دوشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۴ - ۱۵:۱۹

هدیه زمانی که به عقد شاهین درمی‌آمد، هیچ‌وقت تصور نمی‌کرد ‌ تا این اندازه ساده و بی‌اهمیت زندگی‌اش از هم بپاشد. آن هم فقط به خاطر یک ماشین لباسشویی! ماشین ساده‌ای که در همه خانه‌ها پیدا می‌شود. اما این زن و شوهر با لجبازی زندگی‌شان را به قهر و جنجال و دادگاه خانواده کشاندند. آنها حالا روبه‌روی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته‌و درخواست طلاق خود را ارائه داده‌اند.

سلامت نیوز: هدیه زمانی که به عقد شاهین درمی‌آمد، هیچ‌وقت تصور نمی‌کرد ‌ تا این اندازه ساده و بی‌اهمیت زندگی‌اش از هم بپاشد. آن هم فقط به خاطر یک ماشین لباسشویی! ماشین ساده‌ای که در همه خانه‌ها پیدا می‌شود. اما این زن و شوهر با لجبازی زندگی‌شان را به قهر و جنجال و دادگاه خانواده کشاندند. آنها حالا روبه‌روی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده نشسته‌و درخواست طلاق خود را ارائه داده‌اند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ضمیمه تپش روزنامه جام جم، هدیه به قاضی می‌گوید: آقای قاضی، شوهرم مرد خودخواهی است. هرچه خودش بخواهد باید همان شود. نظرش هیچ وقت تغییر نمی‌کند و مرا هم مجبور می‌کند به حرفش گوش کنم. از همان اول زندگی هم همین‌طور بود و دوست داشت با لجبازی نظرات و عقایدش را به من تحمیل کند. پنج سال است که تحمل می‌کنم. ولی دیگر نمی‌توانم. طاقتم تمام شده و می‌خواهم از این مرد جدا شوم.

این زن جوان با عصبانیت ادامه می‌دهد: چند ماه پیش ماشین لباسشویی ما خراب شد و هرکاری کردیم درست نشد. این شروع یک سناریوی جنجالی در زندگی ما بود. بعد از خراب شدن ماشین لباسشویی به شاهین گفتم هرچه زودتر یک ماشین لباسشویی بخرد. اما او در کمال تعجب به من گفت تو داری از ماشین لباسشویی استفاده می‌کنی پس خودت باید بخری. اصلا باور نمی‌کردم شوهرم این حرف را بزند. به او گفتم بعد از پنج سال زندگی این چه حرفی است که به من می‌زنی. در کمال وقاحت گفت ماشین لباسشویی جزو جهیزیه تو بوده و حالا که خراب شده باید خودت آن را بخری وگرنه تمام لباس‌ها را باید با دست بشویی.

او ادامه می‌دهد: با این حرفش اول لج کردم و گفتم حالا که این‌طور است لباس نمی‌شورم. مدتی گذشت و تمام لباس‌های کثیف انبار شد و من هم مجبور شدم با دست لباس‌ها را بشورم. شوهرم هم کوتاه نمی‌آمد و می‌گفت با دست لباس را بشور. من پول خرید لباسشویی ندارم. شش ماه است که دارم با دست لباس می‌شویم و از این موضوع عذاب می‌کشم. ولی شاهین همچنان روی حرف خودش ایستاده و هر بار که حرف ماشین لباسشویی را می‌زنم چنان جنجالی به راه می‌اندازد که پشیمان می‌شوم. من ماشین لباسشویی می‌خواهم. اگر تا این اندازه برای شوهرم بی‌اهمیت هستم که او مرا به یک ماشین لباسشویی ساده می‌فروشد و حاضر است عذاب کشیدن مرا ببیند و کوتاه نیاید، پس دیگر زندگی در کنار او بی‌فایده است.

در این لحظه مرد عصبانی به قاضی می‌گوید: آقای قاضی، من پول ندارم ماشین لباسشویی بخرم. مگر زور است؟! قدرت خرید لباسشویی را ندارم. الان وسایل خانه خیلی گرانقیمت است و من نمی‌توانم از پس خریدش بربیایم. شستن دو تکه لباس تا این اندازه برای یک زن ناراحت‌کننده است که شش ماه تمام باید زندگی را برای خودش و شوهرش جهنم کند؟ خوب حالا که تا این اندازه از شستن لباس بیزار است خودش با پول‌های خودش لباسشویی بخرد. همسرم از صبح تا شب کار می‌کند و برای خودش درآمد دارد، چرا او لجبازی می‌کند و ماشین لباسشویی نمی‌خرد؟اگر به قول خودش من لجباز هستم، او هم از من بدتر است و به‌دنبال جنگ و جدل و دعوا می‌گردد. رفتارهایش مرا هم خسته کرده است. سر کوچک‌ترین مسائل دعوا به راه می‌اندازد. ‌ چه می‌شود اگر مدتی با دست لباس‌ها را بشوید تا یک ماشین لباسشویی بخریم. اما او شش ماه است که هر روز و هر شب سرم غر می‌زند و به خاطر ماشین لباسشویی حرف‌های بدی به من می‌زند. تا جایی که خیلی از شب‌ها از شدت عصبانیت خانه را ترک می‌کنم و چند روزی هم برنمی‌گردم. به نظرم ما از هم جدا شویم خیلی بهتر است. موضوع، خرید ماشین لباسشویی نیست، بحث سر این است که این زن تا این اندازه ناسازگار و پرتوقع است.

صحبت‌های این زوج که به پایان می‌رسد، قاضی دلیل آنها را برای جدایی‌کافی نمی‌داند. او سعی می‌کند با راهنمایی‌هایش این زوج را از جدایی منصرف کند و در نهایت رسیدگی به این پرونده به جلسه آینده موکول می‌شود، تا این زوج فرصت فکر کردن داشته باشند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha