مسئله تنشزای دیگری که از یک سو باعث ناخرسندی بیماران و از سوی دیگر موجب آسیب رساندن به تصویر اجتماعی پزشکان شده، موضوعی است که در میان مردم به «زیرمیزی» شهرت یافته و به دریافتهای غیرقانونی پزشکان از بیماران مربوط میشود. این مسئله در حال حاضر یک چالش اساسی در سیستم بهداشتی و درمانی کشور به شمار میرود و مدتی است وزارت بهداشت و رسانهها برای مقابله با آن دست به کار شده اند. هر چند نقدهای اساسی در چگونگی ورود این دو نهاد به مسئله وجود دارد و اساسا اثربخشی برخورد وزارت بهداشت در حل موضوع و تبعات آن جای تردید دارد، اما اصل مسئله دریافتهای غیرقانونی موضوعی است که از منظر علت شناسی باید مورد توجه قرار گیرد. این که چه شد بعضی پزشکان با هزینه کردن از اعتبار سنتی و دیرینه خود، به سمت مطالبه وجهی علاوه بر تعرفههای مصوب رفتند، سئوالی است که برای پاسخ دادن به آن علاوه بر پرداختن به مسئولیت فردی و اخلاقی پزشک، نیازمند بررسی ساختار کلانی هستیم که فساد در آن اجازه نضج و رشد مییابد. در بحث دریافتهای غیرقانونی، مسئولیت اخلاقی و اراده پزشکان متخلف که بخش کوچکی از جامعه پزشکان را تشکیل میدهند، قابل انکار نیست؛ اما در بررسی مسئلهای مثل فساد، نمیتوان از الزامهای ساختاری غافل ماند.
یکی از مهمترین دلایل دریافتهای غیرقانونی پزشکان این است که وزارت بهداشت برای راضی نگه داشتن مردم و پرداخت کمتر از جیب بیمار، تعرفههای درمانی را کمتر از حد واقعی تعیین میکند؛ پزشکان هم برای گریز از خسران تحمیل شده، به گرفتن وجه زیرمیزی متوسل میشوند. از سوی دیگر این مسئله تا آنجا بدون نظارت و شکایت پیش رفته که تقریباً قبح آن فروریخته و برخی از پزشکان حتی آن را حقی بازیافته میدانند و با توسل به پاد-گفتمانی نوظهور نیازی به انکار یا تقبیحش نمیبینند. از سوی دیگر، هر چند این روند فسادآلود باید متوقف میشد، اما به نظر میرسد نوع ورود وزارت بهداشت و رویکرد تنبیهی و نیز رسانهای شدن موضوع بدون در نظر گرفتن ظرافتهای این مسئله و تبعات آن نه تنها تاثیر چندان ملموسی در حل مسئله نداشته بلکه منجر به روشن شدن آتشی شده که اعتماد جامعه به پزشکان را در معرض تهدید قرار داده است. در حال حاضر، روابط پزشک و بیمار به چنان مرحلهای از تنش و تضاد کشیده شده که حتی در موارد معدودی به خشونت کلامی و خشونت فیزیکی علیه پزشکان انجامیده و برخی پزشکان را در حالتی تدافعی و سرشار از خشمی فروخورده قرار داده است.
در آسیب شناسی روابط درمانی، مسئله دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد، فرهنگ بیماری و رفتار بیماری است که از حالت مطلوب فاصله گرفته و خود به چالشی در فرآیند درمان بیماری و مراقبتهای پزشکی تبدیل شده است. در این فرهنگ، توقعات غیر منطقی و ارزیابیهای غیرعلمی بیماران از پزشکی، عدم اعتماد به پزشک معالج، عدم پیروی از دستورات و تجویزهای پزشک، تقاضاهای غیرقانونی و مراجعات بدون توجیه و غیرضروری و. .. همگی از جمله رفتارهایی هستند که منجر به تنش در رابطه بیماران با پزشک شده اند. بیماران به دلیل نداشتن دانش تخصصی، ممکن است ارزیابی غیرواقعی از شدت یا میزان خطر بیماری خود داشته باشند و به این ترتیب پزشک یا پرسنل درمانی را به مسامحه در انجام وظایفشان متهم کنند؛ همچنین گاه بیماران به دلیل عدم اعتماد و یا اطلاعات ناقص از قبول یا اجرای برنامه درمانی ارائه شده توسط پزشک سرباز زده و یا پزشک را برای اجرای خواستههای غیرعلمی شان تحت فشار قرار داده و درصورت ناکامی با قطع رابطه درمانی و مراجعه به پزشکان دیگر در صدد رفع مشکلشان برمی آیند. واکنش بیماران ناراضی ممکن است از رفتارهای پرخاشگرانه تا طرح شکایت علیه پزشک (با هدف دریافت خسارت) متغیر باشد.
به نظر میرسد در شرایط کنونی جامعه از سه راس مثلت روابط درمانی، که متشکل از ساختار درمانی، پزشک و بیمار است؛ آنکه بیش از همه مسئولیتش برجسته شده و در ناکارآمدی سیستم درمانی مقصر شناخته میشود، پزشک است که البته این ارزیابی تا حدودی غیرمنصفانه است. پزشکان یک توده بی شکل و یکسان نیستند که بتوان با تعمیم بعضی رفتارها به همه آنها، کل مسئولیت نواقص و نابسامانیهای موجود در ساختاربهداشتی و درمانی را متوجه آنان دانست. پزشکان به عنوان کنشگران و فعالان سیستم بهداشتی و درمانی، خود با مشکلات گوناگونی مواجه هستند که پرداختن به آنها از حوصله این یادداشت خارج است؛ اما در حد اشاره میتوان گفت که سالهای طولانی تحصیل، مسئولیت خطیر شغلی، شکاف درآمدی میان اقلیتی ممتاز با عموم پزشکان، پرولتاریزه شدن پزشکی عمومی، طبابت در مناطق بی امکانات، حجم بالای مراجعات و ناکارآمدی سیستم ارجاع از جمله مشکلاتی است که پزشکان با آنها دست به گریبان هستند.
علیرغم در نظر داشتن مشکلات مذکور، اگر بخواهیم به دنبال راه حلی برای برون رفت از وضعیت دشوار کنونی و کاستن تنش در رابطه پزشک-بیمار باشیم، ناگزیر باید علاوه بر نقد ساختار درمانی، بر عاملیت پزشکان هم تاکیدکنیم که لازم است با بازاندیشی در خصوص رفتارهای آسیب زا و به یاد آوردن مسئولیت اخلاقی شان در ترمیم تصویر اجتماعی خود و احیای اعتماد جامعه بکوشند. فرود آمدن از عرش قدرت و مدارا با بیمار، توجه و همدلی و رعایت شرایط بیمار، اختصاص زمان متناسب با بیماری به هر بیمار، توضیح متناسب با درک بیمار از پزشکی، مشارکت دادن بیمار در برنامه درمانی و مطلع کردن او از گزینههای موجود، همگی میتوانند در بهبود رابطه پزشک با بیمار موثر باشند. تردیدی نیست که پزشکان پرورش یافتگان سیستم معیوب آموزش پزشکی در ایران هسستند که جنبههای مهم تربیت پزشک در آن مغفول مانده است. به نظر میرسد در این سیستم آموزشی، نیاز دانشجو به آموختن اخلاق پزشکی و شیوه برخورد با بیماران فقط با آن دو واحد درسی تئوری اخلاق پزشکی برطرف نمیشود و لازم است به طور عملی در محضر اساتید و در فضایی که اخلاق در آن نهادینه شده است، آموزش ببیند.
نهایتاً از یاد نبریم که فرهنگ بیماری نیز نیازمند تغییر و اصلاح است و بیماران باید ضمن آشنایی با حقوق خود، به لزوم بازنگری در توقعات و خواستههای خود از پزشکان توجه داده شوند؛ تا اینکه رابطه آنها با پزشکان به رابطهای موثر و معطوف به بهبود و رضایتمندی تغییر کندکه اگر غیر از این باشد به قول مولوی:
گر شود بیمار دشمن با طبیب
ور کند کودک عداوت با ادیب
در حقیقت ره زن جان خودند
راه عقل و جان خود را خود زدند
نظر شما